همسر رویین عطوفت: گفتند حق ندارید بیش از ۲ مهمان داشته باشید

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» وضعیت زندانیان بند ۸ زندان اوین

“بیش از یک ماه است آب گرم ندارند جز یک ساعت در روز برای ۳۰۰ نفر، وضعیت بهداشتی زیر صفر است، تغذیه فاجعه است و اکثر زندانیان کف خواب هستند در راهروها و کف زمین”. این وضعیت زندانیان بند ۸ زندان اوین است که رقیه زارع پور حیدری، همسرمحمدرضا رویین عطوفت، زندانی سیاسی این بند برای روز تشریح می کند. او که خود بارها احضارشده و تحت بازجویی قرار گرفته، در مصاحبه با روز برای اولین بار از احضار ها و بازجویی ها و فشارهایی سخن می گوید که متوجه او و سایر اعضای خانواده اش شده است و همچنین از وضعیت همسر زندانی اش در بند ۸ زندان اوین، سالن ۱۰؛ جایی که ماههاست در راهروهای بند کف خواب است و به گفته همسرش حتی برای کف خوابی هم از سوی رئیس زندان محدودیت های زیادی متوجه او شده است.

محمدرضا رویین عطوفت، فعال فرهنگی و فعال ملی مذهبی است که از سوی قاضی صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۱۱ سال حبس تعزیری و محرومیت های اجتماعی محکوم شده بود. او در دادگاه تجدیدنظر به ۱۰ سال زندان و ۲ سال محرومیت از فعالیت در احزاب، گروهها و دسته جات سیاسی و فعالیت در فضای مجازی، رسانه ها و مطبوعات محکوم شده است.

رقیه زارع پور حیدری، همسر رویین عطوفت درباره وضعیت این فعال فرهنگی در زندان اوین چنین توضیح می دهد: الان در بند ۸ زندان اوین است. از لحاظ بهداشتی آنجا زیر صفر است، واقعا منهای صفر، اصلا بهداشت وجود ندارد، تا جایی که وقتی بار اول او را ملاقات کردیم اصلا وحشت کردیم، همه صورت و دست هایش پوسته پوسته شده بود. آب گرم که از اوایل اردیبهشت ندارند و مجبورند با آب سرد دوش بگیرند. همان آب سرد هم گاهی قطع می شود. یک ساعت در روز آب گرم را باز می کنند برای سالن ۱۰ که بیش از ۳۰۰ نفر آنجا زندانی هستند؛به هر نفر یک ثانیه هم آب نمی رسد. از طرفی بیش از ۵ ماه است که او را برای سپری کردن محکومیت اش دستگیر کرده اند اما هنوز کف خواب است. در راهرو روی زمین می خوابد اما همین را هم آقای مومنی، رئیس آنجا تحمل نمی کند، مدام جای او را عوض می کند که فلان جا نخواب بهمان جا نخواب و.. یعنی حتی برای کف خوابی هم مشکل دارد.

او سپس وضعیت تغذیه در این بند را فاجعه می خواند و می گوید: خیلی بد است خیلی، شما ببینید خوراک لوبیا داده اند و وقتی اینها شمرده اند فقط ۲۱ لوبیا توی این خوراک بوده برای 3 مرد. وقتی اعتراض کردند مسئول آنجا گفته اینجا خونه خاله نیست. آقای عطوفت هم گفته شما ما را آورده اید زندان و موظف هستید دو چیز را تامین کنید که یکی غذا است. در جواب گفته اند شما سیاه نمایی می کنید. همسر من آدم سازگار و صبوری است، سختکوش است، وسواسی ندارد و اصلا اهل ناله هم نیست ولی ببینید وضعیت چقدر بد است که مجبور می شود اعتراض کند. با این حال وضعیت روحی اش خیلی خوب است، ورزش می کند، کتاب می خواند و برای خودبرنامه ریزی کرده. بیرون از زندان درباره عدم خشونت کارکرده بود و حالا آنجا باز روی همین مطالعه و کار می کند.

محمدرضا رویین عطوفت به گفته همسرش از سال ۸۱ جلساتی فرهنگی با عنوان رنگین کمان در منزل اش برگزار می کرد. او متهم به “تاسیس گروهک غیرقانونی و ضدامنیتی موسوم به شورای رنگین کمان در راستای همکاری با گروهک غیر قانونی ملی-مذهبی ها و همچنین فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق صدور و امضای بیانیه های ضد امنیتی” شده و حکم سنگین ۱۰ سال زندان و محرومیت دریافت کرده. همسرش توضیح می دهد: قاضی صلواتی به همسرم گفته و در پرونده هم نوشته که او رابط بین احزاب در ایران بوده. همسرم گفته من رابط هیچ کسی نبوده ام. من دوستدار سحابی ها، شریعتی، تقی و رضا و خیلی دیگر از فعالان بوده ام و هستم و رابطه دوستی داشته ام و دارم. بعد گفته اند اسم تو زیر بیانیه ها و اطلاعیه های زیادی است،او هم گفته بله من تفکری دارم و می گویم که از این وضعیت راضی نیستم. حتی بازجو، که آقای علوی بود، به همسرم گفته بود تو بنویس که همه این آدم ها را ترک و با آنها قطع رابطه می کنم همین الان بفرستمت بیرون، اماهمسرم گفته شما نمی توانید به من بگویید نفس نکش.

خانم زارع پور حیدری درباره رنگین کمان و جلسات فرهنگی که در منزل شخصی شان برگزار می شد توضیح می دهد: ما از سال ۸۱ تا سال ۹۱ این جلسات را برگزار می کردیم، درباره جوانان، حقوق زنان و مسائل مختلف فرهنگی. سخنران را ما دعوت می کردیم از طیف های مختلف مذهبی و غیرمذهبی، دانشگاهی و غیردانشگاهی. اما بقیه آدم ها خودشان می آمدند. مثلا یک بار هدی صابر بود یکبار هاله سحابی و عزت الله سحابی یا احسان و سوسن شریعتی، دکتر ملکی یا شیرین عبادی و آقای شاه حسینی و.. خیلی های دیگر در طول این سالها به عنوان سخنران به این جلسات می آمدند و حرف می زدند. اما آقایان تحمل نکردند سال ۹۱ که ریختند خانه ما برای بازداشت، درحکم نوشته بودند مخفیگاه رویین عطوفت، بعد هم که رسما به ما گفتند شما تبدیل به مرجع شده اید و ما نمی گذاریم. محمودی، بازجوی ملی مذهبی ها رسما به من گفت ما از جامعه قیچی تان می کنیم.

او می افزاید: جلسات از ۲۷ بهمن ۹۱ که ریختند و آقای عطوفت را بازداشت کردند تعطیل شد. ۳۰ نفر ریختند خانه ما و میز سخنرانی را کردند میز بازجویی و از تمام حاضران بازجویی کردند. خانم ها را بردند به اتاق خواب، یکی یکی می بردند به اتاق پسرم و بازجویی می کردند.آقایان را هم در هال بازجویی می کردند. بعد از همه تعهد گرفتند که حق ندارید به این خانه بیایید. به تعهد درخانه هم بسنده نکردند همه را احضار کردند دفتر پی گیری وزارت اطلاعات و دوباره تعهد گرفتند که خانه ما نیایند. مرا هم احضار کردند، وقتی اعتراض کردم که شما حق ندارید بگویید کسی خانه من نیاید گفتند حق نداری بیش از دو نفر مهمان داشته باشی.

محمدرضا رویین عطوفت ۱۵ روز بعد از انتخابات خرداد ۹۲ با قرار وثیقه آزاد شده بود اما به گفته همسرش: آزاد که شد هم او هم من و پسرم و هم خواهرم و همسر خواهرم را احضار کردند دفتر پی گیری وزارت اطلاعات. گفتند شما حق ندارید در خانه تان جلسه بگذارید و حق ندارید کسی را به خانه تان راه بدهید. گفتیم خانه شخصی که مجوز نمی خواهد گفتند بیش از دو نفر مهمان نمی توانید داشته باشید و باید مجوز بگیرید. آقای عطوفت می گفت در بازجویی ها هم که ۶ بازجو داشته در زندان به او گفته بودند که اگر شما مجوز داشتید ما شما را نمی گرفتیم. او هم گفته باشد می روم مجوز می گیرم که بازجوها گفته بودند برو ولی نمی گذاریم مجوز بدهند.همین هم شد بعد از آزادی رفت وزارت کشور برای مجوز که ندادند. مشکل آقایان این بود که ما این همه خرج می کنیم برای مراسم ها و کسی نمی آید چرا خانه شما مردم می آیند. آقای عطوفت در اعتراض یک نامه نوشت برای آقای روحانی که شما مجری قانون اساسی هستید و باید رسیدگی کنید و وقتی این درها بسته می شود و جلسات فرهنگی تعطیل می شود درهای دیگری باز می شود درهای فساد باز می شود و.. اما دسترسی به آقای روحانی هم پیدا نکردیم.

همسر رویین عطوفت سپس به تهدیدها و فشارهایی اشاره می کند که متوجه او و خانواده اش بوده: بارها در زندان آقای عطوفت را تهدید کرده بودند که همسر و بچه ات را بازداشت می کنیم می آوریم اینجا. چند بار هم که خود مرا بازجویی کردند. آن 3 ماه اول بازداشت که ما هیچ خبری از همسرم نداشتیم هر روز می رفتیم جلوی زندان اوین و بی خبری کامل بود. مرا احضار کردند و آقای علوی، بازجو به من گفت باید بگویی همه این آدم ها را دعوت می کردید. گفتم نه ما فقط سخنران را دعوت می کردیم، حالا که هیچ چیزی نتوانسته اید از همسر من دربیاورید و بسازید می خواهید از زبان من برای او پرونده سازی کنید. همه کارهای ما شفاف و علنی بود. گفتگو و تعامل و با هم بودن و با هم کار کردن، با وجود عقاید مختلف ما تمرین می کردیم و این واقعا به ضرر هیچ کسی نبود.

 محمدرضا رویین عطوفت در دهه ۶۰ هم زندانی بوده و همسرش توضیح می دهد: سال ۶۲ دستگیر شد. وقتی ۲۲ بهمن شد ـ می گویم ۲۲ بهمن و از لفظ انقلاب استفاده نمی کنم چون او هم استفاده نمی کند و معتقد است که آرمان های انقلاب چیز دیگری بود و همه چیز عوض شد ـ آن زمان همسرم در انجمن های دانش آموزی و مساجد فعالیت می کرد. آن زمان کودکان ۱۰ ساله و حتی ۶ ساله و… را برخی خانواده ها برای کسب درآمد می فرستادند کارگاههای فرش بافی و همسرم آنها را جمع می کرد و به آنها درس میداد. سال ۵۹ به او گفتند به بچه ها اسلحه دست گرفتن ورا یاد بدهید. او هم گفت من چنین کاری نمی کنم. تعطیل کردند و نگذاشتند دیگر درس بدهد. یکسال خانه نشست و مطالعه کرد. و بعد رفت سربازی. در دوره سربازی با سه سرباز دیگر دوره های مطالعاتی داشتند که ابتدا آن ۳ نفر را گرفتند و بعد گفتند گویا از هواداران مجاهدین خلق بوده اند. بعد همسر مرا هم گرفتند. ۱۱ ماه او را شکنجه کرده بودند طوریکه وقتی خانواده اش برای دیدار او رفته بودند فرزندشان را نشناخته بودند و خودش گفته بود من هستم. آقای نیری سال ۶۲ به همسرم ۵ سال زندان داده بود ۲ سال در اوین بود و یکسال هم قزل حصار که بعد از ۳ سال بخاطر پی گیری های آقای منتظری سر زندانیان، آزاد شد. اما آن 3 دوستش با اینکه حکم شان تمام شده بود در زندان ماندند و سال ۶۷ اعدام شدند.

خانم زارع پور حیدری سپس اشاره می کند که همسرش “یک فعال و آدمی فرهنگی است، او در تبریز در کتابفروشی کار می کرد و علاقه شدید به اندیشه شریعتی داشت بعد هم که آمد تهران کتابفروشی داشت و با نشریه ایران فردا همکاری می کرد. او فقط کار فرهنگی می کرد، اما او را تحمل نکردند. تحمل بودن چنین آدمی در جامعه را نداشتند، چون حرف اش در میان مردم تاثیر گذار بود، او را بردند زندان و حالا حتی برای جای خواب هم مشکل دارد؛ حتی برای کف خوابی در راهرو هم مدام به او می گویند آنور بخواب، اینور بخواب و…“ آبآنهاعغلاخنمکنمنمماتننتنتنتکمکنمحکننمنمنمنخنته