در سال 1385 اتفاق افتاد( قسمت سوم)

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

امروز سومین بخش مرور من را بر وقایع مهم سال 1385 می خوانید، وقایعی که در این بخش می خوانید عبارت است از: کشف غارنشینان پیدن کوئیه عنبرآباد جیرفت یا چگونه جاسوسان غربی می خواستند الگوهای احمدی نژاد را بدزدند؟ نوشتن نامه احمدی نژاد به پاپ و بایگانی شدن آن در واتیکان، ماجرای سوسکی که باعث شد روزنامه ایران تبدیل به روزنامه کیهان شود، چگونه دفتر تحکیم از اوین به بوستون منتقل شد؟ ماه خرداد، ماه خشونت در ایران به دلیل افزایش گرمای زمین بود، آخر این هم شد دلیل؟ بازیهای جام جهانی فوتبال، ایران چگونه از مکزیک و پرتقال شکست خورد و با آنگولا مساوی کرد؟ استراتژی های فوتبالی رئیس جمهور در آن اتاق تاریک چه نتیجه ای داشت؟ داستان کله زنی زیدان، یا غیرت چه می کند وقتی که اسلام در خطر باشد؟! توصیف آن نقاشی در نعت و وصف پیامبر اسلام به طول پنج کیلومتر در تهران، در حالی که 700 آدامس فروش را برای چی توقیف می کنید؟ با این حال غنی سازی ادامه یافت، و ذکر آن مرد که گفت کسانی که نمی خواهند حجاب را رعایت کنند، بروند خارج، چرا مایکل مور گفت احمدی نژاد عجیب و غریب است؟ اندر حمایت کردن لوئیس فراخان احمدی نژاد را در هاوانا و خبرش که پس از سه ماه پخش شد، چرا تسخیری مواضع احمدی نژاد را در روزنامه ایزوستیا تکذیب کرد، چه ربطی داشت؟ و خارج شدن اکبرگنجی از کشور و حلوا حلوا شدنش در میان اپوزیسیون، اخلال در سخنرانی هاشمی رفسنجانی در قم، آنروز مسوولان دفتر مصباح کجا بودند؟ چه شد که آن مرد سوری گفت: اگر بنا بود پیامبری بیاید، آن پیامبر احمدی نژاد بود، و داستان فرار کردن محمود از مجلس رقص شانگهای در حالی که پدر دومش بتازگی مرده بود….

می ترسند ما الگوی کشورهای دیگر شویم

از اوایل سال بود که همه تصمیم گرفتند پیروزی احمدی نژاد را جشن بگیرند، کیک ها پخته شد، شیرینی ها سفارش داده شد، به جای قند و چای، چای و خرما دادند، به جای کوکا و کانادا، آب هویج و آب لیمو داده شد و سرانجام کسی پرسید: ایشون کجا پیروز شدند؟ و سووال از همین جا آغاز شد. زریبافان، که در ماه خرداد 85 هنوز جزو محفل غیرقابل تعویض بود، گفت: « هیچ جایی و هیچ کسی در پیروزی احمدی نژاد سهم نداشته است.» در طول سال تعداد زیادی از جاسوسان آمریکایی و فرانسوی و آلمانی و هندی و چینی در تهران دستگیر شدند، این افراد کسانی بودند که می خواستند روش های پیروزی احمدی نژاد را که به صورت مجموعه ای از الگوهای پیچیده نوشته شده بود، از طریق جاسوسی علمی بدزدند. روز چهارم خرداد، احمدی نژاد گفت: « می ترسند ما الگوی کشورهای دیگر شویم.» در روز ششم خرداد الگوی مورد نظر توسط همشهری لو رفت. این روزنامه گزارش کشف غارنشینان پیدن کوئیه شهر عنبرآباد جیرفت را چاپ کرد. این گزارش نشان می داد که ساکنان غار مذکور از زمان عقب افتاده اند و هنوز مثل مردمان عصر حجر زندگی می کنند. یکی از جوانان غارنشین گفت: « در اینجا خیلی هم به ما خوش می گذرد و به همین دلیل نمی خواهیم به شهر برویم»

نامه هایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم…

ظاهرا قرار بود سال 85 که به نام سال پیامبر نامگذاری شده بود، با نامه ای که احمدی نژاد برای بوش نوشت، آغازگر انقلاب جهانی اسلام باشد. پیش بینی شده بود که بوش در عرض دو ماه مسلمان شود و بعد، نامه مرکل هم فرستاده شده و آنگلا مرکل که قرار بود پس از مسلمان شدن نام « خاور» را روی خودش بگذارد، نیز سه روز بعد از خواندن نامه مسلمان شود، می ماند پاپ که آن هم احتیاج به دو هفته وقت داشت تا پاپ نیز مسلمان شود و بعد در جریان کنفرانس هولوکاست، بقیه یهودیان جهان هم مسلمان می شدند و فقط تنها مشکلی که می ماند این بود که این افراد همه سنی می شدند و بعد پنج میلیارد سنی می ماند و صد و سی میلیون شیعه. این سووال اصلی بود. اما کل این پروژه به یک دلیل متوقف شد، بوش نامه را نخواند و به همین دلیل هم مسلمان نشد، مرکل نیز از ترس به نامه دست نزد. پورمحمدی، وزیر کشورگفت: «آمریکایی ها از پاسخ دادن به نامه احمدی نژاد عاجز مانده اند.» بوش که در حد امکان نامه را دیده بود، گفت: « نامه احمدی نژاد چیزی در حدود 16 یا 17 صفحه تایپ شده بود.» مایکل مور هم که با انتخاب مصاحبه می کرد و نمی توانست بگوید چیز مزخرفی بود، گفت: «در مورد محتوای نامه نظر خاصی ندارم.» اما نامه احمدی نژاد برای پاپ فرستاده شد و پاپ به دلیل احترامی که برای مردم ایران قائل بود، دستور داد نامه بایگانی شود.

آخرین بازمانده در بیمارستان

در حالی که مسلمانان انقلابی جهان در سال 85 تازه به کمونیسم و لنینیسم علاقمند شده بودند و تلاش می کردند کارهای مائو و استالین را در سرزمین های اسلامی پس از هشتاد سال تجربه کنند، چپ های آمریکای لاتین در اثر موادی مرکب از نفت و خدا به سوی اسلام آمدند. برادرخواندگی چاوز و احمدی نژاد، ابراز علاقه کاسترو به تشیع، ملاقات خانم روایال نامزد چپ انتخابات آینده فرانسه با نصرالله و حماس از آثار پیوند بخش سوسیالیستی دین با بخش دیکتاتوری لنینی بود. اما آخرین بازمانده عصر حجر، یعنی فیدل کاسترو در سن هشتاد سالگی به بیمارستان رفت. یکی از پزشکانش گفت او 140 سال عمر می کند. این پزشک بخاطر همین جمله مدال قهرمان جنگ گرفت.

تمساح، سوسک، مارمولک، الاغ،…

در حالی که تا قبل از سال 85 نیز باغ وحش سیاسی ایران از میان کاریکاتوریست ها قربانیان زیادی گرفته بود و نیک آهنگ کوثر بخاطر « تمساح» و کمال تبریزی بخاطر « مارمولک» دچار مشکلاتی شده بودند، در سال 85 مانا نیستانی، کاریکاتوریستی که قبل از رفتن به زندان جوان بود، قربانی سوسکی شد که نمی دانست فقط آدمها حق شوخی با لهجه های قومی را دارند. در روز سوم خرداد بخاطر چاپ کاریکاتور سوسکی که به جای « چیه؟» گفته بود « نمنه؟» روزنامه ایران توقیف شد، مسوول ویژه نامه و مانا نیستانی نیز به زندان رفتند. روزنامه ایران پس از تعطیل تبدیل به کیهان شد و باز شد، اما چون مانا نیستانی تبدیل به جمال شورجه نشده بود، در زندان ماند. مساله ای که در جنبش ضد سوسک- ملی- میهنی خرداد 85 وجود داشت، این بود که دولت از یک طرف معترضین را تحریک شدگان جدایی طلب می دانست، اما از طرف دیگر دلش نمی آمد یک روزنامه را توقیف نکند و یک کاریکاتوریست را زندانی نسازد. در اعتراض به کاریکاتور سوسکی که ترکی حرف می زد، 54 نفر دستگیر و 8 نفر زخمی شدند. هاشمی رفسنجانی گفت: « بیشتر سران کشور آذری بودند.» اپوزیسیون خارج از کشور هم از خواب بیدار شد و یکی از نیروهای اپوزیسیون در مقاله اش نوشت: « توهین به مردم آذربایجان توهین به همه مردم ایران است.»، همگام با اپوزیسیون رئیس قوه قضائیه گفت: «دشمنان، عامل تحرکات قومی در کشور هستند» نماینده ارومیه نیز گفت: «کاریکاتور فقط یک جرقه بود، مطالبات مردم به تعویق افتاده است.» به دنبال ادامه بازداشت مانا نیستانی، توکا نیستانی برادر مانا ضمن عذرخواهی از کسانی که در اثر کار برادرش ناراحت شده اند، اعلام کرد که دیگر در مطبوعات کاریکاتور نمی کشد. روز نهم خرداد اعلام شد که کاریکاتوریست و سردبیر «ایران جمعه» آزاد می شوند. اما سه ساعت بعد، وزیر دادگستری گفت: « تا تشکیل دادگاه روزنامه ایران رفع توقیف نمی شود.» رهبر انقلاب و رئیس جمهور و هاشمی رفسنجانی و وزیر کشور و رئیس مجلس و چند نماینده و سه معاون وزیر و دویست دربان بانک و 256 نفر از ترک هایی که فارسی را با لهجه سوئدی حرف می زدند، اعلام کردند که کسی حق اهانت به ترک ها را ندارند، در همان زمان، همه افراد فوق الذکراعلام کردند که معترضین آذربایجانی عوامل دشمن، بیگانگان و عناصر خارجی هستند. در تبریز همه تب کرده بودند و البته عده ای عرق شرم می ریختند، اما محمد علی ذبیحیان فرماندار تبریز گفت: «آشوبگران دیروز تبریز افراد وابسته به کشورهای خارجی بودند.»


دفتر تحکیم در بوستون تشکیل جلسه می دهد

علی افشاری، اکبر عطری، فاطمه حقیقت جو و سعید رضوی فقیه پس از یک دوره گذراندن درس تربیت بدنی در آموزشگاه اوین به دلیل علاقه به ادامه مبارزه، ساکن آمریکا شدند. جلسه تحکیم به دلیل حضور رضوی فقیه در پاریس به موقع تشکیل نشد. در دانشگاه تهران در اثر در رفتن سنگی از زیر تایر ماشینی، سنگ مذکور به شیشه مذکورتری برخورد کرد، شیشه فروریخت و بیست نفر از ترس فرار کردند و در حین فرار پای شان به دست عده ای از نیروهای راستگرا برخورد کرده و خبرگزاری ها گزارش کردند که دانشگاههای تهران در اعتراض به بسته شدن فضای سیاسی در دانشگاهها شلوغ شد. مهم ترین کشفیات دانشجویی سال 85 افزایش شدید فرار مغزها، تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان اروپا( تقریبا تنها اقدام مثبت سیاسی اصلاح طلبانه سال) و دفن اجساد برخی از شهدا به یاد دانشجویان فرار کرده بود.


فقط 13 درصد

قائم مقام نهضت سوادآموزی کشور آمار طرفداران دولت را به میزان 13 درصد اعلام کرد و گفت:«میزان بی سوادی از اول انقلاب از 49.7 درصد به 13 درصد رسیده است.»، وی توضیح نداد که این 13 درصد چه نقش مهمی در سیاست و اقتصاد و سرنوشت ایران دارند.


خشونت جزو زندگی می شود

اصولا استبداد و زندگی در شرایط ناامنی، باعث می شود که خشونت به همه جای آدم( زیاد فکر بد نکنید، منظورم واقعا آنجا نبود) کشیده شود. راهزنی همراه با بریدن سر، آن هم نه به قصد سرقت بلکه به قصد ایجاد رعب و وحشت، قتلهای عجیب و غریب، تجاوزهای خشونت آمیز زنجیره ای همراه با قتل، گانگستربازی هایی که فقط در فیلم های مربوط به دهه 1930 می شود دید، تولید فیلم پورنو، قاچاق مواد مخدر و مشروب در ابعاد وسیع و چیزهایی از این دست، جزو پدیده های سال 85 بود. به قول ابراهیم نبوی اگر اپوزیسیون خاتمی یک گروه از نویسندگان و فیلسوفان و هنرمندان بودند، اپوزیسیون احمدی نژاد هم گروهی دزد و قاچاقچی و موجود کروکثیف بودند، بالاخره باید همه چیزمان به همه چیزمان بیاید. اما ماجرای عروسی زردبندسفلی در فارس داستان دیگری است. در نزاعی که در جشن عروسی( نه عزاداری) اتفاق افتاد 32 نفر مجروح شدند. از این تعداد 14 نفر در اثر تیراندازی( همه وینچستر 73 داشتند) زخمی شدند. پلیس زردبند سفلی اعلام کرد که « این تیراندازی بنابریک سنت محلی( لطفا به سنت ها احترام بگذارید) در منطقه یادشده صورت گرفته است.» در فاصله 400 کیلومتری تگزاس بالا در فارس، در منطقه مذهبی غیر ملی شهرری، در روز دهم خرداد براساس اعلام نیروی انتظامی « در درگیری میان سی نفر از اوباش شهرری، 16 خودرو آسیب دید و 15 نفر از متهمان دستگیر شدند. میانگین سنی این افراد 17 تا 22 سال بود. این درگیری بین اهالی باروت کوهی شهرری و زورآباد دولت آباد صورت گرفته بود.»( لطفا به اسامی نواحی درگیری کمی فکر کنید.) همچنین مسوولان اعلام کردند که « سالانه 300هزار کودک ناخواسته در ایران متولد می شوند.»

رنگ های مهیج حرام است

یکی از مشکلات بسیار مهم جامعه در سال 85 توسط آیت الله نوری همدانی حل شد. ایشان گفت: «چادر بهترین حجاب است و رنگ های مهیج حرام است.» مطالعات اجتماعی در سال 85 واقعیات زیر را نشان می داد: همه به حرف علما گوش می دهند. علما اگر وقت کنند بستنی را هم حرام اعلام می کنند.

ایران چی کارش کرده؟ کار خاصی نکرده…

با فرارسیدن جام جهانی 2006 آلمان، ایران که یکی از تیم های شرکت کننده بود، تقریبا در شرایطی بدون حاشیه به آلمان رفت. از اوایل اردی بهشت تب فوتبال همه را گرفت. به دنبال گل زدن احمدی نژاد در تمرینات تیم ملی، حداد عادل در سن پنجاه و چند سالگی اظهار داشت: « من 25 سال است که فوتبال بازی می کنم.» آگاهان گفتند: « فاتبال! آهان! از اون نظر!» در بازی های مقدماتی ایران خوب بازی کرد. بازی ایران و کروواسی عالی بود و به نتیجه تساوی رسید. برای رعایت اصول بهداشتی و همزمان با درگذشت یکی از دومین پدر احمدی نژاد، اعلام شد که رئیس جمهور به آلمان نمی رود. همه نفسی به راحتی کشیدند. در روز دوازدهم خرداد ایران بازی را در مقابل تیم بسنی برد. برانکو اعلام کرد که مکزیک را هم می توانیم شکست دهیم. دادکان گفت: «بلندی موی بازیکنان به کسی ربط ندارد.» اما بحث برسر فدراسیون و هجمه علی آبادی ها به فدراسیون فوتبال سروصدای همه را درآورد. علی پروین گفت: « چه می دونم، علی آبادی از قیافه من خوشش نمی آد» وی گفت:« انصاریان و کاویانپور و بزرگتر از این ها هم از خدای شان باشد که با من کار کنند.» فتح الله زاده هم گفت: «من که خودم مدیر عامل تعیین می کنم، حالا بروم معاون شوم؟»

طالع نحس، قسمت چهارم

اما طرف ول کن معامله نبود. احمدی نژاد سه روز قبل در مراسم خداحافظی تیم فوتبال کشور حضور پیدا کرد. برای ایجاد فضای صمیمی ورود خبرنگاران ممنوع شد. احمدی نژاد در زمینه فوتبال هم دیدگاههای استرتژیک خودش را بیان کرد و گفت: « اگر یک بازیکن بخواهد استارت سرعتی زده و با توپ بدود، بعد از سه تا استارت همه انرژی اش تخلیه می شود.» وی گفت: « اگر انرژی مهاجم تخلیه شد، خسته می شود.» رئیس جمهور گفت: « هر وقت از حریف جلو افتادید و خواستید وقت تلف کنید، توپ را بدهید به علی کریمی تا همه را دریبل بزند.» احمدی نژاد گفت: « کعبی چون تندوتیز است، او را بگذارید گوشه زمین تا مدام برود و برگردد.» در پایان این جلسه احمدی نژاد تهدید کرد که اگر ایران به مرحله دوم صعود کند، به آلمان خواهد رفت. بازیکنان زدند توی سرشان و گفتند: وای، نه! رئیس فدراسیون فوتبال آلمان پس از اعلام این خبر گفت: «در صورتی که سفر احمدی نژاد به آلمان قطعی شود، باید این نکته روشن شود که اظهارات احمدی نژاد درباره هولوکاست غیرواقعی، بزهکارانه و غیرقابل قبول است.» اما اقدام عمرالبشیر، رئیس جمهور کشور اسلامی سودان جالب بود. در روز 12 خرداد، ژنرال عمرالبشیر، دستور داد که برای حضور زنان در ورزشگاهها جایگاههایی در نظر گرفته شود. و شد. به همین راحتی.


ایران در جام جهانی

در حالی که تقریبا همه نتایج مسابقات جام جهانی 2006 آلمان شگفت انگیز بود و تقریبا همه آنهایی که باید جزو چهار تیم اول قرار می گرفتند، در بازی های حذفی کنار رفتند و تمام آنهایی که باید کنار می رفتند، به مسابقات نیمه نهایی و نهایی آمدند، تیم ملی ایران تقریبا طبیعی ترین نتیجه را گرفت. تیم ایران طبیعی بود که از تیم مکزیک که در رده سیزدهم فوتبال جهان بود، ببازد، به همین دلیل با نتیجه 3 بر 1 باخت، طبیعی بود که از تیم پرتقال که در رده نهم فوتبال جهان بود، ببازد که با نتیجه 2 بر 0 بازی را باخت و البته طبیعی بود که تیم آنگولا را شکست دهد که با یک بازی بسیار بد، شانس آورد و مساوی شد. گروهی از ایرانیان عزادار شدند، گروهی سکته کردند، گروهی دچار یاس فلسفی تاریخی شدند، گروهی هم دچار هیچ چیزی نشدند. در تاریخ فوتبال ایران این جام طبیعی ترین جامی بود که برگزار شد. البته، بعد از پایان جام علی دائی که بزرگترین افتخار فوتبال تاریخ ایران است، چنان مورد حملات کارشناسی، جوک نگاری، شوخی سازی و غیره شد که تا مدتها از همه صحنه ها دور شد، ازدواج کرد، بچه دار شد، در اکوادور مزرعه خرید و نامش را گذاشت سزار گومز، اما پیروزی بزرگ برای ایران ضربه سری بود که زین الدین زیدان به سینه ماتراتزی زد و باعث باخت تیم فرانسه در مسابقه فینال شد. فرانسوی ها این کار زیدان را تبدیل به پرفروش ترین ترانه سال شان کردند. علاء الدین بروجردی غیرت اسلامی زیدان را در بیانیه ای ستود، کیهان زیدان را تقدیس کرد و شوخی شوخی نزدیک بود زیدان به عنوان رهبر مسلمین جهان شناخته شود که ماجرا ختم بخیر شد. در حالی که زیدان به عنوان یک فوتبالیست با اخلاق و محبوب ترین فرانسوی سال، مدل لباس و عطر سکسی فرانسوی ها بود، توهم ایرانی او را تبدیل به بن لادن جدید کرد. زیدان یک روز بعد در مراسم ناهار ویژه شیراک حضور یافت و یک هفته بعد از همه بخاطر کاری که کرده بود عذرخواهی کرد. در روز سی ام خرداد 85 وزیر کشور آلمان، درخواست مصطفی پورمحمدی را برای دیدار در برلین رد کرد.


چه پسر ماهی! چه پسر مامانی!

نکته این بود که از وقتی علی جنتی پسر آیت الله جنتی معاون پورمحمدی و مسوول ستاد انتخابات وزارت کشور شد، وزیر مربوطه هفته ای شش بار اعلام می کرد که علی جنتی طرفدار خاتمی است و عکس خاتمی را در اتاقش زده است. این شایعات تا چند هفته قبل از برگزاری انتخابات که علی جنتی استعفا داد و رفت، جریان داشت. در روز چهارم خرداد علی جنتی گفت: «گاهی اوقات هر 15 روز یک بار هم پدرم را نمی بینم.»

اتفاقات عجیب ماه خرداد

اصولا در سالهای احمدی نژادی، یا عصر غیرت( به جای عصر خرد و عصر روشنگری) اتفاقات کیلومتری عجیبی می افتاد. یک زنجیره انسانی هفت کیلومتری در نطنز ایجاد شد، یک کیک زرد پخته شد که سیصد آشپز به مدت 56 ساعت نود تن شکر و ارد را تبدیل به کیک کردند، مدتی قبل آشپزهای تبریزی یک کوفته پختند به وزن ششصد کیلو و به مناسبت سال پیامبر اعلام شد که قرار است نوجوانان کشور، طولانی ترین نقاشی دنیا را در تهران به طول پنج کیلومتر در مورد حضرت پیامبر نقاشی کنند. اینکه این نقاشی کشیده شد یا نه، بماند، اما بسیاری از جاسوسان علمی به دنبال کسی هستند که چنین نبوغی بخرج داده و چنین چیزی به فکرش رسیده است. این نقاشی را قرار است چگونه تماشا کنند؟ حالا چرا پنج کیلومتر؟ البته گفته های پنج کیلومتری زیادی هم در ماه خرداد ارائه شد. به دنبال اعتراض نیروهای اصولگرا به خودشان، در مورد اهدای سکه های طلای بیست گرمی از سوی وزیر کشاورزی به برخی نمایندگان مجلس، غلامحسین الهام گفت: « سکه های طلای اهدایی وزیر جهاد به نمایندگان جنبه معنوی دارد.» وی گفت: از این پس کلیه چیزهایی مانند اسکناس، دلار، جواهرات و چیزهای اینجوری( تاکید از الهام است) جنبه معنوی دارد. از طرف دیگر 700 متکدی، آدامس فروش، فال فروش و پاک کنندگان شیشه اتومبیل از خیابان های سطح شهر جمع آوری شدند. یکی از مسوولان انتظامی در روز 16 خرداد گفت: خطر توزیع آدامس از یک نظر از شبکه های ترور هم خطرناک تر است. وی به این سووال که « از کدوم نظر؟» پاسخ نداد.


شاید به مصلحت نباشد، شاید هم باشد!

به دنبال اعلام خطر جنگ و هرج و مرج برای کشور، نیروی مقاومت ملی تشکیل و زیر نظر محرمانه برخی از نیروهای سیاسی بسیار فعال شروع به کار کرد، آنان در همه جا مقاومت می کردند و بدی های حکومت را فاش می کردند، در روز نهم خرداد در یک اقدام قهرمانانه نیروهای مقاومت، اکبر هاشمی رفسنجانی در پاسخ به این سووال که آیا در انتخابات تخلفاتی هم شده بود؟ گفت: « بله، یک چیزهایی بود که شاید گفتن آنها زیاد به صلاح نباشد.»

غنی سازی پنج درصدی یا نود و پنج درصدی

تقریبا از اواسط سال بود که جهان به این نتیجه رسید که ایران حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای دارد، اما باید این اقدام در یک پروسه اعتمادسازی صورت بگیرد. الهام در اوایل خرداد گفت: « ایران سقف غنی سازی اورانیوم را پنج درصد تعیین کرد.» اما چند ساعت بعد، آصفی اعلام کرد: « غنی سازی محدود نمی کنیم.» متکی هم به کوالالامپوررفت و اعلام کرد که: « ایران آمادگی خود را برای از سرگیری مذاکرات با سه کشور اروپایی درباره غنی سازی اورانیوم اعلام می کند.» رایس هم گفت:« ایران حق برخورداری از انرژی هسته ای غیرنظامی را دارد و اگر از برنامه های مربوط به تسلیحات هسته ای خود صرف نظر کند، همکاری اقتصادی بیشتری با این کشور خواهد شد.» رایس که فکر می کرد قضیه به همین سادگی است، گفت: « مساله هسته ای ایران باید ظرف چند هفته ونه چند ماه حل شود.» اما عبدالله گل در ملاقات با وزیرخارجه اسرائیل حرف بامزه ای گفت: «ترکیه کاملا مخالف گسترش سلاح های هسته ای است.» وی در اسرائیل این حرف را جوری زد که انگار منظورش ایران است و به ایران جوری گفت که انگار منظورش اسرائیل است.

ایرانیان خارج از کشور بروند خارج تر

در اواسط حرداد ماه موجی از نگرانی ایرانیان خارج از کشور را فراگرفت. احمدی نژاد گفت: «دولت از ایرانیان مقیم خارج دفاع کند.» سید مهدی طباطبایی، عضو ائتلاف آبادگران نیز برای دفاع از کسانی که حجاب را رعایت نمی کنند، گفت: «کسانی که حاضر نیستند حجاب را رعایت کنند، از کشور بیرون بروند، چون در کشور اسلامی مانند ایران جایی برای آنها نیست.» در حقیقت قرار شد کسانی که حجاب را رعایت نمی کنند، اول از کشور بیرون بروند، تا بعد احمدی نژاد از آنها دفاع کند.

مایکل مور حزب الله، داماد می شه ایشاء الله

طبیعتا در مجادله ایران و آمریکا، مایکل مور به عنوان چهره منتقد و کمدینی که بیشترین پول را از حماقت های بوش درآورد، مورد توجه ایرانیان مخالف آمریکا( به معنی اعم) قرار گرفت. مصطفی فقیهی از وب سایت انتخاب دست به یک مصاحبه حرفه ای با مایکل مور زد. مایکل مور در این مصاحبه ضمن « بی عقل خطاب کردن بوش، وی را احمق و مضحک» خواند و گفت: «شک ندارم که بزودی شاهد گفت و گوی ایران و آمریکا خواهیم بود. اما اندکی از اطمینانم کم می شود که می بینم جرج بوش هنوز رئیس جمهور است.» وی در مورد احمدی نژاد واژه «عجیب و غریب بودن» را بیان کرد و گفت: « برایم جالب است که ایران رئیس جمهور عجیب و در عین حال جالبی مانند احمدی نژاد دارد.» توصیف احمدی نژاد با واژه «عجیب و غریب» زیباترین و مودبانه ترین و شاید موذیانه ترین توصیف سال 85 از احمدی نژاد بود.

مسلمانان یاری کنین تا مملکت داری کنم

از یوسف اسلام ضد تروریست که همزمان با موج اسلام گرایی دوباره به موسیقی پاپ بازگشت گرفته، تا آنجلینا جولی و مایکل جکسون و لوئیس فراخان همگی به یاری احمدی نژاد آمدند. در یک برنامه تلویزیونی که روز دهم خرداد از صدا و سیما پخش شد، لوئیس فراخان، رهبر مسلمانان آمریکا در حضور خبرنگاران و اصحاب رسانه ای کوبا( معلوم نیست رهبر مسلمانان آمریکا در کوبا چکار می کرد؟) گفت: « آقای احمدی نژاد! ما از شما پشتیبانی می کنیم.» لوئیس فراخان رهبر مسلمانان آمریکا نیز از اینکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، دوماه بعد از سفرش به کوبا سخنانش را پخش کرده، اظهار شگفتی کرد. آگاهان به لوئیس فراخان توضیح دادند که دوماه اصولا در ابعاد تاریخی هفت هزار ساله ایران رقمی نیست و صدا و سیما هنوز دارد فکر می کند که آیا هیتلر بهترین رفتار را در اروپا کرد یا موسولینی یا استالین؟

حداد عادل، صاایران، روز بروز، مدرن تر از دیروز

تقریبا در نه ماه اول سال 85 حداد عادل پبشرفت طبیعی خودش را با یک شیب معمول و معقول انجام داد. وی در دهم خرداد برای نشان دادن استقلالش به عنوان رئیس مجلس که در راس امور است، گفت: «رهنمودهای رهبر انقلاب را نصب العین قرار می دهیم.»

ارتباطات از طریق ماله کشی

من تا چند سال قبل فکر می کردم آیت الله تسخیری با آن ریش پهن و انبوه و چهره منور، لابد یک آقای محترمی است مثل آیت الله فاضل که می توان با صدای سخنرانی وی در مورد جنگ احد، یک ساعت و نیم راحت خوابید، در حالی که می بینم که پدیده ای است. آیت الله تسخیری در سال 85 یکی از بزرگترین اقدامات در طول تاریخ شیعه را انجام داد. ایشان ضمن اینکه اعلام کرد که زیارتگاهی به نام ابولولو فیروز که به عنوان یکی از قاتلین یکی از صحابه پیامبر شناخته می شد، از بیخ کذب است، در آنجا را هم داد گل گرفتند و عجیب اینکه بعد از این اقدام مثل کیجایی ها چشمش چپ هم نشد. همین آیت الله تسخیری یک کاره راه افتاد و رفت با روزنامه ایزوستیا مصاحبه کرد و گفت: «رئیس جمهوری ایران هیچگاه خواستار نابودی اسرائیل با استفاده از زور نشده است…. منظور رئیس جمهور، برگزاری انتخابات آزاد در سرزمین فلسطین و مشارکت همه اقوام ساکن آن برای تعیین حکومت مطلوب خود بود.» در حقیقت داستان حذف اسرائیل از روی نقشه جهان در سال 85 گازمال شد و رفت و حداکثر تبدیل به یک هولوکاست بازی شد.

گنجی باید برگردد، اعدام باید گردد

وقتی در آن روز صبح بهاری دوازدهم خرداد اکبر گنجی سوار بر هواپیما شد و به سوی مسکو پرواز کرد( احتمالا این جمله هشت اشتباه تاریخی دارد که مرا به آقای بهنود می بخشید.) همه دوستان و دشمنانش به این فکر می کردند که آیا گنجی به ایران بازخواهد گشت؟ آیا او در غرب همان اکبر گنجی خواهد ماند یا تبدیل به امانوئل گنجی خواهد شد؟ وقتی پس از چند سال چهره اش را در رم دیدم، به نظرم شبیه آدمهایی بود که می خواهند برگردند، اما کلماتش شبیه کسانی که می خواهند برگردند نبود. در آن روز گنجی از ایران بیرون آمد و جایزه قلم طلایی خودش را در کاخ کرملین گرفت. در این مراسم علاوه بر ولادیمیر پوتین، 1500 تن از مدیران و سردبیران روزنامه ها و نشریات سراسر جهان حضور داشتند. گنجی گفت: « این جایزه را حق کسانی می دانم که در راه دفاع از آزادی و حقوق بشر طی قتلهای زنجیره ای از طریق سلاخی به قتل رسیدند. این جایزه حق زندانیانی است که در تابستان 1367 در زندانهای سراسر کشور اعدام شدند.» وی گفت: «امروز دیگر نباید با سلاح خشونت طلبان به مقابله با آنها پرداخت.» وی گفت: «باید مقاومت صلح آمیز مدنی را جایگزین خشونت انقلابی کرد… شعار من برای مبارزه با ظلم و خشونت «ببخش و فراموش نکن» است.» به نظر می رسید که اپوزیسیون خارج از کشور که در جریان اعتصاب غذای گنجی از « انجمن سیاستمداران محتضر» تبدیل به « انجمن شاعران مرده» شده بودند، تازه جانی گرفتند. گروهی گنجی را روی سرشان حلوا حلوا کردند و گروهی دیگر او را زیر پای شان تکه تکه کردند. گنجی پس از دریافت جایزه در کرملین، از سوی شهردار فلورانس طی مراسمی رسمی، شهروند افتخاری فلورانس شد و در شهر ماکیاوللی در مورد ماکیاوللی سخنانی ایراد کرد که بعدا فلورانسی ها متوجه شدند انگار او درباره یک ماکیاوللی دیگر حرف می زند.( اشکال از مترجم است، به ماکیاوللی دست نزنید.) گنجی از ایتالیا به انگلیس رفت و در آنجا به همان چیزهایی متهم شد که بخاطر انکارشان شش سال زندان رفته بود. وی تا پایان سال هم می گفت: بزودی به ایران برمی گردم.

محبوب ترین دولت در صد سال اخیر

وقتی در ایران مردم دچار جو گرفتگی می شوند، این موضوع بسرعت قابل حل نیست. گاهی چند ماه و گاهی چند قرن وقت لازم است تا باور کنیم که نباید باور می کردیم. در اواسط حرداد، آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی جمله ای را که ابتدای سال گفته بود، تکرار کرد. وی که یادش رفته بود خودش هم هشت سال رئیس دولت بوده است، گفت: « ایران محبوب ترین دولت را در صد سال گذشته داشته است و مردم سراسر جهان از آن حمایت می کنند.» پس از بیان این جمله بود که برق چند شهر قطع شد و طوفان شدید آمد و ستاره قطبی به مدت دوماه دیده نشد.

اخلال گران جهان متحد شوید

رهبری جمهوری اسلامی پس از پیروزی انتخابات به همه جناح های درگیر اعلام کرده بود که هتاکی به هاشمی رفسنجانی تا اطلاع ثانوی ممنوع است. هاشمی نیز با ایشان در حالت جنگ ولرم بسر می برد. همزمان با بیرون آمدن هاشمی از فریزر تاریخ و حضورش در صحنه سیاسی در سال 85 بازی های قبلی توسط طرفداران احمدی نژاد و مصباح و بخصوص فاطمه رجبی( همسر و مورد الهام) آغاز شد. در جریان سخنرانی هاشمی در قم توسط برخی شاگردان مصباح اخلال ایجاد شد و عده ای کتک خوردند. 5 طلبه در این ماجرا دستگیر شدند. دفتر مصباح به عنوان متهم اصلی ایجاد اختلال همه چیز را تکذیب کرد. حسین جلالی، مسوول دفتر آیت الله مصباح یزدی اعلام کرد که « در روز حادثه من به زرند کرمان رفته بودم، حاج آقا مصباح هم در جهرم بود و یکی دیگر از اعضای شورای شهر نیز که متهم است در شهر یزد بود، بنا براین ما با اخلالگران رابطه نداریم.» این ماجرا شروع پر سروصدای حضور هاشمی در صحنه سیاسی و حذف و غیبت مصباح یزدی از همین صحنه بود.

محمود علیه السلام

معجزات احمدی نژاد در طول 85 ادامه داشت. وی که خودش مدعی شده بود با خدا ارتباط دارم، هدیه مناسبی از سوی رئیس دیوان محاسبات کشور دریافت کرد. این انسان حسابگر از قول یک مرد سوری گفته بود: « اگر بنا بود پیامبری بیاید، آن پیامبر احمدی نژاد است.» بعدها این سخن به اشکال مختلف تکذیب شد، مثلا گفته شد: « یک زاهد یمنی در سال ششم قبل از هجرت گفته بود که پیامبری از مکه می آید.» یا مثلا گفته شد: « یک عارف از بروجرد گفت که یک مرد از الجزایر می آید و با سر به شکم یک اهل کتاب می زند، او را دوست بدارید.» و از این جور چیزها…

موج ضدآمریکایی، ضد دولتی

مدل سیاسی جدید سال 85 یک مدل روشنفکری اروپایی پست کلنیال بود. تقریبا برای هر موضع گیری سیاسی انتقادی از دولت احمدی نژاد، واجب شد که دو تا فحش با دلیل یا بدون دلیل هم به آمریکا داده شود. این موج از هاشمی رفسنجانی آغاز شد، بتدریج به روشنفکران غیرمذهبی و چپ های سابق رسید، بعد توسط شیرین عبادی و طبعا فریبرز رئیس دانا تکرار شد و آخر کار هم گردن اکبر گنجی افتاد.( علت اینکه اسم حسین درخشان را در اینجا نمی آورم نامعلوم است.) کسی متوجه نشد که این مدل دهه شصتی سالهاست مستعمل شده، ولی مثل بسیاری از مدهای لباس نکرار آن به نظر جذاب می رسید. در 29 خرداد هاشمی رفسنجانی گفت: « آمریکایی ها و اروپایی ها جلوی اشتباهات شان را در جهان بگیرند.» وی توضیح داد: یعنی ما می خواهیم بگوئیم که جلوی اشتباهات خودمان را خودمان می گیریم. شیرین عبادی هم گفت: « رئیس جمهور آمریکا باید جلوی نقض حقوق بشر در زندانهای این کشور را بگیرد. ما باید یک جمهوری جهانی بوجود بیاوریم تا مردم شهروند جهانی باشند.» این موج توسط چپ اپوزیسیون خارج از کشور تقویت شد و حتی با حمایت های پنهان و پیدای دولت باعث شد تا انجمن دانشجویان رسما سوسیالیست و کمونیست در ایران بدون هیچ دلیل تاریخی شکل بگیرد.

منو اون تو جا بدین، تو رو خدا!

در اواخر خرداد احمدی نژاد بدون هیچ دلیل خاصی و بطور سرزده در اجلاس شانگهای حضور یافت. تلاش وی برای عکس گرفتن در میان سران کشورهایی که آنجا بودند، به نتیجه نرسید، چرا که محافظین جلوی او را گرفتند، وی موفق شد سردرد بگیرد و از شرکت در مجلس رقصی که به افتخار مهمانان برگزار شده بود، حضور نیابد.

ذخیره ارزی مصرف شد

تقریبا اولین صداهای فاجعه اقتصادی کشور در اواخر ماه خرداد شنیده شد. دولت نه تنها پول فروش نفت را مصرف کرد، بلکه تعهد برنامه درازمدت مبنی بر کاهش نفت در بودجه را نیز نادیده گرفت و در مدتی کوتاه ذخیره ارزی را هم مصرف کرد. پیرموذن نماینده اردبیل گفت: «مصرف ذخیره ارزی اوضاع کشور را به سوی نابودی می برد.»

….. ادامه دارد