نمایش ایران♦ پرونده دوم/۳‏

نویسنده
مرضیه حسینی

از گروهتان،اعضای آن و چگونگی تولیدات در گروه تئاتر گیومه توضیح دهید.
گروه گیومه ازسال 81 با اجرای نمایش “ بداهه گویی آلما ” آغازبه کارکرد واعضای تشکیل دهنده این گروه هم متشکل ‏بودند ازدانشجویان تئاترکه امروزه همگی فارغ التحصیل شده اند. نحوه تولید ونگرش گروه برای انجام دادن یک پروژه ‏تئاتری بدین صورت است که ابتدا متنی که هرفرد برای کارانتخاب کرده درگروه خوانده می شود و درباره آن گفت ‏وگو می شود.بعد کارتوسط شخصی که قراراست آن را کارگردانی کند، آغاز می شود. وبقیه اعضای گروه هم دربخش ‏های مختلف به آماده سازی نمایش می پردازند. ‏
کمی درباره روند تولید این نمایش توضیح بدهید.
این نمایش بمدت 2 ماه درتیرومرداد 87 مراحل تمرینی خود را پشت سرگذاشت. وسپس به دلیل وقفه ای 5 ماهه دوباره ‏تمرینات خود رااز25 دی ماه آغازکرد.‏
‏ ‏
شناخت شما از این متن و نمایشنامه نویس چگونه بوده است؟
اولین آشنایی من با نیل سایمون وآثارش بازمی گردد به 3 سال قبل که درآن زمان من به اتفاق یکی ازدوستانم روی ‏نمایشنامه ایی ازاین نویسنده به نام “ دختریانکی ” برای اجرای پروژه دوره کارشناسی مان کار می کردیم.هردونفرما ‏ازهمان زمان به شدت از شیوه نگارش این درام نویس ونوع نگرش اوبه جهان اطراف وآدمها علاقه مند شدیم. پس ‏شروع کردیم به مطالعه آثارترجمه شده او که توسط شهرام زرگردرحال ترجمه بود. البته ما این شانس را هم داشتیم که ‏مترجم به ما اطمینان کرد وبرخی ازآثارانتشارنیافته اش را دراختیارما قرارداد. ‏
‏ ‏
ارتباطتان با مترجم کار چه میزانی درروند تولید به شما یاری رسانید.
به هرحال درمراحل تمرینات وآماده سازی نمایش، هرازچند گاهی صحبت هایی جسته وگریخته با مترجم اثرمی کردم. ‏با اینکه حرف وصحبت ها خیلی کلی وکوتاه بود اما برای من درحکم کلید هایی بود که می توانستم به نمایشنامه نزدیک ‏ترشوم.‏
شباهت و یا تفاوت های این نمایش با تراژدی مرگ فروشنده در چیست؟
هردواثرازبرخی جهات با یکدیگرشباهت دارند. به عنوان مثال : هردو نمایشنامه به لحاظ تماتیک به مضمونی می ‏پردازند که به یکدیگرشبیه هستند. بحران کاردرجامعه آمریکا ومقوله کاروامنیت شغلی درفرهنگ آمریکایی. شاید بشود ‏تنها تفاوت اصلی این دواثررا درنوع نگاه نویسندگان آنها دانست. میلرنگاهی تراژیک به قهرمان داستانش “ ویلی لومن ‏‏” دارد اما سایمون نگاهی تراژی کمیک به قهرمان داستانش “ مل ادیسون ” دارد. ‏

آیا در متن دارماتورژی به معنای اخص اتفاق افتاده است؟
نخیر، تنها جرح وتعدیل هایی دردیالوگ ها صورت گرفته که کمی اززمان طولانی اثربکاهد. البته با رعایت این نکته ‏که به ساختاراثرضربه ای وارد نشود. ‏

درپرداخت شخصیت مل و ادنا به لحاظ متن نویسنده بسیار ظریف عمل کرده است.شما به عنوان کارگردان ‏چه ایده هایی داشتید و برای کاراکترها چه اندیشه هایی تدارک دیده اید؟
اصولا وقتی شما با چنین متنی روبرو می شوید که شخصیت محورهستند ونویسنده با چیرگی تمام به طراحی شخصیتها ‏پرداخته است. پس شما هم به عنوان کارگردان باید کاملا وفاداربه متن قدم به قدم پیش بروید. اولین نکته مهم برای ما ‏درتمرین انگیزه ونیت کاراکترها بود. یعنی اینکه ما انگیزه اولیه ای را که باعث برهم خوردن تعادل شخصیت وفضای ‏نمایشنامه است، کشف می کنیم وسپس بقیه پازل ها را براساس آن می چینیم. حال دراین میان به عناصر واشیائی هم می ‏رسیدیم که ممکن بود نویسنده درمتن ننوشته باشد. به عنوان مثال من به بازیگرم ذره بینی دادم که درمتن هیچ اثری ‏ازآن نیست. ‏

فکر می کنید وجه اشتراک این نمایش با حال وهوای امروز جامعه در چیست؟
تمام موضوعاتی که دراین متن روایت می شود مصداق بارزجوامعی ست که درگیرودارگذارازجامعه سنتی به جامعه ‏سرمایه داری هستند. بیکاری، هرج ومرج، خیانت، بدبینی، ترافیک، عدم رعایت حقوق دیگران و… مقوله هایی ست ‏که به کرات دراین متن به آن اشاره می شود وما به راحتی می توانیم آن را درجامعه خودمان مشاهده کنیم. ‏

انتخاب بازیگران بر اساس چه معیارهایی بوده است؟
اولین عنصری که همیشه درانتخاب بازیگربه آن معتقد بوده ام، فیزیک نقش است. من همیشه بازیگررا براساس فیزیک ‏نقش انتخاب می کنم ودیگرویژگی های اوبرایم دردرجه دوم قراردارد. ‏

برای به صحنه بردن نمایش چه مشکلاتی داشتید؟
تئاترکارکردن درایران همیشه مشکل است. درواقع مشکلات دیگربه پروسه ایی ازپیش تولید وتولید تبدیل شده است. ‏نبود سرمایه کافی برای به روی صحنه بردن یک نمایش، نگاه غیرکارشناسانه متولیان فرهنگی و… که همگی چندین ‏سال است که گریبانگیراین رشته هنری ست. ‏

تفاوت هایی بین این شکل از کارگردانهای جوان با حرفه ای ها موجود است که در اغلب موارد نمایش نسل ‏شما قوی تر از افراد به اصطلاح حرفه ای وبا امکانات بسیار زیادتر از شما اجرا می شود.دلیل این امر را درچه می ‏دانید؟
شاید این امربه فکروتامل بیشتربچه های جوان بازگردد. وقتی یک جوان تمام امکانات را برای به صحنه بردن یک ‏نمایش ندارد پس مجبوراست به فکرایده های ناب وخلاقانه بیفتد تا بتواند اندیشه هایش را تصویری کند. وقتی شما پولی ‏نداشته باشی صندلی حاضری بخری ویا سفارش ساخت آن را بدهی، پس مجبورمی شوی با پس مانده هایی ازفلزوچوب ‏صندلی ایی را بسازی که درهیچ جا تا به حال وجود نداشته است. ‏

طراحی صحنه مینی مالیستی اثر در دل یک نمایش رئالیستی ایده نسبتا خوبی است.درباره آن توضیح ‏دهید.
من هیچگاه به یک اثررئالیستی درمرحله اجرا نگاهی رئالیستی ندارم. به نظرم منظررئالیستی چنین نمایشنامه هایی ‏درعمل، تماشاگررا تنبل می کند. من دوست دارم وقتی تماشاگروارد سالن می شود با خانه ایی مواجه شود که من تنها ‏چند المان ازبخش های مختلف را به او داده ام واو حالا باید باقی بخش های خانه را با تخیل اش بسازد. این به نظرم ‏اتفاق بهتری ست تا یک خانه کاملا رئالیستی با تمام جزئیات را پیش روی اوقراردهیم. ‏