برای ایرانیانی که شانزده سال پیش پای صندوقهای رای رفتند و بر برگههای رای خود نام سیدمحمد خاتمی را نوشتند، حال وهوای خردادماه وانتخابات ریاستجمهوری طعم دیگری دارد. آنان در آن ایام خالق تجربه یگانهای شدند که دستکم در نیم قرن پیش از آن در این دیار سابقه نداشت. برای نخستین بار شهروندان نه با انقلاب ویا روشهای قهرآمیز که تنها با اعتماد واتکا به صندوق رای خواهان تغییر در روش اداره کشور شدهبودند. آنان در این مسیر چهرهای فرهنگی، روشفنکر و نرمخو را برگزیدند که بیشترین فاصله را با ادبیات حاکم داشت و دشمنان او سهلگیری در مقابل منتقدین را بزرگترین عیب وی بر میشمردند. اگر در پاییز ۱۳۷۵ وپس از انصراف قطعی میرحسین موسوی از نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری، از سیاسیون و حتی مردم میپرسیدید که چه کسی جانشین اکبرهاشمی در پست ریاستجمهوری خواهد شد، بلااستثنا همگی نام رئیس مقتدر مجلس پنجم را بر زبان میآوردند. حتی پس از اعلام حضور سیدمحمدخاتمی در ماههای پایانی سال ۱۳۷۵ هم تغییر چندانی در وضعیت فضای سیاسی کشور ایجاد نشد. موج خاتمی از روزهای میانه اردبیهشت سرعتی خارقالعاده گرفت ودر بامداد روز سوم خرداد ماه در میان بهت جریان راست، نام خاتمی به عنوان برنده بلامنازع این رقابت از رسانهها اعلام شد. این پیروزی برای جوانان، بانوان ومحذوفین سیاسی در هشت سال گذشته به معنای پاسخی قاطع به کارنامه جریان راست ارزیابی شد. آن روزها نوعی اعتماد به نفس در میان حامیان رئیسجمهور جدید ایجاد شدهبود که مطابق با آن همه معضلات با دم مسیحایی انتخابات ریاستجمهوری هفتم رفع خواهد شد وهر مانعی نیز با درک پیام دوم خرداد ازمیان خواهد رفت. در این فضا هر روز سیل مطالبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی از دولتی که هنوز به قدرت نرسیدهبود، افزایش مییافت و توقعات از سیدمحمد خاتمی بیشتر میشد. هنوز یک ماه از پیروزی خاتمی نگذشته بود که “چریک پیر” که آن روزها در هیبت سیاستمداری میانسال و سردوگرم چشیده قرار داشت، در گفتوگویی با “عصرما” تلاش کرد تصویری واقعی از پیروزی ملت در آن انتخابات ارائه دهد. وی با بر شمردن ساختار حقیقی وحقوقی نظام و همچنین حیطه اختیارات و وظایف رئیسجمهور به مردم وبسیاری از اعضای اردوگاه خاتمی یادآور شد که در بهترین حالت رئیسجمهور تنها ۲۰ درصدقدرت کشور را در اختیار دارد وباید متناسب با این اختیارات به مردم وعده داد و برای آینده برنامهریزی کرد. این اظهارات بهزاد نبوی برای بسیاری مطلوب یا قابل درک نبود. برخی از فعالان جوانتر کمپین خاتمی این اظهارات را ناشی از محافظهکاری ذاتی سازمان مجاهدینانقلاب ارزیابی میکردند ویا بدبینانه از ساخت وپاخت این قبیل جریانها با رقیب سخن میگفتند. در این دوره دو گروه بر حجم وافق خواستهای ملت میافزودند، نخست رادیکالهای جریان اصلاحات بودند، که هر پیشرفتی در زمینه دمکراسی، حقوقبشر، آزادیهای سیاسی واجتماعی را با نمونههای موفق و نهادینه شده از نقاط مختلف جهان مقایسه کرده ودر نتیجه خودآگاه یا ناخودآگاه موجب سرخوردگی علاقمندان به اصلاحات میشدند، گروه دوم نیز رسانهها وچهرههای محافظهکار بودند، که در هر کوی و برزن از معیشت و وضعیت اقتصادی اقشار مختلف گلایه کرده و عملا عامه مردم را علیه دولت تهییج میکردند. به هرحال با گذشت بیش از چهارسال و وقوع بحرانهای بزرگ و کوچک علیه دولت، بسیاری از رویاهای حامیان گفتمان دوم خرداد با آشکارشدن صورت خشن واقعیت، رنگ باخت و پس از مدتی نوعی یاس فضای روحی جریانهای تحولخواه واصلاحطلب را دربرگرفت. در این فضا به سبب رویاهای دور ودراز مردم نه دستاوردهای سیاسی دولت به چشم آمد ونه کارنامهدرخشان اقتصادی دولت خاتمی کسی را به وجد آورد. بعدها و به مدد تسلط نگاتیو سیدمحمد خاتمی بر پاستور وتغییر کامل مسیر حرکت دستگاه اجرایی به تدریج موفقیتهای دولت اصلاحات بهچشم تودهها آمد و افسوس از مغتنم نشمردن آن دوره به یکی از نقاط اشتراک محاورهها نخبگان وعوام بدل شد.
با پیروزی خیرهکننده حسن روحانی-نامزد ائتلاف میانهروها و اصلاحطلبان- در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بسیاری از مردم در کنار احساس پیروزی نوعی نگرانی از آینده را نیز در دل دارند. حتی در جشنهای خیابانی ملت در روزهای پس از اعلام نتایج درکنار امید به آینده شاهد نوعی دلشوره و اضطراب در چهره بسیاری از مردم شهر بودیم. آنان نه اعتماد به نفس خرداد ۱۳۷۶ را داشتند ونه حتی امید به فردای نزدیک بهتر! بسیاری از آنان حتی بیش از پیروزی روحانی از شکست نمایندگان گفتمان دولت فعلی وپایانیابی دوران محمود احمدینژاد خرسند بودند. دورانی که فارغ از همه مسائل سیاسی، اجتماعی وفرهنگی تنها در بحث اقتصاد نفس طبقه متوسط شهری را بریدهبود و عملا تا جای ممکن آن را کوچکتر کرده و در مدت زمانی کوتاه جمعیت آن را به طبقات پایینتر پرتاب کردهبود. برای بخش بزرگی از شرکتکنندگان در این انتخابات این مساله مهم بود که با همه نقصانهای غیرقابل چشمپوشی دولتهای جنگ، سازندگی واصلاحات، در افق کلی دید شهروندان امید به فردایی بهتر بهچشم میخورد، اما در دوره محمود احمدینژاد به جز یاران حلقه وی کمترکسی به آینده امیدوار بود. برای بسیاری از رایدهندگان مهمترین هدف نقش بستن علامت«پرانتز بسته» بر دوران رئیس دولت دهم در تاریخ حیات جمهوریاسلامی بود. با این نگاه کلی به نظر میرسد که برخی تعابیر خوشبینانه درباره تکرار دوم خرداد با واقعیتهای کلی امروز کشور مطابقت نداشته باشد.
نه امروز شرایط داخلی با دوره پیش از خرداد ۱۳۷۶ مطابقت دارد ونه حسن روحانی، سیدمحمد خاتمی است. شاید تنها بتوان بر این نکته آنهم با اغماض تاکید ورزید که عامه مردم و بسیاری از سیاستمداران ما تجربهای بیشتر از روزهای دوم خرداد در انبان خود دارند. تجربیاتی که شاید بتواند کشتی ایران را در این اقیانوس متلاطم به ساحال آرامش رهنمون باشد.
تجربیات گذشته لنگر یا قطبنما
بدون شک مرور تاریخ و درسگیری از آن برای هر جنبش وخیزش مردمی مهم و ارزشمند است. اما تصمیمسازان جنبشهای مردمی باید این نکته را مد نظر خود داشته باشند که این تجربیات برای تامل ودرنگ مناسبند، اما برای ماندن ویا حتی تکرار بدون خلاقیت تجربیات گذشته در حکم مرگ تدریجی خیزش است. تجربیات گذشته باید به مثابه قطبنمایی باشند، که با آن بتوان صحت وکارایی مسیر آینده را تنظیم کرد، نه مانند لنگری باشد که انرژی وتوان جدید ملت را مهار کند. در همین روزها برخی اخبار نشان از آن دارد که برخی از جوانان وحتی معمرین سیاست در کشور به نوعی در حال تبدیل تجربیات گذشته به لنگر کشتی دولت تدبیر وامید هستند. به طور نمونه میتوان به ماجرای مطالبات مردم از دولت اشاره کرد. اگر در شانزده سال گذشته تنها بهزاد نبوی از انباشت مطالبات مردم ابراز نگرانی میکرد، در این انتخابات به لطف خداوند منان، از کوچک وبزرگ گرفته تا پیر وجوان همه افلاطونوار دست زیر چانه برده وبا نگاهی عاقلاندر سفیه به سایرین نگریسته و از افزایش مطالبات مردم احساس نگرانی میکنند. در این مسیر کار به آنجا رسیدهاست که هر مطالبهای از سوی بخشی از این عزیزان رادیکال ارزیابی میشود. یکی از عزیزانی که هرکجا هست خدایا به سلامت دارش، چند سال پیش درباره برخی از نیروهای اصلاحطب و روزنامهنگاران تندرو میگفت:«اگر این افراد بخواهند جنبشی در نفی افراط تشکیل دهند، در آن هم افراط کرده و رفتارشان اصولا نقض غرض است» احتمالا این عزیز پیشبینی نمیکرد، که در کمتر از شش سال اتفاقا همان مثال وی در عرصه واقع به وقوع بپیوندد وهمان دوستان مورد اشاره وی گوی سبقت را از همه میانهروها وحتی محافظهکاران جبهه اصلاحات بربایند. امروز برخلاف بسیاری از اظهارات مبنی بر عدم بیان مطالبات، باید مطالبات کلیدی ومعقول جامعه توسط نمایندگان فکری آنان و رسانههایی که خود را حرفهای ومردمی میدانند به گوش رئیسجمهور منتخب وسایر ارکان نظام برسانند.مردم با هیچ کسی عقد اخوت دائمی نبستهاند. آنان اگر در این انتخابات به سبب عملکرد موفق حسن روحانی در برنامههای تلویزیونی در کنار حمایت معتمدین خود-سیدمحمد خاتمی واکبر هاشمی- از این نامزد انتخاباتی، نام وی را بر برگههای رای نوشتهاند،حتما مطالبات به حقی از دولت وی داشته ودارند. مطالبات که بخشهایی از آن در برنامهها و شعارهای حسن روحانی تجلی یافتهاست. در این هشت سال مردم فرق میان نقش مار کشیدن و نگاشتن کلمه مار را فهمیدهاند و خواهان دولتی هستند، که برای شعور آنان ارزش قائل باشد. یکی از مطالبات مردم اجرای بدون تنازل قانون اساسی است. جناب روحانی در نخستین کنفرانس خبری خود پس از پیروزی در انتخابات تاکید کرد فصل سوم قانون اساسی-حقوق ملت- را اجرا خواهد کرد. آیا بیان بندهای این قانون ومطالبه آن ازهمه ارکان نظام تندروی بهشمار میرود. آیا در خواست برای جلوگیری از ورود نهادهای نظامی و حتی دولتی در عرصههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و…بیان مطالبات حداکثری است؟… برخی در این میان بگونهای سخن میگویند، که ممکن است امر برای برخی از دولتمردان مشتبه شود که نکند مهره مار دارند یا مردم ناخوداگاه شیفته جمال آنان شدهاند. اتفاقا بیان مکرر مطالبات عامه مردم از سویی موجب میشود که ملت فعالیت اجتماعی وسیاسی خود را تنها به روز رایگیری خلاصه نکنند واز سوی دیگر دولتمردان نیز از یاد نبرند، که برای چه مورد اقبال عمومی قرار گرفتهاند.
حسن روحانی در این انتخابات شعار اعتدال سر دادهاست و مردم نیز اقبال خود را به این شعار نشان دادهاند، جالب است که مردم در زمینه بیان مطالبات خود نیزاز سیاستمداران جلو افتادهاند ودر هر فرصت ممکن از جشنهای پیروزی گرفته تا جلسات سخنرانی حامیان برنده انتخابات ۲۴ خرداد مطالبات منطقی ومعقول خود را به دور از افراط وتفریط در عرصههای مختلف بیان میکنند. به نظر میرسد رسانههای حرفهای، اصلاحطلب ومیانهرو باید در این باره پا جای پای ملت فهیم ایران بگذارند.
حسن روحانی وآینده
اگر پیش از انتخابات از کارشناسان مسائل ایران میپرسیدید که چه کسی جانشین محمود احمدینژاد میشود، ممکن بود در پاسخ به نامهای متفاوتی بر بخوردید. با این حال همه آنان در یک نقطه متفقالقول بودند که با وضعیت موجود کسی که جرات ورود به این ورطه را داشته باشد باید دل شیر داشته باشد وپوست کرگدن. تورم چهل درصدی، دلار چهارهزارتومانی، رشد اقتصادی منفی،کاهش شدید آمار تولید اشتغال در کنار تحریمهای بینالمللی، سردی روابط دیپلماتیک با کشورهای تاثیرگذار دنیا ومنطقه هر سیاستمداری را از نزدیکی به کرسی ریاستجمهوری ایران فراری میدهد. با این تصویر از وضعیت ایران باید تاکید کرد که در کنار تبریک به رئیسجمهور منتخب، باید برای عاقبتبه خیری وی نیز به درگاه الهی دست دعا بلند کرد. بعید به نظر میرسد حسن روحانی با هوش ذاتی واشراف کامال بر عیان ونهان سیستم اجرایی کشور بدون توجه به این وضعیت کشور وارد میدان شدهباشد.به نظر نگارنده تا همین جای کار به احترام این فداکاری بزرگ باید تمام قد دربرابر حسن روحانی ایستاد و کلاه از سر برداشت. پس از تعارفات معمول اما باید بر این نکته تاکید کرد که در حال ورود به دوران حسن روحانی هستیم. تا چند روز دیگر رئیسجمهور منتخب با توجه به ظرفیتهای کشور وشعارهایی که قاعدتا مبتنی بر برنامهای معین وشناخت تواناییهای خود بوده زمامامور را به دست خواهد گرفت. دولت تدبیر وامید بنا به ادعای طرفدارانش قرار است، قطار امور اجرایی را به ریل عقلانیت وتدبیر بازگرداند وبا این رویداد امید را به مردم ایران که چندیاست در مسیر این قطار ایستگاه معینی را مشاهده نمیکردند، باز گرداند. این روزها مطمئنا نگاه ملت معطوف به اقدامات شوالیه جدید منتخب آنان است. روحانی در مقابل خود چندین مسیر را مشاهده میکند. تجربیات دولتهای موسوی، هاشمی، خاتمی واحمدینژاد در مقابل وی است. روحانی اگر نخواهد مانند محموداحمدینژاد مجددا چرخ را اختراع کند، باید با نگاهی انتقادی یکی از مسیرهای طی شده توسط روسای دولت پیشین را برگزیند. قابل پیشبینی است که روحانی سرانجام به الگوی دولت سازندگی خواهد رسید ودر برخی از موارد از تجربیات دولت اصلاحات بهره خواهد گرفت. روحانی در این مسیر باید به چند نکته توجه ویژه داشته باشد.بنا به گفته علمای ارتباطات سیاستمداران و دولتمردان امروز در کاخهای زجاجین زندگی میکنند. هنگامی نیز که شعار اجرای فصل سوم قانون اساسی را سر میدهیم و قرارمان این باشد که صادقانه در جهت اجرای آن بکوشیم، شفافیت اتاقهای شیشهای دولتمردان افزایش مییابد. با این توصیف استفاده از مدیران ومتخصصان پاکدست باید مورد توجه ویژه رئیسجمهور باشد وبرای جلوگیری از فساد احتمالی در دستگاه اجرایی باید اجازه پرتوافشانی به همه زوایای آشکار وپنهان این دستگاه عریض وطویل داده شود، تا عناصر خودسر و یا دگرسر نتوانند رسواییهایی از قبیل تخلف ۳۰۰۰ میلیارد تومانی را در رزومه دولت تدبیر وامید ثبت کنند.
یکی دیگر از مسائلی که باید مورد توجه ویژه دولتیها قرار بگیرد، برنامههای جریانهای قدرتطلب برای شکاف در کمپین حامیان دولت تدبیر وامید است. تا کنون هیچ یک از بزرگان اصلاحات مدعی نشدهاند که حسن روحانی اصلاحطلب است، آنان همواره تاکید کردهاند که حسن روحانی با وجود تعلق به جریان میانهرو میتواند فردایی بهتر برای مردم، کشور ونظام برپا کند. با این همه برخی چهرهها ورسانههای ورشکسته در روزهای اخیر تلاش کردهاند به انحای مختلف رای ملت را مصادره و بخش عمدهای از جامعه ایران را که پس از سالها در ۲۴ خرداد مجددا به صورتی قانونی به فعالیت سیاسی پرداخته بودند را سرخورده کنند. شاید برخی مشاوران رئیسجمهور منتخب نیز به وی توصیه کنند که برای کاهش فشار این گروهها هم که شده برای دورهای موقت از بزرگان اصلاحات فاصله بگیرد. با این حال بعید به نظر میرسد حسن روحانی با توجه به صداقت وصراحتی که همواره از آن سخن میگوید، حاضر باشداطمینان شهروندان ایرانی را با لبخند برخی چهرههای غیرمردمی معاوضه کند. روحانی با توجه به شخصیت مستقلی که دارد میتواند به راحتی از تجربیات سران ارشد نظام استفاده کند.بدون شک امروز فرصت مناسبی است که وی بنیان مجمع مشورتی بزرگان نظام شامل روسای دولتها ومجالس جمهوری اسلامی در سی وچهارسال گذشته را پیافکند و در امور حساس نظام با آنان به مشورت بنشیند.
در پایان این بخش باید توصیهای نیز به رئیسجمهور منتخب داشته باشیم. اگر به اظهارات ایشان پس از انتخابات توجه کنیم، کمتر نشانی از صراحت واقتدار روزهای تبلیغات را مشاهده میکنیم. منطقی است رئیسجمهورروحانی در همین روزهای نخست خطوط قرمز خود را با صراحت اعلام کند تا همگی حدود وثغور خود را بشناسند.
اصلاحطلبان وآینده
یکی از انتقاداتی که در سالهای اخیر به شیوه رفتاری اصلاحطلبان گرفته میشد، عدم خلاقیت در شیوههای فعالیتهای سیاسی این جریان بودهاست. گویی همه رفتارهای این جریان منطبق بر روی یک الگوی خاص بوده و مخالفان به راحتی اقدامات آنان را پیش بینی کرده وپاسخ مناسب را برای آنان آماده میکنند. در هشت سال گذشته و پس از اخراج دستجمعی اصلاحطلبان از عرصه سیاست، اجرا وقانونگذاری، اصولا اصلاحطلبان از عرصه عمومی نیز حذف شدهبودند، با این حال اکثرآنان توانستند در مراکز خصوصی از تجربیات خود بهره ببرند واکثرا در امور محوله موفق باشند. این روزها مردم وبسیاری از نخبگان معتقدند که باید مدیران اصلاحطلب مجدد به دستگاههای دولتی وارد شده و به مدد تجربیات آنان وضعیت این دستگاهها سروسامان یابد. در صورت ورود مجدد اصلاحطلبان به ساختار قدرت باز شاهد تکرار همان سیکل دائمی حرکت اصلاحطلبان خواهیم بود. به نظر میرسد که وقت آن رسیده باشد که به جای تکرار مدلهای سابق با نتایج معلوم، تئوریسینهای اصلاحات طرحی نو در اندازند و راهی جدید برای تعمیق این جریان در لایههای جامعه بیابند. به طور نمونه مدیران ارشد اصلاحطلب این روزها دهههای سوم وچهارم عمر مدیریتی خود را سپری میکنند، به جای حضور در دولت میتوانند از فضای دولت تدبیر وامید بهره برده با تاسیس بنگاههای اقتصادی ویا نهادهای سیاسی، اجتماعی وفرهنگی ضمن تعمیق ریشههای جریان اصلاحطلبی مانع از حذف یکشبه آنان از جامعه شوند. به نظر میرسد تنها خواستی که میتوان از جناب روحانی داشت، این است که به جای استفاده از نیروهای اصلاحطلب در کابینه، فضای کشور را برای فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… بخش خصوصی را فراهم کند. فضای مناسب نیز در زمانی فراهم خواهد شد که دولت وسایرنهادهای نظامی، انتظامی و…تنها به کار اختصاصی مصرح در قانون خود بپردازند وبا اعتماد به ملت، فضا را برای فعالیت آنان باز کنند. مطمئنا ملت خود میتوانند از دستاوردهای خود صیانت کنند ودر نتیجه دولتهای بعد نیز در صورت تثبیت قدرت این نهادها، مجبور به تمکین به خواست آنان خواهند شد.
واما پایان
تا چند روز دیگر برنامههای تنفیذ وتحلیف رئیسجمهور منتخب برگزار خواهد شد. شاید بتوان گفت که مراسم تحلیف حسن روحانی میتواند با درایت ودوراندیشی وی وعلی لاریجانی به یکی از تصاویر ماندگار همدلی در حیات نظام جمهوری اسلامی بدل شود، باید دید این دو بزرگوار از این فرصت گرانقدر چگونه بهره خواهند برد.
منبع: نسیم بیداری