۳۶۵ روزسرکوب و مقاومت

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» سال 89 سال اعدام و زندان

سال 89 که از سوی میرحسین موسوی سال “استقامت و پایداری بر مطالبات برحق و قانونی ملت ایران” نامیده شده بود به سال سرکوب و استقامت مردمی تبدیل شد و رهبران جنبش سبز که با تاکید بر ایستادگی بر مطالبات مردمی سال 89 را آغاز کرده بودند در روزهای پایانی سال به بند کشیده شدند.

سال 89 با پیام میرحسین موسوی و مهدی کروبی آغاز شد اما با بازداشت خانگی آنها، و با پیام فرزندان  رهبران جنبش سبز به پایان رسید.

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با این پیش بینی که  “سال 89 با مسائل و مشکلاتی روبرو هستیم” به استقبال سال 89 رفتند و مهدی کروبی که سال قبل را سال خوبی نمیدانست اعلام کرد: “مخالف نظامی هستیم که در حد یک قایق است”.

رهبران جنبش سبز در آغاز سال 89 “عقب گرد و عقب کشیدن از مطالبات مردم را خیانت به مردم، اسلام و خون شهدا” دانسته و اعلام کرده بودند: “باید از پشت کردن به خواسته‌های مردم هراس داشته باشیم”.

آنها ایستادند و سال 89، سال استقامت آنها در کنار مردم معترضی شد که ابتدا به انتخابات مخدوش 22 خرداد 88 اعتراض داشتند اما با سرکوب و کشتارهای حکومتی، رهبر جمهوری اسلامی را نشانه گرفتند و خواهان رفتن “دیکتاتور” شدند. و بدین ترتیب سال 89 در حالی به پایان رسید که فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی به جای پدران و مادران خود به مردم  پیام دادند: “خاطره سال 89 طعم تلخ زمستان طولانی و سرد است که با ایستادگی پدران و مادران و ایستاده جان سپردن همرزمانمان رنگ و بویی دگر گرفت…. والدینمان همچون همه فرزندان پاکشان درکشور، ایستاده‌اند… “.

 

سال اعدام

اگر چه بازداشت های فله ای فعالان سیاسی، مطبوعاتی، مدنی و مردم معترض از 9 ماه قبل از آغاز سال 89 شروع شده بود اما این سال را باید سال اعدام و سال پرکاری بازجویانی دانست که به جای قاضی، حکم محکومیت را صادر میکردند.

89 با صدور حکم اعدام خانوادگی برای 5 عضو یک خانواده شروع شد. 5 عضوی که روز عاشورای قبل بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شدند. حکم اعدام مطهره بهرامی، ریحانه حاج ابراهیم و هادی قائمی در دادگاه تجدید نظر به 10 سال حبس در تبعید تبدیل شد و آنها برای سپری کردن دوران محکومیت خود به زندان رجایی شهر منتقل شدند اما دو عضو دیگر خانواده، احمد و محسن دانش پور مقدم با تایید حکم اعدامشان در دادگاه تجدید نظر سالی پر از هراس را پشت سر گذاشتند. این پدر و پسر به همراه عبدالرضا قنبری، معلم بازداشت شده پس از عاشورای 88 همچنان در خطر اعدام هستند.

اردیبهشت اما اعدام مخفیانه 5 زندانی سیاسی افکار عمومی ایران و جهان را بهت زده کرد. فرزاد کمانگر، معلم کرد به همراه شیرین علم هوئی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان 19 اردیبهشت و به صورت مخفیانه اعدام شدند و این سرآغازی بود بر سایر اعدام های مخفیانه در این سال. خانواده های این 5 فعال سیاسی از برگزاری هرگونه مراسم ختمی منع شدند،  پیکرهای آنها به خانواده هایشان تحویل داده نشد و برخی از اعضای خانواده های انها برای مدتی بازداشت شدند.

علی صارمی، به اتهام محاربه و علی اکبر سیادت، به اتهام جاسوسی دو زندانی سیاسی دیگری بودند که مخفیانه و بدون ابلاغ به وکلا و خانواده هایشان در سال گذشته اعدام شدند. پیکرهای آنها نیز به خانواده هایشان تحویل داده نشد و خانواده علی صارمی به “روز” گفتند که ماموران امنیتی، پیکر او را در روستایی در نزدیکی بروجرد دفن کرده اند.

اما اعدام های مخفیانه به همین موارد ختم نشد. جعفر کاظمی و محمد حاج آقایاری، حسین خضری و زهرا بهرامی  دیگر زندانیان سیاسی بودند که مخفیانه دفن شدند و پیکرهای آنها نیز به خانواده هایشان تحویل داده نشد.

و همین اعدام های مخفیانه بود که نگرانی شدید سازمان های حقوق بشری و خانواده های زندانیان سیاسی را برانگیخت؛خانواده هایی که فرزندانشان با حکم اعدام در زندان ها به سر می برند.

سعید ملک پور که به گفته همسرش، پیش از رفتن به دادگاه، قاضی پرونده به وکیلش گفته بود برای او حکم اعدام صادر خواهد کردبه همراه حمید قاسمی شال همچنان در خطر اعدام هستند. اجرای حکم اعدام آقای قاسمی شال یکبار متوقف شده است.

زینب جلالیان،  حبیب الله گلپری پور، زانیار و لقمان مرادی، حبیب الله لطیفی، شیرکو معارفی، دیگر زندانیان سیاسی هستند که سال گذشته احکام آنها تایید شده و در خطراجرای حکم قرار دارند. در این میان حبیب الله لطیفی و شیرکو معارفی یکبار حکم اعدامشان متوقف شده است.

اما تنها زندانیان سیاسی نبودند که به طو ر مخفیانه اعدام شدند. بسیاری از زندانیان غیر سیاسی نیز، بخصوص در مشهد به صورت دسته ای و مخفیانه اعدام شدند و این امر نگرانی بسیاری را در مجامع بین المللی بر انگیخت.

 

سال زندان

سال 89 در حالی بازداشت و صدور حکم های سنگین برای فعالان حقوق بشر، فعالان سیاسی و مطبوعاتی بیش از پیش ادامه یافت که نهادهای مدنی و احزاب و گروههای سیاسی، همچون انجمن صنفی روزنامه نگاران، انجمن دفاع از حقوق زندانیان، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، کانون مدافعان حقوق بشر، دفتر تحکیم وحدت، نهضت آزادی ایران… بیش از پیش تحت فشار قرار گرفته و اکثر آنها توسط حکومت منحل اعلام شده بودند.

همچون سال قبل “اقدام علیه امنیت ملی، جاسوسی، محاربه، تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب، ایجاد شبهه جعل و تقلب در نتیجه انتخابات، اخلال در نظم عمومی از طریق ایجاد بلوا و آشوب، مشارکت در تخریب و احراق اموال عمومی، و ایجاد ترس و وحشت، تلاش برای براندازی نرم و….” اتهاماتی بودند که در سال 89 محکومیت های بسیاری را به دنبال داشتند.

 در این سال بازداشت کارمندان سفارت خانه های خارجی، روزنامه نگاران، فعالان مدنی، وکلای دادگستری، فعالان سیاسی، مطبوعاتی و مدنی و چهره های سرشناس درون حاکمیت که از پایه گذاران جمهوری اسلامی بوده اند به رویه ای عادی تبدیل شد و تا بدانجا پیش رفت که بازداشت های فعالان سیاسی اصلاح طلب  به صورت خانوادگی در آمد چنانچه در حال حاضر، مصطفی تاج زاده به اتفاق همسرش فخرالسادات محتشمی پور در بازداشت به سر می برند.

اکثر این زندانیان از حقوق طبیعی خود به عنوان یک زندانی نیز محروم شدند، حق استفاده از مرخصی نداشتند، از ملاقات حضوری با خانواده هایشان محروم شدند و حق تلفن نیز از آنها گرفته شد. اما با همه این ها مقالات و نامه هایی که از سوی زندانیان سیاسی، مطبوعاتی و دانشجویی به بیرون از زندان درز کرده و منتشر شده نشان از ایستادگی آنها در درون زندان ها دارد.

نامه هایی که برای نویسندگان آنها از جمله مصطفی تاج زاده، محمد نوری زاد، مجید توکلی، بهاره هدایت، عیسی سحرخیز و بسیاری دیگر، فشارها و محدودیت های بیشتر در زندان را به دنبال داشته است.

در این سال احکام اعدام، تبعید، حبس های طولانی و محرومیت از حقوق اجتماعی و سیاسی همه این زندانیان امضای سه قاضی معروف شعب 15، 25 و 28 دادگاه انقلاب، یعنی ابوالقاسم صلواتی، محمد مقیسه و پیرعباسی را برخود داشت؛ هرچند به گفته اکثر وکلای حقوق بشری و زندانیان سیاسی و مطبوعاتی، این احکام توسط بازجویان وزارت اطلاعات و سپاه انشا شده اند.

شاید سنگین ترین احکام پس از احکام اعدام، متعلق به جعفر پناهی، نسرین ستوده، ژیلا بنی یعقوب، احمد زیدآبادی، عماد بهاور، حسین رونقی ملکی و حسین درخشان باشد که این دو نفر اخر به 15 و 19 سال ونیم حبس تعزیری مکوم شده اند و بقیه علاوه بر محکومیت های سنگین حبس، از حقوق اجتماعی و سیاسی خود نیز محروم گشته و ممنوع الکار شده اند.

در این سال “خانه های امن” بار دیگر رونق یافتند و ابراهیم یزدی، مسن ترین زندانی سیاسی ایران به “خانه های امن” وزارت اطلاعات منتقل شد.

 

وحشت از سنگ قبرها

سال 89 نیز همچون سال 88، حکومت از حضور مردم و خانواده ها بر مزار جانباختگان اعتراضات مردمی جلوگیری کرد. براساس  سنتی دیرین، خانواده ها آخرین پنج شنبه سال را بر مزار عزیزان خود می روند، اما پنج شنبه آخر سال همچون سال قبل، نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها از حضور مردم بر مزار جانباختگان جلوگیری کردند و به خانواده ها تنها اجازه دادند دقایقی بر سر مزار عزیزان خود بایستند. براساس گزارش های خبرنگاران “روز” ماموران امنیتی حتی از گذاشتن گل و شستن سنگ مزار جان باختگان در این روز جلوگیری کرده اند.

اما خانواده های بسیاری از جان باختگان دو سال گذشته، علیرغم همه تهدیدها و فشارهای امنیتی شکایت کرده و خواهان معرفی قاتل فرزندانشان شده اند. شکایت هایی که تاکنون مسکوت مانده ویا در نهایت از خانواده ها خواسته شده دیه بگیرند.

حکومت تاکنون مسئولیت کشتار معترضان را برعهده نگرفته و کشتارها را به “منافقین و اغتشاشگران” نسبت داده است.

اما جان باختگان بازداشتگاه کهریزک، تنها جان باختگانی بودند که دادگاهی برای رسیدگی به اتهامات عاملان مرگ آنها در دادگاه نظامی تشکیل و منجر به صدور حکم اعدام برای دو نفر و محکومیت های حبس و انفصال از خدمت برای 9 نفر دیگر شد. حکم اعدامی که خانواده های روح الامینی، جوادی فر و کامرانی اعلام گذشت از قصاص کردند و خواستار محاکمه آمران شدند اما تاکنون هیچ دادگاهی در این زمینه تشکیل نشده است.

در این میان مادران عزادار هم که نام خود را به مادران پارک لاله تغییر داده اند از بازداشت و تهدید مصون نماندند.

مادران سعید زینالی و حسام ترمسی در حالی بازداشت شدند که پی گیر وضعیت فرزندان خود بودند. سعید زینالی 23 تیر ماه 88 در مقابل چشم های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست. حسام ترمسی نیز از بازداشت شدگان بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته است که بعد از آزادی از زندان، به دلیل وضعیت وخیم جسمانی، بیماری کلیه و کبد و افسردگی شدید در بیمارستان بستری شد.

این دو مادر که از مادران عزادار هستند با قرار وثیقه آزاد شدند اما حکیمه شکری و ندا مستقیمی، دو حامی مادران عزادار به همراه پدر رامین رمضانی، ار جان باختگان روز 25 بهمن 88 در بهشت زهرا بازداشت و به جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی متهم شدند.

آنها نیز با قرار وثیقه آزاد شدند اما احضار و تهدید مادران عزادار و خانواده های جان باختگان همچنان ادامه دارد.

 

ادامه اعتراض علیرغم سرکوب

مردم معترض اما علیرغم همه سرکوب ها، بازداشت ها، کشتار و تهدیدها، سال 89 نیز همچون سال 88 بارها به خیابان ها آمدند و فریاد “مرگ بر دیکتاتور” سر دادند.

در 22 خرداد مردم ایران سالگرد انتخابات مخدوش 22 خرداد را با پیامک های وزارت اطلاعات آغاز کردند؛پیامک های تهدید آمیزی که  مضمون آن چنین بود: “شهروند گرامی، شما مورد فریب رسانه‌های بیگانه قرار گرفته اید و برای آنها فعالیت می‌کنید. در صورت تکرار مجدد این عمل از سوی شما بنابر قوانین مجازات اسلامی با شما برخورد خواهد شد”. کاری که وزارت اطلاعات پیش از این هم کرده بود اما این بار هم باعث نشد تا معترضان به تقلب انتخاباتی 22 خرداد به خیابان نیایند.

در این روز تهران و سایر شهرهای ایران، برای چندمین بار در یک سال شاهد درگیریهای پراکنده میان مردمی بود که خشم یکساله خود را با شعار “مرگ بر دیکتاتور” فریاد می زدند و نظامیانی که تلاش داشتند مانع تجمع مردم شوند.

25 بهمن ماه دیگر روزی بود که مردم به خیابان ها آمدند و رهبر جمهوری اسلامی را دیکتاتور خواندند و اعلام کردند بعد از حسنی مبارک و بن علی، نوبت سید علی است که برود.

میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای تجمع در این روز فراخوان داده بودند. در این روز، رهبران جنبش سبز به دلیل بازداشت خانگی موفق به حضور در میان مردم نشدند و محمد مختاری و صانع ژاله جان باختند.

یک اسفند، هفتمین روز جانباختن این دو دانشجو بار دیگر مردم به خیابان ها آمدند و این بار خواستار سرنگونی سیدعلی خامنه ای شدند. آنها شعار میدادند: “اسفند دونه دونه، سیدعلی سرنگونه”.

11 اسفند مردم در خیابان ها و میادین مختلف شهر تهران با فریاد های “یا حسین، میرحسین” و “یا مهدی، شیخ مهدی” حمایت خود را از رهبران جنبش سبز اعلام کردند و خوستار آزادی آنها شدند.

18 اسفند و مصادف با روز جهانی زن، مردم بار دیگر به خیابان ها آمدند و همزمان با خواسته های خود، خواهان برابری حقوق زنان و مردان شدند و 24 اسفند، مراسم چهارشنبه سوری، رنگ و بوی اعتراض به خود گرفت و همزمان با رقص و شادی مردم، فریادهای مرگ بر دیکتاتور نیز سر داده شد.