ناگهان زمان می ایستد و ارواحی در دو طبقه دیگر هریک متعلق به یک دوره تاریخی ایران داستان های خود را روایت می کنند…
فیلم پستچی سه بار به در می زند
بهتر هم می شد
نویسنده و کارگردان: حسن فتحی- مدیر فیلمبرداری: امیر کریمی- طراح صحنه و لباس: اصغر نژاد ایمانی- تدوین: حسن حسندوست- موسیقی متن: فردین خلعتبری- تهیه کننده: جواد نوروز بیگی- بازیگران: علی نصیریان، محمدرضا فروتن، باران کوثری، رویا تیموریان، پانته آ بهرام، امیر جعفری، لیلا زارع.
خلاصه داستان: مردی دختری را به قصد اخاذی از پدرش گروگان می گیرد و او را در خانه ای متروکه پنهان می کند. خانه ای که سه طبقه دارد. ناگهان زمان می ایستد و ارواحی در دو طبقه دیگر هریک متعلق به یک دوره تاریخی ایران داستان های خود را روایت می کنند. تا اینکه در نهایت همه روایت ها به هم گره می خورند و به کابوس های دختر و پسر جوان بدل می شوند.
حسن فتحی را پیش تر به عنوان کارگردان تئاتر و تلویزیون می شناختیم. او در این مدت توانسته بود کارهای قابل توجهی را مقابل دوربین ببرد که از آن میان سال گذشته مجموعه تلویزیونی میوه ممنوعه او بسیار خوش درخشید و تاکنون از بهترین مجموعه های مناسبتی سیماست.
فتحی درام را بسیار خوب می شناسد و در همین راستا روابط نمایشی خوبی را در کل اثرش پایه ریزی می کند. شب دهم، پهلوانان نمی میرند و مدار صفردرجه از دیگر ساخته های فتحی محسوب می شود. او چند سال پیش نخستین فیلم سینمایی اش ازدواج به سبک ایرانی را ساخت که فیلم مطبوعی نبود و امسال نیز با پستچی سه بار در نمی زند به جشنواره فیلم فجر آمد.
پستچی سه بار در نمی زند شروع خوبی دارد. بخصوص زمانیکه قصد می کند شخصیت ها را معرفی کند. طبقه اول متعلق به نسل امروز است. طبقه دوم به دوران پهلوی می رسد و طبقه سوم به دوران حکومت رضا شاه.
فیلم با در ژانر تریلر آغاز می شود اما در نهایت نمی تواند به ژانری که با ان آغاز کرده وفادار بماند. بنابراین دائم لحن خود را تغییر می دهد. کمی به سمت ملودرام می رود و در ادامه به وحشت می رسد و در نهایت هم با معناگرایی داستان طولانی خود را به انتها می رساند.
فتحی تاریخ معاصر را خوب می شناسد و تبحر خاصی در گفت و گو نویسی دارد. بنابراین می کوشد گفت و گوی میان شخصیت ها را به این ترتیب از یکدیگر متمایز کند. اما در این میان مشکلی پیش می آید که هرچه زمان داستان ها از لحاظ تاریخی پس می روند بیشتر خود را می نمایاند. اکثر شخصیت های فیلم به یک شیوه سخن می گویند. یعنی دائم با کلمات قصار و ضربالمثل جواب یکدیگر را می دهند. همین نکته باعث می شود کلام ثقیل شده و تماشاگر عام قدرت ارتباط برقرار کردن با شخصیت ها را از دست بدهد.
این نکته برای بازیگران نیز مشکلاتی را ایجاد می کند. فکر کنید بازیگری بخواهد به جای محاوره معمولی دائم به شیوه کتابی صحبت کند. این نکته تمرکز او را نیز بر نقش از بین می برد و فاصله ای نمایشی را نیز میان مخاطب و او ایجاد می کند.
این نگره در قسمت اول داستان کمتر رخ می نماید. پسر عاصی که فروتن نقش او را بازی می کند به طبقه ای تعلق دارد که می توان این شیوه گویش را از او باور کرد. فتحی در فیلم پستچی سه بار در نمی زند مشکلات و نواقص این نسل را در تاریخ جست و جو می کند و قصد دارد به این وسیله حلقه مفقوده ماجرا را بیابد. در این میان در هر سه داستان نیز زن را محور آسیب پذیری قرار می دهد.
در داستان نخست دختر که از قضا نا دختری مردی محسوب می شود که توسط جوان عاصی ربوده شده از سوی ناپدری خود مورد تجاوز قرار گرفته است. در طبقه دوم زنی که بازیگر تئاتر است با یکی از یاران شعبان بی مخ صیغه شده تا بتواند معشوقش را که یک زندانی سیاسی است نجات دهد. در طبقه سوم نیز، یکی از شازده های قجر قصد فرار از کشور را در ابتدای حکومت رضاخان دارد که همسر پیرش را به خاطر دختری جوان می کشد.
در انتها که رابطه ارواح خانه با دختر جوان امروزی مشخص می شود. آنها بر دختر ظاهر می شوند و او را از بند پسرمی رهانند. اما دختر به پسر کمک می کند تا بتواند تمام ناکامی های خود را از ناپدری اش جبران کند. او به نوعی با این کار انتقام اسلاف خود را نیز از تمام مردان داستان می گیرد. حتی او آنقدر به گذشته باز می گردد که می تواند شازده قجر را نیز با تنها گلوله باقیمانده در اسلحه اش از پای در آورد.
تمام این وقایع با یکدیگر همنشینی پیدا می کنند تا جایی که پسر و دختر تصمیم میگیرند عاشق هم بشوند. این عاشقیت کل داستان را خراب می کند و به عنوان نقیضه آنچه از انتقام دختر نسبت به مردها رخ داد عمل می کند. دختر هر آنچه را که در فیلم گذشته برای پسر تعریف می کند و گویا هردو به ارامشی رسیده اند که باید زندگی جدیدی را شروع کنند.
این نکته حقنه شده به نظر می رسد. گویا فتحی قصد داشته داستان را به راحت ترین شکل ممکن جمع کند و همین تمام زحمات او را در کل کار خراب می کند.