اکنون سی و پنج سال از انقلاب گذشته و وارد سی و ششمین سال استقرار جمهوری اسلامی ایران شده ایم که پیامدش بیش از هر چیز، تعداد بالای زندانیان سیاسی اش بوده است و تنوع آنان، به ویژه در سطح و اندازه بنیانگذاران یا دست اندرکاران تراز اول انقلاب.
همین دیروز بود که در جریان برگزاری مراسم سالگرد انقلاب، جمعی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هاشمی رفسنجانی را “ضد ولایت فقیه” خواندند و به حامیانش حمله و عده ای را دستگیر کردند. جمعی دیگر تابلویی را در میدان آزادی جلوی چشم رئیس جمهور برافراشتند که در آن طناب دار بر گردن میرحسین موسوی، نخست وزیر دوران جنگ بود و مهدی کروبی نماینده برگزیده آیت الله خمینی و رئیس مجلس و همراه با آنان سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دوران اصلاحات که اگرچه بازداشت و محاکمه نشده است، اما اجازه خروج از کشور را ندارد.
به جز دو نفری که در حصرخانگی هستند، دو دیگر با توجه به روی کار آمدن حسن روحانی از مردم خواسته بودند که در مراسم ۲۲ بهمن سال ۹۲ شرکت کنند و حمایت خویش را از دولت “تدبیر و امید” به نمایش گذارند، به این امید که شاید فضای سیاسی کشور به سمت تفاهم ملی و اعتدال چرخش پیدا کند.
هاشمی رفسنجانی و خاتمی و احزاب و جریان های سیاسی حامی آنان که بنا به مصالحی عامه مردم حتی طرفداران جنبش سبز را به شرکت گسترده در مراسم دعوت کردند لابد این ارزیابی را داشتند که جریان های خودسر و جریان های افراطی خشونت ورز و جنگ طلب ساکت نخواهند نشست و آزادانه وارد میدان خواهند شد و در حاشیه امنیتی مناسب، آسوده خاطر هرچه لازم است انجام خواهند داد، حتی در حد تعرض لفظی علیه رئیس جمهور و برخورد فیزیکی با طرفداران مسالمت جوی حامی انقلاب و برنامه های اعتدال گرایانه دولت قانونی منتخب ملت.
حتی اگر این حدس و گمان ها از همان ابتدا وجود نداشت و فضای خوش بینی ناشی از تغییر دولت بر تفکر و برنامه شخصیت های سیاسی حقوقی و حقیقی هم سایه افکنده باشد، این حقیقت قابل کتمان نبود که جریان مقابل ساکت ننشسته و خود را برای برخورد با حامیان دولت و طرفداران اصلاحات و دلبستگان به جنبش سبز و رهبران آن آماده کرده است.
روزپیش روزنامه جمهوری اسلامی که اکنون از حامیان دولت روحانی است و مسیح مهاجری از دوستان نزدیک هاشمی رفسنجانی به گوشه ای از این برنامه ها برای جلوگیری از حضور اصلاح طلبان اشاره کرده بود: “دیروز در سطح شهر تهران افرادی با دردست داشتن میکرفن خبرنگاری به همراه فیلمبرداران، به مردم مراجعه میکردند و از آنها میپرسیدند به نظر شما آیا آقای خاتمی بدون آنکه عذرخواهی کند حق دارد در راهپیمائی ۲۲ بهمن شرکت نماید؟ بعید است این اقدام مربوط به رسانه ملی باشد، ولی مخاطبان به تصور اینکه قرار است مصاحبه آنها از تلویزیون پخش شود از پاسخ دادن به این سؤال القائی طفره میرفتند…”.
در نهایت در مراسم تهران هر آنچه که قابل پیش بینی بود در صحنه عمل نیز پیش آمد. شاید به این دلیل بود که در آخرین ساعات سید محمد خاتمی و دیگر چهره های شاخص اصلاح طلب از اعضای روحانی “مجمع روحانیون مبارز” گرفته تا دست اندرکاران “جبهه مشارکت اسلامی ایران” و “سازمان مجاهدین انقلاب” مصلحت در آن دیدند که در صحنه حاضر نباشند و دست کم در مراسم تهران شرکت نکنند و میدان را به دو روحانی حاضر در حکومت جوانان طرفدارشان بسپارند.
تکلیف هاشمی رفسنجانی و دوستدارانش از ابتدا روشن بود؛ تعرض برنامه ریزی شده محدود و حساب شده در مسیر راهپیمایی. حدس زده می شد که با حسن روحانی هم برخوردهایی شاید در حد پرتاب لنگه کفش صورت گیرد، هرچند که او به طور رسمی، نه در عمل، بر جریان های انتظامی-ـ اطلاعاتی-ـ امنیتی کشور ریاست دارد.
جالب اینکه یکی از دلایل طرفداران شرکت در مراسم این بود که می خواستند مانع تعرض به رئیس جمهور منتخب در هنگام سخنرانی در میدان آزادی شوند. اما آنان گمان نمی بردند که طرف مقابل حساب شده تر با امکانات رسمی و نیمه رسمی در برابرشان خواهد ایستاد و حتی آن ها را روانه کلانتری های معین و بازداشتگاه های مشخص خواهد کرد.
به این دلیل بود که وقتی بخشی از دوستان اصلاح طلب و طرفداران دولت نتوانستند نیروهای مرجع را همچون انتخابات خرداد ۹۲ به تحرک وادارند و اکثرحامیان خود را قانع به مشارکت در این مراسم کنند، این هشدار به آنان داده شد: “حال که قرار بر شرکت است و بسیاری از اصلاح طلبان، تحول خواهان و طرفداران جنبش سبز راضی به حضور در مراسم نخواهند شد برای دیگران باید برنامه ای دقیق و حرکتی هماهنگ داشت، از جمله دو سه مسیر اختصاصی، نمادهای مشخص، پیام های روشن، عکس های برگزیده، شعارهای خاص و… و از همه مهمتر تعیین شیوه خاص مقابله با جریان های خشونت طلب مقابل و نیروهای خودسر و لباس شخصی ها که مسلما بیکار نخواهند نشست، دولت روحانی و نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی هم باید تضمین دهند که می توانند امنیت این گروه از شرکت کنندگان در مراسم را تامین کنند و…”
متاسفانه به چنین هشدارهایی بهای لازم داده نشد الا اینکه از نمادهای جنبش سبز دوری جویند و به رنگ بنفش و پلاکاردهای حسن روحانی بسنده کنند، غافل از اینکه جریان مقابل خود با رنگ سبز و زرد و ارغوانی می آید، اما با شعارهای خاص خود و همه در برابر سیاست های دولت، به ویژه در زمینه حل مسئله هسته ای و مذاکره و تعامل با کشورهای دیگر بخصوص آمریکا.
در مقابل دست جریان های تندرو و حامیان احمدی نژاد باز گذارده شد تا هر آنچه که می خواهند انجام دهند. به این دلیل بود که در مراسم تهران با بسیاری از حامیان حس روحانی تنها به این دلیل که عکس و پلاکارد سخنان او را با خود داشتند برخورد شد، اما عکس رئیس جمهور پیشین بالا رفت و حرف های حامیانش تکرار شد.
در جریان این تقابل بود که تعدادی از اعتدال گرایان و اصلاح طلبان دستگیر شدند که خوشبختانه ساعاتی بعد با تلاش و فشار دولت روحانی آزاد شدند. البته برای تعدادی از این افراد که به کلانتری های فلسطین، ستارخان و بازداشتگاه اوین- خانم ها عمدتا به مرکز وزرا- انتقال یافتند پرونده قضایی تشکیل شده است و آنان باید در روزهای بعد برای تکمیل پرونده، خود را به پلیس امنیت و بازپرس اوین معرفی کنند.
مواردی از این برخوردها و دستگیری های بی دلیل و غیرقانونی را که توسط نیروهای بسیج، لباس شخصی ها و ماموران نظامی و انتظامی ازجمله پلیس امنیت، عمدتا در لباس های مبدل از جمله با شلوار جین تنگ، انجام شد در گزارش های خبری آمده است:
- گروهی از جوانان اصلاح طلب که به دعوت سید محمد خاتمی و دکتر حسن روحانی قصد شرکت در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را داشتند توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
- جوانانی که پوسترهایی در حمایت از حسن روحانی و با امضای “جوانان اصلاح طلب” در دست داشتند، صبح امروز در حوالی مترو توحید بازداشت و به کلانتری منتقل شدند.
- حکومت لباس شخصی ها چشم گیر بود و هر کس پیراهن سبز به تن داشت راهی مینی بوس های مستقر در حاشیه راهپیمایی می شد.
- نیروهای امنیتی به کمترین بهانه ای مبادرت به دستگیری جوانان می کردند.
- حتی افرادی که شعار نمی دادند و نماد سبز هم نداشتند، اما پوستر هاشمی همراه روحانی پخش می کردند، دستگیر شدند.
- در میان دستگیر شدگان افرادی بودند که نماد سبز نداشتند، ولی پوستر روحانی دستشان بود و شعار زنده باد هاشمی می دادند.
- آیت الله هاشمی رفسنجانی از خیابان دکتر قریب به راهپیمایان پیوست و با شعار “درود بر هاشمی، سلام بر روحانی” مردم استقبال شد. گروهی نیروهای امنیتی با شعار “مرگ بر ضد ولایت فقیه” از او استقبال کردند و پس از رفتن آیت الله هاشمی همین نیروهایی که شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه می دادند، به دور مردمی که از او استقبال کرده بودند، حلقه زدند وجمع کثیری را دستگیر کردند.
- دستگیر شدگان شامل چند تن از جوانان حزب کار، دانشجویان دانشگاه تهران و شریف، گروهی از دانشجویان دانشگاه آزاد که در خیابان غریب منتظر بودند که آقای هاشمی وارد مسیر شود و چند نفر از سرای اهل قلم و شهروندان عادی بودند.
حال در فردای روز مراسم ۲۲ بهمن ۹۲ باید نشست و به ارزیابی دقیق این رویداد قابل تعمق پرداخت. این رویداد و حرکتی سیاسی است که رئیس جمهور معتقد است نقطه عطفی بی سابقه پس از انقلاب بوده است، چون جریان های سیاسی و فکری گوناگون، حتی مخالفان در آن مشارکت داشته اند؛هر چند در چند صد متری تریبون سخنرانی او در میدان آزادی عده ای در حال کتک خوردن بودند و دستگیر شدن؛ شخصیت های حقوقی و حقیقی اصلاح طلب دریافته اند که پیامد دعوت از مردم برای شرکت در مراسم های خاص در مقایسه با مشارکت درانتخابات می تواند بسیار متفاوت باشد، چه از سوی حاکمیت و جریان اقتدارگرا و چه از جانب حامیان مستقیم و غیرمستقیم آنان- البته همراه با دلخوری، اعتراض و شکایت گروهی از طرفداران شرکت کننده در مراسم و دستگیر شدگان؛ و همچنین فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی مسالمت جو که تجربه ای جدید آموخته اند و اکنون عده ای پشیمان هستند و گروهی مصمم به شرکت مجدد در برنامه های مشابه- هرچند با پیامدهای ناگوار از جمله دستگیری و بازداشت.
آنچه تقریبا مشخص است و همه می توانند بر روی آن توافق نسبی داشته باشند این است که وقتی بدون برنامه، فراهم آوردن امکانات لازم، سازماندهی مناسب و تدارکات کافی وارد بازی ای شویم که نتیجه اش از پیش روشن است، غیر از هضم شدن در دل یک جریان مسلط دستاوردی نخواهیم داشت؛ تنها هزینه ای پرداخته و به ناامیدی های فزاینده دامن زده و راه کارهای لازم آینده را سد کرده ایم.
الان وقت مناسبی برای استفاده از کلمات و عبارت های آن مرحوم سیاسی نیست و بیان “بگم، بگم” ها و “گفتم، گفتم” ها. اکنون تنها زمان ارزیابی است و نتیجه گیری و جمع بندی تجارب کسب شده و بر اساس آن ها آماده شدن برای مراسم های آینده و انتخابات های پیش رو.
در این میان یک نکته مهم را نباید فراموش کنیم و آن اینکه بین هدف و راهبرد باید هماهنگی لازم وجود داشته باشد و بین راهبرد و راهکارهای متخذه همخوانی مناسب. آنچه را نیز که نباید فراموش کنیم این است که ملت خیلی خوب تفاوت اقدام از سر رفع تکلیف یا پیام فرستادن به بالا را با عمل صادقانه با نیت بسط و پیشبرد آزادی، مردم سالاری و حقوق بشر و با هدف گسترش رفاه و امنیت مردم تشخیص می دهند.