کتایون فیض مرندی: من و خیلی از کارگردانانی که در بخش چشم انداز شرکت کرده اند، حضور در جشنواره فجر را ضروری نمیبینیم. چون نیازی نیست که یک روز دو اجرا داشتهباشیم تا دیده شویم. واقعاً امید دارم که همه این انرژیها مثبت باشد و همه بتوانند کارهایشان را اجرای عمومی کنند چون جشنواره بدون اجرای عمومی اصلاً معنی ندارد، فقط یک هزینه اضافه است.
گفت و گو با کتایون فیض مرندی کارگردان نمایش پیچ تند
جشنواره بدون اجرای عمومی هزینه اضافه است
بیستوهفتمین جشنواره تئاتر فجر از دیروز در تهران آغاز شد. در گروه “الف” بخش چشمانداز 88 جشنواره امسال نمایشهای “مادرمانده” نوشته و کار حمید آذرنگ، “کابوسهای یک پیرمرد بازنشسته خائن ترسو” نوشته و کار نادر برهانیمرند، “پیچ تند” نوشته آرش عباسی به کارگردانی کتایون فیضمرندی، “کوکوی کبوتر” نوشته و کار علیرضا نادری، “شکار روباه” نوشته و کار علی رفیعی حضور دارند.
کتایون فیض مرندی تمرینات “پیچ تند” را که با مضمون دفاع مقدس است با گروهش در پلاتوی 2 مجموعه تئاتر شهر پیگرفته. نویسنده نمایشنامه “پیچ تند” آرش عباسی است و داستان آن در 24 ساعت میگذرد. این داستان روایتگر زندگی خانوادهای ارمنی است که پسرشان به جنگ رفته و درگیریهایی در خانواده به وجود میآید که باعث رخ دادن اتفاقاتی در مسیر داستان میشود. فیض مرندی در خصوص این نمایش گفت: “دوران هشت ساله دفاع مقدس شاهد حضور چشمگیر اقلبتهای مذهبی بود، به وِیژه حضور ارامنه در جنگ از دیگر اقلیتهای مذهبی بیشتر بود و این نمایش ادای دینی به ارامنه و شهدای آنان است.“
بازیگرانی که در این نمایش نقشآفرینی میکنند عبارتند از علی سرابی، ناهید مسلمی، بهاره کاتوزی و رویا بختیاری. رضا صورتی دستیار کارگردان، سامان پورسلیمانی مدیر اجرایی و صحنه و مارال طبیت منشی صحنه این نمایش است. ماریا حاجیا نیز طراحی گریم را برعهده دارد. فیض مرندی به همراه علی ساسانی طراحی دکور این نمایش را انجام دادهاند.
با کتایون فیض مرندی کارگردان “پیچ تند” که در پیش از این نمایش “آتن ـ مسکو” را به روی صحنه برده بود، به گفت و گو نشستیم.
چطور شد که نمایشنامه “پیچ تند” را برای اجرا انتخاب کردید؟
من همیشه دوست داشتم به تاریخ جنگ بپردازم یعنی یکی از دغدغههایم بود چون در این دوره زندگی کردم، بزرگ شدم و خیلی پیامدهایش را دیدهام. طبیعی است که یکی از علاقمندیهایم بود که به این موضوع بپردازم. نمایشنامههای زیادی را خواندم اما به نظرم میرسد این نمایشنامه ویژگی که دارد این است که یک بعدی به جنگ تحمیلی نگاه نمیکند بلکه به موقعیتهای متفاوت آدمها در زمانی دارد نگاه میکند که یک اتفاق جهانی هم در حال روی دادن است یعنی لایههای مختلف دارد و مستقیماً به بحث جنگ تحمیلی نمیپردازد. لایههای مختلف تَنِش را نشان میدهد و این در نمایشنامه برای من خیلی جذاب بود. این نمایشنامه چندسویه به جنگ تحمیلی نگاه میکند و گستره وسیعتری را بیش از فقط پرداختن مستقیم به یک موضوع دارد بررسی میکند و همین برایم جذاب بود که کار کنم. البته از قبل با آقای عباسی کار کردهبودیم و متنهای ایشان را خواندهبودم و از آنجایی که سعی میکنیم این همکاری ادامه داشتهباشد این نمایشنامه را انتخاب کردم.
میتوانید یک مقدار در مورد داستان نمایش توضیح دهید؟
این نمایشنامه یک خانواده مسیحی را بررسی میکند که این خودش خیلی بحث جذابی است برای اینکه ما بیشترین تعداد شهدای جنگ تحمیلیمان به نسبت جمعیت شان ارامنه هستند و من کمتر متنی را دیدهام که بخواهد یک خانواده ارمنی را بررسی کند. علیرغم اینکه آنها یک دین دیگری دارند اما یکی از اعضای خانوادهشان با وجود اینکه میتوانست به جبهه نرود، اما میرود. ما در نمایشنامه هم میبینیم که تنها پسر خانواده است و در آن زمان خیلیها بودند که از این موقعیت استفاده میکردند و راهی جبههها نمیشدند. از طرف دیگر این خانواده دختری دارد که یک سری گرایشات سیاسی دارد که کاملاً با این برادر متفاوت است در ضمن در مناسباتش با همسرش هم دچار مشکل شدهاست. در این پروسه و لحظهای که همه فکر میکنند همه چیز به آرامش رسیده، شاید چند ساعت ماندهاست که قرارداد 598 امضا شود و در حالی که دارد صلح میشود میبینیم این تَنِشها وجود دارد.
از ابتدا در برنامهتان بود که “پیچ تند” را در جشنواره اجرا کنید؟
من این نمایش را برای اجرای سال آیندهام در نظر گرفته بودم یعنی در حقیقت برای سالی که پیش رو داریم، به همین دلیل هم در بخش چشمانداز شرکت کردیم چون همانطور که میدانید یکی از روشهای حضور در اجراهای سال آینده حضور در بخش چشمانداز جشنواره است. در حقیقت من این نمایشنامه را برای اجرای عمومی انتخاب کردم و در نتیجه از طریق جشنواره وارد شدیم.
تمرینات این نمایش را از کی آغاز کردید؟
تقریباً از دو ماه پیش.
اجرای جشنوارهایتان کی هست؟
دوشنبه هفتم بهمن دو اجرا میرویم. یک اجرا ساعت 5 و یک اجرا ساعت 8 در سالن قشقایی.
آیا تغییری در ترکیب بازیگران که در ابتدا در نظر داشتید بوجود آمد؟
تغییراتی داشتیم اما به هر حال بازیگران فیکس شدند و الآن هم که مشغول تمرین هستیم.
نحوه تمرین با بازیگران این نمایش چگونه است و آیا روش خاصی برای تمرین پی میگیرید؟
ما خیلی روی تحلیل متن، تحلیل موقعیت، شخصیتپردازی آدمها کار کردیم چون آدمها همهشان واقعاً مابهازای خارجی دارند. بخصوص برای بازیگران جوانترمان که در آن مقطع زندگی نکردند و این مناسبات را نمیدانستند لازم بود که هم فاکتهای مصداقی بیاوریم و هم یک سری کتابهای توصیفی به آنها بدهیم که بتوانند موقعیت را درک کنند. حضور خانم مسلمی خیلی مؤثر بود چون همسنی با یکدیگر داریم و در آن دوران زندگی کردهایم. تجربیات خودم، فلاشبکهایی که میتوانستم تصور کنم و برای بچهها توضیح دهم، پیشنهاد به اینکه بروند با افرادی مثل پدر و مادرهایشان که در آن موقعیت زندگی کردهاند و این مناسبات را میدانند چگونه است صحبت کنند. اینها همه کمک میکرد که بتوانند به فضا نزدیک و نزدیکتر شوند چون فضا به هر حال فضای آشنایی به لحاظ تصویر خاطری برای تیم جوانی که دارد کار میکند نیست.
به نظر میرسد حضور علی سرابی در تمرینات خیلی مؤثر است و با تسلط به کارش خیلی به شما و حتی سایر بازیگران کمک میکند.
بله. خب من تجربههای مشترکی با علی سرابی داشتهام. این سومین نمایشی است که با سرابی کار کردم. یک کارمان ”دفتر یادداشت” بود که اجرا شد. یک کارمان به دلایل مختلف اجرا نشد و ماند برای فرصت دیگری و این سومین کاری است که با یکدیگر داریم. با سایر بچهها این اولین تجربه کاریمان است. واقعیت این است که وقتی دو نفر مدتها با یکدیگر کار میکنند تقریباً زبان یکدیگر را یاد میگیرند و خیلی از مواقع میتوانند حسها را منتقل کنند. به خصوص وقتی یک بازیگر تو هست و این ارتباط نزدیکتر هست سریعتر هم آن چیزها را میگوید و اجرا میکند. یکی از دلایلش هم این است که ما عجله داریم و باید کار را ببندیم. به هر حال حضور علی سرابی همیشه خوب است. برای هر کارگردانی خوب است و برای من هم خیلی خوب است. برای اینکه بازیگر بسیار باهوشی است و ایده های بسیار خوبی میدهد و شاید دلیلش این است که من هر وقت از آقای سرابی خواهش کردهام که بیاید در کارم، هم من به ایشان اجازه میدهم این کار را بکند و هم او احساس آزادی میکند. یعنی یک رابطه متقابل وجود دارد و با روی گشاده میآید و ما هم قطعاً از حضورش استفاده میکنیم.
یعنی در مورد بقیه بازیگران اینگونه نیست و این آزادی عمل را نمیدهید؟
به نظرم یک کارگردان و یک بازیگر همدیگر را کشف میکنند. یک رابطه دوطرفه است. این کشف به مرور زمان رخ میدهد. این کشف با یک کار آغاز میشود و با کارهای بعدی ادامه پیدا میکند. برخی از بازیگران متدشان اینگونه است که اصولاً کارگاهی کار میکنند یعنی با بداهه پیش میروند و آقای سرابی از آن زمره بازیگران است که با بداهه پیش میرود. من هم از آن زمره کارگردانان هستم که با بداهه جلو میروم. برخی از بازیگران اینگونه نیستند. یعنی متن را میخوانند، در ذهن شان میسازند و بعد شروع میکنند به پرداخت کردن. من در کار قبلیام (آتن ـ مسکو) هم تیمی داشتم که همه بر اساس بداهه جلو میرفتند در نتیجه این اتودهای بداههای که شما در این تمرین دیدید که مثلاً یا من میگفتم یا علی میگفت و با بچهها بداهه کار میکردیم تا به موقعیت برسیم آن موقع در کل کار وجود داشت ولی برخی مواقع اینطور نیست یعنی شما باید به یک بازیگر بگویید که این کار را انجام بده، حالا خوب انجام دادی یا بهترش کن، پرداخت بهتری کن. بعضی وقتها هم خودش درست انجام میدهد مثلاً خانم مسلمی آنقدر بازیگر قدیمی و جاافتاده و درستی هست که فقط نیاز هست که از بیرون دیدهشود. یعنی همه کارهایش را خودش درست میرود و تو فقط باید ببینی کجا کمرنگتر یا پررنگتر است. اتفاقاً گروهی که ما داریم با آن کار میکنیم گروه متفاوتتری است. بهاره هم از آن بازیگرانی است که با بداهه جلو میرود ولی همه اینطور نیستند در نتیجه این تفاوت وجود دارد. بعضی وقتها گروه اساساً با بداهه جلو میرود و من اصولاً اینطوری کار میکنم. البته در این گروه خیلی نتوانستیم این متد را پیاده کنیم. یکی از دلایلش متن نمایشنامه است چون یک جاهایی کاملاً مشخص و شکل یافته هست و خیلی نمیتوانی از آن جلوتر بروی ولی مثلاً در این متن شخصیتی که ما از آلبرت میبینیم با شخصیتی که امروز در تمرینات از آلبرت درآمده از زمین تا آسمان فرق میکند و کاملاً چیز دیگری شدهاست. آلبرت در این نقش آن شخصیتی نیست که نمایشنامهخوانیاش کردهبودیم برای اینکه این فرصت و چالش بوجود میآید که آن اتفاق بیفتد و یک چیزی از فیلتر بازیگر رد شود. این به همان تفاوت بازیگرها با یکدیگر برمیگردد.
اگر به جشنواره یک نیمنگاهی داشتهباشیم، فکر میکنید جشنواره تئاتر فجر میتواند تابلوی مناسبی از کلیت تئاتر ایران باشد؟ یعنی کارهایی که از فیلتر بازبینان جشنواره میگذرند نمایندگانی خوبی برای حضور در جشنواره هستند؟
طبیعتاً کلیتی از تئاتر ایران نیستند ولی این نمایشها بخشی از تولیدات آن سال هستند که با توجه به موضعیت یافتن و اختصاص یافتن به اینکه این جشنواره حول چه محوری باشد و با توجه به اینکه چند مرحله طی میشود یعنی تیمهایی کارها را میخوانند، تیمهایی کارها را میبینند و… طبیعتاً توانمندی حرفهای اعضای متشکل و بخشی از سلایقشان در آن اثر میگذارد. هر دو هست. ممکن است اگر این تیم نباشد و تیم دیگری باشد سلیقه بخشی را تحتالشعاع قرار دهد ولی نمیتواند همه آن را تحتالشعاع قرار دهد به خاطر اینکه کاری که خوب است، واقعاً خوب است و کاری که بد است واقعاً بد است. فقط این وسط کارهای متوسط میماند که انتخاب بشود یا نشود. یعنی شما فکر کنید متنی که خوب است بازیگران خوبی دارد، طراحی خوبی دارد، کارگردانی خوبی دارد. پس واقعاً خوب است هرچند با سلیقه من جور در نیاید. قاعدتاً باید این اتفاق، اتفاقی باشد که خیلی در آن جای گله و شکایت نباشد. اگر آن ترکیب، ترکیب درستی باشد باید همینطور باشد.
نظرتان در مورد جشنواره امسال چیست؟
در این جشنواره هم عدهای هستند و عدهای نیستند. مثلاً سال گذشته من نبودم اما امسال هستم. جشنواره امسال هم مثل جشنواره سالهای گذشته است ولی فکر میکنم اگر به بخش چشمانداز جور دیگری نگاه کنیم بهتر باشد. چون من در بخش چشمانداز هستم از بخشهای دیگر خبر ندارم ولی بخش چشمانداز بخشی است که میخواهد اجرای عمومی سال داشتهباشد. من و خیلی از کارگردانان دیگر که در این بخش هستیم حضورمان را خیلی در جشنواره فجر ضروری نمیبینیم هر چند که چشمانداز سال آینده را نشان میدهد. شاید اگر این فرصت را به گروههای جوانتر یا گروههای شهرستانی بدهند که در جشنواره دیده شوند ـ چون مخاطبان تئاتر ما را در طول سال میبینند و نیازی نیست که مثلاً در یک روز دو اجرا داشتهباشیم که دیده شویم ـ بهتر است. به نظرم بهتر است برای کسانی که میخواهند اجرای عمومی داشتهباشند از راهکار دیگری استفاده کنند نه اینکه از بخش چشمانداز جشنواره بیاید برود. چون فرقی نمیکند و اینها بالأخره اجرای عمومیشان را میروند. به نظرم این خیلی بهتر است و از فشردگی کار میکاهد. معمولاً در بخش چشمانداز بازیگران حرفهایتر حضور دارند و این تداخل حضورشان در کارهای دیگر گروهها را اذیت میکند. مثلاً ما الآن در گروه خودمان یک بازیگر داریم که در سه کار هست و یکی دیگر از بازیگران در دو کار. یعنی آقای سرابی علاوه بر “پیچ تند” در “خشکسالی و دروغ” محمد یعقوبی و “کابوسهای یک پیرمرد بازنشسته خائن ترسو” نادر برهانیمرند هست و خانم مسلمی در نمایش “کوکوی کبوتران حرم” علیرضا نادری هم حضور دارد. اینکه ما اینها را هماهنگ کنیم یک اضطراب بیخودی میآید و یک انرژی زیادی میرود که اگر ما اجرای عمومی میداشتیم، طبق روال فصلهایمان را میدانستیم کی هست و تداخل هم ایجاد نمیشد و کلاً بر روال دیگری کار میکردیم. همه اینها اذیت میکند. حتی دکوری هم که باید بسازیم بعد باید جایی برای نگهداری آن پیدا کنیم، دوباره برای اجرای عمومی باید آن را باز کنیم و مونتاژ کنیم و…. بعضی از نمایشها بلافاصله اجرای بعد از جشنواره دارند مثلا آقای برهانی مرند یا آقای نادری. آنها نگران این موضوع نیستند چون روز آخر در سالن شان اجرا میروند و بلافاصله اجرای عمومی دارند. ولی به طور کلی این اکیپ را جمع کردن، باز تمرین کردن، همه اینها هم در زمانمان و هم در هزینههایمان اسراف میشود.
فکر میکنید اجرای عمومیتان کی باشد؟
آنطور که صحبت کردیم اواخر فروردین و ادیبهشت.
اگر صحبت دیگری دارید بفرمایید.
امیدوارم همه دوستانمان موفق باشند و اجراهای خوبی داشتهباشند ولی خودم میخواهم بروم تمام اجراهای شهرستان که در بخش تجربههای نو شرکت کردند را ببینم چون نمیخواهم این فرصت را از دست بدهم. امیدوارم همه گروهها اجرای عمومی داشتهباشند و همه دیده شوند. تئاتر اصلاً اینطوری نیست که یک گروه که چند ماه روی یک کار زحمت میکشد فقط بخواهد یک روز اجرا برود. در تئاتر تازه از پانزده روز به بعد کار شروع میشود به اینکه جا بیافتد. واقعاً امید دارم که همه این انرژیها مثبت باشد و همه بتوانند کارهایشان را اجرای عمومی کنند چون جشنواره بدون اجرای عمومی اصلاً معنی ندارد، فقط یک هزینه اضافه است.