35 درصد جمعیت، 50 درصد آرا

حسین باستانی
حسین باستانی

پایگاه اطلاع رسانی “خبرآنلاین‎ ‎‏” اخیرا گزارشی را به چاپ رسانده که حکایت دارد براساس یک نظرسنجی جدید ‏انتخاباتی که توسط وزارت اطلاعات، صداوسیما و دانشگاه آزاد انجام شده، آرای سید محمد خاتمی نسبت به محمود ‏احمدی‌نژاد در شهرستان‌ها دو به یک و در تهران سه به یک است.‏‎ ‎‏ به نوشته این سایـت، یک منبع آگاه نزدیک به ‏سیدمحمد خاتمی با اعلام این خبر، درباره ‌اینکه گفته می‌شود احمدی‌نژاد به واسطه سفرهای استانی خود آرای زیادی در ‏شهرستان‌ها دارد، اظهار داشته: “با‌توجه به اینکه 70 درصد جمعیت کشور، شهری است؛ این سفرها تأثیر چندانی در ‏آرای احمدی‌نژاد نخواهد داشت.” (‏‎ ‎‏30 بهمن 1387) ‏

چنین نگرشی به ترکیب آماری رای دهندگان، به معنی نادیده گرفتن یکی از مهم ترین تجربیاتی است که در سال 84، به ‏قیمت از دست دادن انتخابات ریاست جمهوری به دست آمده: این که روستاییان، اگرچه درصد کمتری از واجدان شرایط ‏رای دادن را در ایران تشکیل می دهند، اما به دلیل درصد مشارکت بالاتر خود در انتخابات، قادر به تغییر دادن کامل ‏نتایج انتخابات هستند. ‏

قاعده فوق، در پی انتخابات ریاست جمهوری سابق، به وضوح توسط شخصیت های جریان اصلاحات مورد تاکید قرار ‏گرفته است. یک ماه پس از مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری، محسن میردامادی، دبیرکل فعلی جبهه مشارکت، ‏نتیجه گیری آماری مهمی را بیان کرد که حکایت داشت: “هر چند که روستاییان 35 درصد جمعیت کشور را تشکیل ‏می‌دهند، اما چون نرخ مشارکت آنها بالاتر از شهرها است تقریبا 50 درصد از آرا مربوط به روستایی‌ها است.” (ایسنا، ‏‏4 مرداد 84)‏

نتیجه چنین معادله ای، بسیار تعیین کننده است. به خاطر داریم که با برگزاری مرحله اول انتخابات، که در پی آن مهدی ‏کروبی با اختلاف کمی از احمدی نژاد از راهیابی به مرحله بعد باز ماند، ایشان به شدت از اصلاح طلبان گله مند شد که ‏چرا در زمینه میزان آرای او در کشور، نظرسنجی های دروغ به دستش داده اند. این رنجش، به حدی شدید بود که ‏بعدها، به یکی از عوامل مرزبندی کروبی با سایر اصلاح طلبان تبدیل شد و اثرات آن تاکنون ادامه یافته است. ولی ‏واقعیت آن است که از همان زمان، شواهد محکمی وجود داشت که ثابت می کرد توطئه ای برای فریب دادن کروبی ‏وجود نداشت. داستان به سادگی از این قرار بود که نامبرده، با شعارهای انتخاباتی خود، بخش های از جامعه ایران را ‏به خود جذب کرده بود که معمولا در نظرسنجی ها، کسی به سراغ آنها نمی رود.‏

بهزاد نبوی، عضوی شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بعد از مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری ‏تاکید کرد که علاوه بر پیش بینی نکردن دخالت ناگهانی و سازمان یافته برخی نهادهای حکومتی به نفع احمدی نژاد در ‏‏48 ساعت مانده به انتخابات: “یک پیش‌بینی هم ما نکرده بودیم، آن هم رأی روستاها بود، چون هیچ کس نظرسنجی از ‏شهرهای کوچک و روستاها نکرده بود. شاید این کار مقدور هم نباشد و زمان زیادی ببرد. نتیجه این شد که ما رأی ‏کروبی را پیش‌بینی نکنیم”. (ایسنا – 30 خرداد 84) وی در اظهار نظری دیگر خاطرنشان کرد که این عدم پیش بینی، ‏علاوه بر بی خبر ماندن از آرای کروبی، باعث غافلگیری در زمینه آرای احمدی نژاد هم شد: “اکثریت رای دهندگان به ‏احمدی نژاد… اقشار و طبقات محروم تر و حاشیه نشین شهرها، ساکنین روستاها بودند.” (ایسنا – 8 تیر 84)‏

توضیحات تکمیلی محسن آرمین، دیگر عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در همین زمینه حکایت ‏داشت: “نتیجه‌ی انتخابات و ترکیب آرای نامزدها نشان داد که نظرسنجی‌های قبل از انتخابات در مورد همه کاندیداها ‏تقریبا درست بود به جز کروبی و احمدی‌نژاد. کروبی و احمدی‌نژاد در نظرسنجی‌ها آرای بالایی نداشتند. کروبی آرای ‏بخش‌هایی را جذب کرده بود که از حوزه‌ی جامعه‌ی نمونه آماری نظرسنجی‌ها خارج بود و بدان دسترسی نداشتند؛ زیرا ‏‏- معمولا - نظرسنجی‌ها در مراکز استان‌ها انجام می شود، به همین دلیل نیز، آرای کروبی در نظرسنجی‌ها نمود نیافته ‏بود.” ( ایسنا – 9 مرداد 84) ‏

قطعا این طور نبود که در تمام مناطق ایران، روستاییان به کاندیداهایی که شعارهای اقتصادی عامه فهم می دادند رای ‏داده باشند، اما قابل انکار هم نبود که نسبت طرفداران شعارهای آنها در اغلب روستاها، نسبت به شهرها بیشتر بود. در ‏مورد خاص محمود احمدی نژاد، البته یک عامل اضافی هم، در کنار “بداخلاقی های انتخاباتی”، به افزایش آرای وی ‏در روستاها کمک می کرد و آن، حضور مبلغانش در دورافتاده ترین مناطق کشور، به مدد شبکه های حکومتی فعال در ‏سرتاسر کشور بود. مبلغانی که مهم ترین انها عبارت بودند از پایگاه های بسیج، شبکه مساجد، و – البته – رادیو و ‏تلویزیون. آن هم در شرایطی که در بسیاری از روستاهای کشور، یا روزنامه ای توزیع نمی شود و یا اگر بشود، تنها ‏شامل یکی - دو روزنامه حکومتی است که معمولا کیهان، یکی از آنهاست.‏

در چنین شرایطی بود که در پی انتخابات ریاست جمهوری گذشته، به گفته عبدالله رمضان زاده، نایب رییس فعلی جبهه ‏مشارکت: “حتی عکس کاندیدای جبهه مشارکت در انتخابات [مصطفی معین] تنها به ۴ یا ۵ درصد روستاها رسید. در ‏حالی که جریان رقیب در همه روستاها پایگاه داشت… و طبق نظرسنجی ها ۸۷ درصد مردم منبع خبری خود را صدا و ‏سیما معرفی می کنند.” (شرق – 15 مرداد 84) … در همان زمان، توصیف محسن میردامادی، دبیرکل فعلی جبهه ‏مشارکت از وضعیت تبلیغات اصلاح طلبان در مناطق جمعیتی کوچک ان بود که “اکنون هیچ حزبی، به جز همان ‏حزب سیاسی- نظامی [مرجع ضمیر مشخص است] در روستاها حضور ندارد.” (ایسنا – 4 مرداد 84) ‏

سوال: آیا اطلاعات و آمار مشخصی در دست است که ثابت می کند امکانات تبلیغاتی جریان های مختلف در روستاها یا ‏نسبت مشارکت انتخاباتی روستاییان در مقایسه با شهرها، نسبت به زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 ‏تغییرات مهمی کرده است؟

اگر پاسخ این پرسش مثبت است، لازم است پیش از هر چیز اطلاعاتی آماری (ولو نسبی) از میزان آرای کاندیداهای ‏مختلف در مناطق جمعیتی روستایی هم در اختیار داشته باشیم. اطلاعاتی که به ما کمک می کند بدانیم آیا میزان آرای ‏کاندیدای اصلاح طلبان، به میزانی از رییس جمهور فعلی بیشتر هست که حتی حجمی معمول از “بداخلاقی های ‏انتخاباتی” جناح محافظه کار، قادر به تغییر نتایج انتخابات نباشد؟

اما اگر پاسخ این پرسش منفی است، بر مبنای کدام استدلال یا شواهد، می توان به این نتیجه گیری رسید که چون “70 ‏درصد جمعیت کشور، شهری است” کمتر بودن آرای احمدی نژاد در شهرها، حکایت از قابل پیش بینی بودن شکست ‏وی دارد؟ آیا توجه داریم میلیون ها نفری که پیش از روز رای گیری از ترکیب آرایشان مطلقا بی اطلاعیم، و در روز ‏رای گیری حتی کسانی را نداریم که به ما خبر دهند انتخابات در روستاها یشان چگونه برگزار شده است، می توانند ما ‏را با چه شگفتی هایی رو به رو کنند؟ آیا متوجهیم اگر ساکنان چنین مناطقی کماکان نیمی از ارای ریخته شده به صندوق ‏های رای را تشکیل دهند، ممکن است تمام دعواهای ما بر سر خاتمی و موسوی و کروبی و نوری و تحریم و …، از ‏اساس بیهوده باشند؟