پدرخوانده معنوی شماره ۲

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اساسا یکی از دلایل خیلی مهمی که باعث می شود ما صورتمان بیشتر درد بگیرد، همین آقای مصباح است که هی خودش را وقت و بی وقت ول می کند روی پای آقا. اخیرا هم که شده پدر معنوی جبهه پایداری، اصولا از روی پای آقا جم نمی خورد (ما فقط تا همین جا می دانیم که جم نمی خورد، حالا چی می خورد را دیگر ما نمی دانیم. خودتان بروید تحقیق کنید، ببینید این اواخر مسئولان جمهوری اسلامی قوت غالبشان چیست… اوه اوه). حالا شما خودتان حساب کنید در این شرایط چه فشاری به صورت مردم می آید؟

اولش که یک عده ای جمع شده بودند پشت آقا، عقبه نظام را تقویت کنند و می گفتند صل علی محمد بوی خمینی آمد، که اینقدر قضیه را کشششششششششش دار کردند، کلا از سه طرف جر خورد، رفتند برای خودشان کانادا ویلا خریدند. بعد یک عده دیگری آمدند، آویزان شدند به مواضع هسته ای آقا، گفتند حق مسلم ماست، به هیچ کس هم نمی دهیم، که الان یواش یواش دارند حق مسلم حاج خانم را هم می دهند برود، چه برسد به حق مسلم خودشان. حالا هم این دم آخری که آقا این تن ناسالم و این جان ناقابلش را هم گذاشته وسط و با ماشین از روی مردم رد شده و چیزی برایش نمانده، یک عده دیگری آمده اند آویزان شده اند به پای آقا، می گویند پا به پای تو می آییم هرجا بری، گوش به حرف تو می دم هر چی بگی، من گذشتم از همه برای تو، جونمو می دم، می شم فدای تو، که….

بعد این آقای مصباح که شده پدر معنوی همین هایی که پای آقا را دارند و بهش آویزان شده اند و شده اند جبهه پایداری (با این پدر معنوی، فقط خدا به داد مادرشان برسد) با حضور در همایش بزرگشان در دانشگاه تربیت مدرس گفته: خدا را به خاطر توفیق حضور در مراسم گرامیداشت ۹ دی که از ایام‌الله بزرگ است شکر می‌کنم، روز 9 دی را باید تولد جدید انقلاب به حساب آورد.

البته ما قصد دخالت نداریم. ولی باور کنید الان بچه هایی که با انقلاب به دنیا آمدند، هر کدامشان برای خودشان آقا و خانمی شده اند و دارند زندگیشان را می کنند، این انقلاب هنوز بعد از سی و چهار سال هی متولد می شود. بعد هم تا جایی که ما می دانیم، این انقلاب همان بار اولی هم که تازه همه دست به دست هم دادند و به قول خودتان با خون شهدا متولد شد و قرار بود انفجار نور باشد، ناقص الخلقه و عقب افتاده از آب در آمد، وای به حال این یکی که با زور ساندیس متولد شده…

وی با تأکید بر اینکه ایمان سطحی بسیار آسیب‌پذیر است، دچار آسیب شدید شد و یادآوری کرد: اگر ایمان واقعی در دل‌ها نفوذ کند آثار آن قرار گرفتن نور در دلها و بخشیده شدن خطاهای گذشته است و رحمت خداوند نیز مضاعف می‌شود و در سایه نور الهی می‌توان فهمید که چه کار باید کرد و شاید بتوان این مسئله را به بصیرتی که مقام معظم رهبری می‌گویند تطبیق داد.

خب ما طبق آدرس آقای مصباح همینطوری از آخرش می رویم ببینیم بالاخره به کجا می رسیم. مطابق همان بصیرتی که مقام معظم رهبریشان می گوید، که خود مقام معظم رهبریشان هم بنده خدا نفهمید چه کار باید بکند ونظرش همینطوری در سایه نور الهی رفت خورد به دیوار، بعد هم که نظرش کج شد و به نظرات مموتی نزدیک تر شد، عقبه نظام را از سه طرف دچار شکاف کرد. حالا هم که کاسه چه کنم دست گرفته اند دست گلش را از وسط مملکت جمع کنند، رایحه خوش خدمتش هفت کوچه آنطرف تر را هم آباد کرده. جریان راست افراطی هم که مثل موم توی دست آقا بود، این یکی نه… توی آن یکی دست آقا بود هم که منحرف شده، فعلا رفته توی چشم نظام… با این حساب نه آن چیزی که نفوذ کرده، شبیه ایمان واقعی است، نه آنجایی که نفوذ کرده، شبیه دل. این وسط ما برایمان سوال پیش آمده پس بالاخره چی در کجا نفوذ کرده؟

این عضو آسیب دیده نظام با بیان اینکه برخی از مسلمانان احکام ساده‌تر را عملی می‌کردند اما وقتی که به احکام سختی همچون جانفشانی‌ها می‌رسیدند، می‌لنگیدند اضافه کرده: در این میان برخی مسلمانان به همه احکام عمل می‌کردند اما همین افراد نیز وقتی که پای ریاست به میان می‌آمد سست می‌شدند و می‌گفتند پیامبر همه چیز را برای خودش می‌خواهد لذا این نشان می‌دهد که همه افراد در اطاعت از پیامبر یکسان نیستند در حالی که باید تا حد جان حمایت کرد.

یعنی هزار و چهار صد سال پیش، وسط بیابان، وقتی یک آدمی که تازه پیامبر بوده و آخرین پیامبر هم بود، همه چیز را برای خودش می خواسته، یک تعدادی که تازه به همه احکامی که می گفته هم عمل می کردند، صدایشان در می آمده، می گفتند چرا همه چیز را برای خودش می خواهد. تازه همینطوری هم که نمی گفتند. اول شمشیر می کشیدند، چند نفر را می کشتند، بعد که می گفتند خب چرا زدید اینها را کشتید، می گفتند چون پیامبر همه چیز را برای خودش می خواهد… هیچ اتفاقی هم نمی افتاد. تازه پیامبر یک کمی هم سهمشان را بیشتر می کرد، می گفت باید دلهایشان را نرم کنیم.

ولی حالا بعد از هزار و چهار صد سال، وسط دهکده جهانی و اینترنت و فضا، اگر یک نفر بیاید مثل آدم بگوید این بنده خدا که تا همین بیست سال پیش بلانسبت مثل من و شما بوده، تازه خودش هم به خودش رای نداده و رهبر شده، همه هم می دانند که چرا و چطوری رهبر شده، چرا همه چیز را برای خودش می خواهد، همین آقای مصباح یا خودش درسته می خوردش، یا می دهد شاگردانش درسته بخورندش… چرا؟ چون معتقد است باید تا حد جان حمایت کرد.

وی علیرغم آسیبی که دیده بود، ادامه داد: مسلمانان در ابتدای اسلام با مشرکان و کافران و منافقان مواجه بودند و دسته دیگری هم ضعف ‌الایمان داشتند. مهمترین ضعفی که ضعف‌‌الایمان داشتند مسئله حکومت بود. این بود که چه کسی باید اختیاردار مردم باشد و در واقع کسانی که فقط به دنبال نماز و روزه بودند به لوازم اعتقادات توجهی نداشتند.

قاعدتا در انتهای اسلام هم که همین جمهوری اسلامی باشد، باید همچنان با همان ها مواجه باشند. حرف اسلام که عوض نشده. من نمی دانم پس چرا هی اصرار دارند با نویسندگان و متفکران و روزنامه نگاران مواجه بشوند؟ با این حساب لابد ضعف الایمانی ها هم می شوند همین هفتاد هشتاد میلیون نفری که باتوم و چماق و بطری دستشان نیست و به لوازم اعتقادات توجهی ندارند.

عضو آسیب دیده شورای فقهی جبهه پایداری، (احتمالا باید همان جایی باشد که دقیقا با صورت می افتند روی کفش آقا) با اشاره به عدم سازش‌پذیری حضرت امام یادآور شد: دشمن هر کاری که انجام داد نتوانست با امام معامله کند و آنها با هیچ وساطتی موفق به این کار و بده بستان نشدند.

ما هم بااشاره به ایران گیت، یادآور می شویم، اتفاقا در هر دو بخش بده و بستان خیلی هم موفق شدند. حالا بده شان چندان خوب نبود بماند، ولی بستانشان که خیلی خوب بود. احتمالا شما آن وقت ها زیر آب بودید، متوجه نشدید.

وی در ادامه تصریح کرد: امام فرمود که اختلاف ما اختلاف گرگ و میش است و خدا را شاکریم که خدا بر ما منت گذاشت که شخصی که موضع استوار امام را داشت روی کار آمد که امروز به خاری در چشم دشمنان تبدیل شده است.

ما هم در ادامه تایید کردیم: اتفاقا خیلی هم درست گفت. یعنی اگر یک حرف درست توی زندگیش زده باشد همین است. البته آن یکی هم که گفته بود: دانشگاه باید دانشگاه باشد، دانشگاهی که دانشگاه نباشد، دانشگاه نیست هم خیلی درست بود… ولی این یکی درست تر است. هنوز هم اختلاف ما اختلاف گرگ و میش است. با این تفاوت که فعلا موضع استوار گرگش انحراف کرده، عقبه اش هم از سه جهت دچار شکاف شده، ولی تفاوتمان هنوز سر جایش هست.

وی می خواست با تأکید بر اینکه دشمنان تمام فرمول‌هایی که بتوانند با آن نظام را به زانو درآورند به کارگرفته‌اند، بگوید… یک دفعه یادش آمد هیچکدام از فرمول هایشان به اندازه همین نصفه فرمولی که خود نظام به کار گرفته، جواب نداده، برای همین هم بدون تاکید گفت: بزرگترین خطری که آینده کشور را تهدید می‌کند سکولاریزه شدن با نماد مبارزه با ولایت فقیه است. دشمن این بحث را به تئوری دیکتاتوری آخوندی نسبت می‌دهد و از این طریق فکر جوانان را که هنوز عمق نگرفته و شناختی از حکومت اسلامی ندارد تهدید می‌کند.

بعد چطوری تهدید می کند؟

هزار سایت و رسانه علیه ولایت فقیه لجن‌پراکنی می‌کنند، آنها درصدد هستند تئوری ولایت فقیه و شخص رهبری را زیر سؤال ببرند.

اولا تا جایی که ما می دانیم، شما همچنان همانطوری که بودید، هستید، خیلی هم پراکنده نشدید. چرا شایعه درست می کنید؟ دوما اولین کسی که تئوری ولایت فقیه را زیر سوال برد، خود تئوریسین ولایت فقیه بود. سوما شخص رهبری خودش به صورت خودش رفت زیر سوال، علامت سوالش هم الان انحراف کرده… به بقیه چه مربوط؟ چهارم، چرا وسط دعوا نرخ تعیین می کنید؟ هزار تا کجا بود؟ اینقدرها هم قضیه جدی نیست.

این عضو مجلس خبرگان رهبری دوباره تصریح کرد: امروز حرکت‌هایی که در کشورهای اسلامی به اسم بیداری اسلامی صورت می‌گیرد درس‌هایی است که مردم از گذشته می‌گیرند.

ما هم دوباره یادآوری می کنیم :البته خودشان می گویند بهار عربی، اما اینکه از مردم گذشته درس می گیرند کاملا درست است… اتفاقا برای همین هم هست که همه جا اعلام می کنند، قرار نیست بلایی که به سر مردم ایران آمد، به سرمان بیاید… درس گرفته اند.

وی در پایان اعلام کرد: ضعف سیاستمداران، فریبکاری است و چیزی می‌گویند که مردم خوششان بیاید، آنها نمی‌توانند به شعارهایشان عمل کنند و سیاسی بازی بی فریبکاری نمی‌شود؛ اگر ما این شیوه را دنبال کنیم مثل آنها می‌شویم و خدا ما را به خودمان واگذار می‌کند. از این رو باید با مومنین صاف باشیم.

ما هم چون دیدیم حق مطلب را خودش به طورکامل ادا کرده، چیزی نگفتیم تا خودش به صورت خودجوش در سکوت و آرامش کج کج از کادر خارج بشود. اما به دلیل آسیب هایی که دیده بود، نتوانست خارج شود و همانطوری که داشتند خارجش می کردند ادامه داد: مسئله انتخابات را ساده نگیرید. یکی از اشتباهات برخی افراد این است که رای دادن را حق مردم می‌دانند و می‌گویند به هر کس می‌خواهیم رای بدهیم و غفلت می‌کنند که در بینش اسلامی گاهی حق با یک تکلیف همراه است. یعنی هم حق است و هم در کنار آن تکلیف است. شما قانونا می‌توانید به هر کسی رای بدهید اما مکلف هستید به اصلح رای بدهید چرا که تکلیف الهی دارید و موظفید تا جایی که می‌توانید از کسانی که آگاه‌ترند و بصیرت دارند، برای انتخاب اصلح بپرسید. تعارف، همشهری‌گری و رفاقت حجت نیستند شما موظف هستید تحقیق کنید و این مسئله تکلیف شناسایی و ترویج رای به اصلح بسیار مهم است.

البته ما از همان اولش هم قصد دخالت نداشتیم، هنوز هم نداریم. برای همین هم شما خودتان می دانید. بالاخره سعی کنید مسئله انتخابات را ساده نگیرید، یکجوری که خودتان صلاح می دانید سخت بگیرید. بعد هم خیال نکنید حق دارید به هرکسی که دوست دارید رای بدهید، رای بدهید هم فایده ای ندارد، قبول نیست. شما موظفید تا جایی که می‌توانید، دقیقا تا همان جایی که می توانید، زیاده روی نکنید هااااا. تا جایی که می توانید از کسانی که آگاه‌ترند و بصیرت دارند، برای انتخاب اصلح بپرسید.

ضمنا تعارف و همشهری‌گری و رفاقت و این چیز ها هم حجت نیست… یادتان باشد.