اهمیت ۲۵ بهمن در تقویم سبز

روزبه میرابراهیمی
روزبه میرابراهیمی

از نظر نگارنده ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در تقویم جنبش سبز، یکی از با اهمیت‌ترین روزهای مبارزات جنبش اصلاح طلبی ایران بود و همچنان نیز هست. نقطه‌ای در کنار روزهای ۲۵ خرداد ۸۸ و عاشورای ۸۸ اما از جنبه‌ای متفاوت.

موج سبز مبارزات انتخاباتی که بخشی از قیام علیه دروغ و تزویر بود٬ در روز انتخابات با کودتایی نظامیان علیه رای ملت٬ به جنبش سبز اعتراض علیه “تحقیری ملی” تبدیل شد. روند حرکت این بیداری ملی٬ چه بر اثر همراهی رهبران جنبش سبز (موسوی و کروبی) و چه پیامد واکنش حکومت، در ‌‌نهایت مسیری را نشان کرد که به خط کشی‌های مشخصی انجامید. آنقدر جنبش سبز و تشعشات پیرامونش ریشه دار بود که در چهار سال گذشته عملا جایی برای بازی “می‌انگیران” باقی نگذاشت. خطی مشخص شده بود که “معتدل‌ترین” و “محتاط‌ترین”‌ها را نیز به سویی می‌غلطاند. چه در عرصه سیاست و چه در عرصه‌های دیگر از جمله هنر٬ فرهنگ٬ ورزش و …

مطالبه جنبش سبز در زیر یک چ‌تر قابل جمع بندی بود و همچنان نیز هست. “مبارزه برای استیفای حقوق ملت” و تحقق حاکمیت “ملت بر سرنوشت خویش”. در زیر این چ‌تر می‌توان گستره قابل ملاحظه‌ای از نیروهای سیاسی و مدنی را تعریف و همراه کرد و مواضع و اصول رهبران جنبش سبز (موسوی و کروبی) نیز چیزی خارج از این چ‌تر نبود.

 

اما چرا ۲۵ بهمن را نطقه‌ای با اهمیت در تقویم جنبش سبز می‌دانم؟

آنگونه که من حرکت رهبران جنبش سبز را از روز انتخابات و هفته‌ها و ماه‌های پس از آن می‌فهمم٬ تکیه کردن بر یک سری اصول٬ از جمله اصول مندرج در فصل حقوق ملت و استناد و یادآوری آن به حکومت بود. میرحسین موسوی در اکثر بیانیه‌ها و واکنش‌هایش از موضع “گوشزد” کردن و یادآوری کردن، هم با حکومت و هم با مردم سخن می‌گفت. از حکومت می‌خواست که به آزادی‌های مشروع احترام بگذارد. از بازداشت‌های فله‌ای و ایجاد فضای امنیتی پرهیز کند. از بستن روزنامه‌ها و مسدود کردن روزنه‌های اطلاع رسانی خودداری کند. به درخواست‌های دریافت مجوز راهپیمایی پاسخ مثبت دهد.

به تعبیری دیگر باید گفت که موسوی و کروبی به حکومت بار‌ها و بار‌ها “فرصت” دادند تا پای بندی خود را به قانون اساسی و اصول حقوق ملت نشان دهد. به همین دلیل در یک دوره نزدیک به یکسال و اندی٬ موسوی و کروبی بار‌ها تقاضای مجوز راهپیمایی از وزارت کشور (حکومت) را مطرح کردند تا پای بندی حکومت را به آزمون بگذارند.

اما روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ فاز جدیدی بود. دیگر موسوی و کروبی هدفشان مجوز گرفتن نبود. آن‌ها به اندازه کافی به حکومت فرصت اثبات احترام به قانون اساسی را داده بودند و دیگر زمان “استیفای عملی” آن فرا رسیده بود. همانگونه که پیش‌تر از آن٬ موسوی با انتشار روزنامه تک صفحه‌ای کلمه در اینترنت و پخش نسخه‌های چاپی آن از طریق شبکه‌های می‌دانی٬ در پی استیفای حق خود برای انتشار روزنامه توقیف شده “کلمه سبز” بود. او به حکومت فرصت داده بود تا از روزنامه‌های توقیف شده نامزدهای معترض انتخابات رفع توقیف کنند٬ اما حکومت اعتنایی نکرده بود. در مقابل بی‌اعتنایی و نادیده انگاری٬ باید شیوه پافشاری و تکیه بر حق و حقوق مسلم را پیشه کرد. راهی که موسوی در مورد حق داشتن رسانه٬ با انتشار روزنامه تک صفحه‌ای کلمه٬ و در مورد حق برگزاری راهپیمایی مسالمت آمیز٬ از طریق فراخوان ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ عمل کرد.

جنبش سبز٬ در فاز استیفای عملی حقوق ملت قرار دارد. فرصت‌های پیش رو نیز می‌تواند در همین مسیر تعریف و تبیین شود. نابینایی آگاهانه یا ساده انگارانه حقوق ملت از سوی حکومت٬ با این تصور که گذر زمان مسایل را حل خواهد کرد٬ مسیر اشتباهی است که حکومت در چند دهه اخیر درگیرش بوده و هر روز بیش از دیروز از آن صدمه دیده است.

شاید ۲۵ بهمن سالروز محصور شدن موسوی و کروبی نیز باشد اما به زعم نگارنده اهمیت والا‌تر و نقطه عطف بودنش در مسیر مبارزات معترضان علیه پیشرفت روزافزون استبداد مطلقه فردی در ایران کنونی است. تاریخ در این مورد قضاوت بهتری خواهد داشت.