این بلک
دختران نوجوان دانش آموز در حالیکه برای دیدار از نمایشگاه وقایع گذشته کشورشان آورده شده بودند، زیر چادرهای مشکی ریسه می رفتند: تصویر زندانیان سیاسی که توسط ساواک در زمان شاه شکنجه یا اعدام شده بودند، در کنار عکس رشادت های جنگ ایران و عراق قرار گرفته بودند.
سارا عرب 17 ساله با کمروئی گفت: «والدین من چیز کمی از انقلاب اسلامی می دانند. من هم چیز زیادی نمی دانم، اما این را می دانم که این یک اتفاق تاریخی برای دنیا بود. حالا که اینجا هستم می فهمم چقدر کار برای موفقیت باید انجام شود.» معلم او ضمن تأیید حرف هایش به گردش علمی ادامه می دهد.
یک نفر در کتابچه مربوط به بازدید کنندگان در کنار در ورودی نوشته بود: «ای کاش من آن موقع به دنیا آمده بودم.» یک نفر دیگر نوشته بود: «دوست داشتم سپاهی می شدم.»
دربارۀ موزه شهدای تهران در آنسوی خیابان سفارت سابق آمریکا- لانه جاسوسی- در کتابچه های گردشگری ایرانی تبلیغات زیادی نشده است اما آنچه در این موزه به نمایش گذاشته شده، به درک چیزهای شاخص این کشور کمک می کند.
موزه به دلیل جشن های سی امین سالگرد انقلاب در این هفته، شلوغ تر از همیشه بود. دهه فجر همزمان با ساگرد بازگشت آیت الله خمینی به کشور از تبعید در 1 فوریه 1979 در اواخر قرن 20 آغاز می شود.
خامنه ای به عنوان رهبر عالی ایران در راس نظامی قرار می گیرد که در سال 1357 بنا نهاده شد. با این حال، قدرت روحانیت با بیشتر شدن نفوذ سپاه پاسداران انقلاب در حال کمسو شدن است. کسانی که بعد از آن انقلاب بدنیا آمده اند (حدود 70% جمعیت کشور)، چیزی از زندگی پیش از سرنگون شدن شاه نمی دانند. ایران به نوعی در میانۀ تقاطع دو جاده قرار گرفته است. بیژن خواجه پور- کارشناس ایرانی می گوید: «اکنون زمانی برای تأمل است.» یک زن عکاس هم با وی موافق است و می گوید: «کمی شبیه بحران میانسالی است.»
جای تعجب نیست که دولت به شکل متفاوتی به مسائل نگاه می کند. محمود احمدی نژاد رئیس جمهور تندروی ایران، انقلاب را «زنده و و سرحال» می خواند. روادید خبرنگاران که معمولاً به آسانی بدست نمی آید، در این موقع از سال راحت تر صادر می شود تا نسبت به وجود پوشش رسانه ای مناسبی اطمینان حاصل شود.
علی لاریجانی رئیس مجلس و یک محافظه کار میانه رو در هفته جاری به خبرنگاران گفت: «جوانان از باورهای انقلاب آگاهی دارند. مردم می توانند آزادنه فکر کنند و ببینند دولت تحت نفوذ بیگانگان نیست.»
آگاهی از افکار عمومی کار آسانی نیست زیر نظرسنجی غیر قانونی است. با اینحال اشتیاق اندکی به مناسبت جشن های انقلاب به چشم می خورد. مسؤولان کشور هنوز به دنبال برگزاری یک راهپیمائی پرشور در پایان دهه فجر هستند.
امیر دورانی یک رانندۀ 60 ساله که در تظاهرات زمان انقلاب حضور داشته می گوید: «فجر یعنی زجر. من اکنون پشیمان هستم. در آن دوره یک سیستم راحت داشتیم، اما آن را از دست دادیم. تنها کسانی که انقلاب را جشن می گیرند، سپاه پاسداران و شبه نظامیان هستند که برای اینکار به آنها پول پرداخت می شود. هیچ کس دیگری جشن نمی گیرد.»
ابراهیم یزدی که از پاریس تا تهران در هواپیما همراه خمینی بود، به عنوان اولین وزیر خارجه جمهوری اسلامی خدمت کرد و بحران گروگانگیری سفارت آمریکا را مدیریت کرد. اما او هم مانند سایر کسانی که از چشم مقامات افتادند، از تصویر معروف پائین آمدن خمینی از پلکان هواپیما حذف شد، همینطور از کتاب های درسی. یزدی به طعنه می گوید: «من وجود نداشتم. در پاریس نبودم، به خمینی نزدیک نبودم. این یک داستان غم انگیز است. نه برای من، بلکه برای انقلاب.»
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، هشدار می دهد منقدان رژیم درحال حاضر همان اشتباهی را تکرار می کنند که مخالفان شاه در دهه 1960 و 1970 مرتکب شدند. او می گوید: «واقعیت این است که بسیاری از کارهای شاه حائز اهمیت بودند. جمهوری اسلامی هم دستاوردهای چشمگیری داشته است.»
با اینحال بسیاری از ایرانی ها امروز دلیلی برای سخن گفتن از انقلاب نمی بینند، ذهن آنها مشغول مشکلات موجود- خصوصاً معضلات اقتصادی- شده است. احمدی نژاد به دلیل پوشالی بودن وعدۀ آوردن «پول نفت سر سفرۀ مردم» و هزینه کرد درآمدهای کشور برای ژست های عوامفریبانه، تحت انتقاد شدید قرار گرفته است. بهترین دلیل برای شکسته شدن رکورد نابسامانی ها نیز، صعود نرخ تورم و بیکاری است.
ایرانی ها و خارجی ها در این حس مشترک هستند که هیچ چیز به طور چشمگیر تغییر نخواهد کرد. بعضی ها خود را در داخل کشور تبعیدی می دانند. یک معلم سی و چند ساله با نشان دادن دی وی دی فیلم های خارجی خود می گوید: «من زحمت خواندن روزنامه و نگاه کردن به کانال های تلویزیونی ایران را به خودم نمی دهم. » تلویزیون جدید بی بی سی فارسی هم با استقبال عمومی روبرو شده است.
اما خصوصیت دیگر ایران امروز در هنر جلوه گر شده، بستر فرهنگی که بیش از هر ویترین رسمی نمود پیدا کرده است. صحنه گسترده وبلاگ های فارسی دور از دسترس فضای سانسور وزارت ارشاد ایران است و یادآوری از نحوه دست به دست شدن کاست های قاچاق صدای خمینی در دوره ای است که شاه خود را در حصار قلعه ای محفوظ می دانست.
گردهمائی های مخفیانه در خانه ها و گالری ها به مردم همفکر اجازۀ گفتگو دربارۀ سینما، ادبیات و مد را می دهد. موسیقی زیر زمینی رپ رشد بسیاری کرده است. چادر و روسری برای زنان در محیط خارج از خانه اجباری است و با وارد شدن به خانه ها از سر برداشته می شوند. البته هنوز از همسایه های آدم فروش و مأموران مخفی رژیم نگرانی هائی وجود دارد.
برای یک خارجی دعوت شدن به یکی از چنین رویدادهائی، تجربه خارق العاده ای است. با اینحال، وقت گذراندن در منطقه گرانقیمت شمال شهر با مغازه های لوکس و لباس های مد روز، به قیمت غافل ماندن از محله های جنوب شهر، روستاها و شهر های کوچک خارج از این شهر بزرگ، جائیکه ملاها به پرسه زنی مشغول اند، کار اشتباهی خواهد بود.
یک خانم تاجر که سال های زیادی را در آمریکا سپری کرده می گوید: «هرگز فراموش نکنید ما تنها یک اقلیت کوچک هستیم. واقعیت این است که اکثر مردم ایران سنتی و مذهبی هستند. آنها به اندازه کافی از دولت خود راضی هستند، حتی اگر درباره وضع اقتصادی نگران باشند.»
منبع: گاردین- 7 فوریه