♦♦♦ بهاران خجسته باد
♦♦ ویژه نوروز 1388
دریچه برای مدت کوتاهی باز ماند و این امکان برای کارتون مطبوعاتی فراهم شد که در بالاترین و ارزندهترین شکل خود عرضه شود. من به نوبه خود تمام تواناییام را برای بهرهگیری از این آزادی گذرا به کار گرفتم و کارهایی را که در این دوره کردم از مهمترین کارهای دوران زندگی روزنامهنگاریام میدانم. متاسفانه دست اندرکاران تازهای که پس از انقلاب روی کار آمدند خیلی زود به کاربرد راستین این جنگ افزار مردمی آگاهی یافتند و نتیجه این شد که امروز میبینیم.
حرف های احمدسخاورز است. هرچند خیلی بهاری نیست، اما خواندنی است.
گفت وگوی نیک آهنگ کوثر با احمدسخاورز
آزادی،تروریسم لفظی و بقیه قضایا…
در تاریخ صد ساله کارتون و کاریکاتور ایران، کمتر هنرمندی را مثل احمد سخاورز دیده ایم. طراحی توانا که روزنامه نگار بود و در تحریریه رادیو کار می کرد. کارتون مطبوعاتی را فقط یک اثر سرگرم کننده نمی دانست و با وجود طراحی بسیار قوی اش، ایده هایش تا مدت ها در اذهان مخاطبان بر جای می ماندند.
سخاورز بعد از یک دوره کوتاه همکاری با مجله توفیق، عضو مجله کاریکاتور محسن دولو شد و سال ها کاریکاتوریست روزنامه اطلاعات هم بود.
بعد از انقلاب نیز در نشریات دیگری چون آهنگر قلم زد.
وقتی در سال ۵۹، جایزه نخست رقابت بین المللی کاریکاتور مونترآل را برد، از ایران رفت و دیگر بازنگشت. می دانست که دیگر امکان کار کردن با آزادی عملی که یک کارتونیست می طلبد در داخل وچود نخواهد داشت.
سخاورز امروز نقاش و مجسمه سازی برجسته در کانادا است و چندی پیش هم آتلیهاش در شمال تورنتو را افتتاح کرد. برای کسانی که سخاورز نقاش را می شناسند، روبرو شدن با کاریکاتورها و کارتونهای مطبوعاتی او بسیار عجیب است.
با احمد سخاورز که در دوران انقلاب از فعال ترین کارتونیست های مطبوعات بود گفتگو کردم:
چند روز پیش چند کارتون قدیمی مربوط به ماههای آخر رژیم شاه را دیدم. از جمله اثری که بختیار را کنار دیکتاتورهای تاریخ نشانده بودید. آیا آن ایده و ایده های کارهای مشابه آن روزگار از طرف سردبیر به شما داده می شد یا کاملا متعلق به خودتان بود؟
اجازه چاپ همیشه از سوی سردبیر داده میشد اما انتخاب سوژه و ارائه آن کار من بود. در مورد نشاندن بختیار کنار دیکتاتورهای تاریخ و اشاره شما به آن کارتون، باید بگویم که کار کارتونیست مطبوعاتی (ادیتوریال) نشان دادن واکنش فوری است در برابر مسائل و رویدادهای “روز”، امروز با نگرش به گذشته و آنچه پس از انقلاب در ایران اتفاق افتاده، شاید بتوان بختیار را در کنار لیبرالترین دولتمردان قرار داد. ولی در آن برهه از تاریخ، قبل از انقلاب که ملت سرمست مبارزه برای بدست آوردن آزادی کامل و به مفهوم راستین آن بودند، بختیار بصورت محلل و سدی بر سر راه جلوه میکرد که جلوی این موج آزادیخواهی را گرفته بود. از دیدگاه من به عنوان یک کارتونیست مطبوعاتی و فردی از ملت که از این حال و هوا دور نبود، این نکتهای بود که میبایست به این شکل منعکس میشد.
آیا امروز نیز همان نگاه ۳۰ سال پیش را دارید؟
پیش از پاییز ۵۷، فعالیت روزنامهنگاری در محدوده مشخصی صورت میگرفت که همه کم و بیش با آن آشنا هستند. اگر کسی درزمان رژیم سرکوبگر پهلوی پا را از خط بیرون میگذاشت، سر از جایی در میآورد که گروهی از همکاران خاطره آن روزگار را از یاد نبردهاند. ولی پس از آن تاریخ که رژیم رفته رفته توان خود را از دست میداد و با دلمشغولی به حفظ بقای خود، مشکلات بزرگتری پیش رو داشت، گویی نسیم آزادی، قلمهای به خواب رفته را بیدار میکرد و قلمزنان و روزنامهنویسان از هر گروه و راه و روشی که بودند از این موقعیت به نحو احسن استفاده میکردند. این شامل کارتونیستهای مطبوعاتی نیز شد.
به نظر من این دریچه برای مدت کوتاهی باز ماند و این امکان برای کارتون مطبوعاتی فراهم شد که در بالاترین و ارزندهترین شکل خود عرضه شود. من به نوبه خود تمام تواناییام را برای بهرهگیری از این آزادی گذرا به کار گرفتم و کارهایی را که در این دوره کردم از مهمترین کارهای دوران زندگی روزنامهنگاریام میدانم. متاسفانه دست اندرکاران تازهای که پس از انقلاب روی کار آمدند خیلی زود به کاربرد راستین این جنگ افزار مردمی آگاهی یافتند و نتیجه این شد که امروز میبینیم.
نگاهی به کارتونهای هفته نامه آهنگر در ماه های قبل از تصویب قانون مطبوعات در تابستان ۵۸، نوعی دیگر از فضای رادیکال مطبوعات در آن روزگار را نشان می دهد. اینکه بعضی از شخصیت های سیاسی آن روزگار را علنا وابسته به غرب معرفی می شدند. چه عاملی باعث می شد شخصیت های سیاسی را بدون اثبات اتهام، آمریکایی یا انگلیسی معرفی کنند؟ آیا خطی شدن مطبوعات در اوائل انقلاب به خاطر حضور قوی نیروهای سیاسی در تحریریه ها بود یا برداشت کلی روزنامه نگاران چنین اقتضا می کرد که در رقابت ها تندتر و تندتر بشوند؟
تحولات بعد از انقلاب وابستگیهای بعضی از این سیاستمداران را برملا کرد. بنابراین نمیتوان به این مساله فقط به عنوان برچسبزنی بی پشتوانه نگاه کرد و گناه را به گردن مطبوعات انداخت. نکته مهم این است که به دلیل باز شدن دست وبال روزنامهنگاران و با توجه به پیروی از خط مشیهای گوناگون که بنظر من ثمره مثبت انقلاب بود نظرات مختلف هر روز از گوشه و کنار صحنه سیاسی سر در میآورد و در روزنامهها منتشر میشد. در این میان گاهی کارها به افراط نیز کشیده میشد و طبیعتا فضایی بجود آورد که من در یکی از کارهایم به عنوان تروریسم لفظی عنوان کردهام. بنابرین این تنها به دلیل حضور نیروهای سیاسی در روزنامهها نبود بلکه فضایی که بوجود آمده بود این امکان را فراهم میکرد که افکار گوناگون آشکارا و گاهی نیز با بیبند و باری و بدون ملاحظه ارائه شود.
احمد سخاورز بعد از مهاجرت از ایران، مدت ها کارهایی با آن حال و هوا در نشریات فارسی زبان منتشر کرد. تفاوت برداشت و برخورد مخاطبین جدید با مخاطبین داخلی چگونه بود؟
تماس و همکاری من با نشریات فارسی خارج از ایران پس از مهاجرت بسیار کم و شاید به دو نشریه که از سوی دوستان گذشتهام منتشر میشد محدود میشود. مشکل اصلی روزنامههای خارج از کشور این است که گویی هر کس در این طرف دنیا بیکار مانده بود بدون داشتن هیچ سابقه مطبوعاتی هوای انتشار روزنامه به سرش میزد. گروهی هم به دلیل گرفتن کمکهای مالی دولت به این کار دست میزدند. من خیلی زود به این نتیجه رسیدم که بهتر است از این صحنه دور بمانم و به همین دلیل عملا سر در لاک خود کشیدم! همکاری من ابتدا با نشریه آهنگر در تبعید بود که زنده یاد منچهر محجوبی آنرا در لندن منتشر میکرد و بطور پراکنده با نشریه ارزنده دوست قدیمیام هادی خرسندی “اصغر آقا” همکاری کردهام.
با بیژن اسدی پور که دفتر هنر را منتشر میکند در تماس هستم و همکاری با او این امکان را فراهم کرد که تعداد بیشتری به مجموعه چهرههای هنری و ادبی که کار کردهام اضافه کنم. نباید فراموش کرد که داغی کار مطبوعاتی با تازگی رویدادها در ارتباط مستقیم است. و دوری از صحنه در شکل و عرضه کار کارتونیست اثر میگذارد. کارهای اخیر من بیشتر برخوردهای کلی هستند با مسائل، نه واکنش مستقیم به مسائل روز. از این رو فکر کنم توانسته باشم ارتباطم را با مخاطبانم حفظ کنم.
حالا ما با سخاورزی متفاوت روبرو هستیم. یک نقاش و مجسمه ساز که از نقد عالم حیات وحش سیاسی به تصویر سازی حیات وحش واقعی کشیده شده. احساس سخاورز از محیط کاری جدیدش چگونه است؟
ارتباط من با نقاشی البته چیز تازهای نیست، ولی به دلیل درگیر نبودن با مطبوعات و نداشتن ارتباط روزانه با روزنامهها از سویی، و دشواری شکستن سد ورود به عالم کارتون حرفهای در این سوی دنیا، نقاسی به کار اصلیام بدل شده. ارتباط و علاقه من به طبیعت هم چیزی نیست که یک شبه بوجود آمده باشد. ولی محیط زیست هر هنرمند تاثیر عمدهای در فراهم آوردن زمینه لازم برای خلاقیت او دارد که کارهای امروز من بیشتر ناشی از طبیعت و فضای زیبایی است که پس از آمدن به این محیط تازه با آن برخورد کردهام. در مجسمههایم اما هنوز از فرمهای انسانی استفاده میکنم. تا حدودی خط و ربط کارهای کاریکاتور و کارتون هام در قالب سه بعدی مجسمه دنبال میکنم. این برایم تنوعی بوجود آورد که ادامه کار را آسانتر میکند.
امروز به خاطر محدودیتهای اقتصادی، خیلی از کارتونیستهای مطبوعاتی به سراغ کارهای دیگر رفتهاند. برخی برای نشریات آنلاین کار میکنند، چون روزنامههایشان یکی یکی ورشکسته میشوند. احساس خود شما که بیش از بیست سال است عملا تغییر گرایش داده اید چیست؟ تجربه شما چگونه می تواند به بقیه کمک کند؟
اگر به کارتون مطبوعاتی به عنوان شغل و وسیله گذران زندگی نگاه کنیم، باید این واقعیت تلخ را پذیرفت که تعداد کسانی که میتوانند از این راه مارار معاش کنند بسیار اندک است. به خاطر دارم که پس از برنده شدن در مسابقه بینالمللی کارتون مونترآل که به کانادا آمدم، با تعدادی از کارتونیستهای برجسته کانادایی آشنا شدم و امکان همکاری محدودی با یکی از روزنامههای تورنتو(تورنتو سان) فراهم شد و روزها را در دفتر کی از کارتونیستهای معروف وقت، بن ویکس میگذراندم. هرگز این حرف او را فراموش نمیکنم که میگفت:“موفقیت در کارتون و کاریکاتور مثل برنده شدن بلیط بختآزماییاست”. او کارتونیستها را به هنرپیشههای هالیوود مقایسه میکرد که از هر چند میلیون که گام به میدان میگذارند، تنها تعداد اندکی موفق میشوند. خوشبختانه امروز به خاطر وجود اینترنت، وبلاگ و دیگر رسانههای اینترنتی، مشکل ارائه کار و دسترسی به مخاطبان از بین رفته، ولی مشکل اصلی اینکه بتوان از این راه به جایی رسید که تامین کننده زندگی تامین شود، همچنان بجای خود باقی است.
اگر احمد سخاورز با آن تجربه گرانبار هنری اش امروز میخواست از نو در رسانه های داخل ایران قلم بزند، با مخاطبینی چند نسل جوان تر چگونه روبرو می شد؟ با کسانی که ادبیاتی متفاوت از ایران دهه پنجاه دارند.
فکر نمیکنم اگر چنین امکانی فراهم شود بتوانم یکباره گام به صحنه فعالیت روزنامهنگاری بگذارم و دنباله کار را از جایی که رها کردم ادامه دهم. ولی ظرف این سی سالها که از مملکت به دور بودهام، تجاربی بدست آوردهام که فکر میکنم حداقل از دید گاه فنی و عملی کار به آنچه قبلا میدانستهام اضافه شده است. ارائه این تجربهها به نسل جوانی که به کار طراحی هجایی و کارتونی و نقاشی دلبستگی نشان میدهد، کاری است که فکر میکنم بیشتر میتواند در روال فعالیتهایم باشد.