روز دانشجو امروز در حالی از سوی مسئولان جمهوری اسلامی گرامی داشته میشود و آنان در ردههای مختلف در دانشگاهها و در جمع دانشجویان حضور مییابند که سه فعال دانشجویی سرشناس ایرانی با بیش از ۲۸ سال و نیم حکم زندان همچنان در زندان به سر میبرند. بهاره هدایت با ده سال، ضیا نبوی ۱۰ سال و مجید توکلی ۸ سال و نیم حکم، سه فعال دانشجویی هستند که از سال ۸۸ همچنان در زندان به سر میبرند. امین احمدیان، همسر بهاره هدایت که خود نیز از فعالان دانشجویی و از اعضای ادوار تحکیم وحدت است در مصاحبه با “روز” میگوید حاکمیتی که ۱۶ آذر و روز دانشجو را گرامی میدارد چگونه میتواند شرمسار نباشد از اینکه تاریخ را به همان شکل روزهای بعد از کودتای سال ۳۲ تکرار میکند و با گذشت بیش از ۶۰ سال وضعیت برای دانشجویان به مراتب سختتر و بدتر از آن روزهاست.
او میگوید: هنوز که هنوز است روز دانشجو را از رسانههای رسمی خودشان هم عنوان میکنند و به عنوان روز دانشجو میشناسند و هر سال به دانشگاه میروند و.. اما نمیشود فلسفه و هویت این روز دانشجو را فراموش کرد. روز دانشجو چند روز بعد از کودتا بود و سرکوب گسترده آن دوره سنگینترین برخوردها با دانشجویان بود؛ زمانی که روزنامهها را بستند، و رهبر مردمی یعنی دکتر مصدق را زندانی کردند، دانشجویان دست از اعتراض برنداشتند و اعتراض اصلیشان به استبداد و استقرار دولت کودتا بود، شدیدترین برخوردها را هم با دانشجویان داشتند. اما الان ۶۰ سال از آن روزها گذشته و میبینیم باز کینه حاکمان نسبت به دانشجویان سختتر و بیشتر است. الان فضا خیلی شبیه آن موقع است، باز کودتایی صورت گرفته و سرکوب گسترده شده و خیلیها کشته شدهاند، رهبران جنبش سبز در حبس هستند و سنگینترین حکمها برای دانشجویان صادر شده. شما ببینید ضیا نبوی، مجید توکلی و بهاره حدودا ۳۰ سال حکم دارند و سنگینترین حکم را به آنها دادهاند.
امین احمدیان میافزاید: حاکمیت دارد ۱۶ آذر را گرامی میدارد ولی چگونه میخواهد شرمسار نباشد از اینکه دارد روزی را گرامی میدارد که بعد از ۶۰ سال وضعیت برای دانشجویان به مراتب سختتر و بدتر است. حاکمیت دارد تاریخ وهمان وضعیت ۶۰ سال پیش را تکرار میکند. حتی شرایط سختتر از ۶۰ سال پیش هم است، با همه هزینههایی که ملت برای رسیدن به آزادی و دموکراسی دادند.
شصت سال پس از جان باختن سه دانشجو در تظاهرات اعتراضی دانشجویان به ورود معاون رئیس جمهور امریکا به تهران و از سر گیری روابط با بریتانیا، جمهوری اسلامی در حالی ۱۶ آذر را با عنوان روز دانشجو گرامی میدارد که پس از روی کار آمدن حکومت فعلی، نه تنها دانشگاه که خوابگاههای دانشجویی نیز از هجوم نیروهای امنیتی و نظامی در امان نماندهاند و صدها دانشجو طی سالهای گذشته راهی زندانها شده یا جانشان را از دست دادهاند؛ از همین رو است که امین احمدیان شرایط فعلی را بدتر از سال ۱۳۳۲ میخواند.
در سال ۱۳۳۲ و تنها ۶ روز پس از کودتای ۲۸ مرداد، احمد قندچی از هواداران جبهه ملی و مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی، از هواداران حزب توده ایران در صحن دانشگاه کشته شدند و ۱۶ آذر پس از آن به نمادی برای روز دانشجو تبدیل شد. اکنون در حالی بزرگداشت روز دانشجو از سوی حکومت برگزار میشود و مسئولان جمهوری اسلامی به گرامیداشت یاد و نام این سه دانشجو میپردازند که فعالیت احزاب متبوع آنها یعنی حزب توده و جبهه ملی، غیر قانونی اعلام شده است.
شانزده آذر هرچند از سوی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور از همان سال ۱۳۳۲ به عنوان روز دانشجو اعلام شد اما بعد از پیروزی انقلاب، جمهوری اسلامی این روز را رسما به عنوان روز دانشجو پذیرفت. اکنون اما با گذشت ۳۴ سال از انقلاب ۵۷، روزی که نماد اعتراض و مطالبات دانشجویان بود به روزی دولتی تبدیل شده و از نیروی انتظامی گرفته تا وزارت علوم و سایر نهادهای حکومتی با انتشار بیانیههایی به گرامیداشت این روز میپردازند؛ بیانیههایی هم از سوی فعالان و تشکلهای دانشجویی منتشر میشود اما رنگ و بوی اعتراض و همزمان گزارشی از نقض حقوق دانشجویان با خود دارد.
دانشجویان دیگری هم روز دانشجوی امسال را در زندان سپری میکنند؛ از امید کوکبی تا مریم شفیعپور، عماد بهاور و.. اما بهاره هدایت، ضیا نبوی و مجید توکلی مشخصا به خاطر فعالیتهای دانشجویی خود حکمهای سنگین دریافت کردهاند. امین احمدیان میگوید: بهاره مشخصا به خاطر فعالیتهای دانشجوییاش به عنوان سخنگوی دفتر تحکیم وحدت بازداشت شد، مجید توکلی به خاطر سخنرانی در دانشگاه و ضیا نبوی هم عضو کمیته دانشجویان محروم از تحصیل بود و به همین خاطر بازداشت شد. در عین حال اکثرا هم به خاطر اعتراضاتی که به انتخابات جنجال برانگیز خرداد ۸۸ و نقدهایی که به دولت و حاکمیت داشتهاند؛ چیزی که تحمل زندان را برای انها سختتر میکند این است که حقانیت آنها بعد از این مدت برای مسئولان هم اثبات شده، چیزهایی که آنها اعتراض داشتند، نقدهایی که داشتند و به خاطر همین اعتراضها و نقدها به زندان رفتند الان برای همه اثبات شده. اگر به دولت فاسد اعتراض داشتند الان همه مسئولان به فاسد بودن آن دولت اذعان دارند و هر روز هم ابعاد فسادش بیش از پیش روشن میشود و همه درگیر بیکفایتیها و بیلیاقتی دولت فاسد هستیم.
او میافزاید: امروز از رئیس دستگاه قضا گرفته تا رئیس دیوان محاسبات اداری و سایر مسئولان در ردههای مختلف از فاسد بودن همان دولت میگویند و همین ظلم را آشکارتر میکند که زندانیان ۸۸ به خاطر اعتراض به شرایط انتخابات و بیکفایتی دولت احمدینژاد زندانی شدهاند. کسانی که همه توانشان را در دفاع از این دولت فاسد و بیکفایت گذاشتند و نظرشان به نظر آنها نزدیکتر بود الان خود معترفند ولی بچههای ما زندان هستند. کسانی که باید از انها بازخواست شود آزاد هستند و حتی مورد بازحواست هم قرار نمیگیرند. این برای بهار و سایر بچهها و خانوادهها خیلی آزاردهنده است.
همسر بهاره هدایت درباره وضعیت فعلی این فعال دانشجویی در زندان میگوید: ۵ سال است که این روند کماکان ادامه دارد و مشکلاتی بوده که متاسفانه تشدید هم شده است. هنوز کماکان تلفنها قطع است، ملاقاتهای حضوری چند ماه یکبار است مثلا آخرین ملاقات حضوری ما ۱۸ خرداد ماه بود و بعد از ۶ ماه من هفته پیش موفق شدم با بهار ملاقات حضوری داشته باشم. درمان بچهها با سختیهای زیادی روبرو است، چه اعزام به دکتر و بیمارستان و چه رسیدگی به مشکلاتشان. همین امسال من بیش از ۶ ماه پی گیری کردم که برای سنگ کلیه بهار به بیمارستان اعزام شود. در نهایت هم که به بیمارستان بردند درمان تمام نشده به زندان بازگرداندند. با اینکه دکتر نامه داده بود باید جراحی شود اجازه ندادند و سنگ شکن کردند و سریع هم به زندان بازگرداندند که باعث شد سنگ شکن هم جواب ندهد و بهار همچنان با این مشکل درگیر است. سایر بچهها هم همین طور هستند و شرایط مشابه دارند. هر کدام به نوعی درگیر هستند.
او میافزاید: بهار سه سال پیش درگیر سنگ صفرا بود و اینقدر دیر اقدام کردند که در نهایت مجبور شدیم کیسه صفرای او را خارج کنیم. برای همین نیاز به رژیم غذایی دارد که در زندان امکاناش نیست. در این مدت ناراحتیها و مشکلات جسمی زیادی داشته اما مساله حادی که الان درگیر است سنگ کلیه است که مدارک پزشکی هم موجود است ولی راجع به درماناش اقدامی نمیکنند.
امین احمدیان سپس میگوید: الان که با شما صحبت میکنم ۱۸۰۳ روز است که بهار در زندان است. محیط زندان و فشارها و استرسهای زندان روی هر کسی تاثیر میگذارد، مشخصا فشارهای امنیتی این وضعیت را برای دختر جوانی در وضعیت بهاربدتر میکند. اما خوشبختانه از نظر روحی وضعیت خوبی دارد. آنها برنامههای مطالعاتی برای خودشان در زندان دارند، بعضا ترجمه میکنند، کاردستی درست میکنند و به نوعی ایام خودشان را میگذرانند.
او به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی اشاره میکند که بر مبنای آن کسانی که دارای چند حکم و محکومیت هستند حکم سنگینتر باید اعمال شود نه همه احکام صادر شده و بعد از پایان حکم سنگینتر آزاد میشوند: ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی جدید که اردیبهشت ۹۲ تصوسی و برای اجرا به دستگاه قضایی ابلاغ شد شامل بهار و خیلی از زندانیان می شود، اما با همه پی گیری هایی که کرده ایم، از دادستانی گرفته تا دستگاه قضایی و کمیسیون حقوق بشر اسلامی و هر جایی که دست مان می رسید، هنوز این ماده اجرا نشده. اگر این قانون اجرا شود حکم بهار نصف می شود ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ چشم اندازی هم برای اجرا وجود ندارد.
انتقاد بهاره هدایت از فعالان حقوق بشر
دانشجویان زندانی اما در زندان هم سکوت نکرده اند. انها در قالب نامه هایی از درون زندان موضع خود را نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی و همچنین مسائل مربوط به دانشگاهها اعلام می کنند. طی روزهای اخیر اما بهاره هدایت با انتشار نامه ای خطاب به فعالین حقوق بشر به انتقاد از آنها پرداخته و با طرح این پرسش که آیا حقوق بشر سیاسی است؟ نوشته است: موسوی، کروبی و رهنورد محصورند، تلفن ندارند، ملاقاتشان محدود، نامنظم و اغلب با وقفههای طولانی همراه است، هر سه نفر مدتهاست که بیمارند و در قرنطینه چندلایه امنیتی نگهداری می شوند، بدون حکم قانونی و بدون نقطه پایان! دفاع از عملکرد آنها را ما برعهده گرفتهایم و هزینه آن را میپردازیم و در این خصوص قطعا وظیفهای متوجه فعالان حقوقبشر نیست، اما آیا وضعیت نگهداری آنها با معیارهای حقوقبشری منطبق است؟ آزادی بیان، آزادی تجمعات، حق محاکمه و دادرسی عادلانه و و و و جزء حقوقبشر نیست؟ شاید در این پنج سال انقلابی در اصول رخ داده و من بیخبرم، اما اگر اصول و مفاد حقوقبشر همان است که بود، معنای این بیاعتنایی و سکوت چیست؟ دفاع از سکینه محمدی اقدامی بجا و شایسته تقدیر بود، اما آیا حجم عملکردها قابل مقایسه است؟! فعالان برجسته حقوقبشر تلاش بیوقفهای را برای تبدیل مسئله اعدام سکینه محمدی به یک مسئله ملی و سپس لغو آن حکم انجام دادند، در حالی که حصر رهبران جنبش سبز به خودی خود یک مسئله ملی است یعنی تعداد بیشماری درگیر تبعات خرد و کلان این وضعیتاند، حقوقشان نقض و مطالباتشان پایمال شده و میشود، مطالباتی که خود مقیاسی ملی دارند و نه فردی یا حتی گروهی؛ به ظن شما فعالان صاحبنام حقوقبشر آیا این مسئله شایسته تلاش بیوقفه برای حل و فصل شدن نیست؟ باید تاکید کنم به هیچ وجه قصدم کمرنگ جلوه دادن تلاشها برای لغو حکم اعدام نیست بلکه روشن کردن حیطه دیگری است که به نظرم درخور توجه است اما مغفول مانده. شاید این پاسخ مطرح شود که در مورد اعدام مسئله مرگ و زندگی یک انسان در میان است، اما آیا متوجه نیستید که زندگی در چنان حصری خود یعنی مواجهه هر روزه با مرگ؟ و حیات این سه نفر به یک لحظه غضب کور دشمنانشان بسته است؟ اساسا این سه نفر برای دفاع از حقوق کشتهشدهها و دفاع از حق مردم در حصرند، دفاعی که اگر آنها بعد از انتخابات در خانه مینشستند و چشم طمع به انتخابات بعدی میدوختند، شما خود اولین مدافع آن حقوق پایمال شده و خونهای ریخته شده میبودید. به نظرم این عملکرد نزدیک به سکوت مطلق، نه تنها «پرهیز از سیاست» نیست، که خود عین عمل سیاسی است ولی دور از انظار و غیر پاسخگو. برخی متهماند که چرا در دهه شصت دستی بر قدرت داشتند و در مقابل آن جنایات «سکوت» کردند، شما که دستی بر قدرتی دیگر دارید، «سکوت تان» به چه معنا است؟
او در این نامه که وب سایت کلمه منتشر کرده با اشاره به وضعیت مصطفی تاج زاده نوشته است: مصطفی تاجزاده چهار سال است در انفرادی و قرنطینه مطلق به سر میبرد و فقط حق ملاقات هفتگی با همسرش را دارد، یعنی حتی با دخترش هم نمی تواند -جز سالی یک یا دوبار- ملاقات کند، ابوالفضل قدیانی ماههاست که با تنی رنجور تحتالحفظ در بیمارستان به سر میبرد، اما بهنظر میرسد نام آوران حقوقبشر اساسا مشکلی در این وضعیت نمیبینند. گاهی تصور میکنم اولین معیار برای عبور از سد نگاه برخی فعالان حقوقبشر «زن بودن» است و دروازه بهروی «حلقه محدودی از اطرافیان» گشوده میشود. البته مصطفی تاجزاده زن نیست… قدیانی عضو حلقه اطرافیان نبوده و شاید چون زن نیست مثل من مدال “شجاع ترین زندانی” را دریافت نکرده! … با کدام معیار میسنجید؟
این فعال دانشجویی با اشاره به اینکه “رویای روزی را داریم که حقوق بشر فارغ از نگاههای فانتزی و سیاستمدارانه، ناظر قدرت و حکومتها باشد اما گویی نظارت بر حقوقبشر هم خود ناظری دیگر میطلبد” نوشته است: میرحسین موسوی، مهدی کروبی، مصطفی تاجزاده، محسن میردامادی، کیوان صمیمی، علیرضا رجایی، مسعود پدرام، سعید مدنی و … از جمله زندانیان برجسته سیاسی هستند که بدیهیترین حقوقشان پایمال شده است اما تا کنون کمتر باری بوده که نام آنها در نهادهای حقوق بشری دنیا پررنگ شود. مبادا که کنشتان چنان باشد که این سخن خناسان به ذهن بیاید که حقوقبشر در نزد فعالان حقوقبشر تنها به معنی دفاع از حقوق دگرباشان، زنان و محکومین به قصاص است. راستی زهرا رهنورد زن است، میدانستید؟ آیا نقض حقوقبشر در مورد او به اندازه ریحانه جباریِ متهم به قتل عمد هم شایسته تاکید و توجه نیست؟ معیار سیاسی، حقوقی، فرهنگی، اخلاقی، وجدانیتان چیست که عملکردتان چنین نمودی دارد؟ تاکید بر حقوق اقلیت از ملزومات حقوقبشر است، این شایسته و پذیرفتنی است، اما آنها که در اقلیت وسیعتری جای گرفتهاند، از دید شما مرتکب چه خطایی شدهاند که استحقاق تمرکز نهادهای بینالمللی حقوقبشری را ندارند؟ این خود تبعیض و سانسور سلیقهای و فیلتر خودسرانه نیست؟ آیا وکلای برجستهای همچون عبدالفتاح سلطانی و محمد سیف زاده هم چون زن نیستند، از دایره توجه شما بیروناند؟ می دانید اینها هم برای دفاع از حقوقبشر زندانیاند؟ نام حکیمه شکری، حسن اسدی زیدآبادی، عماد بهاور، ضیا نبوی و مجید توکلی را شنیدهاید؟ جایگاهتان اقتضای نگاه بیطرفانه و فراگیر را دارد، و به آن پایبند نیستید.