در دوازدهمین سالگرد واقعه یازده سپتامبر٬ برخی از اصولگرایان در سخنرانیهای مختلف٬ وقوع این اتفاق را مانند هولوکاست٬ دروغ توصیف کردهاند.
در سالگرد این واقعه٬ اصولگرایان اقدام به برگزار نشستی با عنوان “یازده سپتامبر از نگاهی متفاوت” کردند که برخی از چهرههای این جریان٬ در آن سخنرانی داشتند.
احمد دوستمحمدی٬که به عنوان “رییس گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران” معرفی شد ٬در این نشست پیرامون یازده سپتامبر چنین گفت: “به اعتقاد من این یک دروغ بزرگ بود که پس از هولوکاست طی صد سال اخیر مطرح شد. تعجب میکنم که چرا وزیر امور خارجه کشورمان اعلام کرد کسی که هولوکاست را انکار کرده دیگر رفته است، زیرا رئیسجمهور اسلامی ایران آن موضع را اتخاذ کرده بود”.
وی با اشاره به اینکه به بهانه یازده سپتامبر “دو کشور اسلامی مورد حمله قرار گرفتند و فجایع زیادی در این کشورها و همچنین پاکستان، یمن و سایر نقاط منطقه رقم خورد”٬ گفت که “قابل هضم نیست که چند جوان از کوههای تورابورای افغانستان چنین عملیات پیچیدهای داشته باشند”.
دوستمحمدی همچنین به نظرات روژه گارودی در همین زمینه استناد کرد: “چنین عملیات گستردهای تنها توسط خلبانان حرفهای و با آگاهی از کدها و اطلاعات هوایی آمریکا و زیر نظر بزرگترین سرویسهای امنیتی دنیا انجام گرفته، چرا که انجام این عملیات مستلزم همدستی کامل ارتش و دولت آمریکاست و ما با یک خیانت آشکار روبرو هستیم”.
همزمان حسین اللهکرم٬ عضو انصار حزبالله که به عنوان “رییس موسسه مطالعات آمریکا” معرفی شد٬ درباره این واقعه گفت: “جهان را میتوان به قبل و پس از ۱۱ سپتامبر تقسیم کرد، پیش از آن آمریکا در هیروشیما وناکازاکی هزاران نفر را کشت و هزاران نفر را مجروح کرد که ۹۵ درصد آنها غیرنظامی بودند، در جنگ ویتنام هزاران نفر کشته شدند و در کوزوو نیز همینطور بود که قالب آنها غیرنظامیان بودند. پس از ۱۱ سپتامبر نیز آمریکا در عراق و افغانستان کشتار غیرنظامیان را داشت که فصل مشترک همه این کشتارها استفاده از اورانیوم غنیشده و سلاحهای شیمیایی است که نسلهای بعدی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد”.
همچنین محمدکاظم سجادپور٬با عنوان “مشاور وزیر خارجه”٬ در این مراسم٬درباره ۱۱ سپتامبر چنین گفت: “حادثه ۱۱ سپتامبر حاصل یک طراحی حساب شده بود که معادل یک بمب اتمی تاکتیکی قدرت انفجار داشت و ۳ هزار فرد از جمله ۵ ایرانی در آن کشته شدند. حتی محلی که باید ساختمان را مورد هدف قرار دهد نیز دقیق طراحی شده بود تا ساختمان به طور کامل فرو بریزد و جاهایی که انتخاب شده بود نیز از نظر سمبلیک دقیق و حسابشده بود که سمبل تجارت، آزادی مبادلات و آزادی اقتصاد یعنی نیویورک و نیز سمبل قدرت نظامی آمریکا یعنی واشنگتن را هدف قرار داد. این حادثه به عنوان یک پروژه تمام جزئیات را به دقت طراحی و اجرایی کرد که در بحثهای مدیریتی به عنوان یک نمونه موفق تدریس میشود”.
اما اینها تنها واکنشهای اصولگرایان به این حادثه نبود. سایت جهاننیوز - نزدیک به علیرضا زاکانی - در اینباره به نقل از یک کارشناس مصری نوشته است: “داستان ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بسیار ساده است. رسیدن به یک برداشت منطقی از این داستان زیاد سخت نیست. اگر تخریب کنترل شده ساختمانهای ۱و ۲ و ۷ مرکز تجارت جهانی توسط عناصر سرکشی در دولت آمریکا روی نداده باشد، پس عادلانه است که فرض کنیم عناصری در دولت از این حادثه آگاهی داشتند و از عاملان آن محافظت کرده و ماموریت آنها را تسهیل کرده باشند. داستان مقامات آمریکایی درباره حادثه ۱۱ سپتامبر توان تحمل یافتههای علمی را ندارد. در بهترین حالت، سوخت هواپیماها نمیتواند گرمای مورد نیاز برای ذوب کردن سازههای فولادی را فراهم کند. اما دولت آمریکا بیش از ۱۰ سال است که درخواستها برای بررسی جامع رویداد را رد میکند چون آنها میدانند در صورت بررسی، واقعیت آشکار میشود. شواهد علمی بسیاری درباره استفاده از مواد منفجره ویران کننده یافت شده است. حجم وسیعی از «نانو ترمیت» در لایه ضخیمی از گرد و غباری که منهتن را پوشانده بود، یافت شده است. نانوترمیتها مدل جدیدی از ترمیتهایی هستند که برای تخریب کنترل شده ساختمانهای بلند از آن استفاده میکنند. رفتار متقارن برجها در سقوط مستقیم بر روی پایههای خود همچنان به عنوان شواهد تاریخی این جنایت به شمار میآیند. همگی در صفحههای تلویزیون چگونگی سقوط این ساختمان را دیدیم. کارشناسان تخریب هیچگونه تردیدی ندارند آن چیزی که دیده شد، تخریب کنترل شده بود”.
باشگاه خبرنگاران جوان هم درباره این حادثه و سالگرد آن چنین نوشته است: “امسال مردم نیویورک فقط به فکر سوگواری برای قربانیان حملات یازدهم سپتامبر نیستند بلکه در نیویورک تابلوی بزرگی در میدان تایم نصب شده که از مردم می خواهد درباره این حوادث دوباره فکر کنند. این تابلوی بسیار بزرگ که با هزینه دویست هزار دلار تهیه شده است، امضای شماری از مهندسان و معماران را که روایت دولت آمریکا را درباره حوادث یازدهم سپتامبر باور ندارند، پای خود دارد”.
این البته برای نخستین بار نیست که اصولگرایان پیرامون یازده سپتامبر سخنانی از این دست بیان میکنند. محمود احمدینژاد در جریان سفر خود به نیویورک در سال ۲۰۰۸ اعلام کرد که قصد دارد از محل این انفجار بازدید کند. این مساله اما با مخالفت مقامهای آمریکایی مواجه شد و آنها اجازه این کار را به احمدینژاد ندادند.
وی سپس در یک گفتوگوی تلویزیونی درباره این حادثه چنین گفت: “بهتر بود حداقل فردی که گفته میشد عامل حوادث ۱۱ سپتامبر و رخدادهای پس از آن بود به طور علنی و شفاف محاکمه میشد تا حقیقت آشکار شود. نظرسنجیهای انجام شده در آمریکا نشان میدهد، بیشتر مردم آمریکا درباره علل اصلی حادثه ۱۱ سپتامبر دچار ابهام هستند اما وقتی کسی سوالی درباره این حادثه میپرسد، جنجال به راه انداخته میشود در حالی که این رخداد بهانه اشغال دو کشور قرار داده شد که درگیریهای آن همچنان ادامه داشته و بدون آنکه صحت و سقم ادعاها درباره این رخداد اثبات شود، روزانه صدها هزار نفر با تبعات آن درگیر هستند و افراد زیادی کشته، زخمی یا آواره میشوند؛ در حالی که اگر در یک تحقیق مستقل علت واقعی رخداد ۱۱ سپتامبر مشخص میشد، میتوان با یک اراده جمعی با آن علت، مقابله کرد”. وی در نشست سازمان ملل نیز این حادثه را “ مشکوک ” و “ مبهم ” خوانده و آن را بهانه ای برای اشغال افغانستان و عراق به شمار آورد.
اظهارنظرهای احمدینژاد موجب شد که سازمان القاعده به سخنان وی واکنش نشان دهد و از وی بخواهد که از “ تئوری پردازی ” در مورد این حادثه پایان دهد و دیگر تاکید کرد که این گروه مسوول این عملیات است.
به گفته القاعده “موقعیتی که القاعده در دل هزاران مسلمان دارد حس رقابت را در ایران برانگیخته و باعث شده است این کشور به تحریف واقعیت عملیات ۱۱ سپتامبر روی آورد”.