رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی، در یادداشتی که بمناسبت خداحافظیاش از این نهاد منتشر کرده دو بار از “آبروداری در فقر” برای استمرار خدمتگزاری در دانش حرف زده و هر دو بار به این جمله استناد کرده است که “ما خدمتگزار دانش هستیم و آبروی فقر و قناعت نمیبریم”.
یادداشت رضا داوری حاوی یک متن و یک حاشیه است، اما حاشیه پررنگتر از متن شده است. با این همه، آنچه اجزاء این بیانیه ستایشگرانه در وصف مناعت طبع در فقر را به هم پیوند میزند شکایت بردن او به دولت است که متن یادداشت را تشکیل میدهد. متن این است که “از ابتدای امسال حقوق اعضای فرهنگستان پرداخت نشده است” و حاشیه عبارت است از “فرهنگستان مثل بسیاری سازمانهای دیگر که روگرفت از جای دیگرند برای رفع نیاز و ادای وظیفه معین و ضروری تاسیس نشد یعنی به روشنی معلوم نبود که چه نیازی به آن داریم و چه توقعی باید از آن داشته باشیم”.
داوری میگوید دلیل نگارش یادداشت این است که دولت حقوق ۵۰ کارمند فرهنگستان را پرداخت نکرده و در حالی که ۲۵۰ عضو علمی فرهنگستان هم بدون مزد در این نهاد فعالیت دارند میشود گفت وضعیت این جمع ۳۰۰ نفره نشانهای از “عسرت مالی فرهنگستان” است. گلایه او این است که حساب و کتاب فرهنگستان علوم معادل است با “پنج هزارم بودجه یک موسسه پژوهشی” ولی همین مبلغ نیز به این تشکیلات نمیرسد. گلایه مهمتر اردکانی این است که خود همان موسسه پژوهشی که بودجهای معادل پنج هزارم آن برای فرهنگستان کافیست- اما از آن نام نمیبرد- معلوم نیست “تاکنون چه هنری داشته و از پژوهشهایش چه عاید کشور شده است”.
آنچه حاشیه این متن را برای موشکافی بیشتر جذاب کرده این است که به اذعان رضا داوری، در حالی فرهنگستان علوم وجود دارد که ضرورت وجود آن نامشخص است. منتها نکته قابل توجه این است که رضا داوری چنین حرفی را تنها پس از “۱۶ سال تصدی” ریاست خود بر آن تشکیلات به زبان میآورد در حالی که انتظار این است که قبول مسئولیت یک نهاد با پیش زمینه سودمندی آن صورت گرفته باشد. اگر این نهاد پس از ۱۶ سال و به گفته رئیس انتصابی آن “برای وظیفه معین و ضروری تاسیس نشد” و معلوم نیست “چه نیازی به آن داریم” بنابراین چرا چنین ریاستی میتوانسته برای ۱۶ سال در جایی نامعین و ناضروری دوام بیاورد؟
اردکانی که فیلسوف و استاد دانشگاه تهران است از بدو تاسیس فرهنگستان جمهوری اسلامی در ۱۵ بهمن ۱۳۶۶ عضو پیوسته این نهاد بوده و از سال ۱۳۷۷ نیز بعنوان رئیس این فرهنگستان منصوب شده است. شروع فعالیت فرهنگستان علوم در یکصد و سی و پنجمین جلسه عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید و رضا اردکانی عضو این شورا نیز هست. بنابراین رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی نه تنها در ۱۶ سال گذشته از درون این نهاد با فعالیتهای آن آشنا بوده بلکه عضو نهاد بوجود آورنده فرهنگستان نیز بوده است. درست همینجاست که حاشیه یادداشت او مبنی بر ضرورت راه اندازی فرهنگستان را باید از خود او پرسید و انتظار داشت نه تنها پیشتر از اینها به صرافت پاسخگویی بر آن افتاده باشد بلکه اگر دلیلی برای وجود فرهنگستان نمیدیده دستکم رخت خود را از ورطه نامعین زدگی آن نهاد برمیکشیده است.
اردکانی خود به ضرورت چنین پاسخگویی نظر داشته اما در جواب ناقدان مینویسد که “نقد فرهنگستان اگر لازم باشد باید مسبوق به نقد نظام علمی کشور و وضع تفکر موجود باشد”. از قضا، نقد نظام علمی کشور برای کسی که خود استاد دانشگاه در همان نظام علمی و عضو شورای عالی مرتبط با همان نظام و رئیس فرهنگستان همان نظام علمی است میبایست توسط خود او در سالیان دراز عضویتش در تمام ارکان این نظام علمی صورت پذیرد. این کاریست که نه تنها در طول سالیان گذشته صورت نگرفته بلکه در همین یادداشت هم وقتی در انتظار خواندنش هستید در عوض میخوانید که “اینجا و اکنون مجال مناسب آن نیست و چگونه به بحث در حسن و عیب کارهای فرهنگستان بپردازم که هزینه ایاب و ذهاب همکاران شهرستانیاش را ندارد که بپردازد و گوش هیچ کس هم بدهکار نیست”. در واقع نقد نظام علمی کشوری که از رشد علمی بیسابقه خود خبر میدهد در سایه هزینه ایاب و ذهاب کارکنان شهرستانی این نهاد ناگفته مانده است.
رضا اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم، در انتهای یادداشت درباره نتیجهگیری خود از کارکرد این نهاد مینویسد: “مشکل در اصل، این بوده و هماکنون هم این است که دولت نه نیازی به فرهنگستان و نه توقعی از آن دارد و چون نیاز و توقعی ندارد، بودن و نبودن فرهنگستان چندان فرقی نمیکند”.
در ۱۶ سال گذشته ایران سه دولت به خود دیده است، دولت محمد خاتمی، محمود احمدینژاد، و اکنون حسن روحانی. اگر مشکل فرهنگستان دستکم در این ۱۶ سال “این بوده و هم اکنون هم این است” که فرهنگستان علوم بود و نبودش فرقی نمیکند آیا میتوان از رئیس این فرهنگستان سئوال کرد که چه ضرورتی برای حفظ ریاست بر این نهاد علمی وجود داشته که تا کار به هزینه ایاب و ذهاب کارمندانش نرسیده سخنی از بود و نبود آن به زبان نیاورده است؟
زیستشناس و روزنامهنگار علمی ساکن استرالیا