و سرانجام همه راهها از قم گذشت و به رم رسید. فعلا خبر رد صلاحیت مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت را کلاغها آوردند و قرار است چه به بار باشد و چه به دار، اصلاح طلب تعریف شده مشتی و درست و حسابی وارد ساختمان مجلس نشود. محسن آرمین گفت: « هیزم گرم کردن تنور انتخابات اصولگرایان نمی شویم.» از طرف دیگر مرتضی مبلغ هم گفت: « اصلاح طلبان فقط در رقابت واقعی حاضر می شوند.» و از همه مهم تر، مصطفی تاج زاده هم گفت: « می خواهند کودتای مخملی انجام دهند.» تا اینجا نتیجه می گیریم که تقریبا همه کارهایی که حدس می زدیم شورای نگهبان و وزارت کشور انجام دهد، انجام داده است. طبیعتا یک راه برای ما باقی مانده است و آن هم این است که انتخابات را تحریم کنیم، چون واقعا انتخاباتی که در آن مشارکت و مجاهدین انقلاب نباشند، بخورد توی سر اصلاح طلبی که می خواهد در انتخابات شرکت کند. البته طبق لیستی که فعلا اعلام شده ظاهرا هنوز هم می توان کلی از آدمها به درد بخور مثل حاجی و عارف و جهانگیری و خرم و دعایی و انصاری و موارد مشابه را پیدا کرد. هنوز همه چیز معلوم نیست. تا فردا داستان رد صلاحیت ها قطعی می شود و می توان تصمیم گرفت. اما راستش را بخواهید اگر من دوباره در شرایطی قرار بگیرم که قرار باشد بین لاریجانی یا قالیباف و احمدی نژاد یکی را انتخاب کنم، انتخابات را تحریم نمی کنم و به علی لاریجانی و پس از او به قالیباف رای می دهم. می گوئید این کاری که می کنم غیراصولی است، اشکالی ندارد. من تقریبا به قول برادر آدم فروش مان، حسین درخشان کاملا پراگماتیست شده ام و در هر حال معتقدم وقتی می شود کسی را انتخاب کرد که از یکی دیگر بهتر است، باید همین کار را کرد. اصولا با این وضع اعلام صلاحیت ها که فردا قطعی می شود، روند انتخابات در چهار سال اخیر را در فرمول زیر می توان تعریف کرد:
مرحله اول: به کسی که انتخاب شده نگاه می کنیم و حال مان به هم می خورد.
مرحله دوم: از این که در انتخابات قبلی شرکت نکردیم پشیمان می شویم.
مرحله سوم: تصمیم قاطع می گیریم حتما در انتخابات بعدی شرکت کنیم.
مرحله چهارم: با نزدیک شدن انتخابات به کسانی که دوست داریم انتخاب شوند فکر می کنیم.
مرحله پنجم: افراد مورد علاقه ما رد صلاحیت می شوند، پس به کسانی فکر می کنیم که مورد علاقه ما نیستند و رد صلاحیت نمی شوند.
مرحله ششم: برای این که فضای انتخابات را باز کنیم افرادی را داوطلب می کنیم که مطمئنیم صلاحیت شان رد می شود، ولی برای این که بقیه تائید صلاحیت شوند آنها هم ثبت نام می کنند.
مرحله هفتم: کسانی که می دانیم صلاحیت شان رد می شوند ثبت نام می کنند و رد صلاحیت می شوند.
مرحله هشتم: چون صلاحیت کسانی که مطمئنیم صلاحیت شان رد می شود، صلاحیت شان رد شده است، دچار ناراحتی می شویم و احساس می کنیم انتخابات بی فایده است.
مرحله نهم: درحالی که می توانیم کسی را انتخاب کنیم که بهتر از دیگری است، در انتخابات شرکت نمی کنیم و انتخابات را تحریم می کنیم.
مرحله دهم: نتایج انتخابات اعلام می شود و کسانی که دوست داریم انتخاب شوند، چون به آنها رای ندادیم انتخاب نمی شوند و در نتیجه دچار سرخوردگی می شویم.
مرحله یازدهم: به کسانی که انتخاب شده اند نگاه می کنیم و حال مان به هم می خورد.
مرحله دوازدهم: از اینکه در انتخابات شرکت نکردیم پشیمان می شویم و تصمیم می گیریم دفعه بعد حتما در انتخابات شرکت کنیم.
… و این بازی همیشه ادامه دارد.
حسین طلا و 1001 نامزد خالدار
حسین طلا فرماندار تهران گفت: « از 1403 داوطلب تهران 1001 نفر تائید صلاحیت شدند.» آگاهان با اعلام این آمار نتایج زیر را گرفتند:
نتیجه اول: در تهران 402 نفر آدم حسابی برای انتخابات ثبت نام کرده بودند.
نتیجه دوم: شورای نگهبان ذوست داشت حتما بیش از هزار نفر را تائید صلاحیت کند که معلوم بشود 1001 از 1000 بیشتر است.
انسانی که جهانی خلق شده است
به نظر می رسد طرف حالش خیلی خوب است. گاهی اوقات فکر می کنم چطور ممکن است آدمی که هنوز یک بار مثل آدم معمولی در خیابانهای پاریس و لندن و رم و بغداد و کابل و باکو و کوبا و روسیه و سوریه راه نرفته است، می تواند به جهان فکر کند و با اطمینان در مورد جهان حرف بزند؟ البته هر چیز احمقانه ای در این دنیا قابل تصور است. محمود احمدی نژاد گفت: « انسان موجودی جهانی است و جهانی خلق شده است.» البته از احمدی نژاد کسی انتظار ندارد، می گوئیم متوجه حرف زدنش نیست، چیزی گفته، خودمان را نباید ناراحت کنیم. ولی آن یکی محمود که آدم محترمی است و معمولا قبل از اینکه جمله ای صادر کند، کلماتش را می شمارد، محمود شمس الواعظین چرا باید بگوید که: « سیاست خارجی احمدی نژاد از خاتمی موفق تر بوده است»؟ در همین راستا آگاهان چند توضیح مختصر در مورد احمدی نژاد را ضروری دانستند:
اول: فرض کنید شما یک پسر بیست ساله را از روستای نرماشیر بم بیاورید تهران و به او بگوئید سالی هشتاد میلیارد پول داری و با این پول باید هر جور دوست داری کشور را اداره کنی، خودت هم نمی توانی از این پول استفاده کنی، ولی هر چقدر بخواهی می توانی مسافرت بروی، به هر کسی دوست داری می توانی پول بدهی و هر کسی را می توانی هر جایی که دوست داری بگذاری. به نظر شما اوضاع از این که فعلا هست بدتر خواهد شد؟
دوم: فرض کنید یک دیوانه را از تیمارستان در بیاورید و به او بگوئید که به هر جای دنیا خواست برود و هر چیزی در هر کشوری خواست بگوید، فکر می کنید بعد از دو سال وضع سیاست خارجی ایران از این که هست بدتر خواهد شد؟
سوم: می خواستم بدترین حالت را برای حضور یک رئیس جمهور فکر کنم، دیدم خیال من از احمدی نژاد عقب تر نمی رود، فرض کنید احمدی نژاد شده رئیس جمهور، فکر می کنید چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟
توافق 5+1 برای قطع نامه سوم
کشورهای 5+1 در برلین نشستند و گفتند و برخاستند و ظاهرا دارند می روند که یک قطع نامه دیگر برای ایران تصویب کنند. دولت حاضر نیست فضا را برای جلوگیری از تحریم تغییر دهد، مردم هم که ترجیح می دهند بقیه کاری بکنند، مجلس هم که نماینده اش ته مانده آب رئیس جمهور را برای تبرک می خورد و می پاشد به کت و شلوارش، قوه قضائیه هم که رئیس اش یک سال است مفقودالاثر است، اعضای شورای نگهبان هم که با بچه های شان نمی توانند کنار بیایند چه رسد به آمریکا و اروپا، اصلاح طلبان هم که فعلا از صندوق پرت شدند بیرون، اصولگرایان هم که دارند با انرژی هسته ای شان بازی می کنند، اپوزیسیون هم که دارد فکر می کند که بیست سال قبل چپ بوده و حالا دموکرات شده یا اینکه ده سال است دموکرات است و تازه یادش افتاده که می خواهد چپ بشود. به نظر می رسد که در ایران عده ای برای خودشان هر کاری دوست دارند می کنند، عده ای هم برای ایران تصمیم می گیرند و سعی می کنند در ایران اثر بگذارند و طبیعتا این دو ربطی به هم ندارد.
بلغارستان کشف شد
آقا، همین امروز کشوری به نام بلغارستان توسط جمهوری اسلامی کشف شد. در طول پنج سال گذشته کلا یک دیدار رسمی هم میان ایران و بلغارستان صورت نگرفته بود. ساعت هفت صبح وزیر امور خارجه در هنگام ورق زدن کتاب درسی نوه اش کشف کرد که در اروپا کشوری به اسم بلغارستان وجود دارد. ساعت هشت صبح وزارت خارجه تصمیم گرفت روابط خودش را با بلغارستان از دو هزارم درصد به 28 درصد برساند. وزیر خارجه امروز ساعت ده صبح در راس یک هیات سیاسی برای گسترش روابط ایران و اروپا به صوفیه رفت و احتمالا تا شش ماه دیگر همانجا خواهد ماند تا ببیند که چطور در این پنج سال هیچ کس به مغزش هم خطور نکرده بود که کشوری به نام بلغارستان وجود دارد. حداد عادل هم ساعت 11 صبح امروز با یک مقام مهم بلغارستان که به ایران سفر کرده است ملاقات کرد و اعلام کرد ایران حاضر است گاز کشور را که نمی تواند به تبریز برساند، به بلغارستان بدهد. ساعت 12 ظهر سعید جلیلی با یک مقام بلغار ملاقات کرد و اعلام کرد که « ایران و بلغارستان از ساعت 12 ظهر امروز با هم روابط راهبردی خواهند داشت.» حالا همه اینها به کنار، هاشمی رفسنجانی هم در ملاقات با مقام بلغار شرکت کرد و اعلام کرد که ایران از « بلغارستان به عنوان دروازه اروپا» برای مبادلات انرژی وارد می شود. حالا من نمی فهمم، ولی جان مادرتان یکی که می فهمد به من بگوید این کشور بلغارستان چطور در عرض یک روز کشف شد و تبدیل به دروازه اروپا شد؟ همه اش تقصیر آن مردک معتاد خانم باز هوگو چاوز شد که هفته قبل با نائومی کمپبل مدل لباس ریخت روی هم و دیروز هم اعلام کرد من هر روز کوکائین مصرف می کنم. فعلا احمدی نژاد یک سال هم می خواهد هفته ای یک بار برود صوفیه و برادر خوانده رئیس جمهور صوفیه بشود. برویم حداقل اسم طرف را یاد بگیریم.
حسین اوباما: من مسلمان نیستم
ای بمیرم برای آن دل سوخته پست کلنیالیست دانشمند معاصر علوم انسانی که با شش ماه خواندن کتب مهم معاصر در باب پست کلنیالیسم، دلش را به « حسین اوباما» خوش کرده بود و کلی حال می کرد که مسلمین تا ته به دل استکبار جهانی نفوذ کرده اند و همین روزهاست که مراسم نمازجمعه در کاخ سفید برگزار شود. در همین راستا باراک اوباما، یکی دو ساعت قبل در سی ان ان اعلام کرد که من هرگز مسلمان نبودم و این شایعات را هم تکذیب می کنم و تا به حال هم قرآن ندیدم و در خانه مان هم فقط انجیل داریم. ظاهرا طرف می ترسد در آمریکای شدیدا مذهبی رای نیاورد.