از دستگیری تا دادگاه 30 ساعت طول کشید

نویسنده

» مصاحبه با فرزند نازک افشار، کارمند سفارت فرانسه

عکس:مریم اشرفی

آرش نعیمیان، پسر خانم نازک افشار، کارمند بخش فرهنگی سفارت فرانسه در تهران، بعد از دیدن مادرش در دادگاه “پروژه متهمین کودتای مخملی” هنوز در بهت به سر می برد: “5 شنبه با مادرم صحبت کردیم؛ قرار بود جمعه برسد پاریس. می خواستیم بعد از مدت ها شنبه با هم شام بخوریم؛ اما…. من شوکه شده ام.”

پسر خانم افشار حق دارد؛ او تنها چند ساعت بعد از گفت و گوی تلفنی با پسرش، دستگیر شد:

 

“مامورین تلفن می زنند که می خواهند کامپیوتری را که در دور قبلی دستگیری او برده بودند، به وی برگردانند. بعد به منزلش می روند و بدون حکم او را می برند. روز جمعه هم تماس می گیرد و می گوید در زندان اوین است.”

خانم نازک افشار که به گفته آرش “از هشت نه سال پیش” بارها به دلیل کار در بخش فرهنگی سفارت فرانسه احضار شده و مورد باز جویی قرار گرفته بود، بعد از کودتای انتخاباتی نیز چند ساعتی بازداشت و سپس آزاد شد: “ به او اتهام اغتشاش زدند؛ درصورتی که هیچ کاری نکرده بود و فرقی با سه میلیون نفری که به خیابان ها رفته بودند، نداشت. او را تهدید کرده بودند که ما فیلم شخص شما را در حال آتش زدن اتوبوس در اختیار داریم. در نهایت در یک مرحله موفق می‌شوند از مادر من اعتراف بگیرند که اغتشاشگر و برانداز نظام است و تعهد نامه ای هم به امضای او می رسانندکه دیگر این کار را تکرار نکند. دفعه بعد با پیگیری ایمیل‌های او و من، به این عنوان که مثلاً چرا خبر مراسم ختم یا بیانیه شخصی را فرستادی ـ همین فعالیت‌های معمولی که همه انجام دهند ـ تهدیدش کردند که این اقدام علیه امنیت ملی است و خیلی او را ترساندند. بعد از این ترس و واهمه تصمیم گرفته بود یک ماهی به پاریس بیاید خستگی در کند. اما 30 ساعت بعد در دادگاه بود!”

 

از آرش می پرسم: نگران ممنوع الخروجی نبود؟

می گوید: نه؛ البته هر بار که می خواست از ایران خارج شود یا به ایران باز گردد، همین گرفتاری ها را داشت.

اما این بار کار به “این گرفتاری ها” نرسید. نازک افشار، ساعاتی بعد دستگیر شد و بعداز مدت کوتاه تری نیز زنگ زد و فقط گفت: در اوین هستم!

همین! بعد از آن دیگر از او خبری نشد تا اینکه با چادرچیت گلداری در میان متهمین دادگاه دیده شد.

اتهام او هم مانند بقیه، “شرکت در اغتشاش” و مشارکت در “انقلاب مخملی” است؛ به گفته پسرش:

ـ و لابد برای اینکه به چند نفر کمک کرده!

اما:

این حضور سریع در دادگاه و بحث اعتراف چگونه قابل توجیه است؟

آرش می گوید: مادر من اصلا سیاسی نیست؛ فقط کار فرهنگی می کند. اما او بسیار احساساتی است و به ویژه به من، به عنوان تنها فرزندش بسیار حساس است. کافیست به او بگویند گوش آرش را می گیریم تا به همه چیز اعتراف کند.

 

همه چیز؟ منظورت چیست؟

یعنی هر چیزی که آنها بخواهند. مثلا ممکن است بگوید جان کندی را من کشتم!

شاید به همین خاطرست که بعد از جلسه دادگاه ـ آن طور که فارس، خبرگزاری کودتا ـ نوشته، در جمع خبرنگارانی که مجاز به شرکت در این دادگاه هستند، در پاسخ به این سوال که برخورد ماموران در زندان با شما چگونه بوده است، می گوید: “برخورد بسیار خوب بوده و آنها با ما مهربان بودند. “

 

نگرانی بابت جامعه فرهنگی

از آرش می پرسم: مادر شما، به دلیل شغلش، با جامعه فرهنگی ایران ارتباط زیادی دارد. خبر ندارید در ارتباط با هنرمندان و فعالان مدنی ایران که به فرانسه آمد و شد داشته اند، با ایشان بحثی شده باشد؟

می گوید:نمی دانم؛ ولی به هر حال باید نگران این مسئله بود که مبادا بخواهند ماجرا را به جامعه فرهنگی ایران بکشانند.

 

مادرتان در این زمینه ها، بخصوص در دوران اخیر، با شما صحبتی نکرده؟

نه؛ مکالمات ما به خاطر کنترل هایی که وجود دارد، همیشه به صورتی الکن بوده، اما من می دانم که در اتاقش در بخش فرهنگی شنود داشتند  و همه چیز تحت کنترل بود.

 

بازجویی های قبلی از خانم افشار حول چه مسائلی دور می زد؟

بیشتر می خواستند بگویند ما هستیم و می دانیم در آنجا چه خبر است. می خواستند به او بفهمانند که همه چیزرا تحت کنترل دارند. یعنی از هشت نه سال پیش، نازک همیشه برای بیرون آمدن از کشور مسئله داشت؛ هر بار مدتی او را نگاه می داشتند و سئوال و جواب می کردند؛ مثل بقیه کارمندان ایرانی سفارت خانه ها. برای همین او همیشه 5 ساعت زودتربه فرودگاه می رفت تا از پرواز جا نماند. یک بار هم که با هم از پاریس بر می گشتیم او را در فرودگاه نگاه داشتند. سئوال ها هم همیشه در مورد مسائل خصوصی بود. کجا می رویدو چه می کنید؛ و البته به تلویح هم می گفتند ما می دانیم “آرش خان کجاست، چه می کند” تا او را از بابت من بترسانند.

 

این بار به او نگفته بودند حق خروج از کشور را نداری یا ممنوع الخروج هستی؟

نه، مادرم پاسپورتش دستش بود. ما نگران فرودگاه بودیم!

 

بعد از دادگاه تماسی گرفته؟ وکیل دارد؟

نه تماس که نگرفته. وکیل او خانم صدیقه نعیمیان است.

 

وکیل مادرتان تا حالا دستگیر نشده؟

نه، خانم نعیمیان عمه من است و در این زمینه ها وکالت نکرده. اما به فرض هم که به حضور وکیل و آزادی برسد، اگر از مادرم وثیقه بخواهند، ماقدرت تامین آن را نداریم.

 

از آرش می پرسم: اگر خود شما را بگیرند بعد از چه مدت به چیزی که آنها می خواهند اعتراف می کنید؟

می گوید: نمی دانم؛ البته من جوان هستم؛ سرم گرم است؛ الان هم به خاطر اتفاقاتی که در ایران افتاده، بهم برخورده و ممکن است چند ضربه باتوم و لگد را تحمل کنم؛ ولی در مورد نازک اینطور نیست. کافیست به او بگویند گوش پسرت را می گیریم. همین کافیست تا به هر چه آنها می خواهند اعتراف کند.