شکیبایی در هامون، چنان بی واسطه به چشم آمد که بعد از آن، دیگر بیننده خیلی سخت می توانست، در هر نقش جدیدی هامون نبودنش را باور کند. وی به خوبی نشان داد یک ذهن اندیشمند در دام سنت و باور جامعه، چگونه دچار آشفتگی می شود و دامنه این آشفتگی ها، چگونه گریبان تمامی روابط اجتماعی را می گیرد. شکیبایی، با هامون، فضای روشنفکری ایران دهه شصت را به تصویر کشید و چه عجیب که این فضای درونی و نگاه بیرونی جامعه به درون این قوم، اکنون و پس از بیست سال، همچنان ثابت است و تغییر چندانی پیدا نکرده است.
خسرو شکیبایی و هنر زیستن در دیگری
مرگ، بزرگ ترین پرسش بشری است و بی گمان، خالق هر آنچه بر پندار آدمیزاد رفته است و چه جالب که درک انسان از مرگ، تنها محدود است به لمس تجربه مرگ دیگران وهیچ ذهن مادی نیست، که تجربه ای از مرگ خود را در حافظه داشته باشد.
چه لذت بی پایانی دارد، تجربه این زندگی و جای زندگی، بازی کردن، و چه اندکند آنهایی کزین تجربه ”یکباره “ بارها و بارها استفاده می کنند.
حال و در مواجهه با یک تجربه دیگر، نمی دانم مرگ خسرو شکیبایی را باور کنم یا حمید هامون را، هامونی که در پی یافتن معنای “ عشق و ایمان”، زندگی شخصی اش را از کف داده بود و چنان در تحصیل هویت غرق شده بود که خود، بودنش را از یاد برده بود.
شکیبایی در هامون، چنان بی واسطه به چشم آمد که بعد از آن، دیگر بیننده خیلی سخت می توانست، در هر نقش جدیدی هامون نبودنش را باور کند. وی به خوبی نشان داد یک ذهن اندیشمند در دام سنت و باور جامعه، چگونه دچار آشفتگی می شود و دامنه این آشفتگی ها، چگونه گریبان تمامی روابط اجتماعی را می گیرد.
شکیبایی، با هامون، فضای روشنفکری ایران دهه شصت را به تصویر کشید و چه عجیب که این فضای درونی و نگاه بیرونی جامعه به درون این قوم، اکنون و پس از بیست سال، همچنان ثابت است و تغییر چندانی پیدا نکرده است.
خسرو شکیبایی، همانند بسیاری از بازیگران بعد از انقلاب، توسط مسعود کیمیایی به سینما معرفی شد. نخستین حضورش در سینمای حرفه ای، یعنی خط قرمز، توقیف ماند و دیده نشد. فیلم بعدی”رابطه” بود که رگه هایی از یک استعداد و توانایی ناب را به نمایش می گذاشت؛ استعدادی که تنها سه سال بعد در هامون، شکوفا شد و برای دو دهه در سطح اول سینمای ایران باقی ماند.
شیوه بیان منحصر به فرد و یکتایی چهره، در کنار صدای دلنشین و استعدادی ذاتی، از خسرو شکیبایی، بازیگری ساخت که خاطرات حضورش در سینما و تلویزیون، هیچگاه از یاد مردم نمی رود. وی توانست به زبان خاص و عام سخن بگوید و محبوب هر دو قشر باشد و این در بازیگری، یعنی نزدیکی بیشتر به تکامل.
شکیبایی بعد ها این صدا و فن بیان را به دکلمه اشعار نیز منتقل کرد. دکلمه هایی که او از اشعار سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و سید علی صالحی ارائه داده است، تا مدت ها محبوب جوانان بود، تا جایی که کمتر کسی است، که از حال و هوای اوایل دهه هفتاد، پاره ای از شعر سهراب را با صدای شکیبایی به یاد نیاورد.
شکیبایی در دهه هفتاد، به بازیگر پرکاری تبدیل شد و حضور در فیلم هایی با کیفیت نازل را هم تجربه کرد، هر چند که در این زمینه، نمی توان به او چندان خرده گرفت و جو حاکم بر سینمای ایران در دهه هفتاد، همان جو نازل بود که بازیگر از سر ناچاری مجبور به ایفای نقش در این فیلم ها بود. نگاهی به کارنامه شکیبایی در دهه هفتاد بیانگر همین واقعیت است، حضور در 19 فیلم بلند سینمایی. در این میان او خود تنها جور یک فیلم را می کشید، تا جایی که حضور هنرمندانه او در “ یک بار برای همیشه ” بود که باعث شد، سیروس الوند به ارزنده ترین اثر سینمایی خود دست یابد. حضور شکیبایی در “ کیمیا ” هم، ماندگار و انگیزاننده است. به غیر از این چند نمونه نادر، باقی فیلم های شکیبایی در آن سال ها هم همگام است با روند کلی سینما، سینمایی که چنگی به دل نمی زند.
وی در دهه هشتاد نیز همچنان جزء بازیگران پرکار باقی ماند. حضور تحسین برانگیز او در فیلم “سالاد فصل”، بار دیگر بر هنر وی مهر تایید زد.
”عادل مشرقی” در واقع دور ترین کاراکتری بود که می توانست در قیاس با هامون وجود داشته باشد. هر چند که در” آرمان گرا “ بودن فاصله زیادی با هامون نداشت، اما میان آرمان او و آرمان هامون، فاصله ای شگرف وجود داشت و شکیبایی چه خوب از عهده زیستن جای این هردو بر آمد.
اما حیف! و صد افسوس که چه یک بار بازی کنی و چه صد، زمانی باید از این بازی دست کشیدن. شبی خواهد آمد که به شوق بازی فردا به خواب می روی و فردایی که بازیچه ای جدید از خواب ماندن تو ساخته و به دیگرانش سپرده است.
همین است که حوض نقاش بی ماهی می شود، و روزی عادت “بودن” به عادت “یاد آوردن” بدل می شود، هر چند بارها خوانده باشی : “زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.“
نگاهی بیاندازیم به فیلم شناسی شکیبایی و این همه خاطره ای که او برایمان آفرید، خاطراتی که بودن امروزمان را مدیون بودن دیروزشانیم.
کتیبه(کوتاه-1353)، خط قرمز(نمایش داده نشد-1361)، دادشاه(1362)، صاعقه(1363)، دزد و نویسنده(1364)، رابطه(1365)، ترن(1366)، شکار(1366)، عبور از غبار(1368)، هامون(1368)، جستجو در جزیره(1369)، بانو(نمایش در1377-1370)، پرواز را به خطر بسپار(1371)، سارا(1371)، یک بار برای همیشه(1371)، بلوف(1372)، دردمشترک(1373)، کیمیا(1373)، پری(1373)، خواهران غریب(1374)، عاشقانه(1374)، سایه به سایه(1375)، سرزمین خورشید(1375)، روانی(1376)، زندگی(1376)، دختر دائی گمشده(1377)، لژیون(1377)، عشق شیشه ای(1378)، میکس1378)، دختری به نام تندر(1379)، کاغذ بی خط(1380)، مزاحم(1380)، اثیری(1380)، برای دو نفر(1382)، سالد فصل(1383)، ازدواج صورتی(1383)، حکم(1383)، ستاره ها(1384) که اپیزودی از مجموعه “ستاره ها ” به حساب می آمد، چه کسی امیر را کشت ؟( 1384)، پیشنهاد پنجاه میلیونی ( 1384)، رییس ( 1385)، اتوبوس شب ( 1385) و دستهای خالی 1385.