گویا هنوز تمرین می کنیم. تمرین می کنیم که چگونه باید یک جشنواره را اجرا کنیم. قواعد را بعد از بیست و هفت دوره هنوز بلد نیستیم. بسیار سفر خارجی رفته ایم. اما حواس مان به جلو، روی سن نبوده است. حواس مان همیشه جای دیگری بوده. این ظاهرا یک درد تاریخی است. حالا بیست و هفتمین سالی رسید که جشنواره برگزار می کنیم. بیایید آن را با دوره های اوایل دهه 1360 مقایسه کنیم و ببینیم آیا ما هم با این سال ها بزرگ شده ایم؟
داستانی کوتاه از یک جشنواره تئاتر
حتما شنیده اید که می گویند سالی که نکوست…… اگر معنای این ضرب المثل را نمی دانید کافی بود سری به افتتاحیه جشنواره تئاتر فجر بزنید تا با این شکرپاره زبان پارسی آشنا شوید.
یک افتتاحیه نظامی. گروه مارشی که از ارتش آمده اند در محوطه باز مقابل تئاتر شهر دائم می نوازند. صندلی هایی اطراف محوطه چیده شده اما هیچ کس جایی برای نشستن ندارد.
هنرمندان و مسئولین به اطراف پراکنده شده اند. اضافه براین از هرسوی محوطه مقابل تئاتر شهر صدایی به گوش می رسد که نمی گذارد مخاطبان تمرکز کنند. به این ها بیفزایید گمشدن الواح مربوطه توسط مجریان را و اینکه مجری مجبور شود کلی آسمان و ریسمان را به هم ببافد تا آنها پیدا شوند.
این بی نظمی روز آغازین تا روز های بعد نیز گریبانگیر جشنواره امسال بود. طبق معمول برای سالن ها بیشتر از ظرفیت بلیت فروخته اند.
1- داخلی- شب- سالن انتظار تالار چهارسو
محمد رحمانیان نمایش مانیفست چو را روی صحنه می برد. تماشاگری با برنامه ریزی قبلی به تالار انتظار می آید. درها بسته است. تعجب می کند. به راهنمای تالار می گوید هنوز که زمان داریم پس چرا……. راهنما می گوید سالن دارد منفجر می شود. کلی مهمان خارجی بدون برنامه ریزی قبلی آمده اند. نمی شود داخل شوید…… تماشاگر می گوید من بلیت این کار را خریده ام… راهنما می گوید آنها هم بلیت داشتند. بفرمایید بیرون….. و به این ترتیب تماشاگر یاد روزی می افتد وکه به گیشه تئاتر شهر آمده بود و پس از اینکه توانسته بلیت نمایش مورد علاقه اش را خریداری کند خوشحال به منزل بازگشته بود……
2- شب - خارجی- حیاط تئاتر شهر
مدیر و حراست سالن چهارسو فریاد می کشند درها را هل ندهید به خدا ظرفیت سالن بیش از حد ظرفیت تکمیل شده است. تعدادی از آهن های بالای درب ورودی می شکند. خیل بیشماری از تماشاگرانی که بلیت در دست دارند می خواهند دروغ و خشکسالی محمد یعقوبی را ببینند.
بازهم بلیت بیش ازحد فروخته شده. مردی آرام آرام از پله ها بالا می آید و به سوی حضار فریاد می زند بروید گیشه بلیت هایتان را شماره کنید برای سانس بعد.
حسین مسافرآستانه دبیر جشنواره دوان دوان می رسد. آخر امسال به او گفته اند جشنواره باید در آرامش کامل برگزار شود. لبخندی می زند و می گوید: این اتفاق در هر جشنواره ای طبیعی است! من از گروه می خواهم یک سانس اضافه اجرا کنن تا همه این نمایش را ببینند.
فکر می کنم زمزمه های توقیف نمایش را آنها هم شنیده اند. محمد یعقوبی کارگردان کار سانس سوم را قبول نمی کند و عده ای همچنان بلاتکلیف می مانند در سرما. آنها هم یاد روزی می افتند که برای پیش خرید بلیت ها آمده بودند. مسافر آستانه می گوید: چون می دانستیم از این نمایش ها استقبال می شود اصولا بلیت زیادی نفروخته ایم.
در کنار این دو پرده خبر می رسد که کارت ها و بلیت های جشنواره را جعل کرده اند. مسافر آستانه و پلیس وارد عملیات می شوند و جاعلان را بازداشت می کنند. اما کلی کارت و بلیت جعلی بین مردم پخش شده. دبیر جشنواره اعلام می کند بلیت های مهمان دو نمایش کو کوی کبوتران حرم و خاطرات پیرمرد ترسو اعتبار ندارد……..
جالب اینکه این اتفاق ازدحام در مورد چند کار محدود بیشتر تکرار نمی شود. سالن های دیگر تقریبا کم جمعیت اجراهای خود را سپری می کنند. بخصوص تالار سنگلج.
دست نوشته های پیدا شده در ساراگوزا
از این نکته که بگذریم کارگاه های آموزشی و سمینار ها هم بجز یکی دومورد اغلب خالی هستند. دردناک که یکی از قلت حاضرین اصولا تشکیل نمی شود. ظاهرا تماشاگران دوست دارند به جای سخنرانی کارها را ببینند و از همین رو نمایش های خارجی تقریبا بیشترین مخاطب را دارند.
نمایش دست نوشته های پیدا شده در ساراگوزا کار پاول ژکوتاک که یکی از نمایش های خیابانی یخش بین الملل است تقریبا مملو از تماشاگر است. این نمایش شب ها در سرما اجرا می شود و این نکته برای مسئولین جشنواره که بخشی را به تئاتر خیابانی انقلاب اختصاص داده اند و کمتر مورد توجه قرار می گیرد بسیار پیش بینی نشده است.
بعد از نمایش های خارجی بیشترین استقبال به نمایش هایی معطوف می شود که نو آوری هایی در اجراهایشان به دست آورده اند. بازگشت دو کارگردان به تئاتر یعنی علیرضا نادری و دکتر علی رفیعی نیز میمون است. اگرچه شنیده می شود رفیعی با مدیر تالار وحدت که پیش تر از مامورین حراست در وزارت ارشاد بوده بگو مگو هایی هم داشته است. در نهایت همه چیز سامان می یابد. به بی نظمی عادت کرده ایم. نمی توانیم منظم باشیم و الگوی واحدی را در رفتارمان رعایت کنیم. دبیر جشنواره تئاتر فجر گفته بود که بی نظمی در هر جشنواره ای طبیعی است……