ایو میشل ریول
شمارش معکوس آغاز شده. قرار است مذاکرات پر پیچ و خم درخصوص برنامه هسته ای ایران روز سه شنبه ۱۸ نوامبر در وین از سر گرفته شود تا بلکه بتوان قبل از تاریخ تعیین شده ۲۴ نوامبر به یک توافق جامع دست پیدا کرد. این تاریخ پس از توافق مقدماتی ای که یک سال پیش در ژنو میان ایران و قدرت های جهانی منعقد گردید مشخص شد.
پس از ۱۰ سال تلاش بی ثمر، اکنون زمانی کمتر از یک هفته تا رسیدن به یک توافق تاریخی باقی مانده. این توافق می تواند راه را برای عادی سازی روابط با ایران هموار سازد و تحولات عمیقی در منطقه خاورمیانه برجای گذارد. ولی ازسوی دیگر، شکست در مذاکرات به رقابت برای دستیابی به بمب اتمی در منطقه ای که به شدت در معرض خطر است سرعت خواهد بخشید. عربستان سعودی، رقیب تاریخی ایران، از هم اکنون یک برنامه اتمی صلح آمیز را طرح ریزی کرده. به علاوه، شکست در مذاکرات به مثابه شکست در مبارزه علیه مقوله تکثیر اتمی و متزلزل شدن پایه های آن خواهد بود.
حتی اگر اختلافات عمیقی میان ایران و کشورهای غربی وجود دارد، ولی مذاکرات هیچ گاه تا این حد به هدف نزدیک نبوده. البته بدگمانی ها و تردیدهای دوجانبه هنوز به قوت خود باقی است. یکی از کارشناسان درگیر در این پرونده می گوید که پس از ۱۰ سال تلاش بی فایده و شکست های پیاپی، اکنون می توان گفت که این مذاکرات “در تاریخ دیپلماسی بی سابقه است”؛ هم به دلیل پیچیدگی های فنی و هم به دلیل تعداد عاملانی که درگیر پیامدهای استراتژیک آن هستند.
خواست مشترک برای رسیدن به توافق
مسأله بسیار مهمی در شرف وقوع است و شرایط به ندرت تا این حد مناسب بوده. علی واعظ، کارشناس امور ایران در گروه بین المللی بحران، می گوید: “تلفیقی استثنایی از برنامه ریزی های سیاسی و رویکردهای شخصی به وجود آمده.” از مدت ها قبل این اولین باری است که مقامات ایرانی و آمریکایی خواست مشترکی برای رسیدن به توافق دارند. به علاوه، گفتمان نسبت به قبل سخت پیش نمی رود. رابطه میان جان کری، وزیر خارجه آمریکا، و محمد جواد ظریف، وزیر خارجه خوش برخورد ایران که بخش اعظم حرفه خود را در ایالات متحده انجام داده، خوب است. تبادل نظر میان هیأت های مذاکره کننده به طور مستقیم به زبان انگلیسی انجام می شود. و این حالت قبلاٌ وجود نداشته. آنها یکدیگر را خوب می شناسند، چرا که اکنون یک سال است بی وقفه درحال دیدار با یکدیگرند.
اینها همه جزئیاتی پراهمیت است که در اولین سری مذاکرات در ۱۰ سال پیش وجود نداشتند. در آن زمان، رییس جمهور آمریکا، جرج بوش، در برابر ایران قد علم کرده بود و پس از افشاگری های سال ۲۰۰۲، دایر بر احداث مرکز غنی سازی نطنز و رآکتور آب سنگین اراک، قصد داشت ایران را به شورای امنیت سازمان ملل بکشاند.
نبوغ دومینیک دوویلپن، وزیر خارجه سابق فرانسه در دوران ژاک شیراک، باعث شد تا این کشمکش ها فروکش کند. او در اکتبر ۲۰۰۳ به همراه جک استرا و یوشکا فیشر، همتایان بریتانیایی و آلمانی اش، به تهران رفت. شرایط منطقه ای پرتنش بود. در ماه آوریل، ایالات متحده به عراق حمله و حکومت صدام حسین را سرنگون کرد. حکومت تهران نیز بیم آن داشت که مداخله نظامی آنها بسط یابد و به خاک ایران کشیده شود. این سه دیپلمات اروپایی می خواستند نشان دهند که می شود مسأله تسلیحات کشتارجمعی را، که به عنوان بهانه ای برای جنگ در عراق به کار رفت، به شیوه دیگری غیر از زور و خشونت حل و فصل کرد.
اولین گام ها بسیار مشوق آمیز بودند. رییس جمهور اصلاح طلب وقت، محمد خاتمی، شخصی به نام حسن روحانی را به عنوان مسؤول هدایت مذاکرات انتخاب کرد. ایران برنامه اتمی خود را متوقف کرد و بازرسی های آژانس بین المللی اتمی را پذیرفت. این کشور در آن زمان تنها ۱۶۰ ساانتریفوژ دراختیار داشت، ولی این تعداد امروز به ۲۰ هزار رسیده و همچنان درحال تبدیل اورانیوم اند. اورانیوم غنی شده به میزان بالا در تولید بمب اتمی کاربرد دارد. اروپایی ها نیز در ازای این توقف اظهار آمادگی کردند که به ایران در توسعه برنامه صلح آمیز اتمی اش کمک کنند.
چرخه ای از تنش های دوجانبه
ولی پس از دو سال، این تلاش ها نتیجه ای در برنداشت. اروپایی ها در اجرای تعهدات شان سهل انگاری کردند. و آمریکایی ها نیز با هشدار علیه شرکت ها نسبت به نقض تحریم های تصویب شده توسط واشنگتن علیه تهران میخ خود را کوبیدند. و اینها هیچ ارتباطی با اختلافات هسته ای نداشت، بلکه به مسأله گروگانگیری در سفارت آمریکا مربوط می شد. حق وتو باعث شد تا هرگونه همکاری فنی با ایران درخصوص برنامه اتمی اش ملغی شود. علاوه براینکه کشورهای اروپایی نیز از واکنش واشنگتن هراس داشتند. فرانسوا نیکولو، سفیر وقت فرانسه در تهران، دراین خصوص می گوید: “ایرانی ها این استنباط را داشتند که از آنها کره ماه را طلب کرده اند و به همین دلیل هیچ چیز ملموسی روی میز نگذاشتند.”
مقامات ایرانی در برابر این موانع صبر خود را ازدست دادند و برنامه اتمی را مجدداً راه انداختند. در سال ۲۰۰۵، انتخاب محمود احمدی نژاد، شخصیت به شدت ملی گرا، به عنوان رییس جمهور، این گشایش ها را نقش بر آب کرد. در سال ۲۰۰۶، سازمان ملل اولین قطعنامه خود را علیه ایران به تصویب رساند که در آن تحریم هایی علیه این کشور اعمال شده بود. پنج قطعنامه دیگر نیز به دنبال آن تصویب شد؛ پس از آن تا نوامبر ۲۰۱۳ که دو طرف در ژنو به توافق مقدماتی دست یافتند، هیچ پیشرفتی حاصل نشد.علی واعظ می گوید: “بین سال های ۲۰۰۵ و ۲۰۱۳ تنها شاهد چرخه ای از تنش های دوجانبه بودیم: هرچه ایران بیشتر سانتریفوژ می ساخت، تحریم های بین المللی نیز سخت تر می شد.”
به نظر می رسد که به قدرت رسیدن باراک اوباما قدری شرایط را متحول کرد. رییس جمهور جدید آمریکا در ماه مه ۲۰۰۹ به رهبر انقلاب علی خامنه ای نامه ای نوشت و در آن از خواست خود دایر بر آغاز مجدد روابط دیپلماتیک سخن گفت. ولی دیدگاه اطرافیانش با او همسو نبود و هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا، آشکارا نسبت به این مسأله با دیده تردید می نگریست.
آقای اوباما در تابستان ۲۰۰۹ گام اول را برداشت: او به ایرانیان پیشنهاد داد که اورانیوم غنی شده به میزان ۲۰ درصد را برای استفاده در مرکز تحقیقات پزشکی تهران به آنها تحویل خواهد داد و آنها در این مرحله هنوز نمی توانند آن را تولید کنند. در ازای این مسأله، قرار بر آن شد که ایران ذخیره یک تنی اورانیوم غنی شده خود به میزان ۵ درصد را به کشورهای غربی تحویل دهد. این میزان برای تولید یک بمب اتمی کافی بود.
ولی امروز نیز موانعی وجود دارد. در ایران، رهبر انقلاب چندان اطمینانی به ثمربخش بودن چنین توافقی ندارد. و در ایالات متحده نیز مخالفان چنین رویکردی همچنان واکنش نشان می دهند.
اولی هاینونن، معاون سابق آژانس اتمی، دراین خصوص می گوید: “از زمان اولین مذاکرات هر وقت پیشنهادی برای حل و فصل کردن این رویارویی ها مطرح شد، یا کافی نبود یا خیلی دیر مطرح شده بود.” یا خیلی کم، یا خیلی دیر. زمانی که ایران در سال ۲۰۰۳ آمادگی برای انجام مذاکره داشت، ایالات متحده این آمادگی را نداشت. در سال ۲۰۰۹ نیز عکس آن اتفاق افتاد.
کاهش تحریم ها
در سال ۲۰۱۰، طرح پیشنهادی آمریکا مجدداً ازسوی برزیل و ترکیه ازسر گرفته شد و این اولین باری بود که کشورهای رو به توسعه در این مناقشه مداخله کردند. ترکیه برای برطرف کردن هراس تهران از تحویل یک تن اورانیوم اش، بدون اینکه در ازای آن چیزی دریافت کند، پیشنهاد کرد که آن را ذخیره می کند. و در صورت شکست آن را بازمی گرداند. این بار هیلاری کلینتون باعث خراب شدن این پروژه شد.
تا اینکه انتخاب غافلگیرکننده حسن روحانی در ژوئن ۲۰۱۳ اتفاق افتاد و وضعیت از بن بست خارج شد. جرج پرکوویچ، کارشناس عدم تکثیر در بنیاد کارنگی می گوید: “پس از ده سال رفت و آمد بی نتیجه، درواقع همه شکست خورده بودند. تحریم ها باعث آن شد که تهران ۱۵۰ میلیارد یورو متضرر شود و غربی ها هم نتوانستند در توان غنی سازی ایران محدودیتی ایجاد کنند، چرا که تعداد سانتریفوژها صد برابر شده بود.”
امروز هر دو طرف می دانند که هر چه زمان بیشتر بگذرد، رسیدن به توافق سخت تر خواهد بود. رییس جمهور روحانی تحت نظارت “تندرویان” حکومت، به شدت به یک توافق نیاز دارد تا اقتدار خود را نشان دهد و از شدت تحریم ها بکاهد. غربی ها نیز به خوبی می دانند که هر چه برنامه اتمی ایران بیشتر پیش رود، جلوگیری از پیشرفت آن سخت تر خواهد بود.
هاینونن می گوید که اکنون غربی ها باید در ازای توقف غنی سازی اورانیوم، یک “طرح مارشال” به ایران پیشنهاد دهند: بازسازی بخش های کلیدی اقتصاد این کشور. به بیان دیگر، مدرن سازی در ازای چشم پوشی از بمب.
به هرحال، شیوه های به کار رفته شده طی ۱۰ سال اخیر بی فایده بوده: علی رغم اعمال تحریم های بین المللی بی سابقه علیه تهران، توسعه برنامه اتمی این کشور همچنان پیش رفته است. علی واعظ می گوید: “اکنون باید فوراً راه حل های جدیدی پیدا کرد.” وقت تنگ است. تنها یک هفته برای خروج از بن بست کنونی باقی مانده.
منبع: لوموند، ۱۷ نوامبر