♦ فیلم چه گوارا/۶‏

نویسنده
مرضیه حسینی

♦♦♦ بهاران خجسته باد ‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏

♦♦ ویژه نوروز 1388‏

به نظر می‌رسد که استیون سودربرگ برای بنی سیو دل تورو شانس می آورد. هفت سال پس ازآن که برای فیلمِ قاچاق ‏برنده اسکارِ بهترین نقش دوم شد این بار با فیلم چه جایزه ی بهترین بازیگر را در آخرین جشنواره کن به خود ‏اختصاص داد. ‏

دومصاحبه دل تورو از مجلات سینمائی استودیو و پرمیر انتخاب و تلفیق شده اند.‏

che66b.jpg

حر ف های بازیگر نقش چه گوارا
‎ ‎عصر مردان شورشی در هنر…‏‎ ‎

‎ ‎کودکی چه گوارا بیانگر چه چیزی برایتان بود؟‎ ‎
بیانگر چیز زیادی نبود. من در پورتو ریکو بزرگ شدم جایی‌ که چهره ی چه گورا تقریباغایب بود.در عوض، من ‏چیز‌های کوچکی در مورد فیدل کاسترو می دانستم؛ اما نه بیشتر. سپس در ۱۲ سالگی به پنسیلوانیا نقل مکان کردم. ‏وضعیت بدتر بود! در آمریکای شمالی عموما تاریخ کوبا به یک واقعه تقلیل داده می‌‌شود: خلیج خوک ها. با کمی‌ اقبال ‏در مدرسه بحران موشک‌ی را مطالعه می‌کنیم که ارجاع هایی در مورد کندی و خروشچف به شما داده می‌‌شود. ولی‌ در ‏مورد چه گورا هیچی‌.‏
‏ ‏
‎ ‎به چه گوارا چگونه علاقمندشدید؟‎ ‎
حدودا در بیست سالگی یک مجموعه از نامه هایی که او به مادرش، و کلی‌ تر، به خانواده اش نوشته بود را خواندم. آنجا ‏بود که با سر به دنیای او شیرجه رفتم.‏
‏ ‏
‎ ‎آیا شما در نوجوانی شورشی بودید؟‎ ‎
بله؛ ولی‌ یک شورشی بی‌ دلیل. قسمت اعظم شورش من در تنبلی و کمبود خواب خودش را نشان می‌‌داد.بعدتر تصمیم ‏من بر هنرپیشه شدن باعث وزش بادی از شورش در خانه ما شد. هیچکس از خانواده من - چه دور و چه نزدیک- هیچ ‏ارتباطی‌ با سینما نداشت.‏
‏ ‏
‎ ‎با این وجود شما از خانواده یک وکیل هستید. بازیگرانی در نوعِ خودشان…‏‎ ‎
درست است؛ اما آنها به دانشگاه رفتند، امتحانات را پشت سر گذاشتند، مدرکی‌ گرفتند و دفتری باز کردند…مسیر برای ‏هنرپیشه شدن پیچیده تر و نه متعین تر است. هیچ گذرگاه اجباری وجود ندارد.آخر سر هم همیشه براد پیت با تیم رابینز ‏متفاوت خواهد بود.‏

‎ ‎در آن زمان چه کسی‌ تجسم بخش شورشی‌ترین فرد برای شما بود؟‏‎ ‎
بیتل‌ها و رولینگ استنز. آنها افسار گسیخته پیش می رفتند، هر جور که می خواستند لباس می پوشیدند و این چیزی بود ‏که برای من لذت بخش بود. موزیسین‌های سالسا را هم به خاطر می اورم، چیزی که با آنها بزرگ شدم مثل ویلی کلن و ‏روبن بلاد. کسانی‌ که آلبومی به نم سیمبرا را منتشر کردند که در آن پیام‌های اعتراض آمیز منتقل می شد. بعدتر بروس ‏اسپرینگستین و کلش بودند. با این وجود نویسندگانی هم بودند. مثل همینگوی. تنها رمانی که در زمان مدرسه رفتن می ‏توانم از خواندن هر صفحه اش به آن افتخار کنم ناتور دشت سلینجر است. به شدت با قهرمان داستان همذات پنداری ‏می‌کردم. اما یک شورشی آیا کسی‌ است که چیزی از پیش مستقر را نقد می‌کند، کسی‌ که یک ایده ال در ذهن دارد و یا ‏کسی‌ که هر چیزی که به نظرش درست می‌رسد را انجام می دهد؟
‏ ‏
‎ ‎عجیب است که شما از سینما صحبت نمی‌‌کنید.‏‎ ‎
‏ این چیزی بود که بعدها پیش آمد.کلینت ایستوود برای من یک معترض تمام عیار بود. مثل دونیرو و داستین هافمن، ‏منتها به روش خودشان. اما چه می‌خواهید به شما بگویم؟ برای من یکی‌ از بزرگترین انقلابیون قرن بیستم هنری شارییر ‏است.این مرد برای همیشه به کار اجباری در گینه محکوم می شود، برای قتلی که همواره آن را تکذیب کرده است.بد از ‏چندین تلاش برای فرار او یک انزوای دلخواه را برای بقا انتخاب می‌‌کند و نهایتان موفق به فرار میشود.‏

‎ ‎یا در اتاقتان پوستر دارید؟‎ ‎‏ ‏
‏ بله. بسکتبالیست هایی که همه اتاقی های بی سر وصدای جورج هریسون وباب دیلون،جاودانه وثابت در یک کنسرت ‏زنده در بنگلادش، هستند.‏

‎ ‎به جوان های دنیا که تی شرت وکیف با طرح چه گوارا حمل می کنند، بدون این که واقعا بدانند او چه کسی ‏بوده است، چه دوست دارید بگوئید؟‎ ‎
فکر می کنم ا هشتاد درصد این جوان ها چیزی در مورد چه گوارا نمی دانند. با وجود اینکه آنها اهمیت نمی دهند که او ‏آرژاتینی بود ودر کوبا مبارزه کرد ودر بولیوی کشته شد. مهم این است آنها بدانند او استقامت ومقاومت در مقابل تمامیت ‏خواهی را تشویق می کرد. من مطمئن هستم که اگر شما این سئوال را از آنها بکنید، پاسخ خواهند داد که چه گوارا ‏چیزی شبیه رابین هود بود – چیزی که در آنها موردش اشتباه می کنند ولی خب وجود دارد. اما پرسش واقعی این است ‏که چه کسی از این سوداگری سود می برد؟ این پولها کجا می رود؟ ‏

‎ ‎شما چندین سال روی این فیلم کار کردید.آیا پیش آمد که امیدتان را به اینکه این پروژه یک روز عملی می ‏شود از دست بدهید یا حتی دل سرد بشوید؟‎ ‎
بله. ولی این مدت زیادی طول نکشید وهیج وجه هم به زبان نیامد بیش از این می ترسیدم که فیلم تمام شود تا ‏عکسش.همیشه این گفتگو با استیون ( سودربرگ) را کلمه به کلمه به یاد می آورم که به من گفت:« غیر ممکن است که ‏بشود فیلمی در مورد چه گوارا ساخت، غیرممکن است که بشود نقش این آدم را در آورد.حرکت!»‏

‎ ‎در پایانِ قسمت دوم فیلم شما بسیار خسته واستخوانی به نظر می رسید، چقدر وزن کم کردید؟‎ ‎
احتمالا 15 کیلو. فقط کافی ست خوردن نان، اسپاگتی وخلاصه همه مواد غذایی مغزی وحاوی قند را که من عاشقشان ‏هستم قطع کنم؛ بعد ش هم همین عمل ساده ی بیدار شدن از خواب صبح در سرما، آبم کرد. برای خارج شدن از ‏رختخوابم کلی مشکل داشتم. یک نفری هر روز می آمد بیدارم می کرد. او ماموریت داشت که هرروز صبح سر ساعت ‏مرا به محل فیلمبرداری ببرد. ‏

‎ ‎بیماری آسم چه گوارا یک عنصر کلیدی در جان بخشیدن به شخصیت بود؟‎ ‎
یک مسئله بسیار حیاتی بود. در واقع او سراسر زندگی اش با این بیماری دست وپنجه نرم می کرد. ومن از این قضیه ‏برای فهم استقامت وپایداری زیاد او استفاده کردم. وشاید هم برای ریتم دادن به شخصیت. ‏

‎ ‎واضح است که وقتی فیلمی در مورد چه گوارا می سازیم نمی توانیم ادعای کامل بودن آن راداشته باشیم، با ‏این وجود فیلم هیچ اشاره ای به چهره ی مبهم وتاریک وکمتر قهرمانانه چه نمی کند. از سوی دیگر چه گوارای شما به ‏هیچ وجه از دیدگاه روانشناسانه پرداخت نشده است. او تا انتها ناشفاف ونفوذ ناپذیر باقی می ماند. آیا این یک ‏جورموضع گرفتن است؟‎ ‎
این موضع گیری عمومی است. استیون می خواست برروی دوره ای مشخص متمرکز باشد، بدون نیاز به استفاده از ‏فلاش بک. فقط در پایان یک ساعت اول فیلم در خلال یک دیالوگ متوجه می شویم که چه گوارا ازدواج کرده است.اگر ‏از شما در هنگام این مصاحبه فیلم بگیرند، من چیزی راجع به شما نخواهم دانست جز این که شما روزنامه نگارهستید، ‏که سئوال مطرح می کنید وچشمهایتان آبی است. ما درچنین موقعیتی هستیم. روانشناسی نقشی ندارد تنها اکشن ( حادثه ) ‏است که جریان دارد. ‏

‎ ‎در تصاویر فیلم بازی شما خیلی نمایشی نیست، بسیار حدالاقلی است.‏‎ ‎
فیلمبرداری آنقدر سریع انجام می شد که من انتخاب دیگری نداشتم جز اینکه در لحظه باشم و هرگز به پشت سر نگاه ‏نکنم. من نمی توانستم با یک ایده ی از پیش طراحی شده، سرِ صحنه بیایم. اگر در هنگام نبرد اتفاقی می افتاد،می باید ‏که من همه چیز را جمع وجور می کردم وصحنه را ادامه می دادم. هدف من این نبود که شبیه چه گوارا باشم مثل او راه ‏بروم ومثل او سیگار بکشم، بلکه هدف من فهماندن کلیات قضیه به تماشا گر بود. ‏

‎ ‎چه فشار‌هایی‌ برای اجرای نقش اسطوره‌ای مثل چه گورا احساس می شود؟‎ ‎
دل تورو: اجرای نقش کسی‌ که قبلا وجود داشته، دشوار است. شما هرگز خود آن شخص نخواهید بود. در حالیکه در ‏مورد یک شخصیت خیالی مهم نیست. چرا که اجرای من است که به شخصیت جان میدهد. برای چه گورا ما شنا کردیم ‏و شنا کردیم بی‌ آنکه به ساحل برسیم. البته باید تلاش کرد که به بهترین شکل ممکن شنا کرد، بی‌ آنکه غرق شد.‏

‎‎فکر می‌کنید در چه فاصله‌ای از ساحل قرار دارید؟‎ ‎
این چیزی است که من نمی‌‌توانم بگویم( لبخند)…فشار زیادی برای برخورد عادلانه با شخصیت وجود داشت. شما نمی ‏توانید چیزی از خودتان در بیاورید. خطی‌ هست که نباید از آن عدول کرد. این یک فیلم مستند نیست، ولی‌ تا حد امکان ‏باید در ایفای نقش صادق و وفادار بود.‏
‏ ‏
‎ ‎بعد سیاسی مشخصا در فیلم بسیار مهم است. می دانستید که روزنامه نگاران پرسش‌های زیادی در مورد این ‏موضوع مطرح خواهند کرد… آیا این چیزی نبود که شما را در پذیرش این نقش دچار تردید کند؟‎ ‎
اما من هیچ دید سیاسی را اعمال نکردم.‏
‏ ‏
‎‎آیا از اینکه روزنامه نگاران گفته‌ای شما را تحریف کنند می ترسید؟‎ ‎
بله.برای اینکه آنها چنان حرف‌های من را دستکاری می کنندکه گویی آنها خودشان از قول من مقاله را می نویسند.‏

‎ ‎فیلم بسیار خنثا است؛ آیا این به خاطر این است که به جانب داری متهم نشوید؟‎ ‎
این از سر احترام است. من و استیون سودربرگ هر دو رویکرد یکسانی به موضوع داشتیم. او فکر می کرد که این ‏بهترین پرداخت ممکن است و من هم با او موافق بودم.‏
‏ ‏
‎‎بسیاری از چیز‌هایی‌ که چه گورا از آنها حرف می‌‌زد، هنوز هم جز موضوعات روزانه اند.‏‎ ‎
امیدوارم فیلم چیزی بیشتر از یک سرگرمی و حاوی پیامی باشد.نه تنها در مورد چه گورا و تاریخ… همچنین در مورد ‏یک چهره تاریخی‌ و چیزی که او نشان داده است و بازتابی که امروز دارد.‏

‎ ‎استیون سودربرگ بر تمام بخش‌های مربوط به حکومت انقلابی چشم بسته است. اردوگاه‌های باز آموزی…او ‏یک بخش به شدت تاریک از زندگی‌ چه گورا را حذف کرده است. چرا؟‎ ‎
در زمانی‌ که او دادستان بود به مجازات اعدام اعتقاد داشت. این چیزی است که همیشه می گفت. در سازمان ملل هم به ‏صراحت اعلام کرد: “ ما افراد را اعدام خواهیم کرد”.مساله محکوم کردن اعدام در زمان حیاتش نیز وجود داشت، ‏ظاهرا در بخش هایی از انقلاب کوبا. امری که بعد از مرگ چه گورا مورد نقد قرار گرفت و خودکوبائی ها اولین ‏کسانی بودند که این کار را کردند. اما آن دره با امروز تفاوت داشت.‏

دادرسی‌ها در آمفی تیاتر‌های وسیع جریان داشت. مردم شرکت می کردند.چه گورا هیچ ربطی‌ به این قضیه نداشت. او ‏تنها می‌خواست مردم ببینند که او با مجرمان تروریسم، دزدی و کلاه برداری چه می‌کند. چیزی که از آن به عنوان ‏عدالت تعبیر می شود، در باطن نمایشی بود که به وسیله تلویزیون فیلم برداری می شد. فکر می‌‌کنم که این اشتباه او بود: ‏تبدیل اجرای عدالت به یک شو تلویزیون‌ای.از جهتی‌ مثل جنگ‌های داخلی‌ آمریکا است که اتفاقی به مراتب خونین تر ‏بود. حتا می شود گفت این سیاه‌ترین بخش ریاست جمهوری آبراهم لینکن بود.هر کسی‌ یک دوره کم و بیش تاریک را ‏تجربه کرده است. چه گورا بیست و هشت سال داشت. او بی‌ ناقص نبود. این دوره، مثلا با آنچه استالین کرده است قابل ‏مقایسه نیست.‏

‎ ‎پس این چیزی نیست که شما نا آگاهانه حذف کرده باشید؟‎ ‎
نه. ما ترجیح دادیم بر روی فردی متمرکز باشیم که از هیچ شروع کرد،به خارج رفت و به یکی‌ از رهبران اصلی ‏انقلاب تبدیل شد و پس از آن در قله قدرت :تصویر او روی جلد مجله تایم است، دائم عکسش را می گیرند، مصاحبه ‏می‌کند. اما او همه چیز را برای رفتن به بولیوی رها می‌کند. ضرورتا دوره هایی بود که ما باید از آنها چشم پوشی می ‏کردیم. ما تصمیم گرفتیم کوتاه‌ترین فیلم ممکن در مورد زندگی‌ چه گورا را با تمرکز بر روی انقلاب بسازیم. ‏
اما د رکل می شود مساله را این طور هم دید: آمریکا نیز یک دوره تاریک را سپری کرده است. چرا که آنها هم ‏مجازات اعدام را لغو نکرده اند.‏
‏ ‏
‎ ‎البته شما هستید که این را میگویید.(خنده)‏‎ ‎
بله. من مخالف مجازات اعدام هستم. این هم یک موضوع که من و چه گورا بر روی آن توافق نداریم. بخش فرانسوی ‏وجود من است که این را می گوید.‏