سینمای ایران♦ جشنواره/4‏

نویسنده
پرستو سپهری

ناگهان زمان می ایستد و ارواحی در دو طبقه دیگر هریک متعلق به یک دوره تاریخی ایران داستان های خود ‏را روایت می کنند…‏

فیلم پستچی سه بار به در می زند‏
‎ ‎بهتر هم می شد‏‎ ‎

نویسنده و کارگردان: حسن فتحی- مدیر فیلمبرداری: امیر کریمی- طراح صحنه و لباس: اصغر نژاد ایمانی- ‏تدوین: حسن حسندوست- موسیقی متن: فردین خلعتبری- تهیه کننده: جواد نوروز بیگی- بازیگران: علی ‏نصیریان، محمدرضا فروتن، باران کوثری، رویا تیموریان، پانته آ بهرام، امیر جعفری، لیلا زارع.‏

postchib.jpg

خلاصه داستان: مردی دختری را به قصد اخاذی از پدرش گروگان می گیرد و او را در خانه ای متروکه ‏پنهان می کند. خانه ای که سه طبقه دارد. ناگهان زمان می ایستد و ارواحی در دو طبقه دیگر هریک متعلق به ‏یک دوره تاریخی ایران داستان های خود را روایت می کنند. تا اینکه در نهایت همه روایت ها به هم گره می ‏خورند و به کابوس های دختر و پسر جوان بدل می شوند.‏

حسن فتحی را پیش تر به عنوان کارگردان تئاتر و تلویزیون می شناختیم. او در این مدت توانسته بود کارهای ‏قابل توجهی را مقابل دوربین ببرد که از آن میان سال گذشته مجموعه تلویزیونی میوه ممنوعه او بسیار خوش ‏درخشید و تاکنون از بهترین مجموعه های مناسبتی سیماست.‏

فتحی درام را بسیار خوب می شناسد و در همین راستا روابط نمایشی خوبی را در کل اثرش پایه ریزی می ‏کند. شب دهم، پهلوانان نمی میرند و مدار صفردرجه از دیگر ساخته های فتحی محسوب می شود. او چند سال ‏پیش نخستین فیلم سینمایی اش ازدواج به سبک ایرانی را ساخت که فیلم مطبوعی نبود و امسال نیز با پستچی ‏سه بار در نمی زند به جشنواره فیلم فجر آمد.‏

پستچی سه بار در نمی زند شروع خوبی دارد. بخصوص زمانیکه قصد می کند شخصیت ها را معرفی کند. ‏طبقه اول متعلق به نسل امروز است. طبقه دوم به دوران پهلوی می رسد و طبقه سوم به دوران حکومت رضا ‏شاه.‏

فیلم با در ژانر تریلر آغاز می شود اما در نهایت نمی تواند به ژانری که با ان آغاز کرده وفادار بماند. بنابراین ‏دائم لحن خود را تغییر می دهد. کمی به سمت ملودرام می رود و در ادامه به وحشت می رسد و در نهایت هم ‏با معناگرایی داستان طولانی خود را به انتها می رساند.‏

فتحی تاریخ معاصر را خوب می شناسد و تبحر خاصی در گفت و گو نویسی دارد. بنابراین می کوشد گفت و ‏گوی میان شخصیت ها را به این ترتیب از یکدیگر متمایز کند. اما در این میان مشکلی پیش می آید که هرچه ‏زمان داستان ها از لحاظ تاریخی پس می روند بیشتر خود را می نمایاند. اکثر شخصیت های فیلم به یک شیوه ‏سخن می گویند. یعنی دائم با کلمات قصار و ضربالمثل جواب یکدیگر را می دهند. همین نکته باعث می شود ‏کلام ثقیل شده و تماشاگر عام قدرت ارتباط برقرار کردن با شخصیت ها را از دست بدهد.‏

این نکته برای بازیگران نیز مشکلاتی را ایجاد می کند. فکر کنید بازیگری بخواهد به جای محاوره معمولی ‏دائم به شیوه کتابی صحبت کند. این نکته تمرکز او را نیز بر نقش از بین می برد و فاصله ای نمایشی را نیز ‏میان مخاطب و او ایجاد می کند.‏

این نگره در قسمت اول داستان کمتر رخ می نماید. پسر عاصی که فروتن نقش او را بازی می کند به طبقه ای ‏تعلق دارد که می توان این شیوه گویش را از او باور کرد. فتحی در فیلم پستچی سه بار در نمی زند مشکلات ‏و نواقص این نسل را در تاریخ جست و جو می کند و قصد دارد به این وسیله حلقه مفقوده ماجرا را بیابد. در ‏این میان در هر سه داستان نیز زن را محور آسیب پذیری قرار می دهد.‏

در داستان نخست دختر که از قضا نا دختری مردی محسوب می شود که توسط جوان عاصی ربوده شده از ‏سوی ناپدری خود مورد تجاوز قرار گرفته است. در طبقه دوم زنی که بازیگر تئاتر است با یکی از یاران ‏شعبان بی مخ صیغه شده تا بتواند معشوقش را که یک زندانی سیاسی است نجات دهد. در طبقه سوم نیز، یکی ‏از شازده های قجر قصد فرار از کشور را در ابتدای حکومت رضاخان دارد که همسر پیرش را به خاطر ‏دختری جوان می کشد.‏

در انتها که رابطه ارواح خانه با دختر جوان امروزی مشخص می شود. آنها بر دختر ظاهر می شوند و او را ‏از بند پسرمی رهانند. اما دختر به پسر کمک می کند تا بتواند تمام ناکامی های خود را از ناپدری اش جبران ‏کند. او به نوعی با این کار انتقام اسلاف خود را نیز از تمام مردان داستان می گیرد. حتی او آنقدر به گذشته ‏باز می گردد که می تواند شازده قجر را نیز با تنها گلوله باقیمانده در اسلحه اش از پای در آورد.‏

تمام این وقایع با یکدیگر همنشینی پیدا می کنند تا جایی که پسر و دختر تصمیم میگیرند عاشق هم بشوند. این ‏عاشقیت کل داستان را خراب می کند و به عنوان نقیضه آنچه از انتقام دختر نسبت به مردها رخ داد عمل می ‏کند. دختر هر آنچه را که در فیلم گذشته برای پسر تعریف می کند و گویا هردو به ارامشی رسیده اند که باید ‏زندگی جدیدی را شروع کنند.‏

این نکته حقنه شده به نظر می رسد. گویا فتحی قصد داشته داستان را به راحت ترین شکل ممکن جمع کند و ‏همین تمام زحمات او را در کل کار خراب می کند.‏