دموکراسی‌خواهان٬ دولت روحانی و بند ۳۵۰

آرش بهمنی
آرش بهمنی

نیمی از سال اول آغاز به کار دولت حسن روحانی گذشته و با توجه به اتفاق‌هایی که در این مدت در کشور رخ داده٬ احتمالا بتوان چشم‌اندازی از نحوه‌ فعالیت و تمایل‌های این دولت در سال‌های پیش‌رو نیز به دست داد. گرچه چنین قضاوتی٬ نمی‌تواند قطعی باشد و ممکن است هر زمان اوضاع به گونه‌ای دیگر شود؛ اما آنچه که تاکنون توسط دولت انجام شده و ادامه مسیر فعلی حوادث و رویدادها٬ می‌تواند تصویر ما از دولت را کامل کند.

چه در زمان تبلیغات انتخاباتی و چه زمانی که روحانی تیم کاری خود را انتخاب کرد٬ می‌شد حدس زد که تمرکز اصلی وی بر دو مساله سیاست خارجی ـ- با تکیه بر برنامه‌ هسته‌ای و رفع تحریم‌های ناشی از آن - و مسایل اقتصادی -ـ نرخ منفی رشد٬ نرخ بالای تورم و بیکاری ـ- است. گرچه نمی‌توان این مساله را از نظر دور داشت که وعده‌های او در زمان انتخابات درباره مسایلی چون آزادی زندانیان سیاسی٬ رفع حصر٬ امکان تشکیل و فعالیت مجدد نهادهای صنفی٬‌ رفع فیلترینگ و … عده‌ی زیادی از رای‌دهندگان را به سمت وی جلب کرد. نباید فراموش کرد که بخش نه چندان کوچکی از موفقیت روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری٬ ناشی از حضور حامیان جنبش سبز و موجی بود که آن‌ها در جامعه ایجاد کردند. حمایت حامیان جنبش سبز و بخشی از اصلاح‌طلبان از روحانی٬ مساله‌ای است که نباید فراموش شود. روی این مساله مدام باید تاکید کرد و آن را به خاطر روحانی و نزدیکان‌اش آورد. دلیل آن را نیز باید مدام تکرار کرد: وعده‌هایی که درباره‌ آزادی‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی توسط روحانی و اطرافیانش داده شد.

درست در همین نقطه است که برخی حامیان روحانی یا افرادی که به او رای داده‌اند و دیگران را نیز تشویق به رای دادن کرده اند٬ دچار مشکل می‌شوند: آن‌ها تصور می‌کنند که هر انتقادی از روحانی یا عملکرد دولت وی٬ باعث تضعیف آن یا سوءاستفاده مخالفان دولت خواهد شد؛ مساله‌ای که به کرات در دوره حاکمیت اصلاح‌طلبان نیز رخ داد و شد آنچه که شد. هنوز برای بخش عمده‌ای از تحول‌خواهان و دموکراسی‌خواهان ایرانی٬ این مساله حل نشده که انتقاد از عملکرد افراد و مجموعه‌هایی که به آن‌ها علقه‌هایی داریم٬ به معنای تضعیف نیست٬ بلکه اتفاقا راهی است برای تصحیح اشتباهات و بازگشت به مسیر درست. تلاش برای توجیه اشتباهات دولت و یا چشم‌پوشی از آن‌ها٬ نه تنها کمکی به دولت نخواهد کرد٬ بلکه تنها موجب ادامه یافتن روند اشتباه خواهد شد.

یک نمونه مشخص برای این مساله٬ اتفاقی است که پنج‌شنبه هفته گذشته در بند ۳۵۰ زندان اوین و پس از ضرب و شتم زندانیان افتاده. حجم توجیهات برای تبرئه کردن دولت روحانی از اتفاق‌هایی که افتاده٬ حیرت‌آور است: از اینکه دولت روحانی مسئولیتی در این زمینه ندارد تا اینکه‌ وزارت اطلاعات زیر نظر این دولت نیست و از بحث بی اختیار بودن دولت در زمینه زندانیان تا برنامه “راست افراطی” برای کوبیدن دولت روحانی.

البته شکی نیست که دولت یازدهم مقصر اصلی در این زمینه نیست٬ اما نمی‌توان سهم دولت را در این رفتار و یا ادامه‌ آن نادیده گرفت. در واقع باید به چند نکته در این زمینه توجه کرد:

الف. نخست آنکه روحانی٬ به عنوان رییس جمهوری‌اسلامی٬ براساس قانون اساسی٬ مسئول اجرای قانون اساسی است. وی سوگند خورده است که از قانون اساسی حفاظت و آن را اجرا کند. فارغ از تمام مشکلاتی که قانون اساسی جمهوری‌اسلامی دارد ـ- و رسیدن به دموکراسی با تکیه بر نص آن٬ تقریبا غیرممکن است ـ- نباید فراموش کرد که بسیاری از رفتارهایی که این روزها انجام می‌شود٬ کمترین تناسبی با قانون اساسی جمهوری‌اسلامی ندارد. روحانی به عنوان رییس جمهوری و رییس شورای عالی امنیت ملی٬ موظف است که جلوی تکرار چنین رفتارهایی را بگیرد.

ب. بخش‌هایی از بدنه دولت روحانی٬ در چنین رفتارهایی نقش دارند. چه در زمینه حصر میرحسین موسوی٬ مهدی کروبی و زهرا رهنورد٬ که ماموران محافظ آن‌ها از وزارت اطلاعات هستند٬ چه در زمینه برخورد با زندانیان که بخش عمده‌ای از آزار و اذیت‌ها٬ به دستور بازجویان وزارت اطلاعات انجام می‌گیرد٬ چه در زمینه توقیف مطبوعات٬ شکایت از آن‌ها٬ فیلترینگ٬ بازداشت‌ها٬ بازجویی‌ها و … در تمام این مسایل٬ فصل مشترک چیزی نیست جز دست داشتن زیرمجموعه‌های دولت در آن‌ها. سکوت در مقابل چنین رفتارهایی و عدم برخورد با وزرای مربوطه٬ برای کسانی که برای چنین اقدام‌هایی برنامه‌ریزی می‌کنند٬ معنایی ندارد جز اینکه مطمئن شوند دولت روحانی واکنشی مقابل آن‌ها نخواهد داشت و می‌توانند به رفتارهای خود ادامه دهند؛ همان اتفاقی که در دولت خاتمی هم رخ داده بود.

در واقع٬ می‌توان این احتمال را داد که برخی جریان‌های مخالف دولت برای رساندن پیام خاصی به دولت روحانی و دموکراسی‌خواهان ایرانی٬ حمله به بند ۳۵۰ زندان اوین را طراحی و اجرا کرده‌اند. اما سکوت در مقابل چنین مساله‌ای از سوی دولت و یا تبرئه کردن دولت از سوی حامیان آن‌ها٬ راه‌حل این مساله نیست. تاکید مدام و مداوم بر “شرایط حساس کنونی” یا در اولویت بودن مسایلی چون “حل مساله هسته‌ای” نه تنها کمکی به دولت نخواهد کرد٬ بلکه اتفاقا باعث قدرت‌مندتر شدن و آسودگی بیشتر مخالفان آن خواهد شد.

شکی نیست که باید عاملان اصلی حمله به زندان را مورد نقد قرار داد و از آن‌ها سئوال کرد٬ اما این مساله نافی سئوال و انتقاد از دولت نیست. سکوت مقابل اظهارات وزیردادگستری دولت روحانی٬ هرگز باعث آزادی زندانیان نخواهد شد. همان‌طور که پیش از این نیز سکوت و یا تایید تلویحی سخنان روحانی و وزرایش در صحن علنی مجلس و هنگام گرفتن رای اعتماد در نقد و مذمت موسوی و کروبی و جنبش سبز٬ باعث رفع حصر آن‌ها نشد.

چه سکوت در مقابل اشتباهات دولت روحانی و چه شیوه‌ای که دولت برای رسیدن به منویات خود در پیش گرفته٬ در دهه‌های گذشته امتحان شده و نمره قبولی نگرفته‌اند. هاشمی‌رفسنجانی٬ برای پیش‌برد اهداف خود٬ وزارت‌خانه‌های سیاسی و فرهنگی را در اختیار “جناح راست” آن زمان قرار داد٬ به امید اینکه برنامه تعدیل خود را به پیش ببرد. نتیجه؟ قتل‌های زنجیره‌ای٬ سانسور شدید مطبوعات و کتاب٬ تورم ۴۹ درصدی٬ خروج سفیران کشورهای اروپایی از ایران و …

در دولت خاتمی٬ حامیان او کمتر زبان به انتقاد از اشتباهات و اهمال‌های دولت گشودند. نتیجه؟ شکست برنامه‌های اصلاحی٬ روی کار آمدن احمدی‌نژاد٬ سرخوردگی مردم٬ بازداشت٬ توقیف و…

شاید بد نباشد برای یک بار هم که شده از تاریخ و تجربه‌های پیشین خود درس بگیریم و شیوه‌هایی را که پیش از این ناکارآمدی آن‌ها اثبات شده برای رسیدن به اهداف٬ به کار نگیریم. انتظار از دولت روحانی٬ صرفا روی کار نیامدن جلیلی نبود. دولت روحانی با وعده‌هایی سر کار آمد. به نفع ما٬ دولت و جامعه است که دولت را برای انجام آن وعده‌ها تحت فشار بگذاریم و مقابل خلف وعده‌ها٬ موضع بگیریم.