سینمای ایران♦ در باره الی/3‏

نویسنده
فرزاد حسنی

به تنهائی پرونده کاملی در باره “ در باره الی” فراهم کرده است. مطلبی پرو پیمان از او وبعد هم دستچین یادداشت های ‏نویسندگانی سینمائی در باره این فیلم. ‏

eli4_1.jpg

‎ ‎همه چیز درباره “درباره الی… “‏‎ ‎
‏ ‏
نمی شود درباره این فیلم صحبت کردو اشاره ای به حاشیه های آن نداشت. بنابراین قبل از بررسی فیلم “درباره الی” به ‏بررسی حاشیه های این فیلم که تا روزهای قبل از اکران متاسفانه از خود فیلم نیز پررنگ تر شده بود اشاره می کنم. ‏
البته باید یادآوری کرد که پس از اکران فیلم و تماشای آن توسط منتقدان و علاقمندان به یکباره شاهد جایگزینی متن به ‏جای حاشیه شدیم و به یکباره شاهد فراموش شدن تمامی حاشیه های فیلم و توجه و تمرکز تماشاگران به خود موضوع ‏فیلم بودیم. حاشیه از کجا شروع شد؟ اولین حاشیه از انتخاب بازیگران فیلم شروع شد. ظاهرا اهالی سینما از مدتها پیش ‏و زودتر از مردم از حضور “گلشیفته فراهانی” در سینمای هالیوود و هنرنمایی او در فیلم “پیکره دروغ ها” به ‏کارگردانی “ریدلی اسکات” و بابازی “راسل کرو” و “لئوناردو دی کاپریو “، مطلع بودند وتا قبل از اکران از ‏احتمالات پیش بینی نشده ای در مورد سرنوشت هنری” گلشیفته فراهانی” سخن های زیادی در محافل خصوصی هنری ‏به گوش می رسید. ‏

فرهادی در چنین شرایطی ریسک بزرگی کرد و دست به انتخاب “گلشیفته فراهانی” برای نقش اول فیلمش زد. ‏
تا زمان کلید خوردن فیلم و نیز پیش خبر منتشر شده مربوط به تولید این فیلم، علاقمندان به سینما و بخصوص آثار ‏فرهادی در جستجو و کنکاش معمول در خصوص این فیلم و فهرست بازیگران آن بودند که اخبارش به تدریج در ‏نشریات درج می شد. با اضافه شدن “ترانه علیدوستی”، “مریلا زارعی”، “شهاب حسینی”، “پیمان معادی”، “رعنا ‏آزادی ور” و سرانجام “مانی حقیقی” فهرست بازیگران این فیلم تکمیل شد. ‏

در پیش خبرهای منتشر شده در مطبوعات در باره قصه این فیلم یک داستان یک خطی منتشر شد :“سه خانواده جوان به ‏عنوان یک سفر تفریحی به شمال می روند و…. “‏

بامطرح شدن خبر حضور “گلشیفته” در فیلم هالیوودی و نیز بعد از آن سفر وی به خارج از کشور (ابتدا به فرانسه و ‏سپس آمریکا)و حضور روی فرش قرمز و مراسم معرفی فیلم با حضور عوامل فیلم از جمله “دی کاپریو” و “راسل ‏کرو” با ظاهری بدون حجاب (که باعث جنجال خبری بسیار زیادی در ایرن و سایر نقاط جهان شد) و به دنبال آن انتشار ‏مصاحبه هایی به نقل از گلشیفته در نقد سینما ایران، اولین تردیدها در توقیف فیلم درباره الی مطرح شد. (شد حکایت گنه ‏کرد در بلخ آهنگری…. ) ‏

نکته جالب اینکه این فیلم با دریافت مجوز و با رعایت کامل تمامی قوانین جاری در کشور ساخته شده بود و برای اولین ‏بار بود که از شایعه توقیف فیلم بخاطر رفتار و عملکرد یکی از بازیگران در موضوعی که هیچ ربطی به این فیلم ‏نداشت سخن گفته می شد. ‏

به این ترتیب فیلم قبل از حضور در جشنواره فیلم فجر با حاشیه های زیادی مواجه شد. ‏
فیلم به موقع به جشنواره فیلم فجر تحویل شد اما در فهرست اولیه اسمی از آن به میان نیامد. همزمان با این جشنواره، ‏فیلم که پیش از این برای جشنواره برلین نیز ارسال شده بود، در بخش مسابقه اصلی این جشنواره نیز پذریرفته شد و در ‏چنین حالتی وضعیت تصمیم گیری مسئولین را دشوارتر کرد. ‏

در این میان فرهادی از هر گونه واکنشی خودداری کرد و سکوت کامل اختیار کرد، رفتاری که از او بعید بود (بیاد ‏بیاورید نامه نگاری های او را در باره فیلم “دایره زنگی” ). در چنین شرایطی سرنوشت فیلم و حضور آن در جشنواره ‏با دو طیف گره خورده بود. اول طیف هنرمندان و اهالی سینما که تلاش گسترده ای را برای حضور این فیلم در ‏جشنواره داشتند. از جمله اهالی سینما که در این زمینه تلاش فراوانی را داشت “ابراهیم حاتمی کیا” بود که در این دوره ‏به عنوان یکی از اعضای هیئت داوران سودای سیمرغ هم مطرح بود. وی در مذاکرات رسمی و غیر رسمی متعهد شد ‏در صورت اکران فیلم در جشنواره شاهد حضور “گلشیفته فراهانی” در جشنواره برلین با حجاب کامل خواهیم بود ‏‏(اتفاقی که افتاد). و اما طیف دوم، از سوی دیگر درگیری و کشمکش بیشتر سیاسی میان مشاور هنری رئیس جمهور ‏‏(شمقدری)و وزیر ارشاد (صفارهرندی)سرانجام به نفع شمقدری تمام شد و به تقاضای وی رئیس جمهور نامه ای را ‏برای رفع مشکل این فیلم منتشر کرد و سرانجام فیلم در آخرین روزهای جشنواره در وضعیتی بسیار نامناسب اکران شد. ‏
بسیاری از علاقمندان در روز اول اکران فیلم بیش از خود فیلم به دنبال حاشیه های ایجاد شده به تماشای آن شتافته بودند ‏اما وقتی از سالن بیرون آمدند حاشیه ها رنگ باخته بود. “درباره الی “یک فیلم عجیب بود و یک اتفاق مهم در سینمای ‏ایران. ‏
‏ ‏
‎ ‎سینما شناسی اصغر فرهادی‎ ‎‏ ‏

پس از فیلم های “شهر زیبا”، “رقص در غبار” و “چهارشنبه سوری” این چهارمین تجربه سینمایی فرهادی است. نکته ‏جالب در کارنامه سینمایی فرهادی ارتقا مستمر کیفی کارهایش از هر کار به کار دیگر است. ‏

یقینا “درباره الی” چند پله فراتر از کار دیگر فرهادید یعنی “چهارشنبه سوری” است و چهارشنبه سوری بالاتر از….. ‏
به این ترتیب فرهادی با این فیلم باوجود کارنامه جمع و جور خود جایگاه خود را در سینمای ایران به عنوان یک ‏کارگردان مهم و تاثیر گذار تثبیت کرد. ‏

eli4_2.jpg

‎ ‎داستان درباره الی‎ ‎

اصل داستان را می توانید در چندخط برای شنونده تعریف کنید: سه خانواده، که ظاهرا پیش از این در دوران دانشگاه با ‏یکدیگر هم کلاس و هم دوره بوده اند (دانشکده حقوق ) تصمیم به یک سفر سه روزه تفریحی به مقصد شمال می گیرند. ‏در میان این سه خانواده دونفر نیز به عنوان میهمان حضور دارند. اولی احمد است که از هم دوره ای های همین سه ‏خانواده است و درآلمان زندگی می کند و به تازگی از همسر آلمانی اش جدا شده و برای یک سفر ده روزه به ایران آمده ‏و دومی “الی “معلم مهد کودک فرزند یکی از همین خانواده ها است (فرزند سپیده و امیر) که به اصرار سپیده و برای ‏آشنا شدن با احمد در این سفر بقیه را همراهی می کند….. در میانه سفر و یک روز پس ازاقامت خانواده ها در یک ‏ویلای مشرف به دریا ناگهان یکی از بچه ها (آرش) در دریا غرق می شود. دوستان پس از اطلاع از غرق شدن کودک ‏به همراه ساکنان بومی به نجات کودک می شتابند وبا تلاش بسیار او را از غرق شدن نجات می دهند. امااین پایان ماجرا ‏نیست….. “الی” گم شده و کسی ازاو خبری ندارد. از اینجا به بع دداستان وارد فضای ترس و اضطراب و تعلیق می ‏شود. ‏

‏”درباره الی” داستانی ساده دارد. عده زیادی ازعلاقمندان به سینما معتقدند که بخش اول فیلم به فیلم “حادثه” یا “ماجرا” ‏ساخته “میکل آنجلو آنتونیونی” شبیه است و احتمالا برداشتی از این فیلم است. “الی ” در میانه فیلم ظاهرا در دریا غرق ‏می‌شود و سایر شخصیت‌ها تا پایان فیلم به دنبال او می‌گردند تا سرانجام جسدغرق شده او را که توسط پلیس از آب ‏گرفته شده را در پزشکی قانونی پیدا می کنند. اما همین داستان ظاهرا ساده و چند خطی برای اصغر فرهادی دستمایه ای ‏شده است جهت تولید فیلمی جذاب و با درونمایه ای اجتماعی و با نگاهی نقادانه به جامعه امروز ایران. فیلم با یک ‏فضای شاد و پرشور شروع می‌شود در ابتدای فیلم شاهد حرکت خودروهای مسافران در تونل های مسیر تهران - شمال ‏هستیم که با جیغ و فریاد شادی و شور خود را از این سفر نشان می دهند. ‏

اما شور و شوق حاکم بر فضا و حاضرین از زمان وقوع حادثه و پس از اطلاع حاضرین از گم شدن الی، لحنی ‏تراژیک می‌گیرد و در فضایی تیره تر ادامه پیدا می‌کند. الی تنها به این دلیل با جمع به این سفر آمده تا با احمد آشنا شود ‏و احتمالا با او ازدواج کند. احمد در سفر به ایران قصد دارد با دختری برای ازدواج آشنا شود. نخستین برخورد الی و ‏احمد می‌تواند سامان دهنده مناسبی برای رابطه آنها در آینده باشد، اما این آشنایی تازه با فاجعه ای که برای الی پیش ‏می‌آید، نافرجام می‌ماند. ‏
‏ ‏
‎ ‎قبل از تحلیل‎ ‎‏ ‏

‏”فران” زنگ زده بود. از بد روزگار بهش گله کردم و از دورنگی اطرافیان که در ظاهر با تو رفتاری خوب دارند اما ‏در پشت پرده و به محض غیبت و عدم حضورت در میان جمع، تورا با رگباری از حرف و حدیث ها و تهمت ها می ‏نوازند. همه را شنید و شنیدو تایید کرد و یک جمله گفت : “تو که نمی تونی جلوی دهن مرم رو بگیری و اصلا ‏تومسئول این کار نیستی “جمله ای بسیار تاریخی و اساسی بود تو زندگی من. من هر چه کنم نمی توانم جلوی حاشیه ها ‏و حرف و حدیث ها و به لجن کشیدن شخصیت و اعتبارم را از جانب دیگران بگیرم و این یک جدال نابرابر است. این ‏خصوصیت ایرانی جماعت است :غیبت، تزویر، ریا، دروغگویی متداول که به مصلحت اندیشی ترجمه می شود، عدم ‏رعایت امانتداری (در حرف و عمل)، زیر پا گذاشتن اخلاق و…. این موارد و بسیار دیگر که نیاوردم برای ایرانی ‏جماعت عادت شده است. اگر غیبت نکند گویی چیزی کم دارد و اگر کسی را در سایه جملاتش به مسلخ نبرد یا به لجن ‏نکشد انگاری روزش روز نیست. اگر همه تقصیرها را به گردن دیگری نیندازد محکوم می شود پس برای بقا حق دارد ‏این کار را بکند و اصولا این امر را اتخاذ یک تاکتیک موثر می داند. اگر دروغ می گوید صلاح است و اگر ریا می کند ‏به خاطر تضمین منافعی است که به آن وابسته است و یا به آن نیاز دارد. “درباره الی “انگشت گذاشته روی برخی از ‏این خصوصیات ریز ایرانی جماعت که هر روزه در اعمال و رفتار خودمان می بینیم و متاسفانه آنقدر فراگیر و جاری ‏و ساری شده که به نظر کاملا معمولی و بدیهی است. ‏
‏ ‏
‎ ‎تحلیل ماجرای الی‎ ‎‏ ‏

تقریبا نیمی از فیلم (حدود 45 دقیقه )را شاهد سرخوشی خانواده های عازم سفر در طول راه و نیز به هنگام گرفتن ویلا ‏و تدارک غذا و تفریح و سرگرمی آنها هستیم. این فضاها اینقدر شاد و صمیمانه و عین زندگی واقعی تصویر شده اند که ‏بیننده به راحتی آن را باور می کند و تصور می کند که واقعا در شمال است و یکی از اعضای همان خانواده ها است: با ‏آنها همبازی می شود، می رقصد، حرکات مسخره از خود در می آورد، جوک تعریف می کند، والیبال بازی می کند، ‏قلیان می کشد و حتی با آنها بازی جمعی “پانتومیم “را انجام می دهد و سعیمی کند در این بازی درست حدس بزند و به ‏همین دلیل است که در لحظه وقوع حادثه همچون دیگر اعضای این خانواده ها دچار تغییر فاز ناگهانی از سرخوشی به ‏ترس و اضطراب می شود و بعد از نجات کودک در تلاش برای یافتن الی همراه دیگران می شود. داستان واقعی از ‏زمان گم شدن الی شروع می شود. الی گم شده است و هنوز مطمئن نیستند که او به یکباره جمع را ترک کرده و به ‏تهران برگشته و یا اینکه برای نجات کودک خود را به آب انداخته است و یا اینکه……. در پایان فیلم وقتی جسدالی را ‏در سرخانه می بینیم متوجه می شویم که اودر دریا غرق شده است اما تحلیل در خصوص نحوه یا دلیل غرق شده الی ‏برعهده خود تماشاگر است :الی برای نجات کودک غرق شده است یا به عمد خود را به اب انداخته است؟؟؟!….. دلیل ‏مرگ الی هر کدام از این دو مورد که باشد فرقی در اصل ماجرا نمی کند چرا که ماجرا چیز دیگری است. اما برای ‏اینکه پاسخی هم بدهیم به کسانی که در باره نحوه مرگ الی سوال می کنند به یک جمله کلیدی رد و بدل شده میان احمد و ‏الی در زمانی که برای خرید از جمع جدا می شوند توجه کنید :” یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است. “ کسی چه ‏می داند شاید همین جمله اساسی کلید و آدرس را به الی داده باشد. اما این مهم نیست…. مهم خود الی است. الی تا زمانی ‏که هست از سوی تمامی حاضرین به عنوان دختری خونگرم و دوست داشتنی و آرام (که مناسب برای ازدواج با ‏دوستشان احمد است) مورد استقبال قرار می گیرد و به خوبی در میان جمع پذیرفته می شود اما درست از زمانی که به ‏یکباره ناپدید می شود سیمایی غریبه و ناشناخته برای جمع پیدا می کند آنها تازه شروع به پرسش در مورد او می کنند ‏نه از خود الی بلکه از خود. آنهاحتی نام واقعی او را نمی‌دانند. تنها پس از ناپدید شدن اوست که دیگران راجع به او ‏کنجکاوی می‌کنند و می‌کوشند همه چیز را “درباره الی” بدانند. اما هرچه بیشتر می‌کاوند به آگاهی های کمتر و مشکوک ‏تری دست می‌یابند. الی برخلاف ظاهر ساده اش، شخصیتی بغرنج و تا حدی مرموز پیدا می‌کند. جمع درباره او جز ‏مجموعه ای از دروغ ها و نیمه حقیقت ها چیزی نمی‌داند. به نظر می‌رسد که او قصد داشته زندگی خود را از دیگران ‏پنهان نگه دارد. او به دلایلی نه چندان معقول به نزدیک ترین کسان خود مانند خانواده و نامزدش دروغ گفته است. ‏جستجو در سرگذشت و زندگی الی برای کشف حقیقت، به ویژه در بخش دوم فیلم به مضمون اصلی فیلم بدل می‌شود. اما ‏این خمیرمایه، برخلاف معمول در سینما، در ساختن شالوده ای جنایی به کار نمی‌رود، بلکه با کاوش روانی شخصیت ‏ها همراه می‌شود و معضلات اخلاقی آنها را به نمایش می‌گذارد. تمامی جمع در برخورد با الی با پرسشهای بی شمار ‏مواجه هستند. در ابتدا جمع که تصور می کند الی برای نجات کودک خود را به آب انداخته از گم شدن او اظهار ناراحتی ‏زیادی می کند اما هر چه زمان می گذردو پرسش های ذهنی بیشتری درباره الی مطرح می شود، جمع نیز از الی بیشتر ‏فاصله می گیرند و موضع گیری های منفی درباره الی بیشتر می شود. حالا کسانی که تا دیروز او را به زیبایی در میان ‏جمع خود پذیرفته بودند به صراحت زبان به انتقاد از الی می گشایند و این در حالی است که مجموع دانسته هایشان ‏درباره الی نیز به یک اندازه است. ظاهرا سپیده که الی مربی مهد کودک فرزند اوست (و الی به پیشنهاد و اصرار او به ‏این سفر آمده )کمی بیش از دیگران در باره الی مطلع است. سپیده (گلشیفته )بیش از دیگران نگران سرنوشت الی است ‏ودر این راه احمد را همراه خودمی بیند. راستی سپیده در مورد الی چه چیزی بیش از جمع می داند؟این پرسشی است که ‏جمع را و بیش از همه امیر همسر سپیده (با بازی درخشان مانی حقیقی)را آشفته کرده است. در ادامه فیلم می بینیم که ‏میزان دانسته های سپیده درمورد الی کمی بیشتراز جمع است اما همین اندک دانسته های کلیدی سپیده وقتی که با جمع به ‏اشتراک گذاشته می شود حقیقتی تلخ را در جمع آشکار می کند و به عملکرد جمعی در باطن غلط اما در ظاهر مصلحت ‏آمیز می انجامد. ‏

از اینجا به بعد است که جمع در یک تکلیف جمعی به آنچه که معتقدند درست است (یعنی زیرپا گذاشتن اخلاق )عمل می ‏کنند و این کار خود را مصلحت و به نفع جمع تعبیر می کنند. ‏

الی که حالا دیگر نیست و فرقی نمی کند زنده باشد یا مرده در هر حال نیست و بنابراین جمع به خود حق می دهد ‏هرنوع که دلش می خواهد در مورد او به قضاوت بنشیند و حکم صادر کند. دانشجویان سابق حقوق که ظاهرا باید مدافع ‏حقوق انسانها باشند برای نجات خود به راحتی حقوق انسانی الی را زیر پا می گذارندو در نبودش دست به تخریب او ‏می زنند. ‏

اینجاست که فرهادی دست روی نقطه حساس جامعه ایرانی می گذارد، آنجا که وقتی پای مصلحت به میان می آید حاضر ‏است به سادگی اخلاق را زیرپا بگذارد و آنجا که در نبود یک فرد، مانده ها و دیگران به سادگی می توانند حیثیت و ‏آبروی او را زیر سئوال ببرند. در لابلای فیلم و با اطلاع رسانی قطره چکانی سپیده متوجه می شویم که الی دوسال است ‏که نامزد دارد و در گفتگو با سپیده از قصد خود برای برهم زدن نامزدی صحبت کرده و نیز متوجه می شویم که سپیده ‏از مدتها قبل از سفر احمد به ایران عکسها و اطلاعاتی درباره الی را برای وی ارسال کرده است و الی نیز کاملا در ‏جریان داستان احمدبوده و به شرطی که دیگران مطلع نشوند حاضر شده به این سفر بیاید تا با احمد آشنا شود. پس ‏تااینجای ماجرا شاهد بی اخلاقی فرهیخته ترین شخصیت فیلم یعنی الی هم هستیم که در عین داشتن نامزد و تعهدات ‏اخلاقی به وی حاضر می شود برای آشنا شدن با مردی دیگر و احیانا شروعی جدید به این سفر بیاید و سپیده و احمد دو ‏سوی دیگر این بی اخلاقی هستند که در عین اطلاع از ماجرای الی، اینچنین به پیوندی جدید می اندیشند. فیلم نشان ‏می‌دهد که نه تنها الی، بلکه همه شخصیت ها، نزدیک ترین و صمیمانه ترین روابط خود را با دروغ و فریب آمیخته اند. ‏فیلم روی هم از ساختی درست برخوردار است و با وجود شخصیت های گوناگون و گفتارهای فراوان، خط روایتی ‏روشنی دارد که بر محور شخصیت الی تا نهایت به خوبی پیش می‌رود. الی هرچند غایب، همچنان مرکز توجه درام ‏باقی می‌ماند. تأکید فیلم کمتر بر مناسبات اجتماعی و بیشتر بر روابط شخصی و هنجارهای اخلاقی است. فیلمساز غرق ‏شدن الی را تا پایان فیلم مبهم نگاه می‌دارد و با این شگرد به دو هدف می‌رسد، از سویی کنجکاوی تماشاگر نسبت به ‏سرنوشت الی را تقویت می‌کند و از سوی دیگر بن بست اخلاقی سایر شخصیت های فیلم را شدت می‌دهد تا واکنش ‏واقعی آنها را به تماشاگر بنمایاند. فیلم با نمایش ناراستی‌ها و دورویی‌هایی که به رفتاری عادی بدل شده و کمابیش به ‏همه شخصیت‌ها سرایت کرده، صحنه‌ای گسترده از بحران اخلاقی جامعه را نشان می‌دهد. نظامی که با تحمیل ‏ساختارهای سنتی در دنیایی که به شدت مملواز آثار مدرن است، زنان را به رفتاری غیرواقعی و دوگانه وادار می کند، ‏تا آنجا که عدم صداقت شرط لازم برای بقا و ادامه زندگی شمرده می شود. لابد اگر تا به اینجای نوشته رسیده باشیداز ‏خودمی پرشید از کدام بی اخلاقی جمعی حرف می زنیم؟؟ ‏

الی نامزد داشته و جمع در نهایت پس از بحث های بسیار موضوع ناپدید شدن الی را به نامزدش اطلاع می دهند. جمع ‏که تازه فهمیده الی نامزد دارد و نمی داند که برای همراه شدن الی با آنها چه توضیحی ارائه کند سعی می کند برای ‏پاسخگویی به نامزد الی سناریویی را از قبل مهیا کند و سفر الی را یک سفر معمولی جلوه دهد. در نهایت وقتی زن ‏بومی مراقب ویلا در عین سادگی خود ماجرا را لو می دهد و نامزد الی از ماجرای سفر و دلیل واقعی آن مطلع می ‏شود، جمع با تصمیم مشترک بی اخلاقی دوم را رقم می زنند و همه کاسه کوزه ها را بر سر الی ناپدید شده می شکنند و ‏خود را از همه چیز مبرا می کنند وتصمیم می گیرند بصورت جمعی اعلام کنند که چیزی از گذشته الی نمی دانستند. ‏

در این میان تنها کسانی که در برابر این بی اخلاقی ظاهرا مقاومت می کنند سپیده و احمد هستند. احمد به تدریج با جمع ‏همراه می شود و سپیده خود را در میان جمع تنها می بیند و با واکنش شدید امیر همسرش که حتی به ضرب و شتم سپیده ‏نیز منجر می شود سرانجام در گفتگوی رو در رو با نامزد الی تصمیم می گیرد که جمع را در این بی اخلاقی همراهی ‏کند. حالا فرقی نمی کند الی مرده است اما نتیجه این بی اخلاقی حتی اگر به ایجاد یک ذهنیت منفی و یا خاطره ‏ناخوشایند در ذهن نامزد الی، منتهی شده باشد، بهتر از آن است که جمع را درگیر مسائل و حواشی دیگر کند. این نظر ‏جمع است که سرانجام نیز به بار می نشیند اما در نهایت این خود اعضای جمع هستند که هر یک در درون می دانند ‏مرتکب چه دروغگویی بزرگی شدهاند و چطور تا کنون بارها و بارها این نوع بی اخلاقی ها و دروغگویی ها را در ‏زندگی مرتکب شده اند و هر بار نیز برای انجام این کار برای خود استدلالی تراشیده اند. در آخر فیلم می بینیم که جمع ‏مشغول هل دادن خودرویی هستند که منار ساحل به گل نشسته است که این صحنه استعاره ای است از شخصیت و ‏ارزش های سقوط کرده جمع و نیز نامزد الی را می بینیم که بر اساس آنچه از جمع شنیده است در ذهن خود الی را ‏محکوم و خیانتکار تصور کرده و بدون اینکه جسد الی را تحویل بگیرد به سمت تهران حرکت می کند. ‏

تمام بار فیلم روی همین نکته است و همه حوادث و اتفاقات طوری چیده شده اند که این بحران به زیباترین شکل ممکن ‏نمایش داده شود. بحرانی که بخشی جاری و ساری در زندگی روزمره همه ما ایرانی ها است و این فیلم در بهترین شکل ‏ممکن آن را زیر سئوال می برد و نسبت به وجود آن اعلام خطر می کند. ‏
‏ ‏
‎ ‎انگیزه واقعی فرهادی از ساخت فیلم درباره الی‎ ‎
‏ ‏
‏ ‏

فرهادی با ساخت فیلم “چهارشنبه سوری” طبقه اجتماعی شخصیت های فیلم هایش را ازتوجه به طبقه محروم به سمت ‏طبقه متوسط تغییر داد و نیز نوع تازه یی از درگیر کردن ذهن و هوش مخاطب با قصه را به کار گرفت. در فیلم ‏درباره الی نیز شاهد توجه فرهادی به قشر متوسط جامعه هستیم و درعین حال شاهد نوعی تغییر در روایت داستان به ‏زبان فرهادی هستیم که به نوعی تماشاگر را به چالش در مورد اصل داستان (و نه استعارات و کنایه های پشت آن) می ‏کشد. تماشاگر ایرانی در عین اینکه کم هوش نیست در هنگام تماشای فیلم از حداقل دقت و هوش خود استفاده می کند اما ‏از تماشای فیلم “چهارشنبه سوری” به بعد بود که تماشاگر سینما و بخصوص آثار فرهادی یاد گرفت این هوش خفته را ‏فعال کند و طوری این کار را بکند که هوش فعال نه برای درک تمثیل و فرامتن، بلکه برای فهم خود داستان و راست و ‏دروغ آدم ها به کار بیاید. فرهادی می گوید در ساختن «درباره الی» بعد از «چهارشنبه سوری» نکته یی کاملاً آگاهانه ‏‏(و همچون وزنه یی بود که می خواسته ببیند آیا می تواند بالا ببرد یا خیر )بود. آن نکته نوع برخوردتماشاگر با فیلم بود. ‏وی در مورد تماشاگر در سینمای امروز نظر جالبی دارد واساساً با کلمه «تماشاگر» برای سینمای امروز مخالف است ‏و معتقد است دیگر باید لفظ جدیدی برای کسی که می نشیند و فیلم را می بیند پیدا کرد. چون او دیگر مثل 60-50 سال ‏پیش فقط تماشا نمی کند. وقتی سینما شروع شد کسی که روی صندلی سالن می نشست آدمی مبهوت بود که بیش از اینکه ‏ببیند روی پرده چه دارد رخ می دهد، حیران این تکنولوژی بود و گاهی برمی گشت و پشت سرش دریچه آپاراتخانه را ‏نگاه می کرد تا بلکه بفهمد این نور چطور روی پرده تبدیل به حرکت می شود. بعد از مدتی به این تکنولوژی عادت ‏کرد، ولی تسلیم رویای توی فیلم می شد. فیلم از موضع بالا با او برخورد می کرد. به او می گفت کی خوب است و کی ‏بد. زحمت تمام خط کشی های اخلاقی، قهرمان، ضدقهرمان، همه قضاوت ها را فیلم می کشید و کنسرو همه اینها را به ‏تماشاگر تحویل می داد. اما امروز تماشاگر با توجه به شعور بصری و شنیداری که زمانه به او منتقل کرده، در موضع ‏بالاتری نسبت به پرده سینما قرار گرفته است. بنابراین فیلمساز فقط باید زمینه یی فراهم کند که او بتواند در حیطه ‏موضوع مطرح شده، هر جوری که خودش می خواهد و با ادراکات فردی اش جور درمی آید، فکر کند. فرهادی معتقد ‏است وقتی کسی که فیلم را می بیند، در تک تک کنش ها و اتفاقات دخیل شود و نظر داشته باشد و فقط با نظر قطعی ‏فیلمساز در مورد خوبی و بدی و… روبه رو نشود، دیگر عملاً «بازی» فقط درون فیلم اتفاق نمی افتد بلکه بازی جذاب ‏تری بین فیلم و کسی که آن را می بیند، درمی گیرد. و این برای فرهادی مهم ترین انگیزه در ساختن فیلم «درباره ‏الی»بوده است : دعوت مداوم تماشاگر به مشارکت در فیلم. ‏

فرهادی معتقد است اگر بخواهیم آنقدر فیلم “درباره الی ” را خلاصه کنیم تا در یک جمله آن را تعریف کنیم باید گفت : ‏آیا راستگویی یعنی صداقت؟ آیا صداقت یعنی دروغ نگفتن؟ و آخری اش اینکه اخلاق یعنی چه؟ اخلاق یعنی راستگویی؟ ‏اخلاق یعنی صداقت؟ اخلاق یعنی دروغ نگفتن؟ و اساساً معیارهای اخلاقی برای انسان امروز چیست؟ آیا کسی که ‏راست می گوید، می شود حتماً گفت آدم بااخلاقی است؟ در جاهایی از «درباره الی» آدم هایی که می خواهند سرنوشت ‏جمع را در نظر بگیرند، دارند راست می گویند و حتی درست هم می گویند. ولی ممکن است ما فکر کنیم این کارشان ‏عین بی اخلاقی است. حتی از این مرز که بگذریم، این سوال پیش می آید که اخلاق جمعی و اخلاق فردی چه نسبتی با ‏هم دارند و اصولاً محدوده اخلاق کجاها تعیین می شود. فرهادی اینچنین ادامه می دهد :منظورم این نیست که بگویم من ‏جواب این سوال ها را می دانم. می گویم مساله یا چالش فیلم «درباره الی» این است. فرهادی در خصوص نحوه نگارش ‏فیلمنامه فیل حرف های جالبی می زند : “برای من، تجسم تصویری یک فیلمنامه در قالب یک «جدول» کلمات متقاطع ‏معنی پیدا می کند. جدولی که ستون های عمودی و افقی دارد و هر چه خانه های سیاه این جدول کمتر باشد، تو طراح ‏قوی تری هستی. فیلم می تواند مثل جدول هایی باشد که فقط چند تک ردیف افقی دارند و هیچ کلمه یی با دیگری تقاطع ‏ندارد و برای بچه های دبستانی طراحی می شوند. برای من «چهارشنبه سوری» جدول پیچیده ایی بود و حالا «درباره ‏الی» جدولی است که خانه های سیاه خیلی کمی دارد. نوشتن فیلمنامه «درباره الی» برایم مثل طراحی یک جدول بود و ‏خیلی از آن لذت بردم. چون در عین حال یک جور بازی هم بود. مثل یک بازی سرگرم می شدم از طراحی این معماها ‏و پیچیدگی ها. دارم سعی می کنم فیلم به فیلم این جدول را بزرگ تر و خانه های سیاهش را کم کنم. این کار را قبل از ‏اینکه مشغول دیالوگ نویسی شوم، در مرحله نوشتن سیناپس کلی انجام می دهم. “‏
‏ ‏
‎ ‎‏”لی مارشال” از “اسکرین دیلی” و “ورایتی”‏‎ ‎‏ ‏

‏”لی مارشال” منتقد سینمایی نشریه “اسکرین‌دیلی” پیرامون ساخته‌ جدید “اصغر فرهادی” نوشته است : “درباره‌ الی” ‏یکی از بهترین فیلم‌های چند سال اخیر سینمای ایران است که از کلیت باصلابتی برخوردار است. این یکی از آن معدود ‏فیلم‌هایی است که به‌عنوان یک درام رضایت‌بخش، می‌توان آن را صرفا معطوف به یک طبقه‌ خاص دانست اما با این ‏وجود، از یک زندگی درونی مستقل و غنی برخوردار است.. محوریت این فیلم بر پرسش‌هایی درباره‌ درست و غلط، ‏اجبارهای اجتماعی و دروغ‌هایی است که مردم به یکدیگر می‌گویند. “درباره‌ الی” یک نوآوری نسبی برای فیلم‌های ‏ایرانی در طبقه متوسط جامعه به‌همراه دارد. این فیلم چهره‌ مدرن کشور ایران را نشان می‌دهد که پیش از این به‌ندرت ‏به‌تصویر کشیده شده بود. فرهادی در فیلمنامه‌اش همواره سعی کرده تا بیننده را به شکلی دراماتیک درگیر فیلم کند. ‏نشریه سینمایی “ورایتی” نیز در تحلیل خود از فیلم “درباره‌ الی” می نویسد: “چهارمین فیلم بلند اصغر فرهادی یک نگاه ‏افشاگرانه به فرهنگ پنهان‌ فریبکاری و نیرنگ که تبدیل به بخشی از جامعه بشر امروز شده است، دارد. قسمت اول این ‏فیلم، یعنی 50 دقیقه نخست ممکن است به چشم نیاید، اما بعد از اتفاقی که در این بخش از فیلم می‌افتد، “درباره الی” به ‏یک تریلر دلهره‌آمیز تبدیل می‌شود”. ‏
‎ ‎
‎ ‎فرهادی، آنتونیونی و چند مورد دیگر‎ ‎

ماجرای فیلم «درباره الی… » خیلی ساده است. خانم جوانی به نام «الی» مربی مهدکودک است و برای سفری 3 روزه ‏با جمعی از دوستان راهی شمال می‌شود. الی، با نقش‌آفرینی ترانه علیدوستی، در واقع مهمان‌دوست خود، سپیده با بازی ‏گلشیفته فراهانی است. اصلاً بیایید «درباره الی» را «ماجرای الی» بخوانیم تا بتوانیم به مقایسه خود راحت‌تر نزدیک ‏شویم. در سال 1960، در سینمای ایتالیا، کارگردانی مشهور به نام مایکل آنجلو آنتونیونی (‏Michekangelo ‎Antonioni‏)، فیلمی می‌سازد و آن را ماجرا می‌نامد. فیلم آنتونیونی بنابر سبک کاری او، لحنی هیچکاکی دارد و بنابر ‏سیاه و سفید بودن تصویر، دلهره و تعلیق پرکشش آن تا قسمت اعظم این اثر را دربرمی‌گیرد. هرچند فیلم آنتونیونی در ‏نیمه خود از لحاظ کشش دلهره‌آمیز به یکباره دچار رخوت و سکون می‌شود و لوکشین‌های مناطق باستانی و تاریخی ‏ایتالیا، به ویژه شهر رم، دوربین و در واقع روایت فیلم را مسحور خود می‌کند، اما پیرنگ اصلی داستان. کم‌کم از ‏لایه‌های دلهره‌آمیز آن سر در می‌آورد و شناسایی ارتباط شخصیت‌های داستان رنگ دیگری به خود می‌گیرد. فیلم ‏‏«ماجرا» اثر آنتونیونی، در واقع یکی از سه‌گانه‌های او محسوب3 می‌شود. در فیلم آنتونیونی هم، طرح داستان بسیار ‏ساده است. در واقع ماجرا دو بخش در تنه اصلی دارد و در بخش نخست هر دو فیلم، تماشاگر به تدریج با برخوردهای ‏لفظی شخصیت‌های فیلم با یکدیگر و نوع رفتار آنها با شرایط تغییر موقعیت زندگی در سفر آشنا می‌شود و شناختی ‏اجمالی از کاراکترها پیدا می‌کند. این، نخستین وجه مشترک «درباره الی» با «ماجرا» است. آغاز بخش دوم هر دو فیلم ‏که نوع فصل‌بندی و افتراق آن با بخش نخست بسیار مشابه است، آرامش ابتدایی داستان جای خود را به دلهره، ‏اضطراب و درگیری می‌دهد. در فیلم درباره الی، الی در کنار ساحل صخره‌ای دریا ناپدید می‌شود و در فیلم ماجرا، آنا ‏در روی جزیره صخره‌ای وسط اقیانوس، ناپدید می‌شود. اما در بخش زیادی از فیلم ماجرا، القای دلهره، به غیر از ‏عامل ناپدید شدن دختر، مدیون فضای ترسناک ارتفاع صخره‌ها تا سطح دریا و امواج خروشان و کف‌آلودی است که ‏جزیره را در برگرفته است. اما در صحنه ناپدید شدن الی، آرامش و مناظر تسکین‌دهنده جنگل، ساحل و دریا، به یکباره ‏جای خود را به سرسام صدا و نماهای بسته بادبادک و الی می‌دهد. از سوی دیگر به غیر از اضطراب افراد و دغدغه ‏یافتن دختر ناپدید شده که نمی‌توان فضاسازی آن را مراعات نظیر دانست، ذکر احتمال فرار دختر به خاطر اینکه پیشتر ‏گفته است می‌خواهد زودتر از جمع جدا شده و باز گردد، از نقاط به شدت نزدیک دو فیلم است. نکتة تأمل برانگیز دیگر ‏در مقایسه دو جریان فیلم، برجسته می‌شود:‏

الف ـ الی، ناشناس در بین جمعی که نمی‌دانند مربی مهد یکی از بچه‌هاست، به سفر می‌آید. او در فرصتی که در کنار ‏ساحل بوده، می‌گریزد یا گم می‌شود و یکی از نزدیکان او به محل می‌آید ولی او هم چیز زیادی از درونیات الی نمی‌داند. ‏درگیری‌هایی بین برادر و خواهر که دومی دعوت کننده الی به این سفر بوده در می‌گیرد. ذهن افراد مخصوصاً نامزد ‏الی که سراسیمه به شمال آمده و سپیده دوست نه چندان آشنا با الی ـ به این معطوف می‌شود که چرا الی با اینکه نامزد ‏داشته است برای تجربه یک ازدواج با این جمع به سفر آمده است. ‏

ب ـ در فیلم ماجرا، آنا ناپدید می‌شود. در جریره صخره‌ای که هیچ راهی به جایی ندارد، همگی به دنبال آنا می گردند. ‏پدری که چندان با خصوصیات آنا آشنا نیست به محل می‌آید. اما در این میان بین کلود یا دوست آنا با نامزد آنا (ساندرو)، ‏کششی ایجاد می‌شود و.. ‏
‏ ‏
‎ ‎مانع شباهت بیشتر‎ ‎

شاید محدودیت‌هایی از قبیل سخت بودن بیان ارتباط‌های عاطفی در سینمای ایران و مدت زمان کم4، موانع بزرگی بر ‏سر راه اصغر فرهادی قرار داده است و گرنه با وجود این تقارن‌های اساسی احتمال شباهت بیشتر دو فیلم بیشتر و بیشتر ‏می‌شد. ‏

محدودیت‌ زمانی یا هر چیز دیگری باعث می‌شود که تقابل نامزد الی با این واقعیت که الی وجود او را در زندگی‌اش ‏کتمان کرده است، کمتر در تیررس نگاه فیلمنامه‌نویس قرار گیرد. ‏

اصغر فرهادی درسکانس‌های درگیری افراد، جستجوی دلهره‌آمیز برای یافتن آرش (کودکی که در هنگام ناپدید شدن الی ‏در حال غرق شدن بود) و جستجوی الی خلاصه می‌شود. در صورتی که در فیلم «ماجرا» اثر میکلانژ آنتونیونی، پس ‏از ناپدید شدن آنا (که گویا درک کرده بود با وجود دوستش کلودیا، ‌جایی در جمع دوستانش که به سفر تفریحی آمده‌اند ‏ندارد)، ساندرو و کلودیا به یکدیگر علاقه نشان می‌دهند و در بحبوحه یافتن آنا، این علاقه و وابستگی بیشتر و بیشتر ‏می‌شود شاید این جایگزینی معشوق که نمی‌تواند به عنوان رقابت عشقی به آن نگاه کرد و کاملاً از آن بحث جدا است، ‏تنها نکته مشترکی باشد که به‌صورتی ستودنی در هر دو روایت به گونه‌ای مجزا، به تصویر درآمده است. ‏
‏ ‏
‎ ‎ختم کلام شخصیت‎ ‎

‏ زن در آثار آنتونیونی، نظیر آگراندیسمان «شب و ماجرا» همواره به گونه‌ای است که زن قدرت انتخاب دارد و این حق ‏انتخاب خود را بر مرد تحمیل می‌کند و در این راه باعث درگیری افراد می‌شود. اما در فیلم اصغر فرهادی، این نگرش ‏هرچند مورد توجه قرار می‌گیرد، اما به قصه‌ای که شاید فرجامی باید، به راحتی با مرگ الی به پایان می‌رسد

‎ ‎نقطه پایان جمله سینمای ایران… (بهزاد افشاری)‏‎ ‎

‏… فیلم درباره ی الی را دیدم! نقطه ی پایان جمله ی سینمای ایران ! فیلم‎ ‎تکاندهنده ای که ترکیبی از تکنیک هالیوودی و ‏مفاهیم ایرانی بود. فیلمی فیلمنامه‎ ‎محور و چند لایه، پر از تعلیق های کشنده و کشدار! بازی های حیرت آور و ‏فیلمبرداری‎ ‎عجیب ! تدوین نرم و روایتی روان از انسان هایی که در ایران معاصر ما نفس می‎ ‎کشند………. این فیلم تلخ ‏و استرس آور‎ ‎حسابی ایرانیزه شده و جزییات بسیار عجیبی دارد که رگ و ریشه ی آدم را از جا می کند. بازی شهاب ‏حسینی، مانی حقیقی، صابر ابر و مریلا زارعی دیوانه کننده است. گلشیفته‎ ‎فراهانی هم در این فیلم دیگر شور خوب ‏بازی کردن را درآورده! تا جایی که اگر هیات‎ ‎داوران جشنواره ی فجر امسال جایزه ای به او ندهند حتما در تاریخ ‏سینمای ایران سند‎ ‎رسوایی خود را امضا کرده اند. ترانه علیدوستی هم نقش کوتاه و سرد و یخ کرده ی خود‏‎ ‎را به شکل ‏معجزه ای به اصغر فرهادی و تماشاگران فیلم اهدا کرده است. دو سه بازیگر‎ ‎دیگر که نامشان خاطرم نیست هم خیلی ‏خوب و روان بازی کرده اند. حتی بچه کوچولوهای‎ ‎فیلم هم اعجاز اعجاب آوری خلق کرده اند. الی معلم یک مهد کودک ‏است که با وجود داشتن نامزد، با اصرار مادر یکی از بچه‏‎ ‎های مهد کودک راهی سفر شمال می شود تا با مردی که از ‏آلمان آمده و می خواهد ده روز‏‎ ‎دیگر برگردد آشنا شود تا شاید مهرشان به دل هم بیفتد و با هم ازدواج کنند. الی از‏‎ ‎نامزد ‏خود ناراضی بوده و قصد جدا شدن از او را داشته و… داستان هی می چرخد و می‎ ‎چرخد بدون آن که سرگیجه دچار ‏آدم کند. دیدن فیلم درباره ی الی درست مثل این می ماند‏‎ ‎که شما را با سرعت بالا بچرخانند اما شما تصاویر را واضح و ‏نامخدوش ببینید و سرتان‎ ‎گیج نرود. یعنی چرخیدن با سرعت و هیجان را تجربه کنید بدون این که آثار منفی اش‏‎ ‎عارض ‏تان شود. بی شک فیلم هایی که پس از درباره ی الی ساخته خواهند شد نه از فرم و محتوا که‏‎ ‎از شیوه ی روایت و عمق ‏داستان این فیلم تاثیر خواهند گرفت‎!‎اگر معتقد باشیم که قیصر مسیر سینمای ایران را تغییر داده است حتما حالا هم باید‎ ‎به این نتیجه برسیم که درباره ی الی سرعت پیشرفت سینمای ایران را در مسیر خودش‎ ‎افزایش چشمگیری خواهد داد. ‏
‏ ‏
‎ ‎یکی از تلخ ترین فیلمهای تاریخ سینمای ما(فهیمه خضر حیدری)‏‎ ‎

‏«درباره الی» فیلم محشری‌است، یکی از تلخ‌ترین فیلم‌های ‏تاریخ سینمای ماست و در همین حال یکی از ‏‏واقع‌نماترین‌شان. برای من «درباره الی» در ضمن یادآور ‏‏«سیمای زنی در میان جمع» هاینریش بل است و شکل ‏‏ایرانیزه شده و البته متفاوت این رمان. همه آدم‌های ‏این فیلم، عجیب واقعی‌اند، عجیب وجود دارند و ‏زنده‌اند. تو آدم‌هایی ‏را که در خیابان به رانندگی هم ‏اعتراض دارند، آدم‌هایی را که با هم سفر ‏می‌‌روند، شوخی‌هایشان را و سرخوشی‌شان را ‏و بعد هم ‏دعواها و جدل‌هایشان را خیلی خوب می‌شناسی. ابهام فیلم ‏و فرارش از قضاوت قطعی، بر هولناکی پیچیده ‏مفهومی به ‏نام «حقیقت» اضافه می‌کند و دست آخر هم هیچ چیز روشن ‏نیست. فیلم حتی با «آبروی از دست رفته کاترینا ‏بلوم» ‏‏- شاهکار دیگر نویسنده محبوبم، هاینریش بل – هم ‏قابل قیاس است… هر قدر «سوپراستار» ریاکار و ‏متظاهر و ‏دروغ‌پرداز و نصحیت‌کن و گنده‌گو است، «درباره ‏الی» راست و مستقیم توی چشم بیننده نگاه می‌کند و ‏بی‌هیچ تعارف و ‏ملاحظه‌ای زندگی روزمره‌اش را که زندگی نیست «فرورفتن» است، «سقوط» است، برایش به تصویر ‏می‌کشد. فقط ‏کافی است نگاه کنید به تفاوت بازی « شهاب ‏حسینی » در «درباره الی» و «سوپراستار». شهاب حسینی ‏فیلم فرهادی ‏خیلی دلنشین، خیلی قابل‌لمس و خیلی ‏انسانی است. اصلا خیلی خوب است اما همین آدم در ‏فیلم تهمینه میلانی چنان ‏ریاکارانه و خام‌دستانه ‏پرداخته شده که حتی تحول از منفی به مثبتش هم حال ‏بیننده را می‌گیردو حتی وامی‌دارش که از ‏سر تمسخر ‏به این همه ساده انگاری و پیش پا افتادگی بخندد. البته «درباره الی» را می‌توان کلکسیون ‏بازی‌های خوب ‏دانست. مریلا زارعی هم که هیچ جایزه‌ای ‏نگرفت در این فیلم واقعا درخشید….. ‏
‎ ‎
eli4_3.jpg

‏ ‏‎ ‎چرا قضاوت اینقدر مشکل است؟(نیما حسنی‌نسب)‏‎ ‎

قضاوت‌ درباره فیلمی که مضمون پیچیده و چندلایه‌اش اصلاً درباره “قضاوت‌”‌کردن است، کار ساده‌ای نیست. اتفاق‌ ‏عجیب، نادر و منحصربه‌فرد جشنواره بیست‌وهفتم درست در همین‌جا شکل می‌گیرد و رخ نشان می‌دهد. بعد از چند روز ‏گفتن و شنیدن، چند روز نوشتن و خواندن درباره این‌که ما (یعنی منتقد و نویسنده سینمایی) تا کجا و چقدر و چگونه حق ‏و امکان و اجازه قضاوت‌کردن درباره کارها و آثار دیگران را داریم، ناگهان این نکته از دل یک فیلم و از پس پرده ‏سینما بیرون آمد و همه‌مان را شگفت‌زده و مبهوت رها کرد. هیچ سالی تا به امروز به یاد نمی‌آورم که بحث داوری و ‏قضاوت درباره فیلم‌ها تا این اندازه جدی، پرحرف‌وحدیث و جنجالی شده باشد. روزنامه‌ها و ویژه‌نامه‌های این روزهای ‏جشنواره را که مرور کنید، به نکته کلیدی و به رمز و راز گوهر نهفته در پس ظاهر ساده «درباره الی… » می‌رسید. ‏سینما به شکلی معجزه‌وار باز هم در یکی از عجیب‌ترین اشکال ممکن نشان داد که خودبازتابنده‌ترین و افشاگرانه‌ترین ‏رسانه و هنری‌ است که ما آدم‌های امروزی در اختیار داریم تا در این آینه شفاف چهره‌های مختلف خودمان و دیگران ‏‏(چه فرقی می‌کند؟) را ببینیم و بعد که همه‌چیز تمام شد و پرده فرو افتاد، ارزش‌گذاری‌اش کنیم و داوری و نظر و (باز ‏هم تکرار می‌کنم) “قضاوت‌”‌مان را درباره چیزی که دیده بودیم در معرض نقد و داوری بقیه قرار بدهیم. این ‏پیچیده‌ترین نکته‌ای‌ است که «درباره الی… » را در جشنواره امسال به اتفاقی تکرارنشدنی تبدیل می‌کند و بر ‏ماندگاری‌اش مهر تأیید می‌زند. تکرار مکررات است نوشتن درباره «درباره الی… » با این اسم بامسما که مثل خود فیلم ‏همان‌قدر ساده به نظر می‌رسد که پیچیده و آن سه نقطه‌ پایانی که این اسم ساده را تا فرسنگ‌ها دورتر از ‌چیزی که ‏درباره‌اش تصور می‌کردیم امتداد می‌دهد، جلو می‌برد و همچنان مبهم و رازآمیز و بی‌پایان نگهش می‌دارد. تکرار ‏مکررات است تعریف‌کردن از «درباره الی… » و توصیف ویژگی‌ها و قابلیت‌های سینمایی‌ کم‌نظیرش در میان تولیدات ‏سینمای ایران و تشریح و تحلیل دلایل این تمایز و تفاوت. این‌ها را این روزها حتماً آن‌قدر خواهید خواند و خواهید شنید ‏که ترجیح می‌دهم عجالتاً از این روند پرشتاب و رقابت پرسرعت بر سر توضیح و توصیفشان دست بکشم و بگذارم تا ‏زمان، خودش موقع و امکان داوری سینمایی درباره فیلم را فراهم کند. چیزی که تصور می‌کنم تکرار مکررش لازم و ‏واجب است و جایش میان این‌همه تعریف و تمجید به‌حقی که این روزها نثار کیفیت فیلم و فیلم‌ساز و تک‌تک عوامل ‏یکه‌اش می‌شود خالی‌ است، اشاره به همین قابلیت خودبازتابنده و افشاگرانه‌ آن است. «درباره الی… » در سالی به ‏جشنواره فجر آمد که همه مشغول قضاوت‌کردن دیگران بودیم. عده‌ای داوری فیلم‌ها و سازندگانش را بر عهده گرفته ‏بودند و گروهی درباره این داوری‌ها و ارزش‌گذاری‌ها قضاوت می‌کردند و می‌کنند و خواهند کرد. لحظه‌ای به این ‏موقعیت فرضی فکر کنید که «فیلم‌های جشنواره» همان الی فیلم «درباره الی… »” هستند و هرکدام از ما که این روزها ‏به‌قدر فضا و فرصت و امکانی که در اختیارمان بود، در مورد «فیلم‌های جشنواره» گفتیم و نوشتیم، همان «هم‌سفران و ‏شخصیت‌های دیگر» فیلم هستیم. تازه حالا بازی پیچیده و رازآمیز اصلی شروع می‌شود که هرکدام در خلوت خودمان ‏دوست داریم جای کدام شخصیت و کدام هم‌سفر الی باشیم و در نوشته‌ها و اظهارنظرهایمان کدامشان به‌نظر می‌رسیم. ‏اگر بخواهیم این بازی دشوار را ادامه بدهیم، می‌شود جلوتر هم رفت و به این نتیجه رسید که اصلاً هرکدام چقدر امکان ‏درست و فضا و موقعیت واقعی برای قضاوت در اختیارمان بود، چقدر از چیزی که قضاوتش کردیم شناخت و آگاهی ‏داشتیم و از آن مهم‌تر داوری‌هایمان تا چه حد شفاف و از روی انصاف و براساس داده‌ها و اطلاعات و اعتقادمان بود و ‏تا چه حد برمبنای خیلی چیزهای حاشیه‌ای و فرامتنی و دور از واقعیت دیگر. درس مهم و اساسی و فراموش‌نشدنی ‏‏«درباره الی… » شاید همین باشد که اصغر فرهادی با ساخت این فیلم - خواسته یا ناخواسته - ما را درگیر و گرفتار ‏حقیقت و واقعیت قضاوت‌هایمان کرد. از این منظر، یک وجه جدی و شاید نادیده‌گرفته‌شده «درباره الی… »، فرصتی‌ ‏است که به تماشاگرش می‌دهد که در قضاوت‌ها و ارزش‌گذاری‌هایش در برابر چیزهای دیگر فکر کند و به این نتیجه ‏برسد که در جایگاه کدام شخصیت فیلم است و دلش می‌خواست جای کدام‌یکی باشد. الی این‌جا تمثیلی از فیلم‌ها و اصلاً ‏خود سینماست و ما که بیننده و داور و منتقد و نظردهنده‌اش هستیم، رودرروی آزمون دشواری قرار گرفته‌ایم… و ‏فرصت فکرکردن درباره این رودررویی دشوار و جذاب و خطیر مثل همان سه نقطه‌ انتهایی نام فیلم می‌تواند تا کجاها ‏که امتداد داشته باشد. ‏
‎ ‎
‎ ‎درباره سکانس کلیدی پانتومیم در “درباره الی”(امیر پوریا)‏‎ ‎

کار با جمع پرتعدادی از شخصیت ها در فضایی محدود، همواره این خطر فرعی ولی مهم را دارد که اهمیت فردیت آدم ‏ها کاهش پیدا کند، برخی بی هویت یا در مسیر درام، بی کاربرد به نظر برسند و برخی اصلاً قابلیت طرح پیدا نکنند. اما ‏اصغر فرهادی در جایگاه فیلمنامه نویس، به شکل هایی و اصغر فرهادی به عنوان کارگردان، با توجهاتی کوشیده اند ‏هویت، فردیت و اهمیت همه شخصیت های جماعت حاضر در ویلای ساحلی فیلم «درباره الی» را حفظ کنند و بدون ‏روش های سنتی همچون تخصیص واحدهای روایی جداگانه به تک تک آدم ها، در دل همان روایت جمعی طوری به ‏هرس بپردازند و ترسیم اش کنند که در نیمه دوم فیلم، هر کدام از ما بیننده ها می توانیم بگوییم هر کدام از شخصیت ها ‏در چه موقعیتی چه رفتاری ممکن است بکند و چه ممکن است بگوید و چه انتظاری از کدام نمی رود و…. یعنی تمام ‏حدسیاتی که عموماً فقط درباره شخصیت اصلی یک فیلم بر اساس شناخت مان از او می توانیم مطرح کنیم، اینجا درباره ‏یکایک آدم ها و حتی بچه ها قابل طرح است. زمینه این شناخت را عناصر مختلفی در چیدمان فیلمنامه و اجرای ‏کارگردان و فیلمبردار و بازیگرانش فراهم می کند. یکی از این عناصر کلیدی، فصلی از نیمه نخست فیلم است که همه ‏دوستان خانوادگی جمع شده در ویلا را یک جا و در حال بازی پانتومیم نشان می دهد. الی (ترانه علیدوستی) مادر ‏معمولاً غایب یک شخصیت مشهور کارتونی را به عنوان سوال پانتومیم اش بازی می کند. منوچهر (احمد مهران فر) با ‏کلاه کابویی نام یک وسترن سرجو لئونه را سوال بازی اش قرار می دهد. آرش (متین فتوره چی) که بچه پیمان (پیمان ‏معادی) و شهره (مریلا زارعی) است تحت تاثیر پانتومیم الی، پدر را به عنوان سوال انتخاب می کند. خود پیمان با ‏عبارتی در اشاره به همسرش و دوستانش، همکلاسی های دانشکده را می ستاید و پانتومیم نازی (رعنا آزادی ور) ‏خوابی را تعریف می کند که در آن چیزی را از دست داده است. اینها هر کدام می توانند بامزه یا بی مزه باشند و حتی ‏کل صحنه می تواند فقط کارکردی واقع نمایانه برای دستیابی به بیشترین میزان نزدیکی به زندگی جمعی جوان در ‏ویلایی در شمال را پیدا کند (خصلت واقع نمایی که به خودی خود در این سینما کمیاب است، برای «درباره الی» یکی ‏از کوچک ترین دستاوردها به حساب می آید). اما در نیمه دوم و بعد از بروز وقایع پیش بینی ناپذیر و - مهم تر- واکنش ‏های بسیار طبیعی ولی غریب یکایک آدم ها نسبت به این وقایع، رگه های بسیار محو و خفیف و ظریفی از کاربرد ‏هویت شناسانه و درام پردازانه تک تک آن لال بازی ها روشن می شود؛ بازی الی به رابطه عاطفی فرزند و مادر، ‏بازی منوچهر به سه خصلت ازلی/ ابدی رفتارهای انسانی، بازی آرش به مرکزیت تاثیر یک نفر بر جمع، بازی پیمان ‏به اساسی بودن دغدغه قضاوت در بخش بعد از روی دادن آن وقایع و بازی نازی به حس همگانی ترس از مرگ اشاره ‏می کند (ربط اینها به وقایع را طبعاً با تماشای فیلم به دست می آوریم). آدم ها هم دارند خودشان را می شناسانند و هم ‏نسبت خود و حتی بقیه را با الی تعریف می کنند. حتی نبودن سپیده (گلشیفته فراهانی) در بین اجراکنندگان این فصل هم ‏به بلاتکلیفی ذهن و حس و برداشت این آدم نسبت به الی، ربط پیدا می کند؛ با اینکه خود او الی را به جمع دعوت کرده ‏است. ‏
‏ ‏
‎ ‎ماجرای اقای فرهادی(امیر قادری)‏‎ ‎

بهترین فیلم جشنواره بیست و هفتم؟ شوخی می‌کنید؟ فقط همین؟ ساعت دو نیمه شب است و درباره الی الان تمام شده و ‏باید درباره‌اش خیلی بیش‌تر از این‌ها فکر کنیم و خیلی بیش‌تر از این‌ها بنویسیم. فعلا فقط این را داشته باشید که درباره ‏الی، به کارگردانی اصغر فرهادی را باید در مقیاس بهترین‌های تاریخ سینمای ایران و بهترین‌های سال 2008 میلادی ‏‏(و نه فقط در حوزه سینمای ایران) سنجید. بزرگ فیلمی است حیرت‌انگیز. تعریفی که ما از سینمای مدرن و متفاوت ‏داریم. همان فیلمی که می‌شود آن ابهام بزرگ عزیز را درون‌اش کشف کرد، اما نمی‌توان به کف آورد. و این فرصتی ‏است برای ما تا تلقی‌مان را از سینمای مدرن رو کنیم. در جشنواره‌ای که اغلب فیلم‌ها می‌خواهند تمام کوتاهی‌ها و ‏کمبودهای‌شان را با توسل به عباراتی مثل همین مدرن و متفاوت بپوشانند. آن حجم مبهم غیر قابل توصیف، درون فیلمی ‏وجود دارد که خیلی ساده شروع می‌شود و خیلی ساده پیش می‌رود و از این هم ساده‌تر تمام می‌شود. اما همواره، آن ‏وجود مبهم چون ابری در فضای بالای سر ما در سالن سینما پرواز می‌کند، گاهی فکر می‌کنیم می‌بینیم‌اش، اما فرود ‏نمی‌آید، و فرار می‌کند. درباره این فیلم نمی‌شود زود درباره‌اش قضاوت کرد. نه به این دلیل که ارزش‌اش مشخص نیست ‏‏(که در این باره شک نداشته باشید)، به این خاطر که تحلیل اثر کار ساده‌ای نیست. و تحلیل این فیلم مثل هر اثر مدرن ‏دیگری، به قول دیوید بوردول گستراندن ابهام آن است تا معنا کردن‌اش. (نصفه شبی درست یادم است؟ مجید اسلامی ده ‏سال پیش در نقدی بر سینمای آنتونیونی، چنین چیزی را نقل کرده بود. ) ندیده‌ام کارگردانی که به اندازه اصغر فرهادی، ‏پیشرفت‌اش محسوس باشد. فیلم به فیلم و رو به جلو. حتی فاصله فیلم خوب چهارشنبه سوری هم با این یکی فراوان است. ‏بعد از مورد تقریبا مایوس کننده دایره زنگی (که البته فرهادی فقط فیلمنامه‌اش را نوشته بود) حالا این بازگشتی ‏فوق‌العاده برای فیلمسازی است که این قدرها هم دیگر ازش انتظار نداشتیم. از الان می‌توانیم قلم‌مان را صابون بزنیم ‏برای نوشتن نقدی لذیذ با مقایسه‌ای میان ماجرای آنتونیونی و درباره الی اصغر فرهادی، یا از آن هم جذاب‌تر: درباره ‏الی به مثابه یک فیلم نوآر. (حواس‌تان بود؟ هم کارآگاه داشت، هم جنایت، هم گروه آدم‌های مشکوک و مظنون. ) و خدا ‏خودش کمک کند که فیلم را با تحلیل‌های دست پایین اخلاقی دست کم نگیریم و کوچک‌اش نکنیم. البته درباره الی اثری ‏اخلاقی است، اما شبکه پیچیدگی‌های اخلاقی آن، بعید می‌دانم به پاسخ درست و روشنی برسد و این تازه لایه نخست ‏فیلمنامه بسیار ساده و در عین حال بسیار پیچیده آن است. بعد تازه می‌رسیم به اجرای درجه یک فرهادی با آن تسلط ‏محشری که بر میزانسن‌هایش دارد و به نظرم درباره الی، می‌تواند از این زاویه، یکی از بهترین نمونه‌های تدریس باشد. ‏چطور فرهادی رد حرکت بازیگران در هر نما را طراحی می‌کند، تداوم نماها چطور رعایت می‌شود و سیر نماهای فیلم ‏چگونه مسیر نگاه تماشاگر را تغییر می‌دهد؛ بی آن که تماشاگر متوجه کلک‌های متوالی فیلمساز در پناه این ظاهر به ‏شدت ساده شود. درباره الی به خصوص به این درد می‌خورد که متوجه باشیم هنوز می‌شود فیلم‌های باورپذیری ساخت، ‏بی آن که ذره‌ای از واقع‌نمایی ظاهر کار کاسته شود. از این بهتر نمی‌شود. فرهادی و بازیگران‌اش و فیلم‌اش نشان ‏افتخار ما در جشنواره برلین هستند. مسافر عزیز ما هستند. داریم پزشان را می‌دهیم. فقط کاش اصغر فرهادی ‏می‌توانست ذهن‌اش را کامل‌تر از آن چیزی که الان هست، بکند. فرهادی همان جور که توانایی نمایش طبقه متوسط ‏گناه‌کار امروز ایران را دارد، همان جور که می‌تواند این قدر خوب نگاه کند و چنین ظریف، رگه‌های گناه و تباهی پنهان ‏را در زندگی روزمره ما بجورد، در عین حال باید بتواند مردان و زنان دوست داشتنی دیگری را هم خلق کند. این همان ‏کاری است که سال‌های سال داریوش مهرجویی انجام داده است. همه این تباهی‌ها را دیده است و باز اعتقادش را به ذات ‏مقدس انسان از دست نداده است. ‏
‏ ‏
‎ ‎‏”درباره الی” و مقایسه دوروایت‎ ‎‏(هومن ظریف)‏‎ ‎

این که گفته می‌شود اثری هنری شبیه اثر دیگری است، واقعیتی است که در ذات آن هیچ معنا و منظور خاصی نهفته ‏نیست. همان میزان که اقتباس در سینما مورد تمجید است، بسیاری از آثاری که همچون شتری بر نردبان شبیه‌سازی ‏شده‌اند و البته مایة آبروی نسخه اصیل آن، مورد نکوهش قرار گرفته و می‌گیرند. به هرحال ذکر تشابه دو فیلم، تخطئه ‏یک دیدگاه تروتازه نیست. چه بسا در فراز و نشیب یک اثر بلند سینمایی بارها دیده شده است که به یک حادثه با ‏روایت‌های گوناگونی مواجه می‌شود. حال اگر این مسأله در عرض یک فیلم سینمایی قابل تأمل و ستایش است، پس ‏می‌توان در طول اثر هم آن را قابل قدردانی دانست. اقتباس‌های سینمایی کارگردانان مختلف از رمان یک نویسنده مطرح ‏جهانی، نمونه بارز ارزش تنوع لهجه روایی در برخورد با یک اثر است. اما سینمای ایران امروزه برخلاف آنچه در ‏فرهنگ این سرزمین متجلی است، برخلاف جریان چندین هزار ساله شنا می‌کند. ودیعت و امانت و احترام به حق ‏معنوی انسان و حتی دیگر موجودات در آیین‌ها ومذاهب متنوع ایرانیان بارز و آشکار است. نیازی نیست که با لفظ ‏پرطمطراق «کپی‌رایت» بدون بیان فارسی و معادل فرهنگستانی آن، به فرهنگ آن سوی آب پناه ببریم و کپی‌رایت را ‏سوغات فرنگ بدانیم. ‏

این که فیلم آژانس شیشه‌ای، بدون دیده شدن فیلم «بعدازظهر سگی» ساخته شده بود، یا فیلم «تکیه بر باد» شباهتی به ‏فیلمی از وودی‌آلن1 دارد، صرف‌نظر از همه معانی ریز و درشتی که انتقال می‌دهد، نشانه بارزی از نادیده گرفتن ‏حقوق معنوی انسان‌هاست. هرچند که از زیبایی روایت‌های جدید نمی‌کاهد. «اصغر فرهادی» که در ایران بیش از آنکه ‏به خاطر داستان‌هایش شناخته شده باشد، به خاطر کارگردانی فیلم چهارشنبه‌سوری شهره است، در همان گام‌های نخست ‏نشان داده است که اگر سبکی هم برای بیان تصویری داستان‌هایش ندارد ولی در پی یافتن دیدگاهی «شخصی» است. ‏ امتداد این تلاش او برای دست یازیدن به سبک، زمانی بارور می‌شود که او در گذران این راه، حرفه‌ای پیش رود. عیبی ‏نداشت که او در عنوان‌بندی فیلم جدید خود، ذکری از آنتونیونی2 فقید می‌کرد و همانطور که گفته شد، این مایة بالیدن ‏است که هنرمندی تلاش کند یک تجربه موفق را بار دیگر از زاویه‌ای بومی و شخصی جلوی دوربین ببرد. ‏ ‏ ‏ منبع : وبلاگ فرزاد حسنی با اندکی تلخیص