بحرانی‌ترین شرایط در ۱۲ هزار سال گذشته

کاوه قریشی
کاوه قریشی

» وضعیت دریاچه ارومیه در مصاحبه با محمد درویش

دریاچه ارومیه به عنوان بزرگ‌ترین دریاچه ایران و یکی از ۲۰ دریاچه پهناور جهان در طول سالهای گذشته و به ویژه در دوسال گذشته با دشوار‌ترین شرایط حیاتی روبه‌رو شده و به گفته کار‌شناسان محیط زیست در آستانه نابودی قرار گرفته است. کار‌شناسان منابع طبیعی می‌گویند این دریاچه در شرایطی قرار گرفته که در ۱۲ هزار سال گذشته بی‌سابقه بوده و در صورت ادامه روند کنونی، خسارات جبران ناپذیری متوجه زندگی مردم و طبیعت منطقه وارد می‌شود.

چه دلایلی باعث شد دریاچه ارومیه در چنین شرایطی قرار بگیرد؟ تلاش مسئولان مربوطه برای عبور از بحران تا چه اندازه تاثیر گذار بوده؟ متولیان خروج دریاچه از بحران چه نهادهایی هستند؟ طرح‌های ارائه شده از سوی آنها از چه جنبه‌هایی قابل بررسی هستند؟ و اگر دریاچه ارومیه به سمت خشکی کامل برود، چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟ این سئوالات را با محمد درویش، کار‌شناس و محقق منابع طبیعی به بحث گذاشته‌ایم.

آقای درویش می‌گوید برای برون رفت از بحران مدیریت در منطقه باید علاوه بر ممانعت از سد سازی و کنترل چاه‌های حفر شده مجاز و غیر مجاز، به فکر تسریع روند اکوتوریسم و تقویت مزیت‌های تجاری و بازرگانی منطقه و استحصال انرژی‌های جدید، مانند انرژی خورشیدی و زمین گرمایی باشند.

مصاحبه با محمد درویش در پی می‌آید.

 

دریاچه ارومیه در حال حاضر در چه شرایطی قرار دارد؟

دریاچه ارومیه بر اساس مطالعاتی که سازمان زمین‌شناسی کل کشور انجام داده، اکنون در بحرانی‌ترین شرایط خود، دست کم در ۱۲ هزار سال گذشته قرار دارد. خشکی دریاچه ارومیه هرگز به این میزان نبوده است. اگر بهترین وضعیت دریاچه ارومیه را اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۵ بدانیم، که سطح تراز دریاچه به ۱۲۷۸ و نیم متر رسید و ‌آن را مقایسه کنیم با امروز که حدود ۱۲۷۰ متر است، یعنی در طول حدود ۱۵ سال گذشته ارتفاع این دریاچه بیش از ۸ و نیم متر کاهش پیدا کرده است. اگر حداقل ارتفاع دریاچه، یعنی در گود‌ترین نقطه ۱۲۶۷ متر را در نظر بگیریم، متوجه می‌شویم زمان زیادی تا خشک شدن کامل فاصله ندارد. بعضی از مناطق در شمال دریاچه که در گود‌ترین نقاط خود زمانی ۱۲ متر ارتفاع داشت، اکنون تنها ۳ متر ارتفاع دارد.

 

شما بهترین حالت دریاچه را وضع ی تی می‌دانید که در سال ۷۵ بر آن حاکم بود، اما مشکلات فعلی دریاچه دقیقا از چه زمانی و به چه صورتی آغاز شد؟

دریاچه ارومیه البته در دوران حیات خود همواره با دوره‌هایی از خشک سالی روبرو بوده اما همانطور که گفتم هرگز درجه خشکسالی‌اش تا به این حد بحرانی نشده بود. از سال ۱۳۷۵ به این سمت دریاچه با روند معنی داری به سمت خشک شدن رفت. این روند از آن زمان ادامه دارد و اکنون چیزی حدود ۱۰۰ هزار هکتار از دریاچه تبدیل به کویر و نمک زار شده است. یکی از مهم‌ترین دلایل این شرایط این بود که بخشی از مدیریت‌های حاکم بر حوزه دریاچه ارومیه، خود دریاچه را تهدیدی برای اراضی کشاورزی و سکونت گاه‌های صنعتی و انسانی منطقه می دانستند. نباید فراموش کنیم که در دهه هفتاد همایش‌هایی در منطقه برگزار شد با این محور که چگونه از گسترش و پیشروی آب دریاچه جلوگیری شود. حتی پیشنهادهایی مطرح شد مبنی بر اینکه دریاچه ارومیه را از طریق دیگر دریاچه ها به دریاچه ارس متصل کنند. چنین تفکری درحقیقت وجود داشت و همین باعث شد مدیریت حاکم بر منطقه چشم خود را بر روی طول بی‌رویه خطی و غیر متناسب با توانمندی‌های بوم‌شناسی منطقه، بخصوص در حوزه کشاورزی ببندد.در نتیجه ما شاهد وسعت اراضی کشاورزی بودیم. به نحوی که در دو سه دهه اخیر از ۳۲۰ هزار هکتار به ۶۸۰ هزار هکتار افزایش یافته؛یعنی ۳۶۰ هزار هکتار به وسعت کشاورزی منطقه اضافه شده است. و اگر بدانیم متوسط آب مورد نیاز هر هکتار زمین کشاورزی حدود ۱۰ هزار متر مکعب است، یعنی اینکه این ۳۶۰ هزار هکتار ۳.۶ میلیارد متر مکعب آب تلف می‌کند. از آنجا که کل آب قابل استحصال حوزه آب خیز دریاچه چیزی حدود ۷ میلیارد متر مکعب است، متوجه می‌شویم که تقریبا بیش از نیمی از توان آب قابل استحصال حوزه آبخیز دریاچه ارومیه دوباره برایش بارگذاری جدید تعریف شد که معلوم بود که حوزه در چنین شرایطی با بحران روبرو خواهد شد. بخصوص که حقابه طبیعی دریاچه ارومیه ۳.۱ دهم میلیادر مکعب بود در حالی که ما سالانه فقط می‌توانستیم برای ۴ میلیارد متر مکعب آب بارگذاری کنیم چه در حوزه کشاورزی و چه در بخش صنعتی. اما مصرف اضافی در بخش اراضی، باعث شد که روند خشک شدن دریاچه به شدت سرعت بیابد. به موازات این، چاه‌های حفر شده متعدد کشاورزی، حالا چه به صورت مجاز و چه به صورت غیر مجاز نیز عامل دیگری در تشدید این روند بود. بیش از ۴۲ هزار چاه مجاز و حدود ۳۰ هزار چاه غیر مجاز در منطقه وجود دارد. علاوه بر این ۷۲ سد بزرگ و کوچک هم ساخته شد. این سد‌ها این اطمینان را به کشاورز داد که اگر یک سال با خشکسالی مواجه شدیم از عهده کنترل آن برمی آییم. این مساله سبب شد که ما در سال زراعی ۹۰ و ۹۱ منطقه، زمانی که با خشکسالی ضعیف تا متوسط روبرو شدیم، تولید سیب منطقه ۴۱ درصد رشد کند. این درحالیست که دریاچه همچنان درحال کاهش بود. این‌ها نشان می‌دهد که مدیرت حاکم بر منطقه متوجه خطرات دریاچه نیست.

 

این مشکلات از چه زمانی و به چه صورتی این اتفاق افتاد؟ با توجه به توضیحاتی که دادید چقدر امکان نجات دریاچه وجود دارد؟

سال ۱۳۸۷ یک توافقی در جزیره توریستی باری انجام گرفت؛ شبیه توافقی که سه استاندار وقت منطقه یعنی استاندارهای‌ آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، و کردستان به همراه رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، وزیر جهاد کشاورزی و وزیر نیرو آن را امضا کردند. بر اساس آن مقرر شد چند کار اصلی انجام بگیرد. یکی این بود که راندمان آبیاری در بخش کشاورزی به سرعت افزایش پیدا کند و از حدود ۳۰ درصد به حدود ۶۰ درصد برسد. کار دوم این بود که چاه‌های غیر مجاز در منطقه پلمپ شوند و اجازه گسترش بی‌رویه اراضی کشاورزی داده نشود. همچنین هر نوع فعالیت سد سازی در منطقه متوقف شود. به موازات آن، لایروبی بعضی از رودخانه‌ها مانند زرینه رود، سیمینه رود و تلخه رود دراولویت کار قرار بگیرد. هر چند شروع تغییر سیستم‌های آبیاری و افزایش سطوح اراضی با تجهیز سیستم های آبیاری تحت فشار انجام و پروژه سدسازی در منطقه هم متوقف شده، ولی بحث این است که این اقدامات جوابگوی حل بحران نیست. تا وقتی که ما نتوانیم حقابه دریاچه ارومیه را تعیین کنیم این مشکلات همچنان وجود خواهد داشت.با کمک یک گروه کار‌شناسی البته حقابه تعیین و قرار شد ۱.۸ میلیارد متر مکعب از این حقابه را آذربایجان غربی و ۸۰۰ میلیون متر مکعب را کردستان و ۳۰۰ میلیون متر مکعب را آذربایجان شرقی تعیین کند. اما متاسفانه مسئولین این سه استان برای کم و زیاد کردن این رقم مدام در حال چانه زنی بودند بدون توجه به اینکه طبیعت در حال از بین رفتن است که تبعات آن به همه ضرر می‌رساند.

 

بحث انتقال آب موضوعی است که برای برون رفت دریاچه از بحران همواره مطرح بوده، اما مس ئ ولان مناطقی که در طرح ها مقرر شده بود آب از آنجا منتقل شود ابراز نگرانی کرده‌اند که این اقدام موجب کاهش آب این سکونت‌گاه‌ها خواهد شد.

کاملا درست است. طرح‌های انتقال آب مانند طرح انتقال آب ارس که قرار بوده ۱۰۰ میلیون متر مکعب آب وارد دریاچه ارومیه کند، اگر از پنج سال پیش آغاز می‌شد ممکن بود بخش محدودی از کسری آب دریاچه را جبران کند، اما با توجه به اینکه دریاچه الان بیش از ۲۰ میلیارد متر مکعب کمبود آب دارد، این ۱۰۰ میلیون متر مکعب نمی‌تواند کسری واقعی را جبران کند. اگر حتی ما صبر کنیم این ۱۰۰ میلیون متر مکعب به دریاچه منتقل شود، آن هم درحالی که دریاچه ارومیه سالانه فقط یک میلیارد متر مکعب تبخیر دارد این مقدار آب نمی‌تواند بحران را حل کند. در سایر موارد هم همینطور. بنابراین ما نباید به بهای ایجاد یک بحران دیگر که بحران ریزگرد‌هاست و خشک شدن بیش از حد تالاب‌ها، بخواهیم مسکنی باشیم برای جای دیگر. بسیاری از کار‌شناسان هم به این طرح اعتراض کرده‌اند و به نظر نمی‌رسد قابل اجرا باشد. کارهای اصلی تری که باید برای دریاچه انجام شود عبارت است از اینکه اول مردم منطقه را از خطرات این بحران آگاه کنیم، چون هنوز بیشتر آن‌ها به این خطرات واقف نیستند.دیگر اینکه کلیه اراضی کشاورزی که دست کم در یک دهه قبلی اضافه شده به حالت آلایش درآید و از آن استفاده نشود.علاوه بر این تمام چاه‌های مجاز پلمپ شوند و اجازه داده نشود که چاه‌های مجاز هم به صورت غیر مجاز از آن‌ها استفاده کند. اجازه داده نشود هیچ کشاورزی از روش‌های آبیاری سنتی استفاده کند. در کنار این‌ها باید گزینه‌های جایگزین معیشتی را در جامعه فعال کنیم و با توجه به همجواری آذربایجان غربی با ترکیه، کردستان با عراق و همچنین از بالا ارمنستان و آذربایجان به سمت تقویت گردشگری برویم.

 

متولی این امورات چه نهادها ی ی در حاکمیت هستند؟آنها چقدر به وظیفه‌شان در ارتباط با این بحران عمل کرده اند؟

متولی حل این بحران یک کارگروه با ریاست علیرضا دائمی، نماینده وزارت نیرو و عضویت نمایندگانی از وزارت کشور، استانداری‌ها، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان حفاظت محیط زیست است. تعیین حقابه یکی از تصمیمات مهم این کمیته بوده است، اما به نظر می‌رسد سرعت اجرایی کردن تصمیمات این کمیته با سرعت پیش روی بحران هماهنگ نیست. این کمیته بسیار از برنامه‌های پیش بینی شده خود عقب است و اگر نتواند به کار خود سرعت ببخشد و اراده سیاسی خود را بر منطقه حاکم کند و رویکرد توسعه را در منطقه به شدت و به سرعت تغییر ندهد، ما نباید امیدوارم باشیم در یک افق کوتاه مدت یا حتی میان مدت وضعیت دریاچه بهتر شود.

 

خیلی از کار‌شناسان نسبت به عواقب از بین رفتن دریاچه ارومیه هشدار داده ا ند. دامنه آسیب‌های ناشی از خشک شدن این دریاچه تا کجا پیش خواهد رفت و عواقب آن برای مردم منطقه چه خواهد بود؟

البته بعید است که دریاچه ارومیه به صورت کامل خشک شود، چون به هر حال دریاچه یک حوزه ۵.۲ دهم میلیون هکتاری است که پنج برابر کشور لبنان وسعت دارد، شیب طبیعی منطقه هم به سمت دریاچه است و دریاچه می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. اما می‌شود گفت همین الان هم دریاچه بسیاری از توانمندی‌های اقلیمی خود در تعدیل آب و هوای منطقه را از دست داده و ظرفیت گرمی ویژه منطقه به طرز محسوسی کاهش پیدا کرده است. این‌ها مسائلی هستند که باعث می‌شود اختلاف دمای شب روز، کمینه و پیشینه دما در منطقه افزایش پیدا کند و در نتیجه اقلام گیاهی زراعی و جانوری در محیط‌های جدیدی که به وجود آمده‌اند به رشد خود ادامه دهند. خشک شدن دریاچه اما در یک مقیاس بزرگ باعث افزایش چشمه‌های گرد و خاک و نمک می‌شود. با توجه به اینکه جهت باد غالب در منطقه از غرب به شرق است و بسیاری از سکونت‌گاه های انسانی منطقه مانند عجب شیر، بناب، آذرشهر و مراغه در شرق قرار دارند با خطر روبرو می‌شوند و احتمال مهاجرت‌های جمعی وجود دارد. همچنین پدیده‌ای که از آن به عنوان سونامی نمک یاد می‌شود ـ که البته بیشتر یک اصطلاح استعاری است تا واقعی ـ باعث می‌شود تا گردی از نمک بر روی اراضی کشاورزی سواحل شرقی پاشیده شود و حاصلخیزی منطقه از بین برود. مانند وضعیتی که بعد از خشک شدن دریاچه آرال به وجود آمد و چهارصد هزار هکتار پنبه زار از بین رفت. در این منطقه هم ممکن است این وضعیت تکرار و باعث شود میزان تولید کشاورزی در منطقه کاهش پیدا کند. در مجموع اگر دریاچه خشک شود، هم در حوزه تنوع زیستی، هم در حوزه گیاهی و جانوری و هم در حوزه سلامت انسان‌ها، زیان‌های سنگینی به بار می‌آورد. درجه غبارآلودگی در هوا افزایش پیدا می کند و در نتیجه موجب بروز سرطانهای مختلف پوستی و خونی می شود.

 

در صحبت‌هایتان جسته گریخته به راه‌های برون رفت از بحران دریاچه اشاره کردید، ضرور ی ‌ترین اقداماتی که باید در این زمینه صورت بگیرد کدام‌ها هستند؟

بر اساس آموزه‌ای که از آن به عنوان مدیریت به هم پیوسته منابع آب یاد می‌کنیم، باید  چیدمان توسعه منطقه را از نو باز تعریف و مهندسی کنیم. باید توجه داشته باشیم که آب موجود در منطقه برای توسعه حدود ۴ میلیارد متر مکعب است و ما باید بر اساس این مقدار، بخش کشاورزی و رشد جمعیت در منطقه را سامان بدهیم. اگر این اتفاق بیافتد، بسیاری از مشکلات دریاچه در یک افق حدود ده ساله قابل حل است. اما اگر مدیران حاکم بر منطقه نتوانند این توسعه را بر مبنای ظرفیت ۴ میلیارد متر مکعب آب در منطقه ببندند، مدام و مدام وضعیت بحرانی‌تر می‌شود. پس ما باید به سمتی برویم که با روش‌های سنتی آبیاری کشاروزی در منطقه خداحافظی کنیم و به سمت افزایش کشت‌های گلخانه‌ای و سازگار با منطقه برویم. باید به سمت استفاده از آبیاری تحت فشار برویم. باید به سوی ارتقای صنایع بسته بندی و سردخانه‌های خودمان برویم تا ضایعات کشاورزی را به سطح زیر ۵ درصد که استاندارد جهانی است برسانیم. باید از ساخت هر نوع سد جدید در منطقه خودداری شود. باید اولویت را پس از شغل به محیط زیست بدهیم نه کشاورزی و صنعت. باید چاه‌های غیر مجاز در منطقه مسدود شوند و اجازه بهره برداری بیش از حد و غیر مجاز از چاه‌های مجاز ایجاد شود. همچنین کار مهم دیگری که باید انجام شود، مدیریت بر روی دریاچه‌های ساخته شده است تا اجازه آب دزدی داده نشود. متاسفانه الان از سدهایی مثل سد زرینه رود در نزدیکی بوکان، سد مهاباد و سد حسن لو دزدی آب صورت می‌گیرد و مردم منطقه با استفاده از پمپ‌های آب قوی بسیاری از مراتع و دیم زار‌ها را به کشت آبی تبدیل کرده اند که خود خشک سالی مصنوعی در منطقه را تشدید می‌کند. اگر این اتفاق‌ها بیافتد و به سمت کاهش وابستگی معیشتی به زمین برویم و گزینه‌های دیگری مانند تقویت اکوتوریسم و تقویت مزیت‌های تجاری و بازرگانی منطقه و استحصال انرژی‌های جدید، مانند انرژی خورشیدی و زمین گرمایی را در منطقه تسریع ببخشیم، می‌شود امیدوار بود که دریاچه ارومیه به حیات خود ادامه دهد.