دوازدهم ماه ژوئن، روز جهانی “مبارزه با کار کودک” در حالی از راه رسیده است که بنا به گفته بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان، روز به روز بر تعداد کودکان کار در ایران افزوده میشود. البته تعداد دقیق این بچه ها مشخص نیست و تنها آمار رسمی به سال ۸۵ بر میگردد که تعدادشان یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر اعلام شد؛ رقمی که پس از گذشت هفت سال از اعلام آن هنوز به روز نشده است. به گفته آرمان خالقی عضو خانه صنعت، معدن و تجارت، بررسیهای انجام شده نشان میدهد در آمد هر کدام از این کودکان ماهیانه تنها بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان است.
افزایش شمار کودکان کار در حال حاضر به یکی از بزرگترین آسیبهای اجتماعی جامعه ایران تبدیل شده است؛ آسیبی که گویا هیچ نهاد و سازمانی عهدهدار بر طرف کردن آن نیست. سهند فردی، فعال حقوق کودک در ایران در همین ارتباط به “روز” میگوید: “دولت و نهادهای مرتبط تاکنون هیچ راه حل اجرایی و کارآمدی ارائه ندادهاند. شاید با توجه به عمق فاجعه بهتر است منتظر اقدام دولت نباشیم و مثل خیلی از کشورهای دیگر موسسات خیریه و غیردولتی جدیتر وارد عمل شوند. در این صورت مسئولیت اجتماعی افراد و سازمانها ایجاب خواهد کرد تا به کمک این موسسات بشتابند و نقش حمایتی از این کودکان را به عهده بگیرند.”
از هر چهار دانشآموز، یک نفر خارج از چرخه تحصیل
برای دیدن این کودکان جستجوی زیادی لازم نیست. کافی است موقع تردد در شهر و انجام کارهای روزانه، کمی به اطراف توجه کنیم. شاید در چاله کثیف و سیاه تعمیرگاه یا التماسکنان پشت شیشه اتومبیلی بتوان پیدایشان کرد. اسمشان هم بنا به شرایط شان “کودک کار” شده است.
در کنار رقم یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفری مراجع رسمی، ۹۱۵ هزار کودک هم به عنوان کودک خانهدار به ثبت رسیدهاند که از این تعداد ۹۸.۹ درصد دختر هستند. چندی پیش هم مرکز پژوهشهای مجلس اعلام کرد که سه و نیم میلیون کودک محروم از تحصیل وجود دارند که تعداد قابل توجهی از آنها، کودکان کارند. رقمی که مرکز آمار ایران هم چند سال قبل از آن و در سال ۱۳۸۵اعلام کرده بود. نهضت سوادآموزی هم گفته که از سال ۸۵ تاکنون بیش از یک میلیون کودک دیگر به این تعداد افزوده شده اند. این در حالی است که آموزش و پروش مدعی است که فقط ۱/۵ درصد از کودکان واجد شرایط امکان حضور در مدرسه را نداشتند.
علی اکبر اسماعیلپور یکی از اعضای هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان با اشاره به آمار آموزش و پرورش میگوید: “اظهارات این وزارتحانه در حالی است که در بسیاری از روستاها فقط تا پنجم ابتدایی مدرسه وجود دارد و همین امر باعث شده که این افراد از ادامه تحصیل باز بمانند بنابراین میتوان گفت که آمارها بیشتر از این است اما اعلام نمیشود.”
این فعال حقوق کودک پیشتر هم گفته بود: “متاسفانه آمارهای موجود، اعداد و ارقام قابل اتکایی نیستند. به طور حتم اگر این آمار را مبنای خود قرار دهیم، وضعیت کار کودکان اسفناکتر خواهد بود.”
سهند فردی، فعال حقوق کودکان در ایران هم به “روز” میگوید: “به دلیل بی توجهی محض به آمار در کشور ما و وجود نداشتن یک پایگاه اطلاعاتی کامل و قابل اعتماد در خصوص وضعیت کودکان کار، هیچوقت نمیتوان به یک عدد مشخص رسید اما با کنار هم گذاشتن آمارهایی که گاه رسمی و گاه غیررسمی اعلام میشود و همچنین سکوتی که مسئولین در قبال انتشار این ارقام دارند، میتوان به این نتیجه رسید که ارقام فعلی از واقعیت به دور هستند.”
فردی ادامه میدهد: “یکی از مواردی که مدتهاست مطرح میشود و هیچ عکسالعملی را هم برنیانگیخته، این است که از هر چهار دانشآموز، یک نفر از چرخه تحصیل آموزش پرورش خارج می شود و ترک تحصیل میکند. حالا با در نظر گرفتن آمار کل محصلین ایران محاسبه کنید که چه رقم وحشتناکی به دست میآید. ضمن اینکه طبیعی است که درصد بالایی از این افراد تبدیل به کودکان کار میشوند.”
از کورهپزخانه تا مترو
هر انسان زیر ۱۸ سال که به منظور کسب درآمد به فعالیت اقتصادی و یا مشاغل کاذب اشتغال داشته باشد، کودک کار نامیده میشود. در ایران دامنه کار برای این دسته از کودکان از کار طاقتفرسا در کورهپزخانهها گرفته تا دستفروشی در مترو و چهارراهها…گسترده است. کودکانی که در معرض معرض سوءاستفاده و خشونت جنسی و جسمی، آسیبهای روانی، به کارگیری در انواع قاچاق و رفتار خصمانه کارفرمایان قرار دارند. سازمان بینالمللی کار، ورود نوجوانان به عرصه کار را از زاویه عرضه و تقاضا بررسی میکند و فقر را مهمترین عامل وادار شدن آنان به کار میداند. اگرچه به کارگیری کودکان کمتر از ۱۵سال غیرقانونی و وزارت کار موظف است از به کارگیری کودکان جلوگیری کند، اما عملا مشاهده میشود که کارفرمایان برای پرداخت حقوق کمتر و کار بیشتر، تنها با پرداختن جریمه مالی به استثمار کودکان ادامه میدهند.
کودکان کار زباله نیستد که “جمعآوری” بشوند
“جمع آوری” تنها راه حل سازمانهای مرتبط از قبیل شهرداریها و یا سازمان بهزیستی با مساله کودکان کار بوده؛واژهای که انتقاد بسیاری از فعالان حقوق کودک را بر انگیخته است. فرشید یزدانی، فعال حقوق کودکان و عضو انجمن حمایت از کودکان کار، به روزنامه بهار میگوید که بارها او و همکارانش به مسئولان سازمان بهزیستی گفتهاند که نگویند میخواهند کودکان کار را جمعآوری کنند، چون این کودکان زباله نیستند که بهزیستی و شهرداری آنها را جمعآوری کند: “معتقدم این مسئولان به جای آنکه هر چندوقت یکبار طرحهای مختلفی را برای این کودکان در نظر بگیرند، مبنای فکریشان را نسبت به این کودکان عوض کنند و با آنها مانند زبالههایی که برای جامعه خطرناکند، رفتار نکنند.”
از سهند فردی می پرسم در حال حاضر وضعیت کودکان کار ایران را چگونه ارزیابی میکند و راهکارش برای مبارزه با کار کودک در ایران چیست؛ او پاسخ میدهد: “با توجه به اوضاع اقتصادی کشور و مشکلات معیشتی که خانوادهها با آن دست به گریبان هستند، متاسفانه شاهد افزایش تعداد کودکان کار خواهیم بود و این خطری بسیار جدی است که بسیاری از کارشناسان نسبت به آن هشدار دادهاند. ترک تحصیل کودکان و ورود آنها به بازار کار کاذب مساوی است با قرار گرفتن آنها در معرض انواع و اقسام ناهنجاریهای اجتماعی.وقتی خانوادهای بخاطر ۱۰۰ هزارتومان در ماه حاضر است فرزندش را آواره خیابانها کند، یعنی میشود با در نظر گرفتن این مبلغ حداقلی برای خانوادههای تا این حد نیازمند، بخشی از احتیاجاتشان را مرتفع کرد. آنقدر که دستکم نیازی به کار کردن کودک نباشد و بتوان او را به خانه و مدرسه بازگرداند.”
او اضافه میکند: “متاسفانه در کشور ما از این نظر ضعیف عمل میشود. با احترام به همه موسسات غیردولتی که به شخصه ایمان دارم که در حیطه کاری خودشان بسیار خوب فعالیت می کنند، متاسفانه بیشترین تمرکز روی کودکان بیمار است و کودکان کار مغفول ماندهاند. نمیتوان منکر نیاز کودکان بیمار به حمایت شد اما نباید این دسته از کودکان را که ورود زودهنگامشان به بازار کار و بازماندنشان از تحصیل، آینده خودشان و جامعه را دستخوش نگرانیهای جدی خواهد کرد، از یاد برد.”
فردی تاکید میکند: “مهم است بدانیم تاثیری که یک کودک کار و بازمانده از تحصیل بر جامعه و حتی نسل بعد از خود خواهد گذاشت خیلی عمیقتر و دردناکتر از تصور ماست.”