به تنهائی پرونده کاملی در باره “ در باره الی” فراهم کرده است. مطلبی پرو پیمان از او وبعد هم دستچین یادداشت های نویسندگانی سینمائی در باره این فیلم.
همه چیز درباره “درباره الی… “
نمی شود درباره این فیلم صحبت کردو اشاره ای به حاشیه های آن نداشت. بنابراین قبل از بررسی فیلم “درباره الی” به بررسی حاشیه های این فیلم که تا روزهای قبل از اکران متاسفانه از خود فیلم نیز پررنگ تر شده بود اشاره می کنم.
البته باید یادآوری کرد که پس از اکران فیلم و تماشای آن توسط منتقدان و علاقمندان به یکباره شاهد جایگزینی متن به جای حاشیه شدیم و به یکباره شاهد فراموش شدن تمامی حاشیه های فیلم و توجه و تمرکز تماشاگران به خود موضوع فیلم بودیم. حاشیه از کجا شروع شد؟ اولین حاشیه از انتخاب بازیگران فیلم شروع شد. ظاهرا اهالی سینما از مدتها پیش و زودتر از مردم از حضور “گلشیفته فراهانی” در سینمای هالیوود و هنرنمایی او در فیلم “پیکره دروغ ها” به کارگردانی “ریدلی اسکات” و بابازی “راسل کرو” و “لئوناردو دی کاپریو “، مطلع بودند وتا قبل از اکران از احتمالات پیش بینی نشده ای در مورد سرنوشت هنری” گلشیفته فراهانی” سخن های زیادی در محافل خصوصی هنری به گوش می رسید.
فرهادی در چنین شرایطی ریسک بزرگی کرد و دست به انتخاب “گلشیفته فراهانی” برای نقش اول فیلمش زد.
تا زمان کلید خوردن فیلم و نیز پیش خبر منتشر شده مربوط به تولید این فیلم، علاقمندان به سینما و بخصوص آثار فرهادی در جستجو و کنکاش معمول در خصوص این فیلم و فهرست بازیگران آن بودند که اخبارش به تدریج در نشریات درج می شد. با اضافه شدن “ترانه علیدوستی”، “مریلا زارعی”، “شهاب حسینی”، “پیمان معادی”، “رعنا آزادی ور” و سرانجام “مانی حقیقی” فهرست بازیگران این فیلم تکمیل شد.
در پیش خبرهای منتشر شده در مطبوعات در باره قصه این فیلم یک داستان یک خطی منتشر شد :“سه خانواده جوان به عنوان یک سفر تفریحی به شمال می روند و…. “
بامطرح شدن خبر حضور “گلشیفته” در فیلم هالیوودی و نیز بعد از آن سفر وی به خارج از کشور (ابتدا به فرانسه و سپس آمریکا)و حضور روی فرش قرمز و مراسم معرفی فیلم با حضور عوامل فیلم از جمله “دی کاپریو” و “راسل کرو” با ظاهری بدون حجاب (که باعث جنجال خبری بسیار زیادی در ایرن و سایر نقاط جهان شد) و به دنبال آن انتشار مصاحبه هایی به نقل از گلشیفته در نقد سینما ایران، اولین تردیدها در توقیف فیلم درباره الی مطرح شد. (شد حکایت گنه کرد در بلخ آهنگری…. )
نکته جالب اینکه این فیلم با دریافت مجوز و با رعایت کامل تمامی قوانین جاری در کشور ساخته شده بود و برای اولین بار بود که از شایعه توقیف فیلم بخاطر رفتار و عملکرد یکی از بازیگران در موضوعی که هیچ ربطی به این فیلم نداشت سخن گفته می شد.
به این ترتیب فیلم قبل از حضور در جشنواره فیلم فجر با حاشیه های زیادی مواجه شد.
فیلم به موقع به جشنواره فیلم فجر تحویل شد اما در فهرست اولیه اسمی از آن به میان نیامد. همزمان با این جشنواره، فیلم که پیش از این برای جشنواره برلین نیز ارسال شده بود، در بخش مسابقه اصلی این جشنواره نیز پذریرفته شد و در چنین حالتی وضعیت تصمیم گیری مسئولین را دشوارتر کرد.
در این میان فرهادی از هر گونه واکنشی خودداری کرد و سکوت کامل اختیار کرد، رفتاری که از او بعید بود (بیاد بیاورید نامه نگاری های او را در باره فیلم “دایره زنگی” ). در چنین شرایطی سرنوشت فیلم و حضور آن در جشنواره با دو طیف گره خورده بود. اول طیف هنرمندان و اهالی سینما که تلاش گسترده ای را برای حضور این فیلم در جشنواره داشتند. از جمله اهالی سینما که در این زمینه تلاش فراوانی را داشت “ابراهیم حاتمی کیا” بود که در این دوره به عنوان یکی از اعضای هیئت داوران سودای سیمرغ هم مطرح بود. وی در مذاکرات رسمی و غیر رسمی متعهد شد در صورت اکران فیلم در جشنواره شاهد حضور “گلشیفته فراهانی” در جشنواره برلین با حجاب کامل خواهیم بود (اتفاقی که افتاد). و اما طیف دوم، از سوی دیگر درگیری و کشمکش بیشتر سیاسی میان مشاور هنری رئیس جمهور (شمقدری)و وزیر ارشاد (صفارهرندی)سرانجام به نفع شمقدری تمام شد و به تقاضای وی رئیس جمهور نامه ای را برای رفع مشکل این فیلم منتشر کرد و سرانجام فیلم در آخرین روزهای جشنواره در وضعیتی بسیار نامناسب اکران شد.
بسیاری از علاقمندان در روز اول اکران فیلم بیش از خود فیلم به دنبال حاشیه های ایجاد شده به تماشای آن شتافته بودند اما وقتی از سالن بیرون آمدند حاشیه ها رنگ باخته بود. “درباره الی “یک فیلم عجیب بود و یک اتفاق مهم در سینمای ایران.
سینما شناسی اصغر فرهادی
پس از فیلم های “شهر زیبا”، “رقص در غبار” و “چهارشنبه سوری” این چهارمین تجربه سینمایی فرهادی است. نکته جالب در کارنامه سینمایی فرهادی ارتقا مستمر کیفی کارهایش از هر کار به کار دیگر است.
یقینا “درباره الی” چند پله فراتر از کار دیگر فرهادید یعنی “چهارشنبه سوری” است و چهارشنبه سوری بالاتر از…..
به این ترتیب فرهادی با این فیلم باوجود کارنامه جمع و جور خود جایگاه خود را در سینمای ایران به عنوان یک کارگردان مهم و تاثیر گذار تثبیت کرد.
داستان درباره الی
اصل داستان را می توانید در چندخط برای شنونده تعریف کنید: سه خانواده، که ظاهرا پیش از این در دوران دانشگاه با یکدیگر هم کلاس و هم دوره بوده اند (دانشکده حقوق ) تصمیم به یک سفر سه روزه تفریحی به مقصد شمال می گیرند. در میان این سه خانواده دونفر نیز به عنوان میهمان حضور دارند. اولی احمد است که از هم دوره ای های همین سه خانواده است و درآلمان زندگی می کند و به تازگی از همسر آلمانی اش جدا شده و برای یک سفر ده روزه به ایران آمده و دومی “الی “معلم مهد کودک فرزند یکی از همین خانواده ها است (فرزند سپیده و امیر) که به اصرار سپیده و برای آشنا شدن با احمد در این سفر بقیه را همراهی می کند….. در میانه سفر و یک روز پس ازاقامت خانواده ها در یک ویلای مشرف به دریا ناگهان یکی از بچه ها (آرش) در دریا غرق می شود. دوستان پس از اطلاع از غرق شدن کودک به همراه ساکنان بومی به نجات کودک می شتابند وبا تلاش بسیار او را از غرق شدن نجات می دهند. امااین پایان ماجرا نیست….. “الی” گم شده و کسی ازاو خبری ندارد. از اینجا به بع دداستان وارد فضای ترس و اضطراب و تعلیق می شود.
”درباره الی” داستانی ساده دارد. عده زیادی ازعلاقمندان به سینما معتقدند که بخش اول فیلم به فیلم “حادثه” یا “ماجرا” ساخته “میکل آنجلو آنتونیونی” شبیه است و احتمالا برداشتی از این فیلم است. “الی ” در میانه فیلم ظاهرا در دریا غرق میشود و سایر شخصیتها تا پایان فیلم به دنبال او میگردند تا سرانجام جسدغرق شده او را که توسط پلیس از آب گرفته شده را در پزشکی قانونی پیدا می کنند. اما همین داستان ظاهرا ساده و چند خطی برای اصغر فرهادی دستمایه ای شده است جهت تولید فیلمی جذاب و با درونمایه ای اجتماعی و با نگاهی نقادانه به جامعه امروز ایران. فیلم با یک فضای شاد و پرشور شروع میشود در ابتدای فیلم شاهد حرکت خودروهای مسافران در تونل های مسیر تهران - شمال هستیم که با جیغ و فریاد شادی و شور خود را از این سفر نشان می دهند.
اما شور و شوق حاکم بر فضا و حاضرین از زمان وقوع حادثه و پس از اطلاع حاضرین از گم شدن الی، لحنی تراژیک میگیرد و در فضایی تیره تر ادامه پیدا میکند. الی تنها به این دلیل با جمع به این سفر آمده تا با احمد آشنا شود و احتمالا با او ازدواج کند. احمد در سفر به ایران قصد دارد با دختری برای ازدواج آشنا شود. نخستین برخورد الی و احمد میتواند سامان دهنده مناسبی برای رابطه آنها در آینده باشد، اما این آشنایی تازه با فاجعه ای که برای الی پیش میآید، نافرجام میماند.
قبل از تحلیل
”فران” زنگ زده بود. از بد روزگار بهش گله کردم و از دورنگی اطرافیان که در ظاهر با تو رفتاری خوب دارند اما در پشت پرده و به محض غیبت و عدم حضورت در میان جمع، تورا با رگباری از حرف و حدیث ها و تهمت ها می نوازند. همه را شنید و شنیدو تایید کرد و یک جمله گفت : “تو که نمی تونی جلوی دهن مرم رو بگیری و اصلا تومسئول این کار نیستی “جمله ای بسیار تاریخی و اساسی بود تو زندگی من. من هر چه کنم نمی توانم جلوی حاشیه ها و حرف و حدیث ها و به لجن کشیدن شخصیت و اعتبارم را از جانب دیگران بگیرم و این یک جدال نابرابر است. این خصوصیت ایرانی جماعت است :غیبت، تزویر، ریا، دروغگویی متداول که به مصلحت اندیشی ترجمه می شود، عدم رعایت امانتداری (در حرف و عمل)، زیر پا گذاشتن اخلاق و…. این موارد و بسیار دیگر که نیاوردم برای ایرانی جماعت عادت شده است. اگر غیبت نکند گویی چیزی کم دارد و اگر کسی را در سایه جملاتش به مسلخ نبرد یا به لجن نکشد انگاری روزش روز نیست. اگر همه تقصیرها را به گردن دیگری نیندازد محکوم می شود پس برای بقا حق دارد این کار را بکند و اصولا این امر را اتخاذ یک تاکتیک موثر می داند. اگر دروغ می گوید صلاح است و اگر ریا می کند به خاطر تضمین منافعی است که به آن وابسته است و یا به آن نیاز دارد. “درباره الی “انگشت گذاشته روی برخی از این خصوصیات ریز ایرانی جماعت که هر روزه در اعمال و رفتار خودمان می بینیم و متاسفانه آنقدر فراگیر و جاری و ساری شده که به نظر کاملا معمولی و بدیهی است.
تحلیل ماجرای الی
تقریبا نیمی از فیلم (حدود 45 دقیقه )را شاهد سرخوشی خانواده های عازم سفر در طول راه و نیز به هنگام گرفتن ویلا و تدارک غذا و تفریح و سرگرمی آنها هستیم. این فضاها اینقدر شاد و صمیمانه و عین زندگی واقعی تصویر شده اند که بیننده به راحتی آن را باور می کند و تصور می کند که واقعا در شمال است و یکی از اعضای همان خانواده ها است: با آنها همبازی می شود، می رقصد، حرکات مسخره از خود در می آورد، جوک تعریف می کند، والیبال بازی می کند، قلیان می کشد و حتی با آنها بازی جمعی “پانتومیم “را انجام می دهد و سعیمی کند در این بازی درست حدس بزند و به همین دلیل است که در لحظه وقوع حادثه همچون دیگر اعضای این خانواده ها دچار تغییر فاز ناگهانی از سرخوشی به ترس و اضطراب می شود و بعد از نجات کودک در تلاش برای یافتن الی همراه دیگران می شود. داستان واقعی از زمان گم شدن الی شروع می شود. الی گم شده است و هنوز مطمئن نیستند که او به یکباره جمع را ترک کرده و به تهران برگشته و یا اینکه برای نجات کودک خود را به آب انداخته است و یا اینکه……. در پایان فیلم وقتی جسدالی را در سرخانه می بینیم متوجه می شویم که اودر دریا غرق شده است اما تحلیل در خصوص نحوه یا دلیل غرق شده الی برعهده خود تماشاگر است :الی برای نجات کودک غرق شده است یا به عمد خود را به اب انداخته است؟؟؟!….. دلیل مرگ الی هر کدام از این دو مورد که باشد فرقی در اصل ماجرا نمی کند چرا که ماجرا چیز دیگری است. اما برای اینکه پاسخی هم بدهیم به کسانی که در باره نحوه مرگ الی سوال می کنند به یک جمله کلیدی رد و بدل شده میان احمد و الی در زمانی که برای خرید از جمع جدا می شوند توجه کنید :” یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است. “ کسی چه می داند شاید همین جمله اساسی کلید و آدرس را به الی داده باشد. اما این مهم نیست…. مهم خود الی است. الی تا زمانی که هست از سوی تمامی حاضرین به عنوان دختری خونگرم و دوست داشتنی و آرام (که مناسب برای ازدواج با دوستشان احمد است) مورد استقبال قرار می گیرد و به خوبی در میان جمع پذیرفته می شود اما درست از زمانی که به یکباره ناپدید می شود سیمایی غریبه و ناشناخته برای جمع پیدا می کند آنها تازه شروع به پرسش در مورد او می کنند نه از خود الی بلکه از خود. آنهاحتی نام واقعی او را نمیدانند. تنها پس از ناپدید شدن اوست که دیگران راجع به او کنجکاوی میکنند و میکوشند همه چیز را “درباره الی” بدانند. اما هرچه بیشتر میکاوند به آگاهی های کمتر و مشکوک تری دست مییابند. الی برخلاف ظاهر ساده اش، شخصیتی بغرنج و تا حدی مرموز پیدا میکند. جمع درباره او جز مجموعه ای از دروغ ها و نیمه حقیقت ها چیزی نمیداند. به نظر میرسد که او قصد داشته زندگی خود را از دیگران پنهان نگه دارد. او به دلایلی نه چندان معقول به نزدیک ترین کسان خود مانند خانواده و نامزدش دروغ گفته است. جستجو در سرگذشت و زندگی الی برای کشف حقیقت، به ویژه در بخش دوم فیلم به مضمون اصلی فیلم بدل میشود. اما این خمیرمایه، برخلاف معمول در سینما، در ساختن شالوده ای جنایی به کار نمیرود، بلکه با کاوش روانی شخصیت ها همراه میشود و معضلات اخلاقی آنها را به نمایش میگذارد. تمامی جمع در برخورد با الی با پرسشهای بی شمار مواجه هستند. در ابتدا جمع که تصور می کند الی برای نجات کودک خود را به آب انداخته از گم شدن او اظهار ناراحتی زیادی می کند اما هر چه زمان می گذردو پرسش های ذهنی بیشتری درباره الی مطرح می شود، جمع نیز از الی بیشتر فاصله می گیرند و موضع گیری های منفی درباره الی بیشتر می شود. حالا کسانی که تا دیروز او را به زیبایی در میان جمع خود پذیرفته بودند به صراحت زبان به انتقاد از الی می گشایند و این در حالی است که مجموع دانسته هایشان درباره الی نیز به یک اندازه است. ظاهرا سپیده که الی مربی مهد کودک فرزند اوست (و الی به پیشنهاد و اصرار او به این سفر آمده )کمی بیش از دیگران در باره الی مطلع است. سپیده (گلشیفته )بیش از دیگران نگران سرنوشت الی است ودر این راه احمد را همراه خودمی بیند. راستی سپیده در مورد الی چه چیزی بیش از جمع می داند؟این پرسشی است که جمع را و بیش از همه امیر همسر سپیده (با بازی درخشان مانی حقیقی)را آشفته کرده است. در ادامه فیلم می بینیم که میزان دانسته های سپیده درمورد الی کمی بیشتراز جمع است اما همین اندک دانسته های کلیدی سپیده وقتی که با جمع به اشتراک گذاشته می شود حقیقتی تلخ را در جمع آشکار می کند و به عملکرد جمعی در باطن غلط اما در ظاهر مصلحت آمیز می انجامد.
از اینجا به بعد است که جمع در یک تکلیف جمعی به آنچه که معتقدند درست است (یعنی زیرپا گذاشتن اخلاق )عمل می کنند و این کار خود را مصلحت و به نفع جمع تعبیر می کنند.
الی که حالا دیگر نیست و فرقی نمی کند زنده باشد یا مرده در هر حال نیست و بنابراین جمع به خود حق می دهد هرنوع که دلش می خواهد در مورد او به قضاوت بنشیند و حکم صادر کند. دانشجویان سابق حقوق که ظاهرا باید مدافع حقوق انسانها باشند برای نجات خود به راحتی حقوق انسانی الی را زیر پا می گذارندو در نبودش دست به تخریب او می زنند.
اینجاست که فرهادی دست روی نقطه حساس جامعه ایرانی می گذارد، آنجا که وقتی پای مصلحت به میان می آید حاضر است به سادگی اخلاق را زیرپا بگذارد و آنجا که در نبود یک فرد، مانده ها و دیگران به سادگی می توانند حیثیت و آبروی او را زیر سئوال ببرند. در لابلای فیلم و با اطلاع رسانی قطره چکانی سپیده متوجه می شویم که الی دوسال است که نامزد دارد و در گفتگو با سپیده از قصد خود برای برهم زدن نامزدی صحبت کرده و نیز متوجه می شویم که سپیده از مدتها قبل از سفر احمد به ایران عکسها و اطلاعاتی درباره الی را برای وی ارسال کرده است و الی نیز کاملا در جریان داستان احمدبوده و به شرطی که دیگران مطلع نشوند حاضر شده به این سفر بیاید تا با احمد آشنا شود. پس تااینجای ماجرا شاهد بی اخلاقی فرهیخته ترین شخصیت فیلم یعنی الی هم هستیم که در عین داشتن نامزد و تعهدات اخلاقی به وی حاضر می شود برای آشنا شدن با مردی دیگر و احیانا شروعی جدید به این سفر بیاید و سپیده و احمد دو سوی دیگر این بی اخلاقی هستند که در عین اطلاع از ماجرای الی، اینچنین به پیوندی جدید می اندیشند. فیلم نشان میدهد که نه تنها الی، بلکه همه شخصیت ها، نزدیک ترین و صمیمانه ترین روابط خود را با دروغ و فریب آمیخته اند. فیلم روی هم از ساختی درست برخوردار است و با وجود شخصیت های گوناگون و گفتارهای فراوان، خط روایتی روشنی دارد که بر محور شخصیت الی تا نهایت به خوبی پیش میرود. الی هرچند غایب، همچنان مرکز توجه درام باقی میماند. تأکید فیلم کمتر بر مناسبات اجتماعی و بیشتر بر روابط شخصی و هنجارهای اخلاقی است. فیلمساز غرق شدن الی را تا پایان فیلم مبهم نگاه میدارد و با این شگرد به دو هدف میرسد، از سویی کنجکاوی تماشاگر نسبت به سرنوشت الی را تقویت میکند و از سوی دیگر بن بست اخلاقی سایر شخصیت های فیلم را شدت میدهد تا واکنش واقعی آنها را به تماشاگر بنمایاند. فیلم با نمایش ناراستیها و دوروییهایی که به رفتاری عادی بدل شده و کمابیش به همه شخصیتها سرایت کرده، صحنهای گسترده از بحران اخلاقی جامعه را نشان میدهد. نظامی که با تحمیل ساختارهای سنتی در دنیایی که به شدت مملواز آثار مدرن است، زنان را به رفتاری غیرواقعی و دوگانه وادار می کند، تا آنجا که عدم صداقت شرط لازم برای بقا و ادامه زندگی شمرده می شود. لابد اگر تا به اینجای نوشته رسیده باشیداز خودمی پرشید از کدام بی اخلاقی جمعی حرف می زنیم؟؟
الی نامزد داشته و جمع در نهایت پس از بحث های بسیار موضوع ناپدید شدن الی را به نامزدش اطلاع می دهند. جمع که تازه فهمیده الی نامزد دارد و نمی داند که برای همراه شدن الی با آنها چه توضیحی ارائه کند سعی می کند برای پاسخگویی به نامزد الی سناریویی را از قبل مهیا کند و سفر الی را یک سفر معمولی جلوه دهد. در نهایت وقتی زن بومی مراقب ویلا در عین سادگی خود ماجرا را لو می دهد و نامزد الی از ماجرای سفر و دلیل واقعی آن مطلع می شود، جمع با تصمیم مشترک بی اخلاقی دوم را رقم می زنند و همه کاسه کوزه ها را بر سر الی ناپدید شده می شکنند و خود را از همه چیز مبرا می کنند وتصمیم می گیرند بصورت جمعی اعلام کنند که چیزی از گذشته الی نمی دانستند.
در این میان تنها کسانی که در برابر این بی اخلاقی ظاهرا مقاومت می کنند سپیده و احمد هستند. احمد به تدریج با جمع همراه می شود و سپیده خود را در میان جمع تنها می بیند و با واکنش شدید امیر همسرش که حتی به ضرب و شتم سپیده نیز منجر می شود سرانجام در گفتگوی رو در رو با نامزد الی تصمیم می گیرد که جمع را در این بی اخلاقی همراهی کند. حالا فرقی نمی کند الی مرده است اما نتیجه این بی اخلاقی حتی اگر به ایجاد یک ذهنیت منفی و یا خاطره ناخوشایند در ذهن نامزد الی، منتهی شده باشد، بهتر از آن است که جمع را درگیر مسائل و حواشی دیگر کند. این نظر جمع است که سرانجام نیز به بار می نشیند اما در نهایت این خود اعضای جمع هستند که هر یک در درون می دانند مرتکب چه دروغگویی بزرگی شدهاند و چطور تا کنون بارها و بارها این نوع بی اخلاقی ها و دروغگویی ها را در زندگی مرتکب شده اند و هر بار نیز برای انجام این کار برای خود استدلالی تراشیده اند. در آخر فیلم می بینیم که جمع مشغول هل دادن خودرویی هستند که منار ساحل به گل نشسته است که این صحنه استعاره ای است از شخصیت و ارزش های سقوط کرده جمع و نیز نامزد الی را می بینیم که بر اساس آنچه از جمع شنیده است در ذهن خود الی را محکوم و خیانتکار تصور کرده و بدون اینکه جسد الی را تحویل بگیرد به سمت تهران حرکت می کند.
تمام بار فیلم روی همین نکته است و همه حوادث و اتفاقات طوری چیده شده اند که این بحران به زیباترین شکل ممکن نمایش داده شود. بحرانی که بخشی جاری و ساری در زندگی روزمره همه ما ایرانی ها است و این فیلم در بهترین شکل ممکن آن را زیر سئوال می برد و نسبت به وجود آن اعلام خطر می کند.
انگیزه واقعی فرهادی از ساخت فیلم درباره الی
فرهادی با ساخت فیلم “چهارشنبه سوری” طبقه اجتماعی شخصیت های فیلم هایش را ازتوجه به طبقه محروم به سمت طبقه متوسط تغییر داد و نیز نوع تازه یی از درگیر کردن ذهن و هوش مخاطب با قصه را به کار گرفت. در فیلم درباره الی نیز شاهد توجه فرهادی به قشر متوسط جامعه هستیم و درعین حال شاهد نوعی تغییر در روایت داستان به زبان فرهادی هستیم که به نوعی تماشاگر را به چالش در مورد اصل داستان (و نه استعارات و کنایه های پشت آن) می کشد. تماشاگر ایرانی در عین اینکه کم هوش نیست در هنگام تماشای فیلم از حداقل دقت و هوش خود استفاده می کند اما از تماشای فیلم “چهارشنبه سوری” به بعد بود که تماشاگر سینما و بخصوص آثار فرهادی یاد گرفت این هوش خفته را فعال کند و طوری این کار را بکند که هوش فعال نه برای درک تمثیل و فرامتن، بلکه برای فهم خود داستان و راست و دروغ آدم ها به کار بیاید. فرهادی می گوید در ساختن «درباره الی» بعد از «چهارشنبه سوری» نکته یی کاملاً آگاهانه (و همچون وزنه یی بود که می خواسته ببیند آیا می تواند بالا ببرد یا خیر )بود. آن نکته نوع برخوردتماشاگر با فیلم بود. وی در مورد تماشاگر در سینمای امروز نظر جالبی دارد واساساً با کلمه «تماشاگر» برای سینمای امروز مخالف است و معتقد است دیگر باید لفظ جدیدی برای کسی که می نشیند و فیلم را می بیند پیدا کرد. چون او دیگر مثل 60-50 سال پیش فقط تماشا نمی کند. وقتی سینما شروع شد کسی که روی صندلی سالن می نشست آدمی مبهوت بود که بیش از اینکه ببیند روی پرده چه دارد رخ می دهد، حیران این تکنولوژی بود و گاهی برمی گشت و پشت سرش دریچه آپاراتخانه را نگاه می کرد تا بلکه بفهمد این نور چطور روی پرده تبدیل به حرکت می شود. بعد از مدتی به این تکنولوژی عادت کرد، ولی تسلیم رویای توی فیلم می شد. فیلم از موضع بالا با او برخورد می کرد. به او می گفت کی خوب است و کی بد. زحمت تمام خط کشی های اخلاقی، قهرمان، ضدقهرمان، همه قضاوت ها را فیلم می کشید و کنسرو همه اینها را به تماشاگر تحویل می داد. اما امروز تماشاگر با توجه به شعور بصری و شنیداری که زمانه به او منتقل کرده، در موضع بالاتری نسبت به پرده سینما قرار گرفته است. بنابراین فیلمساز فقط باید زمینه یی فراهم کند که او بتواند در حیطه موضوع مطرح شده، هر جوری که خودش می خواهد و با ادراکات فردی اش جور درمی آید، فکر کند. فرهادی معتقد است وقتی کسی که فیلم را می بیند، در تک تک کنش ها و اتفاقات دخیل شود و نظر داشته باشد و فقط با نظر قطعی فیلمساز در مورد خوبی و بدی و… روبه رو نشود، دیگر عملاً «بازی» فقط درون فیلم اتفاق نمی افتد بلکه بازی جذاب تری بین فیلم و کسی که آن را می بیند، درمی گیرد. و این برای فرهادی مهم ترین انگیزه در ساختن فیلم «درباره الی»بوده است : دعوت مداوم تماشاگر به مشارکت در فیلم.
فرهادی معتقد است اگر بخواهیم آنقدر فیلم “درباره الی ” را خلاصه کنیم تا در یک جمله آن را تعریف کنیم باید گفت : آیا راستگویی یعنی صداقت؟ آیا صداقت یعنی دروغ نگفتن؟ و آخری اش اینکه اخلاق یعنی چه؟ اخلاق یعنی راستگویی؟ اخلاق یعنی صداقت؟ اخلاق یعنی دروغ نگفتن؟ و اساساً معیارهای اخلاقی برای انسان امروز چیست؟ آیا کسی که راست می گوید، می شود حتماً گفت آدم بااخلاقی است؟ در جاهایی از «درباره الی» آدم هایی که می خواهند سرنوشت جمع را در نظر بگیرند، دارند راست می گویند و حتی درست هم می گویند. ولی ممکن است ما فکر کنیم این کارشان عین بی اخلاقی است. حتی از این مرز که بگذریم، این سوال پیش می آید که اخلاق جمعی و اخلاق فردی چه نسبتی با هم دارند و اصولاً محدوده اخلاق کجاها تعیین می شود. فرهادی اینچنین ادامه می دهد :منظورم این نیست که بگویم من جواب این سوال ها را می دانم. می گویم مساله یا چالش فیلم «درباره الی» این است. فرهادی در خصوص نحوه نگارش فیلمنامه فیل حرف های جالبی می زند : “برای من، تجسم تصویری یک فیلمنامه در قالب یک «جدول» کلمات متقاطع معنی پیدا می کند. جدولی که ستون های عمودی و افقی دارد و هر چه خانه های سیاه این جدول کمتر باشد، تو طراح قوی تری هستی. فیلم می تواند مثل جدول هایی باشد که فقط چند تک ردیف افقی دارند و هیچ کلمه یی با دیگری تقاطع ندارد و برای بچه های دبستانی طراحی می شوند. برای من «چهارشنبه سوری» جدول پیچیده ایی بود و حالا «درباره الی» جدولی است که خانه های سیاه خیلی کمی دارد. نوشتن فیلمنامه «درباره الی» برایم مثل طراحی یک جدول بود و خیلی از آن لذت بردم. چون در عین حال یک جور بازی هم بود. مثل یک بازی سرگرم می شدم از طراحی این معماها و پیچیدگی ها. دارم سعی می کنم فیلم به فیلم این جدول را بزرگ تر و خانه های سیاهش را کم کنم. این کار را قبل از اینکه مشغول دیالوگ نویسی شوم، در مرحله نوشتن سیناپس کلی انجام می دهم. “
”لی مارشال” از “اسکرین دیلی” و “ورایتی”
”لی مارشال” منتقد سینمایی نشریه “اسکریندیلی” پیرامون ساخته جدید “اصغر فرهادی” نوشته است : “درباره الی” یکی از بهترین فیلمهای چند سال اخیر سینمای ایران است که از کلیت باصلابتی برخوردار است. این یکی از آن معدود فیلمهایی است که بهعنوان یک درام رضایتبخش، میتوان آن را صرفا معطوف به یک طبقه خاص دانست اما با این وجود، از یک زندگی درونی مستقل و غنی برخوردار است.. محوریت این فیلم بر پرسشهایی درباره درست و غلط، اجبارهای اجتماعی و دروغهایی است که مردم به یکدیگر میگویند. “درباره الی” یک نوآوری نسبی برای فیلمهای ایرانی در طبقه متوسط جامعه بههمراه دارد. این فیلم چهره مدرن کشور ایران را نشان میدهد که پیش از این بهندرت بهتصویر کشیده شده بود. فرهادی در فیلمنامهاش همواره سعی کرده تا بیننده را به شکلی دراماتیک درگیر فیلم کند. نشریه سینمایی “ورایتی” نیز در تحلیل خود از فیلم “درباره الی” می نویسد: “چهارمین فیلم بلند اصغر فرهادی یک نگاه افشاگرانه به فرهنگ پنهان فریبکاری و نیرنگ که تبدیل به بخشی از جامعه بشر امروز شده است، دارد. قسمت اول این فیلم، یعنی 50 دقیقه نخست ممکن است به چشم نیاید، اما بعد از اتفاقی که در این بخش از فیلم میافتد، “درباره الی” به یک تریلر دلهرهآمیز تبدیل میشود”.
فرهادی، آنتونیونی و چند مورد دیگر
ماجرای فیلم «درباره الی… » خیلی ساده است. خانم جوانی به نام «الی» مربی مهدکودک است و برای سفری 3 روزه با جمعی از دوستان راهی شمال میشود. الی، با نقشآفرینی ترانه علیدوستی، در واقع مهماندوست خود، سپیده با بازی گلشیفته فراهانی است. اصلاً بیایید «درباره الی» را «ماجرای الی» بخوانیم تا بتوانیم به مقایسه خود راحتتر نزدیک شویم. در سال 1960، در سینمای ایتالیا، کارگردانی مشهور به نام مایکل آنجلو آنتونیونی (Michekangelo Antonioni)، فیلمی میسازد و آن را ماجرا مینامد. فیلم آنتونیونی بنابر سبک کاری او، لحنی هیچکاکی دارد و بنابر سیاه و سفید بودن تصویر، دلهره و تعلیق پرکشش آن تا قسمت اعظم این اثر را دربرمیگیرد. هرچند فیلم آنتونیونی در نیمه خود از لحاظ کشش دلهرهآمیز به یکباره دچار رخوت و سکون میشود و لوکشینهای مناطق باستانی و تاریخی ایتالیا، به ویژه شهر رم، دوربین و در واقع روایت فیلم را مسحور خود میکند، اما پیرنگ اصلی داستان. کمکم از لایههای دلهرهآمیز آن سر در میآورد و شناسایی ارتباط شخصیتهای داستان رنگ دیگری به خود میگیرد. فیلم «ماجرا» اثر آنتونیونی، در واقع یکی از سهگانههای او محسوب3 میشود. در فیلم آنتونیونی هم، طرح داستان بسیار ساده است. در واقع ماجرا دو بخش در تنه اصلی دارد و در بخش نخست هر دو فیلم، تماشاگر به تدریج با برخوردهای لفظی شخصیتهای فیلم با یکدیگر و نوع رفتار آنها با شرایط تغییر موقعیت زندگی در سفر آشنا میشود و شناختی اجمالی از کاراکترها پیدا میکند. این، نخستین وجه مشترک «درباره الی» با «ماجرا» است. آغاز بخش دوم هر دو فیلم که نوع فصلبندی و افتراق آن با بخش نخست بسیار مشابه است، آرامش ابتدایی داستان جای خود را به دلهره، اضطراب و درگیری میدهد. در فیلم درباره الی، الی در کنار ساحل صخرهای دریا ناپدید میشود و در فیلم ماجرا، آنا در روی جزیره صخرهای وسط اقیانوس، ناپدید میشود. اما در بخش زیادی از فیلم ماجرا، القای دلهره، به غیر از عامل ناپدید شدن دختر، مدیون فضای ترسناک ارتفاع صخرهها تا سطح دریا و امواج خروشان و کفآلودی است که جزیره را در برگرفته است. اما در صحنه ناپدید شدن الی، آرامش و مناظر تسکیندهنده جنگل، ساحل و دریا، به یکباره جای خود را به سرسام صدا و نماهای بسته بادبادک و الی میدهد. از سوی دیگر به غیر از اضطراب افراد و دغدغه یافتن دختر ناپدید شده که نمیتوان فضاسازی آن را مراعات نظیر دانست، ذکر احتمال فرار دختر به خاطر اینکه پیشتر گفته است میخواهد زودتر از جمع جدا شده و باز گردد، از نقاط به شدت نزدیک دو فیلم است. نکتة تأمل برانگیز دیگر در مقایسه دو جریان فیلم، برجسته میشود:
الف ـ الی، ناشناس در بین جمعی که نمیدانند مربی مهد یکی از بچههاست، به سفر میآید. او در فرصتی که در کنار ساحل بوده، میگریزد یا گم میشود و یکی از نزدیکان او به محل میآید ولی او هم چیز زیادی از درونیات الی نمیداند. درگیریهایی بین برادر و خواهر که دومی دعوت کننده الی به این سفر بوده در میگیرد. ذهن افراد مخصوصاً نامزد الی که سراسیمه به شمال آمده و سپیده دوست نه چندان آشنا با الی ـ به این معطوف میشود که چرا الی با اینکه نامزد داشته است برای تجربه یک ازدواج با این جمع به سفر آمده است.
ب ـ در فیلم ماجرا، آنا ناپدید میشود. در جریره صخرهای که هیچ راهی به جایی ندارد، همگی به دنبال آنا می گردند. پدری که چندان با خصوصیات آنا آشنا نیست به محل میآید. اما در این میان بین کلود یا دوست آنا با نامزد آنا (ساندرو)، کششی ایجاد میشود و..
مانع شباهت بیشتر
شاید محدودیتهایی از قبیل سخت بودن بیان ارتباطهای عاطفی در سینمای ایران و مدت زمان کم4، موانع بزرگی بر سر راه اصغر فرهادی قرار داده است و گرنه با وجود این تقارنهای اساسی احتمال شباهت بیشتر دو فیلم بیشتر و بیشتر میشد.
محدودیت زمانی یا هر چیز دیگری باعث میشود که تقابل نامزد الی با این واقعیت که الی وجود او را در زندگیاش کتمان کرده است، کمتر در تیررس نگاه فیلمنامهنویس قرار گیرد.
اصغر فرهادی درسکانسهای درگیری افراد، جستجوی دلهرهآمیز برای یافتن آرش (کودکی که در هنگام ناپدید شدن الی در حال غرق شدن بود) و جستجوی الی خلاصه میشود. در صورتی که در فیلم «ماجرا» اثر میکلانژ آنتونیونی، پس از ناپدید شدن آنا (که گویا درک کرده بود با وجود دوستش کلودیا، جایی در جمع دوستانش که به سفر تفریحی آمدهاند ندارد)، ساندرو و کلودیا به یکدیگر علاقه نشان میدهند و در بحبوحه یافتن آنا، این علاقه و وابستگی بیشتر و بیشتر میشود شاید این جایگزینی معشوق که نمیتواند به عنوان رقابت عشقی به آن نگاه کرد و کاملاً از آن بحث جدا است، تنها نکته مشترکی باشد که بهصورتی ستودنی در هر دو روایت به گونهای مجزا، به تصویر درآمده است.
ختم کلام شخصیت
زن در آثار آنتونیونی، نظیر آگراندیسمان «شب و ماجرا» همواره به گونهای است که زن قدرت انتخاب دارد و این حق انتخاب خود را بر مرد تحمیل میکند و در این راه باعث درگیری افراد میشود. اما در فیلم اصغر فرهادی، این نگرش هرچند مورد توجه قرار میگیرد، اما به قصهای که شاید فرجامی باید، به راحتی با مرگ الی به پایان میرسد
نقطه پایان جمله سینمای ایران… (بهزاد افشاری)
… فیلم درباره ی الی را دیدم! نقطه ی پایان جمله ی سینمای ایران ! فیلم تکاندهنده ای که ترکیبی از تکنیک هالیوودی و مفاهیم ایرانی بود. فیلمی فیلمنامه محور و چند لایه، پر از تعلیق های کشنده و کشدار! بازی های حیرت آور و فیلمبرداری عجیب ! تدوین نرم و روایتی روان از انسان هایی که در ایران معاصر ما نفس می کشند………. این فیلم تلخ و استرس آور حسابی ایرانیزه شده و جزییات بسیار عجیبی دارد که رگ و ریشه ی آدم را از جا می کند. بازی شهاب حسینی، مانی حقیقی، صابر ابر و مریلا زارعی دیوانه کننده است. گلشیفته فراهانی هم در این فیلم دیگر شور خوب بازی کردن را درآورده! تا جایی که اگر هیات داوران جشنواره ی فجر امسال جایزه ای به او ندهند حتما در تاریخ سینمای ایران سند رسوایی خود را امضا کرده اند. ترانه علیدوستی هم نقش کوتاه و سرد و یخ کرده ی خود را به شکل معجزه ای به اصغر فرهادی و تماشاگران فیلم اهدا کرده است. دو سه بازیگر دیگر که نامشان خاطرم نیست هم خیلی خوب و روان بازی کرده اند. حتی بچه کوچولوهای فیلم هم اعجاز اعجاب آوری خلق کرده اند. الی معلم یک مهد کودک است که با وجود داشتن نامزد، با اصرار مادر یکی از بچه های مهد کودک راهی سفر شمال می شود تا با مردی که از آلمان آمده و می خواهد ده روز دیگر برگردد آشنا شود تا شاید مهرشان به دل هم بیفتد و با هم ازدواج کنند. الی از نامزد خود ناراضی بوده و قصد جدا شدن از او را داشته و… داستان هی می چرخد و می چرخد بدون آن که سرگیجه دچار آدم کند. دیدن فیلم درباره ی الی درست مثل این می ماند که شما را با سرعت بالا بچرخانند اما شما تصاویر را واضح و نامخدوش ببینید و سرتان گیج نرود. یعنی چرخیدن با سرعت و هیجان را تجربه کنید بدون این که آثار منفی اش عارض تان شود. بی شک فیلم هایی که پس از درباره ی الی ساخته خواهند شد نه از فرم و محتوا که از شیوه ی روایت و عمق داستان این فیلم تاثیر خواهند گرفت!اگر معتقد باشیم که قیصر مسیر سینمای ایران را تغییر داده است حتما حالا هم باید به این نتیجه برسیم که درباره ی الی سرعت پیشرفت سینمای ایران را در مسیر خودش افزایش چشمگیری خواهد داد.
یکی از تلخ ترین فیلمهای تاریخ سینمای ما(فهیمه خضر حیدری)
«درباره الی» فیلم محشریاست، یکی از تلخترین فیلمهای تاریخ سینمای ماست و در همین حال یکی از واقعنماترینشان. برای من «درباره الی» در ضمن یادآور «سیمای زنی در میان جمع» هاینریش بل است و شکل ایرانیزه شده و البته متفاوت این رمان. همه آدمهای این فیلم، عجیب واقعیاند، عجیب وجود دارند و زندهاند. تو آدمهایی را که در خیابان به رانندگی هم اعتراض دارند، آدمهایی را که با هم سفر میروند، شوخیهایشان را و سرخوشیشان را و بعد هم دعواها و جدلهایشان را خیلی خوب میشناسی. ابهام فیلم و فرارش از قضاوت قطعی، بر هولناکی پیچیده مفهومی به نام «حقیقت» اضافه میکند و دست آخر هم هیچ چیز روشن نیست. فیلم حتی با «آبروی از دست رفته کاترینا بلوم» - شاهکار دیگر نویسنده محبوبم، هاینریش بل – هم قابل قیاس است… هر قدر «سوپراستار» ریاکار و متظاهر و دروغپرداز و نصحیتکن و گندهگو است، «درباره الی» راست و مستقیم توی چشم بیننده نگاه میکند و بیهیچ تعارف و ملاحظهای زندگی روزمرهاش را که زندگی نیست «فرورفتن» است، «سقوط» است، برایش به تصویر میکشد. فقط کافی است نگاه کنید به تفاوت بازی « شهاب حسینی » در «درباره الی» و «سوپراستار». شهاب حسینی فیلم فرهادی خیلی دلنشین، خیلی قابللمس و خیلی انسانی است. اصلا خیلی خوب است اما همین آدم در فیلم تهمینه میلانی چنان ریاکارانه و خامدستانه پرداخته شده که حتی تحول از منفی به مثبتش هم حال بیننده را میگیردو حتی وامیدارش که از سر تمسخر به این همه ساده انگاری و پیش پا افتادگی بخندد. البته «درباره الی» را میتوان کلکسیون بازیهای خوب دانست. مریلا زارعی هم که هیچ جایزهای نگرفت در این فیلم واقعا درخشید…..
چرا قضاوت اینقدر مشکل است؟(نیما حسنینسب)
قضاوت درباره فیلمی که مضمون پیچیده و چندلایهاش اصلاً درباره “قضاوت”کردن است، کار سادهای نیست. اتفاق عجیب، نادر و منحصربهفرد جشنواره بیستوهفتم درست در همینجا شکل میگیرد و رخ نشان میدهد. بعد از چند روز گفتن و شنیدن، چند روز نوشتن و خواندن درباره اینکه ما (یعنی منتقد و نویسنده سینمایی) تا کجا و چقدر و چگونه حق و امکان و اجازه قضاوتکردن درباره کارها و آثار دیگران را داریم، ناگهان این نکته از دل یک فیلم و از پس پرده سینما بیرون آمد و همهمان را شگفتزده و مبهوت رها کرد. هیچ سالی تا به امروز به یاد نمیآورم که بحث داوری و قضاوت درباره فیلمها تا این اندازه جدی، پرحرفوحدیث و جنجالی شده باشد. روزنامهها و ویژهنامههای این روزهای جشنواره را که مرور کنید، به نکته کلیدی و به رمز و راز گوهر نهفته در پس ظاهر ساده «درباره الی… » میرسید. سینما به شکلی معجزهوار باز هم در یکی از عجیبترین اشکال ممکن نشان داد که خودبازتابندهترین و افشاگرانهترین رسانه و هنری است که ما آدمهای امروزی در اختیار داریم تا در این آینه شفاف چهرههای مختلف خودمان و دیگران (چه فرقی میکند؟) را ببینیم و بعد که همهچیز تمام شد و پرده فرو افتاد، ارزشگذاریاش کنیم و داوری و نظر و (باز هم تکرار میکنم) “قضاوت”مان را درباره چیزی که دیده بودیم در معرض نقد و داوری بقیه قرار بدهیم. این پیچیدهترین نکتهای است که «درباره الی… » را در جشنواره امسال به اتفاقی تکرارنشدنی تبدیل میکند و بر ماندگاریاش مهر تأیید میزند. تکرار مکررات است نوشتن درباره «درباره الی… » با این اسم بامسما که مثل خود فیلم همانقدر ساده به نظر میرسد که پیچیده و آن سه نقطه پایانی که این اسم ساده را تا فرسنگها دورتر از چیزی که دربارهاش تصور میکردیم امتداد میدهد، جلو میبرد و همچنان مبهم و رازآمیز و بیپایان نگهش میدارد. تکرار مکررات است تعریفکردن از «درباره الی… » و توصیف ویژگیها و قابلیتهای سینمایی کمنظیرش در میان تولیدات سینمای ایران و تشریح و تحلیل دلایل این تمایز و تفاوت. اینها را این روزها حتماً آنقدر خواهید خواند و خواهید شنید که ترجیح میدهم عجالتاً از این روند پرشتاب و رقابت پرسرعت بر سر توضیح و توصیفشان دست بکشم و بگذارم تا زمان، خودش موقع و امکان داوری سینمایی درباره فیلم را فراهم کند. چیزی که تصور میکنم تکرار مکررش لازم و واجب است و جایش میان اینهمه تعریف و تمجید بهحقی که این روزها نثار کیفیت فیلم و فیلمساز و تکتک عوامل یکهاش میشود خالی است، اشاره به همین قابلیت خودبازتابنده و افشاگرانه آن است. «درباره الی… » در سالی به جشنواره فجر آمد که همه مشغول قضاوتکردن دیگران بودیم. عدهای داوری فیلمها و سازندگانش را بر عهده گرفته بودند و گروهی درباره این داوریها و ارزشگذاریها قضاوت میکردند و میکنند و خواهند کرد. لحظهای به این موقعیت فرضی فکر کنید که «فیلمهای جشنواره» همان الی فیلم «درباره الی… »” هستند و هرکدام از ما که این روزها بهقدر فضا و فرصت و امکانی که در اختیارمان بود، در مورد «فیلمهای جشنواره» گفتیم و نوشتیم، همان «همسفران و شخصیتهای دیگر» فیلم هستیم. تازه حالا بازی پیچیده و رازآمیز اصلی شروع میشود که هرکدام در خلوت خودمان دوست داریم جای کدام شخصیت و کدام همسفر الی باشیم و در نوشتهها و اظهارنظرهایمان کدامشان بهنظر میرسیم. اگر بخواهیم این بازی دشوار را ادامه بدهیم، میشود جلوتر هم رفت و به این نتیجه رسید که اصلاً هرکدام چقدر امکان درست و فضا و موقعیت واقعی برای قضاوت در اختیارمان بود، چقدر از چیزی که قضاوتش کردیم شناخت و آگاهی داشتیم و از آن مهمتر داوریهایمان تا چه حد شفاف و از روی انصاف و براساس دادهها و اطلاعات و اعتقادمان بود و تا چه حد برمبنای خیلی چیزهای حاشیهای و فرامتنی و دور از واقعیت دیگر. درس مهم و اساسی و فراموشنشدنی «درباره الی… » شاید همین باشد که اصغر فرهادی با ساخت این فیلم - خواسته یا ناخواسته - ما را درگیر و گرفتار حقیقت و واقعیت قضاوتهایمان کرد. از این منظر، یک وجه جدی و شاید نادیدهگرفتهشده «درباره الی… »، فرصتی است که به تماشاگرش میدهد که در قضاوتها و ارزشگذاریهایش در برابر چیزهای دیگر فکر کند و به این نتیجه برسد که در جایگاه کدام شخصیت فیلم است و دلش میخواست جای کدامیکی باشد. الی اینجا تمثیلی از فیلمها و اصلاً خود سینماست و ما که بیننده و داور و منتقد و نظردهندهاش هستیم، رودرروی آزمون دشواری قرار گرفتهایم… و فرصت فکرکردن درباره این رودررویی دشوار و جذاب و خطیر مثل همان سه نقطه انتهایی نام فیلم میتواند تا کجاها که امتداد داشته باشد.
درباره سکانس کلیدی پانتومیم در “درباره الی”(امیر پوریا)
کار با جمع پرتعدادی از شخصیت ها در فضایی محدود، همواره این خطر فرعی ولی مهم را دارد که اهمیت فردیت آدم ها کاهش پیدا کند، برخی بی هویت یا در مسیر درام، بی کاربرد به نظر برسند و برخی اصلاً قابلیت طرح پیدا نکنند. اما اصغر فرهادی در جایگاه فیلمنامه نویس، به شکل هایی و اصغر فرهادی به عنوان کارگردان، با توجهاتی کوشیده اند هویت، فردیت و اهمیت همه شخصیت های جماعت حاضر در ویلای ساحلی فیلم «درباره الی» را حفظ کنند و بدون روش های سنتی همچون تخصیص واحدهای روایی جداگانه به تک تک آدم ها، در دل همان روایت جمعی طوری به هرس بپردازند و ترسیم اش کنند که در نیمه دوم فیلم، هر کدام از ما بیننده ها می توانیم بگوییم هر کدام از شخصیت ها در چه موقعیتی چه رفتاری ممکن است بکند و چه ممکن است بگوید و چه انتظاری از کدام نمی رود و…. یعنی تمام حدسیاتی که عموماً فقط درباره شخصیت اصلی یک فیلم بر اساس شناخت مان از او می توانیم مطرح کنیم، اینجا درباره یکایک آدم ها و حتی بچه ها قابل طرح است. زمینه این شناخت را عناصر مختلفی در چیدمان فیلمنامه و اجرای کارگردان و فیلمبردار و بازیگرانش فراهم می کند. یکی از این عناصر کلیدی، فصلی از نیمه نخست فیلم است که همه دوستان خانوادگی جمع شده در ویلا را یک جا و در حال بازی پانتومیم نشان می دهد. الی (ترانه علیدوستی) مادر معمولاً غایب یک شخصیت مشهور کارتونی را به عنوان سوال پانتومیم اش بازی می کند. منوچهر (احمد مهران فر) با کلاه کابویی نام یک وسترن سرجو لئونه را سوال بازی اش قرار می دهد. آرش (متین فتوره چی) که بچه پیمان (پیمان معادی) و شهره (مریلا زارعی) است تحت تاثیر پانتومیم الی، پدر را به عنوان سوال انتخاب می کند. خود پیمان با عبارتی در اشاره به همسرش و دوستانش، همکلاسی های دانشکده را می ستاید و پانتومیم نازی (رعنا آزادی ور) خوابی را تعریف می کند که در آن چیزی را از دست داده است. اینها هر کدام می توانند بامزه یا بی مزه باشند و حتی کل صحنه می تواند فقط کارکردی واقع نمایانه برای دستیابی به بیشترین میزان نزدیکی به زندگی جمعی جوان در ویلایی در شمال را پیدا کند (خصلت واقع نمایی که به خودی خود در این سینما کمیاب است، برای «درباره الی» یکی از کوچک ترین دستاوردها به حساب می آید). اما در نیمه دوم و بعد از بروز وقایع پیش بینی ناپذیر و - مهم تر- واکنش های بسیار طبیعی ولی غریب یکایک آدم ها نسبت به این وقایع، رگه های بسیار محو و خفیف و ظریفی از کاربرد هویت شناسانه و درام پردازانه تک تک آن لال بازی ها روشن می شود؛ بازی الی به رابطه عاطفی فرزند و مادر، بازی منوچهر به سه خصلت ازلی/ ابدی رفتارهای انسانی، بازی آرش به مرکزیت تاثیر یک نفر بر جمع، بازی پیمان به اساسی بودن دغدغه قضاوت در بخش بعد از روی دادن آن وقایع و بازی نازی به حس همگانی ترس از مرگ اشاره می کند (ربط اینها به وقایع را طبعاً با تماشای فیلم به دست می آوریم). آدم ها هم دارند خودشان را می شناسانند و هم نسبت خود و حتی بقیه را با الی تعریف می کنند. حتی نبودن سپیده (گلشیفته فراهانی) در بین اجراکنندگان این فصل هم به بلاتکلیفی ذهن و حس و برداشت این آدم نسبت به الی، ربط پیدا می کند؛ با اینکه خود او الی را به جمع دعوت کرده است.
ماجرای اقای فرهادی(امیر قادری)
بهترین فیلم جشنواره بیست و هفتم؟ شوخی میکنید؟ فقط همین؟ ساعت دو نیمه شب است و درباره الی الان تمام شده و باید دربارهاش خیلی بیشتر از اینها فکر کنیم و خیلی بیشتر از اینها بنویسیم. فعلا فقط این را داشته باشید که درباره الی، به کارگردانی اصغر فرهادی را باید در مقیاس بهترینهای تاریخ سینمای ایران و بهترینهای سال 2008 میلادی (و نه فقط در حوزه سینمای ایران) سنجید. بزرگ فیلمی است حیرتانگیز. تعریفی که ما از سینمای مدرن و متفاوت داریم. همان فیلمی که میشود آن ابهام بزرگ عزیز را دروناش کشف کرد، اما نمیتوان به کف آورد. و این فرصتی است برای ما تا تلقیمان را از سینمای مدرن رو کنیم. در جشنوارهای که اغلب فیلمها میخواهند تمام کوتاهیها و کمبودهایشان را با توسل به عباراتی مثل همین مدرن و متفاوت بپوشانند. آن حجم مبهم غیر قابل توصیف، درون فیلمی وجود دارد که خیلی ساده شروع میشود و خیلی ساده پیش میرود و از این هم سادهتر تمام میشود. اما همواره، آن وجود مبهم چون ابری در فضای بالای سر ما در سالن سینما پرواز میکند، گاهی فکر میکنیم میبینیماش، اما فرود نمیآید، و فرار میکند. درباره این فیلم نمیشود زود دربارهاش قضاوت کرد. نه به این دلیل که ارزشاش مشخص نیست (که در این باره شک نداشته باشید)، به این خاطر که تحلیل اثر کار سادهای نیست. و تحلیل این فیلم مثل هر اثر مدرن دیگری، به قول دیوید بوردول گستراندن ابهام آن است تا معنا کردناش. (نصفه شبی درست یادم است؟ مجید اسلامی ده سال پیش در نقدی بر سینمای آنتونیونی، چنین چیزی را نقل کرده بود. ) ندیدهام کارگردانی که به اندازه اصغر فرهادی، پیشرفتاش محسوس باشد. فیلم به فیلم و رو به جلو. حتی فاصله فیلم خوب چهارشنبه سوری هم با این یکی فراوان است. بعد از مورد تقریبا مایوس کننده دایره زنگی (که البته فرهادی فقط فیلمنامهاش را نوشته بود) حالا این بازگشتی فوقالعاده برای فیلمسازی است که این قدرها هم دیگر ازش انتظار نداشتیم. از الان میتوانیم قلممان را صابون بزنیم برای نوشتن نقدی لذیذ با مقایسهای میان ماجرای آنتونیونی و درباره الی اصغر فرهادی، یا از آن هم جذابتر: درباره الی به مثابه یک فیلم نوآر. (حواستان بود؟ هم کارآگاه داشت، هم جنایت، هم گروه آدمهای مشکوک و مظنون. ) و خدا خودش کمک کند که فیلم را با تحلیلهای دست پایین اخلاقی دست کم نگیریم و کوچکاش نکنیم. البته درباره الی اثری اخلاقی است، اما شبکه پیچیدگیهای اخلاقی آن، بعید میدانم به پاسخ درست و روشنی برسد و این تازه لایه نخست فیلمنامه بسیار ساده و در عین حال بسیار پیچیده آن است. بعد تازه میرسیم به اجرای درجه یک فرهادی با آن تسلط محشری که بر میزانسنهایش دارد و به نظرم درباره الی، میتواند از این زاویه، یکی از بهترین نمونههای تدریس باشد. چطور فرهادی رد حرکت بازیگران در هر نما را طراحی میکند، تداوم نماها چطور رعایت میشود و سیر نماهای فیلم چگونه مسیر نگاه تماشاگر را تغییر میدهد؛ بی آن که تماشاگر متوجه کلکهای متوالی فیلمساز در پناه این ظاهر به شدت ساده شود. درباره الی به خصوص به این درد میخورد که متوجه باشیم هنوز میشود فیلمهای باورپذیری ساخت، بی آن که ذرهای از واقعنمایی ظاهر کار کاسته شود. از این بهتر نمیشود. فرهادی و بازیگراناش و فیلماش نشان افتخار ما در جشنواره برلین هستند. مسافر عزیز ما هستند. داریم پزشان را میدهیم. فقط کاش اصغر فرهادی میتوانست ذهناش را کاملتر از آن چیزی که الان هست، بکند. فرهادی همان جور که توانایی نمایش طبقه متوسط گناهکار امروز ایران را دارد، همان جور که میتواند این قدر خوب نگاه کند و چنین ظریف، رگههای گناه و تباهی پنهان را در زندگی روزمره ما بجورد، در عین حال باید بتواند مردان و زنان دوست داشتنی دیگری را هم خلق کند. این همان کاری است که سالهای سال داریوش مهرجویی انجام داده است. همه این تباهیها را دیده است و باز اعتقادش را به ذات مقدس انسان از دست نداده است.
”درباره الی” و مقایسه دوروایت (هومن ظریف)
این که گفته میشود اثری هنری شبیه اثر دیگری است، واقعیتی است که در ذات آن هیچ معنا و منظور خاصی نهفته نیست. همان میزان که اقتباس در سینما مورد تمجید است، بسیاری از آثاری که همچون شتری بر نردبان شبیهسازی شدهاند و البته مایة آبروی نسخه اصیل آن، مورد نکوهش قرار گرفته و میگیرند. به هرحال ذکر تشابه دو فیلم، تخطئه یک دیدگاه تروتازه نیست. چه بسا در فراز و نشیب یک اثر بلند سینمایی بارها دیده شده است که به یک حادثه با روایتهای گوناگونی مواجه میشود. حال اگر این مسأله در عرض یک فیلم سینمایی قابل تأمل و ستایش است، پس میتوان در طول اثر هم آن را قابل قدردانی دانست. اقتباسهای سینمایی کارگردانان مختلف از رمان یک نویسنده مطرح جهانی، نمونه بارز ارزش تنوع لهجه روایی در برخورد با یک اثر است. اما سینمای ایران امروزه برخلاف آنچه در فرهنگ این سرزمین متجلی است، برخلاف جریان چندین هزار ساله شنا میکند. ودیعت و امانت و احترام به حق معنوی انسان و حتی دیگر موجودات در آیینها ومذاهب متنوع ایرانیان بارز و آشکار است. نیازی نیست که با لفظ پرطمطراق «کپیرایت» بدون بیان فارسی و معادل فرهنگستانی آن، به فرهنگ آن سوی آب پناه ببریم و کپیرایت را سوغات فرنگ بدانیم.
این که فیلم آژانس شیشهای، بدون دیده شدن فیلم «بعدازظهر سگی» ساخته شده بود، یا فیلم «تکیه بر باد» شباهتی به فیلمی از وودیآلن1 دارد، صرفنظر از همه معانی ریز و درشتی که انتقال میدهد، نشانه بارزی از نادیده گرفتن حقوق معنوی انسانهاست. هرچند که از زیبایی روایتهای جدید نمیکاهد. «اصغر فرهادی» که در ایران بیش از آنکه به خاطر داستانهایش شناخته شده باشد، به خاطر کارگردانی فیلم چهارشنبهسوری شهره است، در همان گامهای نخست نشان داده است که اگر سبکی هم برای بیان تصویری داستانهایش ندارد ولی در پی یافتن دیدگاهی «شخصی» است. امتداد این تلاش او برای دست یازیدن به سبک، زمانی بارور میشود که او در گذران این راه، حرفهای پیش رود. عیبی نداشت که او در عنوانبندی فیلم جدید خود، ذکری از آنتونیونی2 فقید میکرد و همانطور که گفته شد، این مایة بالیدن است که هنرمندی تلاش کند یک تجربه موفق را بار دیگر از زاویهای بومی و شخصی جلوی دوربین ببرد. منبع : وبلاگ فرزاد حسنی با اندکی تلخیص