گفت و گو 2

نویسنده
پرستو سپهری

ظهور پدیده شارلاتانیزم درتئاتر

“دلم می خواد محکم بزنم تو گوشت، اتللو”علیرغم استقبال تماشاگران از ادامه اجراهای خود درتماشاخانه ایرانشهر بازماند. گفتگوی دوم پرونده ی این هفته، به صحبت های مسعود موسوی، کارگردان این نمایش اختصاص دارد… همکارمان در تهران از او درباره ی چند و چون اجرا و چرایی بازماندن کار از ادامه ی کار پرسیده است… این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…

 

آقای موسوی، معمولا نمایشنامه هایی را به صحنه می برید که ازآثار دیگر نویسندگان ایرانی هستند. چه شد که این بار نمایشی را که خودتان نوشتید به صحنه بردید؟
حقیقت این است که من این نمایشنامه را درسال 68 نوشته ام واز آن موقع تا به حال در آرزوی به صحنه بردنش بودم. اما شرایط به هردلیلی اجازه نمی داد که بتوانم از پس این کار بربیایم. تا اینکه سال گذشته مذاکراتی را با مرکز هنرهای نمایشی انجام دادم و امسال توانستم اجرایش کنم.

 

 

منظور از شرایط بازدارنده اجرای شما دراین بیست سال چیست؟

به هرحال تغییرات مدیران در تئاتر ایران با خود سلیقه هایی را به همراه می آورد که باید دید با دیدگاه های چه کسی و چگونه همزمانی وهمنشینی دارد. دراین مدت یکی از دلایل اجرا نشدن این نمایش همین منظور بوده است. یعنی تنوع سلیقه های سیاسی بسیاری از گروه های تئاتری را نشانه گیری کرد تا نتوانند تولیدات خود را به تماشاگران ارائه دهند.

 

اما شما کارگردانی هستید که دراین مدت به طور متوسط  سالانه یک نمایش را به صحنه آوردید.

بله. اما خیلی اوقات نمی شود به همین دلایلی که عرض کردم آنچه که منظورست را تمرین وتولید کرد.

فضای نمایش های شما اصولا فانتزی است و موضوعات مطرح شده در کارهایتان را با این زاویه نگاه به صحنه می برید. آیا فعالیت دراین نوع کارها درمورد همه ی کارهایتان مفید و پاسخگو خواهد بود؟

این تئاتر متشکل از سه بازیگر به نام‌های رعنا، رشید و سیروس است که در مجموع 15 قتل انجام داده‌اند. “رعنا” شوهر و بچه‌اش را کشته، “رشید” زن و بچه‌اش را کشته و “سیروس” 10 نفر را کشته است. در مجموع من تعلیق این کار را دوست دارم و در این کار به روش تئاتر درمانی پرده از این قتل‌ها برداشته می‌شود و مسائل و معضلات این سه نقش را با تئاتر “اتللو” ترکیب کردم تا ما در این تئاتر تضاد و مشکلات این سه نفر را به تماشا بنشینیم.

به نظر من این کار از تم جذابی برخوردار است وتماشاگربرای تماشای این چنین نمایش هایی باید درمسیری قرار بگیرد که مهم ترین رویکرد تئاتر یعنی سرگرمی را لمس کند. وقتی که به کلیت نمایشنامه دقت می شود متوجه می شویم که داستان وساختار دراماتیک نمایشنامه این ویژگی ها را برای تماشاگر دارد که او را همراه خود کند اما گروه مجری هم باید رویکردهای قابل تاملی را دراجرای خود به کار گیرد تا موفق باشد. همین است که آن نگاه فانتزی به موضعات را درمن به وجود می آورد.

درباره تغییر نام نمایش برایمان بگوئید. آیا تغییر نام این روزها راهی برای جذبل مخاطب است؟
شاید همینطور باشد. درتئاتر باید به فکر کشاندن تماشاگر به سالن نمایش باشید واین درمورد گروه ما هم مصداق دارد. اول اسم این کار “رازهای وحشی” بود که من آن را به “دلم می‌خواهد محکم بزنم اتللو” تغییر دادم چرا که احساس کردم اسم قبلی این کار مخاطب عام را جذب نمی‌کند و در طول کار هم خشونت حاکم است.

 

چرا درکارتان از بازیگران سرشناس تری استفاده نکردید؟

همه بازیگران من در تئاتر بازیگران سرشناس و توانمدی هستند. افرادی که هرکدام با قابلیت های فراوان  درصحنه ایفای نقش می کنند اما اگر منظورتان از سرشناس ستاره های سینما وتلویزیون است باید بگویم که این کار را نمی کنم چون اعتقاد دارم تئاتر فاقد ستاره است، چرا که اگر قرار است روزی تماشاگران بعد از تماشا به فکر گرفتن امضا از ستارگان باشند، مرگ تئاتر فرا رسیده است و البته آن روزی که تماشاگران بدون تفکر از سالن بیرون بیایند هم مرگ تئاتر فرا رسیده است.
متن تئاتر “کرگردن” یک صفحه بود و بعد از اجرا همه از بازیگران امضا می‌گرفتند و این فرارسیدن مرگ تئاتر است. من در این کار از بازیگران جوان استفاده کردم. دوست دارم تماشاگران با تفکر از سالن بیرون بیایند و کارم تفکر برانگیز باشد.

 

چرا از میان همه سالن های نمایشی به سمت تالاری رفتید که جنبه های تجاری آن بیش از همه چیز مد نظر است؟

این تماشاخانه از نظر فنی ایده‌آل است و فضای فرهنگی خوبی دارد در کنار آن مسئولان درابتدا به من هیچ فشاری وارد نکردند. اما حاشیه ها تا چند روز مانده به اجرا آغاز شد.

 

ماجرای تعطیلی اجرای شما چیست؟

ببینید، ین کار 15روز قرارداد داشت و بلیت آن 8 هزار تومان بود و من به عنوان صاحب اثرمی‌توانستم 15 روز دیگر اجرای آن را تمدید کنم. اما مدیریت تماشاخانه ایرانشهر به تهدات خود مبنتی بر ادامه اجرا عمل نکرد و ازآنجایی که دراین کشورتصمیمات روزانه گرفته می شود و بسیار ساده همه برنامه ریزی ها را به هم می زنند به سالن ما آمدند و گفتند که اجرای شما از فردا تعطیل است و نمایش دیگری جایگزین کار شما خواهد شد. این موضوع را درست زمانی اعلام می کنند که نمایش جاافتاده و تماشاگران هم استقبال می کنند.

 

وعلت تعطیلی نمایش شما؟

به ما گفته اند که نمایش شما نتوانسته سقف جذب تماشاگر را به دست آورد وباید کار دیگری در سالن اجرا شود. آقای جوزانی یک بار در اجرای یازدهم می خواستند که این کاررا انجام دهند که با تذکرات قرارداد از طرف من متوجه شدند. اما در نهایت به هدف رسیده واجرای ما را متوقف کردند. براساس قرارداد نمایش من  باید یک ماه دراین سالن اجرای عمومی می شد اما درپایان اجرای شانزدهم مسیرمان را متوقف کردند.

 

وضعیت تبلیغات نمایش شما به چه شکلی بود؟

اصلا مشکلی در جذب تماشاگر نداشتیم. برخلاف وعده ووعیدهای تماشاخانه ایرانشهر مبنی بر پوشش تبلیغاتی اثر اما، ما کارمان را خوب انجام می دادیم. مدیریت سالن به ما قول داده بود تا 10 روز مانده به آغاز اجرا 10بنر تبلیغاتی را در سطح شهر نصب کند اما تا پایان شانزدهمین اجرا حتی یک بنر تبلیغاتی هم نصب نشده بود. بعدها از طریق شهرداری متوجه شدیم که اصلا تقاضایی برای نصب این بنرها از ایرانشهر نیامده است.

 

اگر مشکل با جذب مخاطب و استقبال تماشاگران نبوده پس اختلافات پیش آمده بین شما ومدیریت چه می تواند باشد؟

مشکل این بود که آقای جوزانی می خواستند که نمایش آقای برهانی مرند هرچه زودتر اجرای خود را شروع کند. جوزانی چهار روز مانده به آغاز اجراهایمان ناگهان به من گفت که نمی توانم بیش از یازده اجرا داشته باشم. به هرحال این یکی از پیامدهای آغاز تئاتر خصوصی درایران و شاید به قول دوستان آغاز شارلاتانیزم باشد. هیچ سرکشی و هیچ گونه حمایتی از ارگان های دولتی تئاتر نمی تواند در مورد آن سالن انجام گیرد و این می تواند برای تئاتر ایران یک آفت جبران ناپذیر باشد.