نادر ایرانی
مهندس عزت الله سحابی، از رهبران نیروهای ملی مذهبی درگفت وگو با روز از ماجرای 18 تیر گفته است و اینکه چرا ناطق نوری معتقد بود باید «ملی مذهبی را سینه دیوار» گذاشت. وی همچنین از شکنجه سفید گفته و اینکه اساس بازجویی های در دوران پس از هجده تیر بر «شکستن» زندانی استوار بود. متن مصاحبه در پی می آید.
آقای مهندس سحابی، نظام جمهوری اسلامی ایران دوم خرداد را همان پروژه پروسترویکا وگلاسنوست گورباچف می دانست که درراس آن خاتمی قرار گرفته ودرنهایت از درون آن قرار است یلتسینی بیرون آمده و فروپاشی انقلاب را مانند فروپاشی شوروی سابق رقم بزند. جنبش دانشجویی و 18 تیر را دراین راستا تحلیل می کردند. آیا این بهانه ای بود برای آغاز سرکوب ها یا از یک واقعیت عینی نشات می گرفت؟ این موضوع از این جهت بیشتر اهمیت می یابد که مسئولیت این موضوع را آقای ناطق نوری درسخنان اخیر به گردن ملی ـ مذهبی ها انداخته است. از این رو مهم است بدانیم که درآن زمان طیف ملی مذهبی چگونه عمل کرد و ماهیت پدیده 18 تیر چه بود و ملی مذهبی ها براساس مواضع اعلام شده مایل بودند حوادث 18 تیر به کجا ختم شود؟ و درنهایت سیستم سیاسی ایران در ایجاد حادثه 18 تیر وبه خیابان آمدن دانشجویان تا چه اندازه نقش داشت؟ شاید نظام سیاسی ایران مایل بود از حوادث 18 تیر یک میدان تیان آن من چینی را بازتولید کند؟
شب قبل روزجمعه ای که حادثه 18 تیر به وجود آمد من درتهران نبودم وعصر جمعه که به تهران رسیدم تازه این خبر را شنیدم. درروزهای شنبه ویک شنبه خبر می آمد که حمله سنگینی از سوی نیروهای مقابله کننده با دانشجویان صورت گرفته است.
آیا این حمله برنامه ریزی شده بود؟
خبرها این بود که طبق یک برنامه طراحی شده ای ابتدا نیروهای انتظامی وبه دنبال آنان نیروهای لباس شخصی حمله کردندو دانشجویان هم البته از اتاق هایشان بیرون آمدند ویک نوع سنگ پرانی آغاز شد. منتهی سنگ پرانی دانشجویان زمانی انجام شد که حمله به آنان انجام شده بود ودانشجویان مورد ضرب وشتم سنگین واقع شده بودند. به عبارت دیگر دانشجویان مهاجم نبودند.
پای شما به عنوان نیروهای ملی مذهبی از چه زمانی به حوادث کوی دانشگاه کشیده شد؟
از روز سوم، یعنی یکشنبه ظهر از دفتر تحکیم وحدت بامن تلفنی تماس گرفتند و گفتند که دانشجویان زیادی در کوی دانشگاه جمع هستند، از دانشگاه های دیگر نیز درآن جا جمع شده وتصمیم گرفته اند راهپیمایی توام با تظاهرات درشهر انجام بدهند. تحکیمی ها عنوان می کردند که نگران هستند ومی خواهند از این حرکت ممانعت به عمل بیاورند ولی قادر به انجام این کار نیستند. آنان می گفتند از صبح تا حالا، چندین نفر از معاون وزارت کشور آقای تاج زاده گرفته تا شمس الواعظین و… به کوی دانشگاه آمده اند ولی هرچقدر صحبت کرده اند موثر واقع نشده است ودانشجویان همچنان مصمم هستند که حرکت خود را به شهر بکشانند.
عکس العمل نیروهای سپاه وانتظامی نسبت به این موضوع چه بود؟
گفته می شد که سپاه نیز اطلاعیه هایی داده مبنی براین که اگر کسانی درشهر تظاهرات کنند، و اگر بخواهد پای اصل جمهوری اسلامی به میان بیاید، اقدام به تیراندازی خواهندکرد.
بسیج چه نقشی به عهده داشت؟
خبرداشتیم که نقاطی از شهر درکنترل نیروهای لباس شخصی است ازجمله مسجدی در تقاطع جمهوری اسلامی وولیعصر که در آن مکان ها به افراد لباس دانشجویان می پوشاندند و آنان نیز داخل دانشجویان تظاهر کننده می شدند تا بتوانند سربزنگاه ها اهداف خود را محقق سازند.
برگردیم به دانشگاه، به ویژه اززمانی که شما داخل دانشجویان شدید وبرای آنان سخنرانی کردید.
شب ها جلوی دانشگاه شلوغ بود. بالاخره دانشجویان دفتر تحکیم وحدت از من خواستند که برای دانشجویان صحبت کنم شاید آنان به حرف من گوش کنند. من نگران آن بودم که بچه ها به داخل خیابان بیایند و درگیری ها به اوج خود برسد. چون براساس رفتار شب اولشان معلوم بود که آنان مصمم به قتل دانشجویان هستند. همانگونه که عرض کردم افرادی با لباس مبدل در چهارراه بهبودی به دو بانک حمله کردند وشیشه های آن ها را شکستند تا این گونه نشان بدهند که این دانشجویان هستند که دارند به تخریب گسترده دست می زنند؛ تا شرایط برای سرکوب آنان فراهم شود. این خبرها را می شنیدیم و برای ما مسلم بود که این دست از حوادث برنامه ای است از سوی حمله کنندگان به کوی دانشگاه، یعنی نیروهای انتظامی که درپشت سرآن ها هم نیروهای حزب اللهی قرار دارند. این هم مسلم بود که اگر دانشجویان وارد شهر شوند، حتما حمام خون به راه خواهد افتاد. دفترتحکیم هم به این موضوع به خوبی آگاه بودو می خواستند از وقوع چنین حوادثی جلوگیری به عمل بیاورند. اما زورشان نمی رسید. تا اینکه بنده با دوسه نفر ازدوستان از محل دفتر مجله ایران فردا به میدان مرکزی کوی دانشگاه رفتیم.
جمعیت حاضر چه تعداد بودند؟
چیزی حدود 5تا 6 هزار نفردرآن جا جمع شده بودند. البته یک تظاهراتی به نفع ما درآن جا انجام شد ولی بیشتر هووجنجال علیه ما بود. دانشجویان می گفتند که شما آمده اید تا ما سازش کنیم، ماخریداری نمی شویم و….تا اینکه بالاخره با مقاومت خود بچه های دفتر تحکیم وحدت که آن زمان سخنگوی دانشجویان کوی دانشگاه تهران بودند، من به پشت تریبون رفتم وبه مدت 45 دقیقه درآنجا صحبت کردم. درصحبتم حادثه کوی دانشگاه را درقیاس با حادثه 16 آذر سال 32 بسیار تهاجمی تر و بیرحمانه تر ذکر کردم. درآن جا تاکید کردم که دانشجویان متوجه باشند که برایشان طرحی ریخته شده تا به خیابان ها بیایند وآن ها نیز دانشجویان را سرکوب کنند. نهضت دانشجویی درآن زمان داغ بود وگفتم که می خواهند جنبش را ادب کنند. درنهایت نیز اعلام کردم که به مصلحت نیست وارد خیابان بشوید، بهتر آن است که به تحصن خود دردانشگاه ادامه بدهید و طی تحصن خواستار تعقیب فرماندهانی که عملیات کوی را برعهده داشتند بشوید. دوم اینکه آقای لطفیان که درآن زمان فرمانده نیروی انتظامی بود، صبح روز شنبه یک مصاحبه رادیویی انجام داده ودر آن مصاحبه کوشیده بود عملیات نیروی انتظامی درکوی دانشگاه راتوجیه کند. منتها از آن جا که فرمانده نیروی انتظامی ـ به دور واقعیت ـ ادعا کرده بود که آنها دفاع کرده اند به دانشجویان گفتم می توانید طی تحصن برکناری ایشان را هم خواستار بشوید. بعداز سخنرانی، من به دفتر آمدم وطرف های ساعت 7شب بود که از دفتر تحکیم به من زنگ زدند وگفتند که صحبت های من درآن جا موثر واقع شده است و از ما تشکر کردند. ما تا این جا فکر کردیم که نقش مهاریک شورش وآشوب را داشته ایم. از این رو خوشحال بودیم که دانشجویان دیگر به خیابان نمی روند تا آن پیامدها برآن ها عارض شود.
نیروهایی شبه نظامی که درداخل دانشجویان نفوذ کرده بودند چه واکنشی به صحبت های شما داشتند؟
بعدا شنیدم درمیان همان جمعی که علیه امثال من که به کوی رفته بودیم تا دانشجویان را ازآمدن به داخل خیابان منصرف کنیم، تظاهرات می کردند، دانشجویان به یک دونفر که خیلی داغ بودند مظنون می شوند. بعد شنیدم در جیب آنها گاز اشک آور هم پیدا کرده اند. از این رو معلوم بودکه عوامل مهاجمین به داخل دانشجویان نفوذ کرده بودند تا با تحریک آنان وورودشان به داخل خیابان، حرکت را به انحراف بکشند واز این طریق به اهداف خود برسند به این معنا که با سرکوب جنبش دانشجویی آن را خاموش کنند. منتها فردای آن روز شنیدیم که یک نفر از کسانی که با ما ارتباط مقاله ای داشت، به این معنا که مطلب می فرستاد وما منتشر می کردیم، به نام عزت ابراهیم نژاد توسط نیروهای امنیتی دستگیرشده است. بعد از دوسه روز اعلام شد که ایشان سرباز بوده و شب حادثه برای دیدار دوستانش به کوی دانشگاه رفته است.در نیمه های شب که این جریان شروع می شود و او نیز درسنگ پرانی شرکت می کند، درمیان دانشجویان، شناسایی و دستگیر می شود. ولی مکانی که به آنجا منتقل می شود، محل نیروی انتظامی و نظامی نبوده است. او را به داخل خانه مخفی می برند. اما از آن جا که او افسر وظیفه بود، فرمانده پادگانش کار او را تعقیب می کند و بالاخره متوجه می شوند کجاست. این فرمانده برادروخواهر عزت ابراهیم نژاد را برسرجنازه او می برد. زمانی که برای دیدن خانواده ابراهیم نژاد در پل دختر رفتیم، یکی از اعضای خانواده او تعریف می کرد که زمانی که جسد را به آن ها تحویل دادند، مشاهده کرده بودند که گویی زنجیری به دور بدن او بسته بودند و آنقدرجسم او را با این زنجیرکشیده بودند که زنجیر دربدن او وماهیچه هایش فرو رفته بود. برروی ران هایش نیز با یک شیئ تیزی به صورت عمیق پاره شده بود. یعنی به صورت چمباتمه درقل وزنجیر اورابسته ودرنهایت کشته بودند.
حوادث کوی دانشگاه تا چه اندازه در دستگیری شما موثر بود؟
در اواخر آذر 1379 من را دستگیر کردند. البته من به دنبال کنفرانس برلین یک بار دیگر هم بازداشت شدم. دو ماهی درآن زمان درزندان بودم ودرآمدم. در پاییز سال 79 محاکمه شدم وقاضی مقدس من را به 6 سال حبس محکوم کرد. 5 سال و شش ماه برای جریانی که هدف اش براندازی جمهوری اسلامی ایران بوده است. بعد از این ماجرا به مناسبت 16 آذر من را به دانشگاه امیرکبیر دعوت کردند. من آن جا صحبت کردم که بلافاصله بعد از آن صحبت ها شاید 18 یا 19 آذر بود که به دادگاه انقلاب احضار شدم. درآن جا طی دو جلسه آقای حداد درشعبه 26 از من بازجویی کرد و سپس درجلسه سوم معاونش از من بازجویی کرد وبعد از آن هم گفت که شما بازداشت هستید. من بازداشت شدم. دراین بازداشت ابتدا من را به زندان شماره 3 اوین بردند که درآن جا عده ای از فعالان سیاسی حضورداشتند مانند آقای طبرزدی، آقای زید آبادی، آقای امیرانتظام، و آن گروه 6 نفره هم که درجریان قتل های زنجیره ای با سعید امامی متهم بودند درآن جا حضور داشتند. بنده به مدت یک هفته آن جا بودم، سپس از آن جا من را به زندان انفرادی منتقل کردند. درزندان انفرادی بازجویی هایی آغاز شد که تا آن موقع سابقه نداشت. درجریان مسایل برلین بنده توسط قاضی مرتضوی بازجویی شده بودم ولی رفتار این گونه نبود، محترمانه بود، دربازجویی های جدید توهین وتهمت امثال این ها شدید بود. در این بازداشت که از اواخر آذر 1379 شروع شد من به مدت شش ماه درزندان انفرادی بودم آن هم به صورت چشم بسته و اصلا نمی دانستم کجا هستم. من خیلی به زندان افتاده ام، اما بازجویی که آن بار شد حتی قبل از انقلاب وبعد از آن هم از من این گونه بازجویی نشده بود. رفتارهایی با من انجام شد که بعدها که آزاد شدم درمجله آفتاب خواندم تحت عنوان شکنجه سفید به تازگی درزندان های جمهوری اسلامی مرسوم شده است. شکنجه سپید شکنجه ای است که زندانی را نمی زنند، بلکه با تلقین مداوم و توهین به همراه تهمت های خیلی سنگین که به هیچ وجه به آدم نمی چسبد، روحیه زندانی را می شکنند تا بتوانند به این ترتیب درزندانی نفوذ و شخصیت اورا عوض کنند. این رفتاربامن درزندان انجام شد. به گونه ای بود که ازبعدازظهر به بازجویی می رفتم و تا فردا صبح این بازجویی ادامه داشت ونماز صبح را در مکان بازجویی می خواندم. 18 ساعت مداوم از من بازجویی می شد. وروزبعد این روند به همین صورت ادامه داشت. بعد هم من را به زندانی منتقل کردند که نمی دانستم کجاست. حتی رییس اداره زندان ها از وجود این زندان اظهار بی اطلاعی کرده بود. بعدها متوجه شدم که زندان 59 معروف بوده است. به هرحال روزگار بدی را از سرگذراندم.
در این بازجویی ها مهمترین اتهامی که به شما وارد می کردند چه بود؟
درتمام مدت بازجویی ها صحبت از این که شمادخالتی درایجاد این حوادث یا دامن زدن به آن یا تبلیغ آن نقش داشتید، نبود. اتهام آنان به من این بود که می گفتند اظهارات تو در جریان کوی فریب بوده، هرجند درآن جا از دانشجویان خواستید که به شهرنروند و دردانشگاه بمانند، ولی به آنان توصیه کردید که خواسته های خود را دنبال کنند و من جمله برکناری رییس نیروی انتظامی را خواهان شوند. براین اساس تو غرض داشتی ومی خواستی از این طریق مقام معظم رهبری را از پشتیبانی نیروی انتظامی محروم کنی و از این طریق به مقام معظم رهبری ضربه بزنی. بنا براین اتهام چه بود؟ با وجود آنکه با کمال خصومت با من رفتار می کردند، هرگز به من نگفتند که شما در راه انداختن این حوادث نقشی داشتید، یا به تحریک دانشجویان اقدام کرده اید. من این موارد را از این جهت گفتم که آقای ناطق نوری حالا می گوید ملی مذهبی ها دراین جریان دخیل بودند. باید بگویم که این موارد 100 درصد بافته خیال خودایشان است.
آیا این موضوع می تواند به حوادث دوم خرداد ونقش ملی مذهبی ها برای رای دادن به آقای خاتمی برگردد؟
آقای ناطق نوری چند سال پیش وقتی من از زندان آزاد شده بودم، صحبت ملی مذهبی را کرده و گفته بود که من همان موقع به دستگاه توصیه کردم که راه حل جماعت ملی مذهبی این است که آنها را سینه دیوار بگذارید. یعنی اعدامشان کنید. ایشان آن زمان این موضوع رابدون هیچ دلیلی بیان کرده بود، زیرا ما درهیچ دادگاهی به اعدام محکوم نشده بودیم.
البته آقای ناطق نوری می دانست که ما ازابتدا با اومخالف بودیم. ما درانتخابات سال 1376 به شدت از آقای خاتمی حمایت کردیم. درمقاله ای تحت عنوان “ نه بزرگ ” در ایران فردا نوشتیم ودرآن یادآوری کردیم زمانی که از در ودیوار درتبلیغات دولتی حمایت از آقای ناطق نوری می بارید، آقای خاتمی 22 میلیون رای آورد. ما گفتیم انتخابات سال 76 یک رفراندوم بود. این سخنان آقای ناطق نوری واطرافیان ایشان را دلخور می کرد. حالا پاسخشان در سال های 82 یا 83 این بود که راه حل این است که ملی مذهبی را سینه دیوار قرار بدهیم. بازهم تاکیدمی کنم تا آن تاریخ حتی دربازجویی هایی که با آن شدت خصومت توسط اطلاعات موازی انجام می شد، نمی گفتند که شما محرک این جریان بودید یا درآن دست داشتید. این اولین بار است که چنین سخن هایی می شنوم.
از لحاظ روانی فکر می کنید چه اتفاقی افتاده است که آقای ناطق نوری از خود اینگونه عکس العمل نشان می دهد؟
من فکر می کنم شاید ایشان از سوی دوستان وهم حزبی هایش دربرابر برخی سوال ها قرارگرفته یا شاید از سوی قوه قضاییه مورد این سوال قرارگرفته که شما که می گویید این ها راباید گذاشت سینه دیوار به چه دلیلی گفتید؟ لذا در چنین شرایطی خواسته موضع خود را توجیه کند و برای همین چنین سخنانی را به زبان آورده است.
شما منظورتان این است که سخنان ایشان، حتی سیاست نظام دربرخورد با شما دربازجویی ها نبوده و به یک برخورد وکینه شخصی به دلایل حمایتی که درانتخابات ازآقای خاتمی به عمل آوردید تنزل پیدا کرده است؟
بله این هست ضمن آنکه او مقداری مایل بود به نوعی خودشیرینی کند، آن هم با توجه به اینکه به رهبری کشور هم نزدیک بود. بعد از اینکه من بازداشت شدم آقای خامنه ای به دانشگاه امیرکبیر رفتند ودرهمان سالنی که من درآن صحبت کرده بودم ایشان نیزدرهمان سالن سخنرانی کردند. حرف اصلی ایشان این بود که می گفتند یک عده ای هستند که این ها براندازان قانونی هستند. اینها می خواهند از طریق قانونی نظام را براندازی کنند. متعاقب این سخنان، آقای مهندس معین فردرمصاحبه ای گفته بود که مفهوم برانداز قانونی ماننداین است که بگوییم فلانی کچل موفرفری است. اگر قانونی است که دیگر برانداز نیست. قانونی به این معنا است که ما قانون اساسی را قبول داریم و براساس آن حرکت می کنیم. از این روحداکثر اتهام آقای خامنه ای این بود. ضمن آنکه معلوم شد باماجرای بازجویی های ما درزندان که از سوی اطلاعات موازی انجام می شد، وزارت اطلاعات به شدت مخالف بوده است، از این رو به خود آقای خامنه ای گزارش داده و خود آقای یونسی گزارش خود را درمجلس درکمیسیون اصل 90 داد واعلام کرد که ما، یعنی وزارت اطلاعات، با مجموعه اطلاعاتی که از این گروه داریم من جمله شنودهای تلفنی آنان به این نتیجه رسیده ایم که این ها گروه برانداز نیستند. وزارت اطلاعات رسمی این موضوع را مطرح می کرد ولی اطلاعات موازی که درواقع اطلاعات سپاه وتحت هدایت مقام رهبری است معتقد بودند که ما می خواستیم براندازی کنیم. مع ذلک این ها نمی گفتند که من قیام یا شورش کرده ام بلکه حرفشان این بود که چرا گفتی لطفیان را بردارند. به دنبال این موضوع به آقای یوسفی اشکوری گفته بودند که ما سحابی را درجامعه سیاهش می کنیم تا جرات نکنددرمقابل مقام معظم رهبری بیاید وکاندیدای ریاست جمهوری شود. معلوم شد که آنان مسائلشان چیزهای دیگری بوده است. بنا براین بازهم تاکید می کنم که صددرصد این موضوع بافته های ذهن آقای ناطق نوری است.
البته شنیده شده بود که نظام سیاسی ایران این تصوررا داشت نیروی جایگزین اتحادیه اروپا درایران شما هستید واطلاعات موازی با این توهم می خواست از شرایط به وجود آمده فرصتی بسازد تا شما وملی مذهبی ها را درجامعه نابود کند.
من اظهارات آنان را عرض می کنم. بله آنها من را به عنوان رقیب و خطری که علیه مقام معظم رهبری تبلیغ وکار می کند و هدف دارد شناخته بودند. از این رو می خواستند مرابه این دلایل تنبیه کنند. البته من هم این راهم شنیده ام که برخی گفته اند نظام سیاسی ایران بنده را به آمریکا وصل نمی کند بلکه فکر می کنند که به جامعه اروپا وصل هستم. آنان فکر می کنند که جامعه اروپا پشت سرتوقرار دارد و می خواهند توبرسرکار بیایی. این را من هم شنیدم، ولی درباره کم وکیف این موضوع تا امروز که این مصاحبه را انجام می دهم اطلاعی ندارم.
پس می خواستند طیف ملی مذهبی ها را در جامعه نابود کنند. الان اولویت نظام سیاسی ایران کدام طیف است؟ آیا کما کان ملی مذهبی ها مورد تهاجم هستند؟
تا آن اندازه که من از مجموعه برخوردهای وزارت اطلاعات احساس کرده ام، تضاد اصلی اصولگرایان درحال حاضر اصلاح طلبان هستند. به عبارت دیگر خواهان آن هستند که به هرترتیب که شده اصلاح طلبان را از صحنه حذف کنند. از این رو برنامه اصلی روی آنها است و فعلا ما درزمره اهداف اصلی آنان قرار نداریم. ما نیروهای ملی مذهبی دردسته دوم هستیم. البته از این نظر هنوز عدول نکرده اند که ما برانداز نیستیم.این را بعید می دانم. آقای خامنه ای هم درسخنرانی خود درمشهد اعلام کردند که همه مردم پشت سرما هستند وتنها یک عده کمی معدودی مخالف ما هستند واینها همه شان از آمریکا پول دریافت می کنند. به هر صورت نظام سیاسی همه مخالفان خود را به نحوی منصوب آمریکا می کند ولی اینکه درتحلیل آنان ما الان درصف جلو براندازی نظام باشیم به نظر می رسد چنین باشد.
وضعیت جنبش دانشجویی را دراین شرایط چگونه می بینید؟ به عبارت دیگر جنبش دانشجویی نسبت به سال 78 یعنی بعد از نزدیک به یک دهه درسال 87 درچه شرایطی قرار دارد؟
جنبش دانشجویی درحال حاضر درتلاطم است. اولا وحدت آن روز جنبش دانشجویی بسیار گسیخته شده است، ثانیا نوعی سرگردانی هایی درآن هست، ثالثا نوعی عقب گرد هم درآن ها به وجود آمده است. مثلا همین حرکتی که آقای سازگارا و افشاری انجام دادند که به نوعی از رهبران دانشجویان به شمار می رفتند، و همچنین عده ای هستند درمیان دانشجویان که دردفترتحکیم هم نفوذ دارند ولی اکثریت نیستند طرفدار تز تیپ هایی مانند افشاری هستند و معتقدند که ما باید از قدرت آمریکا استفاده کنیم. این درحالی است که همه دانشجویان این نظر را ندارند. مثلا دفتر ادوار تحکیم اعلام کرده که درنیروهای موجود با ملی مذهبی ها تفاهم بیشتری دارد به طوری که آقای زید آبادی را به عنوان دبیرادوار تحکیم انتخاب کردند. دانشجوها البته اینکه مبارزه کنند واینکه شیوه مبارزه شان چه باشد، طرف اصلاح طلبان را بگیرند یا طرف براندازان و… بین شان اختلاف وجود دارد. درهرصورت جنبش دانشجویی الان آن وحدت، حدت وخطر را برای رژیم ندارد.ضمن آنکه رژیم هم دستگاه های دانشجویی تحت عنوان بسیج دانشجویی را به وجود آورده که آنان به نوعی به جان دانشجویان افتاده اند.
آیا فکر می کنید جنبش دانشجویی درانتخابات آینده جنبش دانشجویی فعال خواهد بود؟
من ازحالا نمی توانم پیش بینی کنم ولیکن دانشجوهایی که برسرموضع شان درباره حاکمیت وجریان راست هستند، بین شان درانتخابات مجلس هشتم اختلاف بود ولی دست آخر به نظرم می رسد که با سیاست های جبهه مشارکت همراهی کنند. بعید است که جنبش دانشجویی درکنار حزب اعتمادملی قرار بگیرد زیرا با آنان تفاهم ندارند. به مشارکت نزدیک ترند.
درنهایت فکر می کنید آرمان های ملی مذهبی ها و آن شعارهایی که داشتند آیا به مرور زمان توسط مردم بیشتر شناخته خواهد شد. یا اینکه مسایل از این حرف ها گذشته ومردم نگاه به خارج را انتخاب کرده اند؟
امروزه همه مردم، حتی کاسبان خیابان هم سیاسی اند. ولی آگاهی هایشان زیاد نیست. اکثر مردم عادی چشم شان به نیروی خارجی است. ولی نیروهای سیاسی وسابقه دار بیشتر به تز ملی مذهبی ها یعنی عدم دخالت خارجی واستقرارقانون متمایلند.
مایلم چند سوال درباره مسایل پر ونده هسته ای ایران ازشما بکنم. وضعیت پرونده هسته ای را چگونه می بینید؟
من از برخی منابع شنیده ام که آقای خامنه ای با اظهار ناراحتی شدید به دلیل تهدیداتی که وجود دارد موافقت کرده اند که بسته پیشنهادی را بپذیرند. به عبارتی ایشان تعلیق موقت غنی سازی را قبول کرده اند. برخی هم مصاحبه های آقای ولایتی را حاکی ازآن دانسته اند که آقای احمدی نژاد نیست که تعیین کننده سیاست نظام است.
پس این سخنان آقای احمدی نژاد که ایران تعلیق را نپذیرفته، صحت ندارد؟
خیر صحت ندارد.
آخرین مواضع ملی مذهبی ها درباره پرونده هسته ای چیست؟
ما اعلامیه ای دربهمن سال 85 درباره حقوق مسلم ایران صادر کردیم. آن جا تاکیدکردیم که مسئله استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای جزو حقوق همه ملت ها است، بخصوص آن هایی که قرارداد ان پی تی را امضا کرده اند. دراین هم تردید نداریم که انرژی هسته ای از حقوق مسلم ایران است. اما ایران از حقوق دیگری نیز برخورداراست ازجمله یکی از حقوق مسلم ما قانون اساسی ایران است. قانون اساسی میثاق میان حاکمیت ومردم است ورای مردم درپای آن قرار د ارد. امضای مقام رهبری درپای آن قرار دارد. از این رو این قانون اساسی هم یکی از حقوق های مسلم ما محسوب می شود. یک بخش از قانون اساسی حقوق مربوط به رهبری است، یک بخش دیگر اصول 3 تا 39 قانون اساسی است که درآن ها به حقوق ملت توجه شده است. یکی از حقوق مسلم ما اجرای این قانون است. این قانون به کلی زیرپا گذاشته شده است. حال اینکه عواقب آن به سوی فروپاشی اجتماعی وفساد و…. می برد بماند. دوم اینکه کشور ما سابقه تمدنی چند هزارساله دارد، ضمن آنکه دارای منابع غنی زیرزمینی ومنابع انسانی بسیار پیشرفته است. بنابراین حق مسلم مردم این کشور است که از پیشرفته ترین کشورهای جهان باشد این درحالی است که درکل منطقه آسیا وآسیای غربی، آسیای جنوبی وآسیای میانه از عقب مانده ترین کشورها به شمار می رود. ایران با وجود درآمد نفتی جزو حقوق مسلم اش است که با این گرانی وتورم و تیره روزی مواجه نباشد. در صورتی که این حقوق زیر پا گذاشته شده است. این نیز از حقوق مسلم ما است که طالب جنگ نباشیم آن هم بعد از 8 سال جنگ با عراق، این ملت آن اندازه بیدار شده است که دیگر جنگ را به نفع خود نمی داند. همچنین درگیری با جهان را به مصلحت خود نیز نمی داند. ما درحال حاضر منزوی شده ایم وهیچ کشوری به نفع ما رای نمی دهد. حتی دولت روسیه وچین دارند با ما بازی می کنند. ممکن است درجایی به طور مشروط با انتفاع اقتصادی بالا از ما حمایت کنند اما درنهایت آنان سهم خود را ازنظام بین الملل جدا نخواهند ساخت ودرنهایت قطعنامه هایی که علیه ما صادر می شودرا امضا می کنند. از این رو این حق ما است که منزوی نباشیم یاخیر؟ ما اعلام کردیم که دربرابراین همه حق مسلم، یکی نیز حق مسلم هسته ای است. آیا عقل آزاد ایجاب می کند که ما آن پکیج حقوق مسلم خود را قربانی یک حق هسته ای کنیم؟ پافشاری ما برروی غنی سازی نتیجه اش این شده که ما از مابقی حقوق خود محروم شویم. ما برروی این موضوع تاکید کردیم و پای آن نیز 9 امضا داشت.
براساس خبری که فرمودید آقای خامنه ای به عنوان رهبری نظام تعلیق را پذیرفته است. نظر شما درباره این پذیرش چیست؟
این پذیرش نیزدارد مانند پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی که نوشیدن جام زهر از طرف ایشان نام گرفت، یا موضوع واگذاری گروگان ها، که درزمان حضیض دولت ایران انجام شد صورت می گیرد. درزمان پذیرش قطعنامه ایران نیروهایش مجدد به داخل ایران هجوم آورده بودند. به عبارت دیگر نپذیرفتند ووقتی پذیرفتند که ایران درموقعیت ضعف قرارگرفت. چندوقت پیش با من تماس گرفتند ودرباره این موضوع از من سوال کردند که نظرم درباره تاسیس دفتر حافظ منافع آمریکا به طور مستقیم درایران چیست؟من عرض کردم که به طور کلی به این امر خوشبین هستم. برای اینکه این امر خود باب مراوده مستقیم را باز می کند. پرسیدند که آیا ایران با چنین موضوعی موافقت می کند، که عرض کردم فکر می کنم دیر یازود این امر را می پذیرند زیرا دولت جمهوری اسلامی ایران نشان داده که همواره دردقیقه 90 خیلی چیزها را می پذیرد. این موضوع درباره انصراف دخالت درکشورهای خاورمیانه نیز این گونه خواهد بود.