♦♦♦ بهاران خجسته باد
♦♦ ویژه نوروز 1388
یکی از زیرک ترین کارگردان های فیلم های تجاری از شور و انرژی “اوشن ها” که آن فیلمها را تبدیل به وسیله ای سرگرم کننده کرده است کاسته و ایده های بی پروا را در آن برجسته کرده است. گرچه تاثیرات فیلم کماکان بدیهی و آنی است. با تماشای فیلم می توان دود تفنگ را استشمام و طعم سیگار را مزمزه کرد….این نگاهی است آمریکائی به فیلم چه…
نگاه آمریکائی
دود تفنگ، طعم سیگار…
استیون سودربرگ در فیلم “چه” دست به بازبینی در سبک و شیوه اش میزند: چگونه قصه روایت می شود،چگونه بازیگران هدایت می شوند و چگونه بینندگان را سرگرم می کنند.
یکی از زیرک ترین کارگردان های فیلم های تجاری از شور و انرژی “اوشن ها” که آن فیلمها را تبدیل به وسیله ای سرگرم کننده کرده است کاسته و ایده های بی پروا را در آن برجسته کرده است. گرچه تاثیرات فیلم کماکان بدیهی و آنی است. با تماشای فیلم می توان دود تفنگ را استشمام و طعم سیگار را مزمزه کرد.
در ساخت فیلم “ارنستو چه گوارا”، پزشکی آرزانتینی که به پارتیزانی محبوب بدل شد، سودربرگ “سایه روشن” های مرسوم فیلم های بیوگرافی را نادیده می گیرد. “چه” ای که ما می بینیم انسان بزرگ و بالغی است. مخلوقی کامل برای عرضه (برای نگاهی به عقب و دیدن جوانی “چه”، فیلم “موتورسیکلت ران” ساخته “والتر سالس” وجود دارد)
این “چگوارا” که به حملات آسم ناتوان کننده مبتلاست، کهن الگوی داستانهای قدیمی را به ما ارزانی می کند. او می جنگد. سیگار دود می کند و می میرد.
هیپی ها آگاه باشند که “چه” در فیلمی به مدت نزدیک به چهار ساعت، چیزی فراتر از پرتره او بر روی تی شرت ها و یا پایان نامه یک دانشجو برای فارغ التحصیلی است.
این فیلم به دو قسمت تقسیم شده است. قسمت نخست که توسط “پیتر بوشمن” از کتاب “خاطرات جنگ انقلابی کوبا” اقتباس شده است جزئیات سفر یک ساله به سمت غرب جزیره که در آغاز سال 1959 پایان یافت را نشان می دهد. بخش دوم که توسط “بوشمن” و “بنجامین. ای. وان در وین” از خاطرات چه گوارا در بولیوی اقتباس شده است به سال 1966 می رویم. جایی که چگوارا در تکاپوی برانگیختن انقلابی اجتماعی در میان طبقه محروم روستایی کشور است.کمپانی توزیع کننده فیلم تصمیم گرفت این ساخته را در قالب دو فیلم مجزا نمایش دهد، اما هر دو نیمه فیلم به یکدیگر احتیاج دارند. چه خود به تنهایی می تواند موضوعی برای بحث و جدل باشد.
”بنیجیو دل تورو” در نقش “چگوارا” بازی می کند ( او همچنین یکی از تهیه کنندگان فیلم است) و آنچه که او در نقشش انجام می دهد استادانه است. این چگوارا مورد احترام است اما دل تورو در مقابل این احترام از خود سرسختی نشان می دهد. از بخش اول فیلم قدری بریده شده است و فیلم میان رژه پارتیزان ها به سوی هاوانا و سکانس های سفر چگوارا به نیویورک در زمستان 1964 جایی که او در گردهمایی سالانه سران کشورهای سازمان ملل سخنرانی کرد دست به دست می شود. سرباز زدن دل تورو از بازی در این سکانس ها پیش از آنکه از صحت اسناد و منابع آنها اگاه شود به مثابه درسی برای اعتماد به نفس در بازیگری است.
همیشه نگران بودم سودربرگ راجع به زندگی” چه گوارا” فیلم ساده لوحانه ای بسازد، می توان گفت راه و رسم نشان داده شده در فیلم درباره ی ساده دلی است. فیلم تلاش ناموفق چگوارا برای اجرای نمونه مشابه انقلاب کوبا در کشور کنگو را از قلم انداخته است. اما ماموریت در بولیوی به شکستی مرگبار انجامید. شکستی که به فیلم اجازه می دهد نوک پیکان قضاوتش را به سمت جنبش های مردمی نشانه رود که بر این باورند همه با هم برابرند، جنبشی که یکی از نقص های ایده های مارکسیستی را به نمایش می گذارد. همچنین این امکان وجود دارد که چگوارا گستره ی دیدگاه کاسترو را لازم داشته تا بتواند فهم استراتژیک خویش را سامان دهد. “دمیان بیشیر” در نقش “کاسترو” ظاهر می شود. تنومندی مجذوب کننده وی حکایت از یک رهبر بالفطره داشت در حالی که چگوارا به غایت شخصیتی جدی داشت.
سودربرگ از اجرای دل تورو به شیوه ای که دوربینش را می چرخاند بهره می جوید. ( کارگردان شخصا فیلم را با نام ”پیتر اندروز” تصویر برداری کرده است.) این بخش دیگر از توانایی های اوست. آشکارا برای فیلم “چه” عرق ریخته شده است. اما این اشتباه خواهد بود که ویژگی ها فیلم را بر اساس کار های شاقی که برای ساخت آن انجام دادند بررسی کنیم، به عنوان مثال ساخته 2006 سودربرگ “آلمانی خوب” که سودربرگ در آن رنج بسیاری متحمل شد تا ساخته جذاب دهه 1940 هالیوودی را بازسازی کند.
آن فیلم، فیلمی بود در باره ی فیلم ها به شیوه ای که خیلی از فیلم های سودربرگ هستند- اگرچه او فیلم های قدیمی را بازساری نمی کند در عوض به درون سبک های قدیمی رفته است و لایه های تازه ای از تلالو را به کار گرفته است. وقتی این کار نتیجه می دهد، همانگونه که تصور می کنم در بازی سازی فیلم “سولاریس” نتیجه داد، گونه ای از بازآفرینی و احیا لقب می گیرد. “آلمانی خوب” رگه های قدرتمندی از فیلم “کازابلانکا” در خود داشت. اما فیلم آوای تازه ای از سودربرگ به همراه نداشت. شبیه به یک تقلید آواز بود.
با “چه” سودربرگ در مقابل کشش خود در بهره گیری از زیبایی های متعارف سینما می ایستد. ساخته های پرستاره تر سرگرم کننده سودربرگ ( از فیلم “ارین بروکویچ” و “معامله” تا “”Full Frontal) نیز آن هنگام که سعی کردند حرف بیشتری برای گفتن داشته باشند هم در حال ستیز بودند.. اما این بار نبوغ هدفمند تری کارگردان را با خود همراه می کند. این نمایش درست در بینابین ساخته عظیم 1988 جان لی اندسون از زندگی چگوارا و یک فیلم انتزاعی تر مثل بازسازی مینی مالیستی ( نمایش به ساده ترین وجه ممکن) در فیلم “آخرین روزها” قرار می گیرد.
در “چه” هنرپیشگانی که شاید شما ان ها را بشناسید ( کاتالینا، سندینو مورنو، جولیا آرموند، فرانک پوتنت، جوردی ملا، ویکتور راسوک، اسکار ایساک، مت دیمن) می آیند و می روند. یک بار دیگر: توانایی و قدرت فزون کارگردان این فیلم در باز افرینی صحنه های نبرد “سانتا کلارا” در اواخر دسامبر 1958 برخی از تدابیر استادانه فیلمسازی را که سودربرگ در سه فیلم اوشن ها نشان داد پیگری می کند. قطاری به شدت تصادف می کند آنچنان که از ریلهایش کنده می شود. مردی در کلیسا و در میان پنج دیوار پتک می زند. دوربین به سمت راست حرکت می کند و بعد به سمت چپ کامیونی پارک شده تا بتواند صحنه ها از تمامی جهات به نمایش بگذارد.
بسیار شگفت آور است که این فیلم با آن سکوت عمیق و طولانی اش ( تنها در یک لحظه از تماشای فیلم من به راستی توانستم تنوع دلچسبی را در موسیقی “البرتو ایگالسیاس” بشنوم) توسط مردی ساخته شده که سرآمد رعایت افراطی اصول هالیوودی است. فیلم “چه” به سادگی فروش نخواهد کرد( من به هیچ روی به IFC رشک نمی ورزم)، اما در سال های بعد، آن زمان که انتظارها برای دریافت جایزه و بازار سالاری منسوخ شود، آنگاه فیلم سودربرگ برای تماشاچیانی جدی آماده است که هدفمند به تماشای فیلم می نشینند تا دستآورد او را تحسین کنند.
منبع- نیویورک پست، وسلی موریس، 16 ژانویه 2009