[به مناسبت سی امین سال تحصن استادان در دبیرخانه دانشگاه تهران]
یکی از ویژگیهای رژیمهای استبدادی و فاشیستی ناآگاه نگاهداشتن مردم از واقعیتهای تاریخی است. آنها با بزرگنمایی وقایعی که بهنفع آنهاست و کمرنگ کردن یا بیرنگ نمودن حوادثی که دروغ کاریها و فریببازیهای دیکتاتورها را افشا میکند سعی دارند مردم را در ناآگاهی نگه دارند. یک نگاه دقیق به تاریخنگاری در رژیمهای شیخ و شاه این واقعیت را بر ما روشن میسازد که در نظامهای استبدادی باید تاریخ به گونهای نوشته شود که صاحبان قدرت میخواهند. با یک نظر اجمالی به کتابهای تاریخی و آنچه در کتاب تاریخ مدارس و اخیراً دانشگاهها نگاشته میشود این حقیقت را بهوضوح میتوان دید. واقعیت این است که رژیمهای استبدادی تا آنجا که بتوانند سعی دارند با سانسور کتابها و روزنامهها و دیگر رسانههای خبری و جلوگیری از بهوجود آمدنِ احزاب مستقل اطلاعات مردم را از مسائل جامعه در حدی نگه دارند که به گاو و گوسفند آنها لطمهای وارد نمیسازد و این واقعیت را ما در گذشته و حال شاهد بوده و هستیم. من تا آنجا که توانستهام و میتوانم سعی دارم حوادثی را که بر دانشگاهها گذشته و از سوی حاکمان مغفول نگه داشته شده برای اطلاع دانشجویان و استادان و مردم عزیز ایران یادآوری نمایم. در این نوشته به چند مورد از این اتفاقها میپردازیم باشد که مطلعان در زمینههای دیگر اینکار را ادامه دهند تا صاحبان قدرت موفق به شستشوی مغزی مردم در جهت منافع خود نگردند.
نخستین شکوفههای همبستگی بین استاد و دانشجو
در یادداشت قبلی (16 آذر، روز برافراشته شدن پرچم مقاومت) یادآور شدم که در تظاهرات دانشجویانِ دانشگاه تهران روز 14 و 15 آذرماه 1332 یکی از مسائل مورد اعتراض دانشجویان موافقت شاه و دولت نظامی سپهبد زاهدی با تشکیل کنسرسیوم نفت با شرکت پنج شرکت آمریکایی (نیوجرسی، سوکوئی، کالیفرنیا، گلف و تکزاس) و نیز شرکت نفت انگلیس و شرکت شل و شرکت نفت فرانسه بود و وقتی دولت برای رسمیت دادن به قرارداد کنسرسیوم انتخابات مجلس 18 را طوری برگزار کرد که عوامل خود را پیروز انتخابات گرداند این امر نیز مورد اعتراض شدید دانشجویان قرار گرفت، تا آنجا که خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی از تهران (20 اسفند 1332) نوشت:
پس از سه روزِ خشونتبار و قانونشکنیها و بینظمیهایی که شدّت و حدّت آن مردمِِ ایران و ناظران خارجی را تحت تأثیر قرار داده بود انتخابات مجلس در تهران امشب پایان یافت.
روز 21 اسفند 32، سی و چهار تن از شخصیتهای طرفدار نهضت ملی که در میان آنها نام 12 استاد دانشگاه تهران دیده میشد طی نامهای در اعتراض به تشکیل کنسرسیوم و یادآوری مضار این قرارداد برای ملت ایران چنین نوشتند:
تمامِِ زحمات و محرومیتها و خدمات و قربانیهای ملت ایران در راه حصول حق ملّی را میخواهند بر باد دهند. هیچ وقت وضع کشور ما به این اندازه اسفانگیز و دلخراش نبود، آزادی عمل جز برای اشخاصی که با دریافت دستمزد ناچیزی در صدد تأمین منافع استعماری باشند وجود ندارد، تمام روزنامههای مخالف دولت در توقیف، چاپخانهها تحت کنترل شدید میباشند، انواع و اقسام فشار و تضییقات برای ملیّون وآزادیخواهان و شکنجههای وحشیانه برای مبارزان راهِ حقیقت و آزادی وجود دارد و اکثر زعمای قوم که مورد علاقه و تکریم ملتاند، یا در گوشة زندان و اختفا بهسر میبرند یا تحت نظر مأمورین انتظامی میباشند. منظور غایی و اصلی از تمامِ این اعمال همانا انجام قراردادی برای نفت ایران و تثبیت اوضاع و احوال سابق است که مباین با حیثیت و استقلال و آزادی ملی است. هر قراردادی را که با چنین قیود و شروط و کیفیات امضاء و تصویب و مبادله نمایند منبعث و ناشی از ارادة ملت ایران نیست و باطل و کان لم یکن و ملغی الاثر میباشدو برای ملت ایران به هیچ وجه الزامآور نخواهد بود. (حدیث مقاومت، جلد 1 اسناد نهضت مقاومت ملی ایران ص 251ـ255)
استادانی که این نامة سرگشاده در اعتراض به تشکیل کنسرسیوم را امضاء کرده بودند عبارتند از: دکتر عبدالله معظمی، مهندس خلیلی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، دکتر بیژن، دکتر جناب، دکتر محمد قریب، دکتر نعمتالهی، دکتر رحیم عابدی، مهندس انتظام، دکتر میربابائی و مهندس منصور عطائی.
پس از تظاهرات عظیم دانشجویی در 16 آذر و اسفند 32 نهال همبستگی استادان و دانشجویان به بار نشست و موجب ترس و وحشت قدرتبهدستان شد تا آنجا که شاه دستور داد استادان امضاءکننده نامة اعتراضی به قرارداد کنسرسیوم را از دانشگاه اخراج کنند. بخوانیم عکسالعمل آقای دکتر علیاکبر سیاسی رئیس انتخابی دانشگاه تهران را از خاطرات خودشان:
پس از خودداری من از اجرای اوامر ملوکانه دایر بر اخراج دوازده تن استادانی که بیانیه راجع به لایحه کنسرسیوم نفت را امضاء کرده و 28 مرداد را صحنهسازی خوانده بودند… روزی سپهبد زاهدی (نخستوزیر) تلفن کرد که بهدیدنش بروم، در این ملاقات پس از تعارفات معمول ورقهای را از کشوی میزش بیرون آورد و جلوی من گذاشت و گفت: “اعلیحضرت امر فرمودهاند اینها را از دانشگاه اخراج کنید”.
روی ورقه اسامی این استادان نوشته شده بود: “دکتر عبدالله معظمی، دکتر یدالله سحابی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر جناب، دکتر رحیم عابدی، دکتر کریم سنجابی، دکتر محمد قریب و دکتر آلبویه…“
گفتم به چه مناسبت؟ علت چیست؟ چه گناهی کردهاند؟ گفت عجب! بیانیه آنها را نخواندهاید؟ بیانیه چاپی را نشان داد که ندیده بودم، آن را با عجله خواندم و ناراحت شدم، خلاصهاش این بود که امضاءکنندگان، لایحه پیشنهادی به مجلس، مربوط به قرارداد نفت با کنسرسیوم را به ضرر ایران دانسته، ضمناً وقایع 28 مرداد را صحنهسازی اعلام داشته و معتقد بودند که دولتِ مصدق را خارجیها از کار انداخته و دولتِ دستنشاندة خود را سرکار آوردهاند، نخستوزیر گفت “اعلیحضرت فوقالعاده خشمناکاند و اخراج فوری اینها را میخواهند”.
گفتم: من از این موضوع به کلی بیخبر بودم، باید به من مجال دهید در این باره تحقیقاتی بکنم شاید این اعلامیه ساختگی باشد، نخستوزیر گفت: خود دانید من امر اعلیحضرت را به جنابعالی ابلاغ کردم.
دو روز بعد، نخستوزیر تلفنی مرا خواست و گفت: جناب آقای رئیس دانشگاه اینها که میگویید به خرجِ اعلیحضرت نمیرود، ایشان اخراج این آقایان را خواستهاند.
گفتم: به خرج برود یا نرود من اگر دستم را قطع کنند، با ابلاغ اخراج این استادان موافقت نخواهم کرد. گفت همین طور؟ گفتم همین طور. گفت: یعنی میگویید همین طوری به عرض برسانم. گفتم مختارید.(دکتر علیاکبر سیاسی، گزارش یک زندگی ص 247ـ249)
چند روز بعد دوازده تن استادانی که با امضای نامه سرگشاده مورد غضب شاه و دولتِ زاهدی قرار گرفته بودند برخلاف مقررات استقلالِ دانشگاه، از سوی جعفری وزیر فرهنگ رژیم کودتا، از دانشگاه اخراج شدند و نام این استادان در تاریخ مبارزات استادان و همبستگی آنها با دانشجویان و مردم ثبت گردید.
تحصن 25 روزه استادان جلوهای از همبستگی دانشگاهیان با مردم
پس از برگزاری اولین راهپیمایی بزرگ علیه نظام شاهی به پیشنهاد و رهبری دانشجویان که با نظم و ترتیب بینظیر روز عید فطر (13 شهریور 57) از تپه قیطریه شروع و پس از طی خیابان شریعتی و انقلاب و گذشتن از جلوی دانشگاه تهران در میدان باغشاه پایان یافت و پس از کشتار 17 شهریور در میدان ژاله (شهداء) و تشکیل «سازمان ملی دانشگاهیان ایران» و بازگشایی دانشگاهها (اوّل مهر) استادان در کنار دانشجویان بیش از پیش وارد صحنه مبارزه شدند و دانشگاههای سراسرِ کشور به پایگاه و سنگر مبارزه تبدیل شد. دانشجویان و استادان با برگزاری مراسم متعدد و بویژه سخنرانی در دانشگاهها به انقلاب، بُعد جدیدی دادند. هفته همبستگی بین دانشگاهیان و مردم (7 تا 13 آبان 57) باشکوه بسیار در سراسر کشور برگزار شد. روز پایانی هفتة همبستگی که مصادف با 13 آبان بود و دانشجویان و استادان و اقشار مختلف مردم در مسجد دانشگاه و خیابانهای اطراف آن گرد آمده بودند و دانشآموزان با تعطیل مدارس بهسوی دانشگاه تهران حرکت کردند، نظامیان که دانشگاه را در محاصره داشتند با آتش گشودن به روی آنها عدهای را شهید و مجروح نمودند. این کشتار و چگونگی آن شب در تلویزیون پخش گردید و موجب همبستگی و همدردی بیشتر مردم با دانشجویان و دانشآموزان شد.
روز 14 آبان در حالی که سفیران انگلیس و آمریکا در دفتر شریف امامی (نخستوزیر) با او مذاکره میکردند، سراسر تهران را آشوب فرا گرفت. مردم پایتخت که شب قبل، از مشاهدة فیلم حوادثِ خونین دانشگاه تهران به خشم آمده بودند، به خیابانها ریختند، سینماها، تأترها، کابارهها، مشروبفروشیها، چند بانک، و چند فروشگاه بزرگ را به آتش کشیدند. مجسمه شاه در دانشگاه سرنگون شد، کارکنان آمریکایی سازمان تأمین اجتماعی را از محل کارشان بیرون کردند. سفارت انگلیس مورد حمله قرار گرفت و یکی از ساختمانهای آن را آتش زدند، در پایان آن روز، شاه که با هلیکوپتر بر فراز پایتخت پرواز کرده بود به سولیوان گفت: تهران مانند ویرانه مینمود. برخی از ناظران معتقد بودند که عدم مداخلة نیروهای امنیتی در فرونشاندن آشوب به منظور فشار به شاه برای انتخاب دولت از نظامیان بود. (کتاب تاریخ سیاسی بیست و پنج سالة ایران ص 124 قسمت دوم)
پس از این جریان دولت شریفامامی ساقط و دولت نظامی ارتشبد ازهاری بهکار مشغول شد و بلافاصله دستور بستن در دانشگاهها که مرکز مبارزه با نظام بود را صادر کرد. دانشگاهها به روی دانشجویان و مردم بسته شد اما پس از چند روز درحالیکه دانشگاه تهران در محاصرة نظامیان بود استادان اجازه یافتند از در کوچک باشگاه دانشگاه در خیابان 16 آذر وارد و در باشگاه جلسه تشکیل دهند. روز 28 آذر موقعیکه تعدادی از استادانِ عضو سازمانِ ملی دانشگاهیان قصد ورود به دانشگاه را داشتند نظامیان مانع شدند و وقتی استادان به رئیس انتصابی دانشگاه که در خیابان پشت باشگاه با عدهای از مسئولان دانشگاه قدم میزد اعتراض کردند، او به یکی از استادان توهین کرد و همین امر موجب شد تا استادان برای تصمیمگیری در مورد این اهانت به دانشکدة اقتصاد در امیرآباد شمالی بروند. در آنجا استادان قرار گذاشتند صبح 29 آذر برای اعتراض به دبیرخانه طبقة پنجم که محل رئیس و معاونان دانشگاه هست بروند و خواستهای خود را که معذرتخواهی رئیس دانشگاه از استادان و دستور بازگشایی دانشگاه بود مطرح کنند. ساعت 10 صبح درحالیکه شورای رؤسای دانشکدهها در سالن اجتماعات طبقه پنجم دبیرخانه برپا بود بیش از 100 نفر از استادان به آنجا رفتند و خواستهای خود را مطرح کردند. بحثهای مفصلی درگرفت بالاخره استادان تصمیم به تحصن در همانجا گرفتند. به این ترتیب تحصن 25 روزه استادان آغاز شد، بلافاصله دانشجویان با استادان اظهار همدردی نموده و تأمین غذا و دیگر وسائل تحصن را به عهده گرفتند و از فردای آن روز که خبر در سراسر تهران منتشر شد، دستهدسته مردم با حضور در جلوی دبیرخانه که بشدت از سوی نظامیان محاصره شده بود همبستگی خود را با دانشگاه ابراز میداشتند و به این ترتیب اعلام شکوهمند همبستگی گروهها و سازمانها و قشرهای مختلف با ارسال اعلامیه و حضور در محل تحصن آغاز شد. این تحصن 25 روزه مظهری شد از همبستگی بین دانشگاهیان و قشرهای گوناگون اعم از کارگران، معلمان، بازاریان و روحانیت و… در اینجا قبل از اینکه نمونههایی از همدردیها را منعکس کنم، لازم است یادآور باشم که وقتی استادان سایر دانشگاههای تهران خواستند به تحصن استادان دانشگاه تهران بپیوندند، نظامیانی که دبیرخانه را در محاصره داشتند مانع این امر شدند و در نتیجه آنها به وزارت علوم رفته در آنجا متحصن شدند که منجر به شهادت استاد نجاتالهی شد. و در ادامه خلاصه چند پیام همبستگی:
پیام همبستگی کارکنان صنعت نفت
دیروز آمده بودیم تا با اجتماع خود در ادارة مرکزی تختجمشید همچنان پیوستگی خودمان را با شما استادان مبارز دانشگاهها که مثل همیشه برای رساتر کردن فریادهای آزادیخواهانه ملت ایران گرد یکدیگر جمع شده بودید اعلام نماییم شماییکه از فرزندانِ این مرز و بوم، دلاورانِ و آزادگانی بهبار میآورید که همواره پیشتاز حرکت مردم و عصارة فریادهای خلق بوده و هستند … درود بر ملت قهرمانِ ایران و تمام مبارزانِ پیشگام دانشگاهی ما
پیام همبستگی بازاریان و اصناف با دانشگاهیان
سلام به دانشگاه، سلام به پاسدارانِ شرف و آزادی، سلام به رهروان عشق و امید، سلام بر اساتید جان برکف و آزاده…. سلام بازار و همة مردم مسلمان ایران بر شما دانشمندان و محققان و پژوهشگران عزیزی که با ایثار و فداکاری و اخلاص به ملت نور امید میبخشید، سلام گرم و پرمهر ما بر شما اساتید با ایمان دانشگاه …
این پیام با دسته گل بسیار زیبا از سوی بازرگانان بازار تهران در پشتیبانی از استادانِ متحصن بهوسیله آقای محمود مانیان دبیر جامعة بازرگانان و اصناف و پیشهوران به اساتید دانشگاه اهداء شد.
بیانیه کانونِ نویسندگان ایران
حکومت خشونت و بیداد نظامیان مدتها است که دانشگاه و مؤسسات آموزش عالی کشور را که همواره از سنگرهای دیرینه دفاع از آزادی و دموکراسی بودهاند تعطیل کرده است تا به خیال خود ندای حقطلبانة استادان و دانشجویان را خاموش سازد، رژیم زور و قلدری و بی قانونی و استبداد دشمنی آشکار و بیپردهی خود با هرگونه تظاهر آزادیخواهانه را تا آنجا رساند که متحصنین دانشگاه تهران را در محاصرة نظامی درآورد و آن را تعطیل کرد و با اعتراضات مردم، دانشجویان، کارکنان و اساتید با خشونت و گلوله پاسخ داد …
پیام جامعة کارکنان سازمانِ برنامه و بودجه
اکنون که پس از سالهای متمادی اختناق و خفقان و تفتیشپندار و اندیشه، ملت مبارز ایران با قدرت کوشیده تا قدم به راهی نو در روزگاری نو نهاده و عمری دوباره یافته و پس از قریب به نیم قرن که فریادها در گلوی استاد و دانشجو گره خورده و بداندیشان اهریمنی هر نالهای را در حلقوم انسانهای مبارز به سکوتی مرگآفرین بدل مینمودند، در روزی شکوهمند و بهیادماندنی ملت قهرمانِ ایران بهیاری شما شتافته پای به حریم مقدس دانشگاه نهاده و سکوت مهیب این سنگر آزادی را در هم شکسته و نالهها را هر چه رساتر بدل به فریادهای محکم و مشتهای گره کرده نموده و به جهانیان نشان داد که قدر این سنگر مقدس و سربازان جانباز آن و شهدای پاکباختهای چون استاد نجاتالهیها را میشناسد و گرامی میدارد…
متن پیامها از کتاب یادنامه استاد شهید کامران تجات اللهی
بعد از 25 روز تحصن افتخارآمیز به دستور آیتالله طالقانی و در معیت ایشان استادان به تحصن خود پایان داده دانشگاه را به روی دانشجویان و مردم گشودند. در این مراسم که دهها هزار نفر از مردم تهران شرکت داشتند قطعنامهای صادر شد که قسمتی از آن را اینجا ذکر میکنیم:
برای اعتراض به محاصرة نظامی دانشگاهها، برای اعتراض به بستن دانشگاهها به روی دانشجویان، کارکنان و استادان، برای اعتراض به سیاست سکوت و خاموشی دستگاه مدیریت فرمایشی و انتصابی دانشگاه، بیست و پنج روز پیش گروهی از استادان دانشگاه تهران، عضو سازمان ملی دانشگاهیان ایران، برای بازگشایی دانشگاه، این سنگر آزادی در دبیرخانة دانشگاه تهران متحصن شدند …
گشوده بودن دانشگاه خواست همة مردم ایران است به گفتة حضرت آیتالله طالقانی “دانشگاه مرکز تزکیه، تعلیم و تربیت نسل جوان و سنگر آزادی و آزادیخواهی است”.
این اجتماع فرصتی است تا اعلام داریم که تحقق استقلال و دموکراسی و آزادی راستین دانشگاهی امکانپذیر نیست مگر با استقرار استقلال و دموکراسی و آزادی در کلیه سطوح جامعه…
این اجتماع فرصتی است تا اعلام داریم که دانشگاهیان باید پیوسته همگام مردم و در خدمت مردم باشند و بکوشند شرایطی ایجاد کنند تا دانشگاه طبقاتی و استعماری کنونی به دانشگاهی پاسخگوی نیازهای امروزین بدل گردد و آزادی بیان و عقیده در آن محترم شمرده شود.
این اجتماع فرصتی است تا اعلام داریم که برای ساختن دانشگاه فردا، باید همة دانشجویان، کارکنان و استادان در تمامی فعالیتهای دانشگاهی با یکدیگر مشارکت کنند و همة دانشجویان کارکنان و استادانی که به دلایل سیاسی از دانشگاه اخراج شدهاند به دانشگاه باز گردند.
این اجتماع فرصتی است تا اعمالِ خشونتآمیز دستگاه حاکم و رفتار موهن مدیریتهای فرمایشی و انتصابی دانشگاه را نسبت به دانشجویان، کارکنان و استادانِ دانشگاه به شدت محکوم کنیم.
این اجتماع فرصتی است که بار دیگر کشتارهای اخیر را محکوم کنیم و بخواهیم تا آمرین و عاملین این کشتارها در پیشگاه مردم ایران به محاکمه خوانده شوند.
این اجتماع فرصتی است تا اعلام داریم که همة زندانیان سیاسی دورة استبداد در سراسر کشور باید آزاد شوند و از تمام آنها احقاق حق کامل گردد.
این اجتماع فرصتی است تا درودهای گرم خود را به مردم قهرمانی که ما را در بازگشایی دانشگاه یاری کردهاند تقدیم داریم و متعهد شویم تا از این دستآورد مردم با تمام قدرت پاسداری کنیم.
این اجتماع فرصتی است تا اعلام داریم که قدرت حاکم هیچ گونه حقانیت و مشروعیتی ندارد و دولتهایی که توسط این نظام به کار گمارده شدهاند و یا خواهند شد جز در خدمت منافع دشمنانِ ملت ایران نبوده و نخواهند بود.
سرنگون باد نظام فاسد استبدادی
پاینده باد اتحاد دانشگاهیان با مردم ایران
پیروز باد مبارزات مردم قهرمان ایران
سازمان ملی دانشگاهیان ایران (دانشگاه تهران)
کتاب یادنامه استاد شهید کامران تجات اللهی صفحات 67و68
بعد از سقوط دولت نظامی ازهاری و بازگشایی دانشگاه بهوسیلة مردم چند روز بعد (26 دی) شاه از ایران رفت و آقای خمینی وارد ایران گردید و روز 22 بهمن رسماً تغییر نظام اعلام شد. با پیروزی انقلاب برنامه این بود که هرچه زودتر دانشگاهها و مدارس مجدداً بازگشایی گردد. رسالت بزرگ شورای مدیریت موقت دانشگاه تهران و به پیروی از آن، همة دانشگاههای سراسر کشور آن بود که دانشگاهها شورایی و با همبستگی استاد و دانشجو و کارمندان اداره شود و اینکار انجام شد و شوراهای هماهنگی مرکب از نمایندگان استادان و دانشجویان و کارمندان ادارة امور دانشکدهها و دانشگاهها را در دست گرفتند تا یکی از خواستهای قطعنامه روز 23 دیماه (روز بازگشایی دانشگاه پس از تحصن 25 روزه) عملی گردد و امور دانشگاهها بهدست دانشگاهیان بیافتد، اما حکومت تنها یک سال و چند ماه این وضع را تحمل کرد و با یک کودتای فرهنگی با نام “انقلاب فرهنگی” دانشگاهها را برای چند سال به روی دانشجویان بست و دهها هزار دانشجو و استاد را از تعلیم و تعلم بازداشت و تعداد کثیری از آنها را روانة زندانها و شکنجهگاهها و جوخههای اعدام نمود. امّا همبستگی بین استاد و دانشجو و دیگر قشرهای جامعه در زندانها نیز ادامه داشت و کشتار دهه شصت و جنایت ضدبشری تابستان 67 هم نتوانست پرچم مقاومت و ایستادگی دانشجویان و استادان را از اهتزاز باز دارد و بار دیگر در دهه 70 این مقاومت در دانشگاهها بهوسیلة فرزندان مردمی که در زمین چمن دانشگاه تهران اعلام همبستگی با دانشگاهیان کرده بودند به بار نشست و در حادثه 18 تیر 78 با هجوم مردم به کوی دانشگاه و دانشگاه تهران برای پشتیبانی از خواست فرزندان خود بار دیگر همبستگی بین مردم و دانشگاهیان تکرار شد که تا امروز ادامه دارد تا آنجا که در هفته گرامی داشت 16 آذر 86 شعار مرگ بر دیکتاتور، زنده باد آزادی و برابری و فریاد مقاومت و ایستادگی در سراسر ایران و جهان طنین انداخت و دانشگاهها نشان دادند زنده هستند و مقاوم.
این روزها که سیامین سالگرد تحصن 25 روزة استادان را به یادآوری نشستهایم، از استادان و دانشجویان میخواهم آنگونه که در گذشته عمل شده یار و یاور هم باشند و همبستگی را در مرحلة نخست در درون خود و با مردم حفظ کنند و اعتراض خود را به دستگیری و ستارهدار شدن و فراخوانی دانشجویان به حراستها و همچنین به اخراج و بازنشسته شدن بیموقع استادان هرچه بیشتر گسترش دهند و مطمئن باشند تحقق شعارهایشان در گرو یک انتخابات آزاد برای در دست گرفتن سرنوشت خود پس از 30 سال که از رفراندوم تغییر نظام (12 فروردین 58) میگذرد میباشد. باید در آستانة خیمهشببازی انتخابات پیشرو فریاد انتخابات آزاد، همهگیر و همهجایی شود.