آیت الله منتظری از جمله منتقدین مهم نظام جمهوری اسلامی است که شاید تنها به مدد لباس و وجهه اجتماعی اش، از عقوبت سنگین در زندان اوین نجات یافته است.
او تا سال 68 قائم مقام آیت الله خمینی بود و از این جهت شاید مطرح ترین روحانی کشور پس از آیت الله خمینی محسوب می شد. هرچند پس از آن وجهه حکومتی اش را از دست داد، اما همچنان روابط خود را با گروه های سیاسی و مردم نزدیک نگه داشت و تا آنجا که توانست نسبت به افراطیون حکومتی انتقاد کرد. آیت الله منتظری پس از آنکه چندی پیش در استفتایی از حقوق اقلیت بهائیان به عنوان شهروندان ایرانی دفاع کرده بود، در تازه ترین سخنانش که در پایگاه موج سبز منتشر شده، دفاعش از اشغال سفارت آمریکا در سال 58 را امری اشتباه دانسته و می گوید: “اشغال سفارت آمریکا در بدو پیروزی انقلاب که مورد حمایت اکثر اقشار انقلابی و مرحوم امام خمینی بود، مورد تایید این جانب نیز بود؛ ولی با آن عوارض منفی و حساسیت شدیدی که بین مردم آمریکا به وجود آورد که هنوز آثار آن باقی است، معلوم شد که کار درستی نبوده، و اصولا سفارت یک کشور به منزله جزئی از آن کشور است و کشوری که در حال جنگ رسمی با ما نبود اشغال سفارت آن به منزله اعلان جنگ با آن کشور است و کار صحیحی نمی باشد. از قرار اطلاع بعضی از جوانان انقلابی و متعهدی که متصدی این کار بودند نیز اشتباه بودن آن را قبول دارند.”
حسینعلی منتظری کیست؟
حسینعلی منتظری سال 1301 در نجف آباد اصفهان متولد شد. پدرش حاج علی، رعیت مردم و کشاورز بود و از نظر مالی فقیر محسوب می شد. پدر وی به واسطه یک روحانی به نام حاج شیخ احمد حججی که برای مردم عادی جلسات آموزشی برگزار می کرد، با مسائل دینی، قرآن، احادیث و مقداری زبان عربی بدون اینکه به مدرسه رفته باشد آشنا بود. وی از این فرد به عنوان موثرترین شخص در آینده اش نام می برد، شخصی که در راه طلبه شدن از کمک به وی فروگذار نکرده است. حسینعلی در ابتدا مقداری پیش پدر درس خواند، سپس چهار پنج ماهی به مکتب های قدیمی رفت، یکی دو ماه هم به یک مدرسه ملی رفت که در آنجا معلم روزی به دلیل بدی خط با شلاق وی را تنبیه کرد، حسینعلی بیمار شد و از آن پس دیگر به مدرسه نرفت. پدرش ابتدا وی را به مکتبی دیگر برد و سپس در مسجدی جنب خانه حاج آقا حسین قریشی، مقداری صیغه های عربی و صرف میر را خواند. سپس او را به اصفهان فرستادند تا نزد حاج شیخ غلامحسین منصور ادبیات بخواند. در مدرسه نوریه اصفهان نیز سیوطی را نزد شیخ احمد حججی فرا گرفت.
اولین سفر به قم
13 ساله بود که برای بار اول به قم می رود. همزمان با ریاست آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری او وارد حوزه شد، آنچنان که خود گفته دو بار در همان زمان برای عمامه گذاشتن امتحان داده، هرچند که نمی خواسته عمامه بگذارد. وی از این دوران به سختی یاد می کند. به دستور آیت الله حائری به “بچه ها” شهریه ای تعلق نمی گرفت و حسینعلی با مقرری روزی 10 شاهی (20 شاهی معادل 1ریال بود) 10 ماه را در سختی می گذراند. وی به یاد می آورد که چگونه دوست داشت سوهان بخرد، در حالی که توان خرید آن را نداشت. حجت الاسلام حاج شیخ ابراهیم ریاضی که مقسم شهریه آیت الله حائری و مورد اعتماد وی بود، وساطت کرده تا شهریه نوجوان نجف آبادی برقرار گردد، اما حائری در پاسخ می گوید: “نه! قانونمان اجازه نمی دهد که به بچه ها شهریه بدهیم!” منتظری در این باب می گوید “یک بار در حمام “خان قم” مرحوم حاج شیخ عبدالکریم تصادفا آمدند حمام و من هم با حاج شیخ ابراهیم رفته بودم حمام. حاج شیخ ابراهیم به حاج شیخ عبدالکریم گفت این بچه که میگفتم شما به او شهریه بدهید این است، بعد حاج شیخ عبدالکریم یک شعر سیوطی از من پرسید و من توضیح دادم، ایشان خیلی خوشش آمد و تعریفم را کرد، و این باعث شده بود که اجازه دهند مبلغ ده تومان را به اقساط به من بدهند.”
بازگشت به اصفهان
او در آن زمان در مدرسه حاج ملاصادق علوم پایه دین را می خواند که از نظر امکانات به شدت در مضیقه بود. حدود 10 ماه بعدی را در مدرسه ملاصادق نزد حاج شیخ غلامحسین منصور ادبیات، علوم و ریاضی و نزد حاج شیخ ابراهیم ریاضی شرایع را می خواند. در سال 1315-1316چنانکه می گوید به دلیل کمبود امکانات و شرایط بد مالی دیگر نمی توانست در قم بماند، بنابراین به اصفهان باز می گردد و در مدرسه جده بزرگ این شهر ساکن می شود؛ می گوید: “در اصفهان دو هفته یک بار می رفتم نجف آباد، یک بقچه نان و یک مقدار ماست و سنجد و گردو و مانند اینها می آوردم و یکی دو هفته با اینها می گذراندم، اما در قم این امکانات نبود، لذا نتوانستم قم بمانم و به اصفهان رفتم.”
اولین هم حجره ای اش در این شهر، حجت الاسلام حاج شیخ ابوالقاسم مسافری بود؛ “من شرح لمعه می خواندم و ایشان سیوطی میخواند.” در هر ماه از محل موقوفه مدرسه به هر حجره چهار قران می دادند، در واقع دو قران برای هر طلبه و مابقی زندگی و خوراک و پوشاک را از نجف آباد می آورد.
وی در مقایسه شرایط سخت آن دوره می گوید: “همان موقوفات مدارس بود که بعد موقوفات را هم از طرف دولت تصاحب کردند و این چهار قران هم قطع شد.” در آن زمان اسدالله نوراللهی و یحیی فقیه ایمانی از هم مباحثه ای های وی بودند. چهار، پنج سالی در اصفهان می ماند و در همین مدت درس نیز می دهد؛ “ از صرف میر شروع کردم بعد انموذج و صمدیه و بعد هم سیوطی، بیانم هم خیلی ساده بود، به همین جهت افراد از درس من استقبال می کردند.” در این مدت مغنی و حاشیه را نزد شیخ محمد علی حبیب آبادی، مبحث اجماع را نزد سیدمهدی حجازی، نهج البلاغه و قانون بوعلی سینا را نزد حاج میرزا علی آقا شیرازی، منظومه منطق را در مدرسه میرزا حسین (مسجد سید) و بعدا نزد حاج رحیم ارباب، منظومه حکمت را نزد حاج شیخ جواد فریدنی و مقداری از معالم، شرح لمعه، قوانین، رسائل و مکاسب را نزد حاج شیخ محمدحسن عالم نجف آبادی فرا گرفت. وی همچنین نزد حاج سید عباس صفی، حاج مصطفی فقیه ایمانی، حاج حسین نظام الدینی کچویی و حاج شیخ محمدتقی هرندی قسمت های دیگری از شرح لمعه و نزد مجدالعلماء هیئت فارسی و تشریح الافلاک شیخ بهایی را خواند.
ورود به مدرسه فیضیه و آشنایی با آیت الله خمینی
در دوران رضاشاه به طلبه ها و حوزه های علمیه سخت گرفته می شد، کسی نمی توانست عمامه بگذارد و مقرری نیز پرداخت نمی شد. اوایل سال1320 و به دلیل نبود استاد و مضیقه مالی و همچنین تشویق دو میهمان وی در اصفهان یعنی شیخ جعفر شمس گیلانی و حاج باقر خوانساری برای ادامه تحصیل رهسپار قم شده و در مدرسه ملاصادق مسکن می گزیند. در همان مدرسه مکاسب را با حاج شیخ عبدالرزاق قائنی می خواند و سپس عمامه بر سر می گذارد، او به همین دلیل برای اولین بار توسط شهربانی دستگیر می شود. بعد از مدتی به مدرسه فیضیه می رود و در آنجا با حاج صدر کلباسی اصفهانی هم مباحثه می شود.
کفایه را با هم درس آیت الله داماد آغاز می کند، پس از مدتی صدر کلباسی به سفر می رود، اتفاقی که نقطه عطفی در زندگی منتظری محسوب می شود؛ “شش هفت نفر بیشتر نبودیم که در درس آقای داماد شرکت می کردیم، آقای مطهری یک روز گفت حاضری با هم مباحثه کنیم؟ گفتم بله، و از آن روز به بعد رفاقت ما با مرحوم شهید مطهری آغاز شد و حدود یازده سال هم مباحثه بودیم. همراه شهید مطهری سطح کفایه و یک مقدار زیادی از مکاسب را نزد مرحوم آیت الله آقای داماد خواندیم. مقداری از کتاب رسائل را هم نزد آیت الله آقای حاج آقا رضا بهاء الدینی خواندیم، و درسها را با یکدیگر بحث می کردیم.”
در خلال همین سال ها آیت الله خمینی دروس اخلاق خود را در مدرسه فیضیه برگزار می کرد. منتظری و مطهری از حاضران همیشگی جلسات بودند. منتظری سپس رسائل را نزد بهاء الدینی خواند و سپس دروس خارج را با محقق داماد و حجت تبریزی ادامه داد. یک سال هم در محضر صدرالدینی تحصیل کرد. وی سپس در سال 1323 به بروجرد رفت تا با درس آیت الله بروجردی آشنا شود. یک سال بعد و با اقامت آیت الله بروجردی در قم، منتظری به خیل شاگردان وی در فقه و اصول می پیوندد. در همان زمان منظومه حکمت و سپس مبحث نفس اسفار را نزد آیت الله خمینی خواند. پس از چندی به دلیل شلوغی جلسات آیت الله بروجردی، او و مطهری تصمیم می گیرند تا در جلسات مباحث عقلی آیت الله خمینی شرکت کنند. آنچنان که منتظری می گوید از همان زمان بود که دروس عالیه آیت الله خمینی در آن مدرسه آغاز شد. در همان دوره در جلسات فلسفه علامه طباطبایی نیز حاضر می شد. منتظری طی همین دوران با مطهری به بحث و گفت و گو می نشست و کلاس هایش نیز در قم دایر بود. این دوره افزون بر 10 سال به طول انجامید.
آغاز مبارزات و تلاش برای مرجعیت آقای خمینی
پس از مرگ آیت الله بروجردی در سال 1340 شمسی، منتظری به همراه مطهری سعی بسیاری برای اعلمیت استادشان آیت الله خمینی کردند. پس از بازداشت آیت الله خمینی در پانزده خرداد 1342 ساواک قصد داشت وی را اعدام کند، منتظری با اطلاع از این موضوع، ابتدا در مسجد جامع نجف آباد یک هفته تحصن عمومی اعلام کرد و سپس در جریان مهاجرت مراجع و علمای شهرستانها به تهران در اعتراض به بازداشت خمینی، در یکی از این جلسات تلگرامی مبنی بر حمایت از آقای خمینی با عنوان “مرجعیت ” تنظیم و با اصرار وی، تمامی علمای حاضر در جلسه آن را امضا کردند. چند روزی نگذشته بود که منتظری در صحن عبدالعظیم حسنی برای مدتی دستگیر شد.
از این زمان به بعد منتظری به همراه فرزندش، محمد سعی در به پیروزی رساندن جنبش به رهبری آقای خمینی کرد. پس از تبعید آقای خمینی به عراق وی به عنوان نماینده تام الاختیار از سوی آیت الله خمینی برگزیده شد. سال 45 در صحن حرم حضرت معصومه، ابتدا فرزند منتظری به دلیل پخش اعلامیه آقای خمینی دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت و چند روزی پس از آن خود منتظری نیز دستگیر و شکنجه شد. منتظری چندی بعد از زندان آزاد شد و سال بعد (1346) برای دیدار با آیت الله خمینی به عراق رفت، ساواک که از ماجرای سفر مطلع شده بود در بازگشت وی را دستگیر و به مدت 5 ماه در حبس نگه داشت.
اواسط سال 46 و پس از آزادی از زندان در خلال جشن تاجگذاری و به دلیل فعالیت های سیاسی اش به مدت 3 ماه به مسجدسلیمان تبعید شد. منتظری سپس به قم بازگشت، اما ساواک وی را به نجف آباد انتقال و تحت حفاظت قرار داد. منتظری در بازگشت به نجف آباد نمازجمعه اقامه می کرد و طی این جلسات از حکومت انتقاد می کرد. نتیجه آن شد که در سال 47 دوباره دستگیر شد و در دادگاه ابتدا به 3 سال زندان و سپس در دادگاه تجدید نظر به یک سال و نیم زندان محکوم شد. وی حبس خود را در زندان قصر تهران سپری کرد و در آنجا نیزعلوم دینی تدریس می کرد. در اردیبهشت سال 49 منتظری از زندان آزاد شد و به قم بازگشت. به مجرد بازگشت سخنرانی هایش را آغاز کرد. ساواک دوباره او را به نجف آباد تبعید کرد. وی دوباره نماز جمعه برگزار و جلسات سخنرانی اش علیه حکومت وقت را دایر کرد.
دوران تبعید در نجف آباد و طبس و سقز
دوران تبعید در نجف آباد سه سال به طول انجامید. پس از آن و در سال 1352 به مدت سه سال به طبس تبعید شد. دیدارهای فراوان منتظری و اعلامیه ای که ضمن آن خواستار اتحاد مردم علیه امپریالیسم و صهیونیسم شده بود، سبب شد که یکسال بعد برای ادامه زمان تبعید به خلخال منتقل شود. آقای خامنه ای به علت پخش همین اعلامیه دستگیر و زندانی شد. منتظری در خلخال به دلیل عدم آشنایی با زبان ترکی ابتدا نتوانست فعالیت موثری انجام دهد. اما کمی بعد یکی از روحانیون مسجد خود را در اختیار وی گذاشت و منتظری دوباره مردم را جمع کرد و ساواک نیز دوباره وی تبعید کرد؛ و این بار به شهر سقز رفت.
سقز آخرین تبعیدگاه منتظری محسوب می شود، چرا که در تیرماه سال 54 و پس از برگزاری سالگرد 15 خرداد در قم و دستگیری تعداد زیادی از شاگردان وی، حکومت تصمیم گرفت منتظری را به مرکز منتقل و در زندان اوین بازداشت کند. او یک شب را در کمیته مشترک و سپس 6 ماه را در انفرادی های اوین گذراند. منتظری سپس در دادگاه نظام به جرم فعالیت ضد رژیم و اقدام به تشکیل حکومت اسلامی به ده سال زندان محکوم شد. در زندان نیز همراه مبارزینی چون آیت الله طالقانی به فعالیت های اسلامی و سیاسی ادامه داد و خارج بحث “خمس ” و متن “اسفار” و کتاب ”طهارت “ را برای سیاسیون مذهبی زندانی تدریس می کرد. شخصیت هایی همچون آیات طالقانی، مهدوی کنی، لاهوتی و رفسنجانی در مجالس بحث وی حاضر می شدند.
این دوران نزدیک به سه سال و نیم طول کشید. با تشدید فعالیت مخالفین حکومت و تظاهرات مردمی سرانجام منتظری به همراه مرحوم طالقانی در هشت آبان 57 از زندان آزاد شد. آزادی منتظری سبب شد تا آیت الله خمینی طی بیانیه ای از تلاش و مجاهدت های وی در راه انقلاب تقدیر کند. آیت الله منتظری در کوران انقلاب قرار گرفت و سپس با تاسیس جمهوری اسلامی در اولین حلقه حاکمان جای گرفت.
ارتباط با آیت الله خمینی
حلقه این رابطه در اوایل دهه بیست و در کلاس های درس اخلاق آیت الله خمینی در فیضیه شکل گرفت و بعدها عمق یافت تا جایی که آقای خمینی در زمان تبعید، وی را به عنوان نماینده تام الاختیار خویش در ایران منصوب کرد و در نامه ای از وی خواست که بر جریانات بیت وی اشراف داشته باشد. آقای خمینی همواره درباره منتظری با تعابیری همچون “فقیه عالیقدر”، “مجاهد بزرگوار”، ”حاصل عمر من “، “ذخیره انقلاب ” و “برج بلند اسلام” یاد میکرد و حیثیت ایشان را “واجب المراعات ” دانسته و پس از پیروزی انقلاب بسیاری از مسائل فقهی و سیاسی مربوط به قوه قضائیه و وزارتخانه ها را به وی ارجاع می داد. در آخرین نامه ای که به آیت الله خمینی منسوب شده، آمده است: “همه میدانند که شما حاصل عمر من بوده اید و من شدیدا به شما علاقه مندم، من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.” این همان نامه ای است که با اتکا به آن، آیت الله منتظری از رهبری حکومت باز ماند.
پس از انقلاب و قائم مقامی آیت الله خمینی
پس از انقلاب، منتظری به عنوان اولین پیشنهاد خواستار برگزاری نماز جمعه در سطح کشور شد. با موافقت آیت الله خمینی، آیت الله طالقانی به عنوان اولین خطیب جمعه کشور انتخاب شد. در سال 58 در انتخابات خبرگان قانون اساسی شرکت کرد و از سوی مردم تهران برگزیده شد و ریاست این مجلس را عهده دار بود. در همین مجلس بود که وی نظریه ولایت فقیه بر پایه رای مردم را ابراز کرد. نظریه ای که 20 سال و اندی پس از آن به صلاح جامعه ندانست و آن را با شجاعت اشتباه خواند. پس از مرگ آیت الله طالقانی در شهریور 58، منتظری به عنوان امام جمعه تهران انتخاب شد. وی تا پایان کار خبرگان قانون اساسی خطبه می خواند و پس از آن با مراجعت به قم، حجت الاسلام خامنه ای را برای خطبه های جمعه تهران به آقای خمینی معرفی کرد.
آیت الله منتظری پس از مراجعت به قم، به فعالیت های خود در حوزه ادامه داد، همچنین سعی داشت میان گروه های سیاسی آشتی ایجاد کند. پس از آنکه آیت الله خمینی برای ادامه درمان از قم به تهران آمد، آقای منتظری نیز به تهران آمد. با شروع جنگ وی سعی بسیاری برای بسیج جوانان به جبهه های جنگ کرد. او فرزندان و نوه هایش را نیز به جبهه فرستاد. در تیرماه 1360 و در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی، فرزندش محمد منتظری کشته شد. محمد منتظری از جمله روحانیون آتشین مزاج و افراطی هوادار نظام بود. او یک بار در جریان انتقال اسلحه از فرودگاه بازداشت شده بود و در آن روزها با نام “ محمد رینگو” توسط برخی گروههای مردمی خطاب می شد. در سال 61 و پس از بازپس گیری خرمشهر، منتظری معتقد بود که باید جنگ خاتمه یابد، آنطور که خود می گوید ابتدا آیت الله خمینی با این نظر موافقت کرده، اما با حضور فرماندهان جنگ و سخنان آنان، نظر آقای خمینی تغییر کرد.
زاویه ای که منتظری با نظام گرفت
از آن پس آقای منتظری که با تعبیر آقای خمینی، آیت الله منتظری خطاب می شد، نقش میانه رو حکومت را عهده دار شد. او به زندان ها سر می زد و در صورت مشاهده شکنجه آن را با مسئولان در میان می گذاشت. اغلب زندانیان از چپ تا راست نیز با وی رابطه ای دوستانه داشتند. وی از همان روزهای نخستین انقلاب در اندیشه نزدیک کردن حوزه های علمیه و دانشگاه بود و جلسات متعددی به این منظور از طرف او تشکیل شد، تا بالاخره روز فوت آیت الله مفتح رسما به عنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شد. پس از تشکیل مجلس خبرگان و در سال 64، مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامهٔ رهبریت پس از مرگ روحالله خمینی و با در نظر داشتن اقبال عمومی مردم به سمت حسینعلی منتظری تصمیم گرفت وی را به عنوان قائممقام روحالله خمینی معرفی و اعلام کند.
منتظری؛ موسس دانشگاه امام صادق
طی این سال ها وی فعالیت های دیگری نیز داشت؛ اقدام به تاسیس شورای مدیریت حوزه علمیه قم ( آنچه که امروز به عنوان مدیریت حوزه علمیه قم مسئولیت تمامی حوزه های کشور بجز اصفهان و خراسان را برعهده دارد) اقدام به تشکیل مجمع نمایندگان طلاب حوزه، تاسیس جامعه الامام صادق (دانشگاهی که امروز به کادرسازی برای نظام مشغول است)، اقدام به تاسیس دانشکده قدس برای پرورش نیروهای فلسطینی، اقدام به تاسیس مرکز جهانی علوم اسلامی در قم برای ارتباط مستمر با طلاب دیگر کشورها، تاسیس 4 مدرسه علوم دینی “رسول اکرم”، “امام باقر”، ”امام صادق” و “بعثت”، تاسیس مدرسه عالی تخصصی، تاسیس مدارس علمیه و اعزام طلاب به خارج از کشور، تشکیل اولین سمینار ائمه جمعه، اعلام هفته وحدت، حکمیت میان گروه های مجاهد شیعه در افغانستان برای برقراری صلح در سال 64، اعزام گروه برای آشتی گروه امل و حزب الله در لبنان، تشکیل دادگاه انقلاب ( این دادگاه که برای جلوگیری از افراط و تنش ها تشکیل شده بود، مسئول بود تا تمامی احکام اعدام و مصادره های ارقام بالا را تایید و انشا کند. با تشکیل این دادگاه هزاران نفر از اعدام به حکم قضات شرع از جمله خلخالی نجات یافتند) اعزام نماینده به داخل زندانها برای بررسی وضعیت زندانیان و تشکیل هیئت عفو زندانیان سیاسی از جمله این اقدامات بودند.
منش آیت الله منتظری
منتظری از معدود روحانیونی است که خود را با شرایط جامعه وفق می دهد و اغلب اوقات نظریاتش، نظر اکثر جامعه است، به همین علت رهبری معنوی مردم را عهده دار بوده است. او همه گاه خواستار آزادی مطبوعات و صدا و سیما بود. منتظری همچنین ارگانهایی نظیر دادگاه انقلاب، دادگاه ویژه روحانیت و شورای عالی انقلاب فرهنگی را برخلاف قانون اساسی و در تضاد با اهداف آن اعلام کرد. وی معتقد بود که زندانی سیاسی در اسلام وجود ندارد، به همین علت احکام سیاسی نیز نباید صادر شود. این گونه بود که کم کم صدای افراطیون درون نظام درآمد. قائم مقامی منتظری برای رهبری نظام که از سال 58 مطرح بود سرانجام در سال 64 با حکم مجلس خبرگان رهبری جنبه ای رسمی پیدا کرد. با این همه منتظری از روش پیشین خود و انتقادهایش باز نماند.
آنسوی خط قرمزها و خلع از قائم مقامی
پس از بازداشت مهدی هاشمی، وی که مهدی هاشمی را بیگناه میدانست به نشانه اعتراض درسهای خود را تعطیل کرد. هاشمی در افشای ماجرای مک فارلین نقش مهمی ایفا کرد و در گفت و گو با یک روزنامه لبنانی پرده از ماجرای ایران گیت برداشت. وی به جرم عناد با جمهوری اسلامی و جاسوسی در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. تلاشهای منتظری برای نجات او، که برادر دامادش بود، بیثمر ماند. همچنین پس از بروز اختلافات به دلیل انتقادات منتظری بخصوص از اعدامهای زندانیان در سال ۱۳۶۷ نظر خمینی از قائم مقام خویش برگشت و در آخرین نامه ای که به خمینی منسوب شده است او را “سادهلوح” خوانده و نوشت: “شما پس از این وکیل من نمیباشید!”
آنچنان که منتظری می گوید این ماجراها سبب شد که مخالفانش نزد آیت الله خمینی بدگویی کنند و سرانجام با ارسال نامه ای از سوی بیت رهبر در تاریخ ۱۳۶۸/۱/۶ و سپس جواب آقای منتظری مبنی بر واگذاری رهبری به انتخاب مجلس خبرگان و نهایتاً اعلام برکناری وی از قائم مقامی رهبری ( تحت عنوان استعفای او) توسط رسانههای جمعی موجب شد که منتظری به شخصیت مغضوب حکومت تبدیل شود.
به دنبال این مسأله بلافاصله ادامه اقدامات به شکل تخریب دیوار و حصار اطراف خانه آقای منتظری، محو و حذف نام و عکس های ایشان از کتب درسی، ادارات دولتی و معابر عمومی، تغییر نام خیابانها و اماکنی که به نام آیت الله منتظری نامگذاری شده بود و جمع آوری رساله و تألیفات ایشان و مزاحمت برای بسیاری از شاگردان و علاقه مندان وی ادامه یافت. علاوه بر این، تخریب شخصیت آیت الله منتظری با نوشتن “رنجنامه” توسط سید احمد خمینی و ”خاطرات سیاسی” به قلم ری شهری وزیر اطلاعات دوران امام، مقالات توهین آمیز در روزنامه ها، سخنرانی ها و بیانیه های اهانت آمیز از طریق رادیو و تلویزیون و در مجالس و خطبه های نمازجمعه به طور مداوم انجام می شد.
از این زمان تا سال 71، منتظری به سخنرانی و تدریس در کلاس های درس مشغول بود. گاهی اگر سخنانش جنبه انتقادی پیدا می کرد، مانند ماجرای استقراض خارجی در سال 68 با برخورد شدید گروه های فشار روبرو می شد. در 21 بهمن 1371 در سخنانی به تضییق و تضییع حقوق مردم به ویژه نیروهای وفادار انقلاب از جمله دستگیری فرمانده حاج داوود کریمی به شیوه حکومتداری اعتراض کرد. این سخنان ابتدا با برخورد گروه فشار مواجه شد، اما سه روز پس از آن و در 24 بهمن، حدود هزار نیروی نظامی با محاصره کامل منطقه، قطع برق و تلفن ها، درب های حسینیه را با جرثقیل از جا کنده و پس از ورود به حسینیه آرشیو دفتر و اموال زیادی را مصادره کردند.
در سال 1373 ( پس از درگذشت آیت الله اراکی) بار دیگر مسأله مرجعیت آیت الله منتظری توسط عده ای از علمای حوزه عنوان شد، پس از سخنرانی رهبری در واکنش به این موضوع و نقل سخنان آیت الله خمینی، دوباره گروه های فشار به خانه و حسینیه وی یورش بردند. او دوباره مانند سال های گذشته تدریس را ادامه داد و از نقد صریح احتراز کرد.
آغاز حصر خانگی به دستور رهبری
منتظری در23 آبان سال 1376 به دلیل احساس خطر در رابطه با مسأله مرجعیت شیعه و حکومتی شدن مرجعیت و دخالت ارگانهای دولتی در آن، سخنانی راجع به استقلال کامل قوای سه گانه، مسئول بودن کلیه افراد در برابر قانون و رد فراقانونی بودن رهبری و تأکید بر محدود بودن قدرت آن طبق قانون اساسی، آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه، آزادی تشکل های حزبی و گروهی مطالبی بیان کرد. این بار نیروهای مختلف سپاه، بسیج و اطلاعات به حسینیه هجوم آورده و پس از تخریب آن را اشغال کردند. سپس به خانه و دفتر شخصی او به زور وارد شدند و اموال موجود را ضبط کردند. آنها همچنین سعی داشتند منتظری را به مکان نامعلومی انتقال دهند که با مقاومت وی مواجه شدند.
حسینیه پس از چند روز، در حالی که به شکل مخروبه ای درآمده بود ( هنوز هم به همان صورت باقی است) به حکم دادگاه ویژه روحانیت پلمب شد. پس از چند روز بنا به حکم دادگاه ویژه روحانیت ( در زمان دادستانی آقای ریشهری) درهای ورودی خانه جوش داده شد و تنها در ورودی به قسمت داخلی خانه با قراردادن کیوسک و گماردن نیروهای سپاه در جلوی آن به طور شبانه روزی، محل رفت و آمد خانواده منتظری بود. منتظری که پیش از این و در حکومت پهلوی طعم زندان و تبعید را چشیده بود، بیش از پنج سال جز با اقوام درجه یک و دوی خود اجازه ملاقات با شخص دیگری را نداشت. در این مدت بارها مراجع، فعالین سیاسی، بزرگان حوزه و نمایندگان مجلس خواستار رفع حصر وی شدند، اما از سوی حاکمیت ترتیب اثری داده نشد.
شکست حصر با فشار افکار عمومی
حصر وی پس از ماجرای نماز جمعه اصفهان ( حمایت خودجوش مردم از آیات منتظری و طاهری) در سال 77 و توجه بیش از پیش رسانه های جهانی به وی ادامه داشت. با شدت یافتن بیماری وی، فشار علما و مراجع تقلید، مجامع داخلی و بین المللی، نامه نمایندگان مجلس ششم در اعتراض به ادامه حصر و نیز بیانیه آیت الله طاهری اصفهانی، در دهم بهمن ماه 1381 آیت الله منتظری رفع حصر شد. حسینیه در توقیف ماند و پس از آن کلاس های وی در محل دفتر منتظری تشکیل می شود. آنچنان که در رسانه های محافظه کار آمده، نه فشار افکار عمومی بلکه بیماری آیت الله منتظری موجب شد تا آقای خامنه ای دستور رفع حصر را صادر کند.
حمایت از جنبش های مردمی و اصلاح طلبانه
آقای منتظری در انتخابات دوم خرداد از سید محمدخاتمی حمایت کرد. خاتمی نیز برای رفع حصر وی کوشش بسیار کرد و در جلسات با رهبری حکومت درخواست آزادی او را بارها مطرح کرد. در طول تمام این سالها وی بطور مداوم از جنبش اصلاح طلبی حمایت کرد و از برخوردهای افراطی حکومت گله کرد. از سال 81 به بعد آیت الله منتظری تبدیل به مرجعی برای دگر اندیشان ایرانی شد. او نامه ها را با دقت می خواند، به درد دل سیاسیون و مردم گوش می سپارد و در حمایت از آنان حکومت را نقد می کند.
حسینعلی منتظری در واکنش حوادث پس از انتخابات اخیر ضمن درخواست عذرخواهی از سوی مسئولان به دلیل اشتباهات انجام شده، گفت: “اینکه عدهای نسبت به حکومت خودی بوده و بتوانند دست به هر جنایتی بزنند، به خوابگاه دانشجویان حمله کرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و از طبقه بالا به پایین پرتاب کنند، قتلهای زنجیرهای را انجام دهند و فرهیختگان این ملت را وحشیانه ترور کنند و از مجازات مصون باشند، با هیچ دین و آئینی سازگار نیست.”
پس از سخنرانی خشن آیت الله خامنه ای در نماز جمعه تهران در ۲۹ خرداد ماه ۸۸ و در پی آن کشته و زخمی شدن برخی از مردم، منتظری با صدور بیانیه ای ضمن تسلیت و ابراز همدردی با آحاد داغدار ملت، روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را عزای عمومی اعلام کرد. مهدی کروبی یکی از نامزدهای معترض انتخابات نیز با نگارش نامهای به آیت الله منتظری از حمایت های ایشان از خویش در حوادث پس از انتخابات تقدیر کرد.
حجت الاسلام کدیور با طرح پرسشهایی از آیت الله منتظری، این موضوع را مطرح کرد که آیا رهبری بازهم شرایط رهبریت را از نظر اسلام داراست یا خیر؟ او این سئوال را همچنین در خصوص مسئولان فعلی دولت پرسید و مطرح کرد که مردم در قبال این وضع چه باید کنند. او در پاسخ های فقهی اش رهبری را دارای شرط عدالت ندانست و منصب فعلی مسئولان را غصبی اعلام کرد. او همچنین مقاومت مردم در برابر جریان پس از انتخابات را ستایش کرد. فرزندان و نوه های آقای منتظری نیز که روش پدر را پیشه کرده اند، نیز بطور مداوم با دستگیری مواجه هستند.
موج دیدارها با وی از جمله دیدار آیات اردبیلی و شبیری زنجانی در تابستان 88 و گفت و گوهای تلفنی با مراجع، حاکی از آن است که روحانیون بلندپایه قم از وضعیت به وجود آمده گله مندند. گرچه تا چندی پیش می بایست شعله مقاومت روحانیون در برابر حکومت دینی را در بیت منتظری جستجو کرد، اما این روزها این شعله به آتشی عظیم تبدیل شده که فضای تنفس برای حاکمان را نیز تنگ کرده است. تا جایی که حکومت از تخریب روحانیون پیش تر حکومتی و امروز مخالفی چون جوادی آملی، امینی و مکارم شیرازی هیچ هراسی به خود راه نمی دهد.
آثار و تالیفات
نهایة الاصول (تقریر درس اصول آیتالله بروجردی)
البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر (تقریر درس فقه آیتالله بروجردی)
دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة در چهار جلد. این کتاب توسط برخی شاگردان او به فارسی ترجمه شده و ترجمه فارسی آن با نام «مبانی فقهی حکومت اسلامی »منتشر گردیده است، و دو جلد آن هم به اردو ترجمه و چاپ شده است؛ همچنین خلاصه این اثر تحت عنوان «نظام الحکم فی الاسلام » در یک جلد به چاپ رسیده است.
کتاب الزکوة در چهار جلد
کتاب الخمس و الانفال
کتاب الحدود
دراسات فی المکاسب المحرمة در سه جلد
التعلیقة علی العروة الوثقی
مباحث فقهی الصلوة، الغصب، الاجارة و الوصیة (تقریر درسهای آیتالله بروجردی)
مباحث استصحاب، تعادل و تراجیح (تقریر درسهای آیتالله خمینی)
درسهایی از نهج البلاغه در ده جلد که سه جلد آن تاکنون چاپ شده است
درسهایی از اصول کافی
مناظره مسلمان و بهایی
شرح خطبه فاطمه زهرا(س ) به زبان فارسی و اردو
از آغاز تا انجام (در گفتگوی دو دانشجو) به زبان فارسی و عربی
رساله توضیح المسائل به زبانهای فارسی و عربی و اردو
رساله استفتائات در دو جلد
استفتائات مسائل ضمان
رساله حقوق
احکام پزشکی
معارف و احکام نوجوان
احکام و مناسک حج
اسلام، دین فطرت
کتاب خاطرات در دو جلد
کتاب دیدگاهها در دو جلد
کتاب واقعیتها و قضاوتها
مجموعه سخنرانی ها، پیام ها، مصاحبه ها، خطبههای نمازجمعه تهران و قم، که تاکنون ده جلد آن منتشر شده است.
مجموعه عظیمی از سخنرانی ها که در دیدار با مردم و به مناسبت های مختلف ایراد شده است.