نیم نگاه♦ جشنواره /6‏

نویسنده
نوشین جعفری

ده فیلم قابل بحث جشنواره چه می گفتند؟ چگونه بودند؟ به کدام مسیر می رفتند؟‏

نگاهی به 10 فیلم جشنواره
‎ ‎عیار جشنواره فجر؟‎ ‎

ده فیلم قابل بحث جشنواره چه می گفتند؟ چگونه بودند؟ به کدام مسیر می رفتند؟ شاید با انداختن نیم نگاهی به این فیلم ‏هابشود عیار آخرین جشنواره فیلم فجر را دریافت؟

‎ ‎عیار14‏‎ ‎

نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان: پرویز شهبازی، مدیر فیلمبرداری: علی لقمانی، صدابردار: منصور شهبازی، صداگذار: ‏پرویز آبنار، طراح چهره‌پردازی: علیرضا جوادپور، طراح دکور و صحنه‌آرا: مهدی پورموسی، تدوین: پرویز شهبازی، ‏فریدون جامه‌بزرگ، موسیقی: انتخابی، بازیگران: محمدرضا فروتن، کامبیز دیرباز، پوریا پورسرخ، مهشید افشارزاده، مینا ‏ساداتی، بهرنگ علوی، محصول: شرکت طرح و توسعه‌ی صنعت فیلم تهران.‏
ayar.jpg

خلاصه‌ی فیلم: طلافروش یک شهر کوچک چند سال قبل، سارقی را به پلیس تحویل داده است. سارق از زندان آزاد شده ‏است. طلافروش سعی دارد تا از خود محافظت کند.‏

می‌خواهم حرف آخر را همین اول بزنم. قبل از تماشای “عیار 14” با توجه به شنیده‌هایم از منتقدهای مختلف فکر می‌کردم ‏با یک فیلم ایده‌آل طرفم اما واقعاً اینطور نبود. یعنی “عیار 14” فیلم خوب و جذابی بود اما نه به اندازه‌ای که آن همه تعریف ‏و تمجید پشت سرش روانه شود. شاید این تعریف‌ها به خاطر این باشد که آنقدر فیلم خوب کم داریم که فیلم‌های متوسط را هم ‏در مرتبه‌ی فیلم‌های خوب می‌گذاریم.‏

‏”عیار 14” با یک ایده‌ی تکراری ساخته شده و تصور می‌شود داستان یک انتقام قریب است. ماجرا از این قرار است که فرید ‏‏(محمدرضا فروتن) که طلافروش است چند سال پیش دزدی را تحویل پلیس داده و دزد/منصور (کامبیز دیرباز) بعد از پنج ‏سال از زندان آزاده شده و در جستجوی طلافروشی شهر است. فرید با همسرش مشکل دارد و زن دیگری (مینا ساداتی) را ‏صیغه کرده. او پس از اینکه آن سارق را در اطراف مغازه‌اش می‌بیند به پلیس مراجعه می‌کند اما پلیس می‌گوید: «تا قبل از ‏وقوع جرم نمی‌تواند اقدامی انجام دهد!» و در نتیجه فرید تصمیم می‌گیرد تا طلافروشی‌اش را به یکی از دوستان ‏صمیمی‌اش؛ احسان (پوریا پورسرخ) بفروشد و از شهر فرار کند تا از مرگ دور شود…‏

این فیلم در فضای برفی می‌گذرد و این فضای برفی و وهم‌آور باعث می‌شود فیلم زمان و مکان مشخصی نداشته‌باشد.‏
یکی از نقاط برجسته‌ی “عیار 14” این است که مرز بین انسان‌های خوب و بد را می‌شکند و خوب بودن مطلق و بد بودن ‏مطلق را نفی می‌کند. فرید اگرچه یک سارق را به پلیس معرفی کرده اما خودش زنی را صیغه کرده، با دوستانش نامهربان ‏است و از کمک به دیگران دریغ می‌کند.‏

بعضی سکانس‌های فیلم هم تا حدودی طولانی شده. مثلاً سکانس طلافروشی و سر و کله زدن فرید با مشتریانش یا پلان بازی ‏منصور با آن سگ.‏

ضمن اینکه هنوز ضرورت حضور مهشید افشارزاده را در این فیلم نفهمیده‌ام و نمی‌توانم باور کنم که منصور و احسان که ‏هر دو با شخصیت اصلی فیلم یعنی فرید ارتباط دارند با اتفاقی تصادفی، در یک زمان به مسافرخانه‌ای می‌رسند که تنها یک ‏اتاق خالی دارد و همین امر باعث آشنایی و دوستی آن دو می‌شود!‏

‎ ‎هر شب تنهایی‎ ‎

کارگردان: رسول صدرعاملی، فیلمنامه‌نویس: کامبوزیا پرتوی، مدیر فیلمبرداری: فرج حیدری، تدوین: بهرام دهقانی، ‏موسیقی: محمدرضا علیقلی، صدابردار: محمد مختاری، طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی، بازیگران: لیلا حاتمی، ‏حامد بهداد، تهیه‌کننده: سید کمال طباطبایی.‏

خلاصه‌ی فیلم: عطیه، نویسنده و مجری یک برنامه‌ی رادیویی است. او هر روز به پرسش‌های شنوندگان پاسخ می‌دهد و به ‏آنان توضیح می‌دهد که چگونه می‌توانند زندگی زناشویی بهتری داشته‌باشند. عطیه به مشهد آمده و درگیر مناسبات خود با ‏همسرش و مشکل حل‌نشدنی خود با اوست.‏

shab.jpg

فکر می‌کنم هر کس “شب” را دیده‌است قبول دارد “هرشب تنهایی” از آن بهتر شده. این دو فیلم با محوریت زیارت و زائر ‏است. “هر شب تنهایی” که بر اساس طرحی از اصغر فرهادی ساخته شده‌است داستان زوجی است که به مشهد می‌روند. ‏عطیه (لیلا حاتمی) نویسنده و مجری یک برنامه‌ی رادیویی است و دلیل این سفر به بیماری او برمی‌گردد و اینکه همسرش ‏حمید (حامد بهداد) او را برای زیارت یا برای آماده کردن ذهنش برای عمل به آنجا می‌برد.‏

این فیلم، فیلمنامه‌ای بی‌رمق دارد که عجیب است نویسنده‌ای همچون کامبوزیا پرتوی نتوانسته آن را آنگونه که باید و شاید ‏جمع کند و ضربه‌ی اصلی را از پایان‌بندی‌اش می‌خورد اما از لحاظ بازیگری قابل قبول است. لیلا حاتمی فیلم جدید ‏صدرعاملی طی سال‌های اخیر در نقشش کم‌نظیر است و بازی کنترل‌شده‌ی حامد بهداد تأثیرگذار.‏

نقاشی عطیه با لوازم آرایش روی دستش در حالی که به یک موسیقی کلاسیک گوش می دهد یا بازی او با نمکدان و نقاشی با ‏نمک روی میز رستوران از قسمت‌های زیبای کار حاتمی است و دوئت‌های عاشقانه‌ی حمید و عطیه در پارک یا اتاق هتل فیلم ‏را سرپا نگه می‌دارد.‏

‎ ‎حیران‎ ‎

کارگردان: شالیزه عارف‌پور، فیلمنامه: شالیزه عارف‌پورـ نغمه ثمینی، فیلمبردار: حسین جعفریان، تدوین: سپیده عبدالوهاب، ‏موسیقی: علی کهن‌دیری، طراح صحنه و لباس: امیر اثباتی، صدابردار: ساسان نخعی، طراح چهره‌پردازی: مهرداد ‏میرکیانی، مشاور کارگردان: رخشان بنی‌اعتماد، بازیگران: باران کوثری، مهرداد صدیقیان، فرهاد اصلانی، ژاله صامتی، ‏فوژان عارف‌پور و آخرین حضور سینمایی خسرو شکیبایی، تهیه‌کننده: رخشان بنی‌اعتماد، جهانگیر کوثری.‏

خلاصه‌ی فیلم: ماهی (دختر روستایی) با حیران (جوان مهاجر افغانی) آشنا شده و به شدت به او دل می‌بندد. خانواده‌ی ماهی ‏به شدت با این رابطه و عواقب ناشی از آن مخالف است تا جایی که ماهی مجبور به انتخابی سخت می‌شود.‏

heyran.jpg

نام رخشان بنی‌اعتماد که کارگردانی مؤلف و جریان‌ساز در سینمای ایران است می‌تواند هر کسی را به تماشای فیلمی که ‏نامی از او به میان آمده‌باشد کنجکاو کند. در “حیران” نیز رد حضور رخشان بنی‌اعتماد وجود دارد. او این بار نه به عنوان ‏کارگردان که به عنوان مشاور کارگردان در کنار شالیزه عارف‌پور (دستیار سابقش) قرار گرفته و در کنار مشاوره، ‏تهیه‌کنندگی این اثر را به همراه جهانگیر کوثری بر عهده داشته‌است. فیلمنامه‌ی “حیران” نیز بر اساس تحقیقاتی که توسط ‏شالیزه عارف‌پور و نغمه ثمینی صورت گرفته نوشته شده‌است. همچنین حسین جعفریان مدیر فیلمبرداری این اثر است و ‏آخرین تصاویر خسرو شکیبایی در سینمای ایران در این فیلم و در دوربین او ضبط شده‌است.‏

‏”حیران” را می‌توانیم یک درام اجتماعی بدانیم که سختی‌هایی را که در ایران بر مهاجران افغانی می‌گذرد به تصویر می‌کشد. ‏همانطور که شالیزه عارف‌پور نیز در یادداشتی برای شماره‌ی ویژه‌ی جشنواره‌ی ماهنامه فیلم نوشته‌است: «اگر “حیران” ‏بتواند ذره‌ای از حیرانی تمامی کسانی را که سال‌ها در کنار ما زندگی کرده‌اند بازگو کند، مرا بس. خاطره‌ی تلخ ‏بی‌حرمتی‌های مردم شهرم طی روزهای فیلم‌برداری با همکاران و دوستان افغانم مرا رها نخواهد کرد. تنها دل رئوف، ‏متحمل و بزرگ آن‌هاست که شاید قدری تسکینم دهد.»‏

شاید این تصور به وجود بیاید که چون نام این فیلم “حیران” است پس شخصیت اصلی هم خود اوست اما “حیران” روایت ‏ماهی است. همان دختربچه‌ای که عاشق یک پسر افغانی می‌شود و به دلیل بی‌توجهی به نصیحت‌های والدینش با حیران همراه ‏و به سرنوشتی تلخ دچار می‌شود. اگرچه فضای این فیلم به فضای فیلم‌های رخشان بنی‌اعتماد نزدیک است و اگرچه فیلم بدی ‏از آب درنیامده اما نتوانسته انتظارات را برآورده کند. شاید اگر روی فیلمنامه‌ی بیشتر کار می‌شد و یا فیلم ریتم تندتری ‏داشت با اثر قابل‌قبول‌تری روبه‌رو بودیم. کار عارف‌پور به عنوان فیلم اول یک کارگردان، فیلم خوبی است اما هنوز چندین ‏پله از کارهای بنی‌اعتماد پایین‌تر است و عارف‌پور راهی طولانی (یا شاید کمی کوتاه‌تر از طولانی) در پیش دارد تا به ‏پختگی رخشان بنی‌اعتماد در فیلمسازی برسد.‏

‎ ‎می‌زاک‎ ‎

نویسنده‌ی فیلمنامه و کارگردان: حسینعلی لیالستانی، مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری، تدوین: سپیده عبدالوهاب، موسیقی: ‏محمدرضا درویشی، طراحی صحنه و لباس: امیر اثباتی، صدابردار: ساسان نخعی، طراح چهره‌پردازی: مهرداد میرکیانی، ‏صداگذار: محمدرضا دلپاک، بازیگران: باران کوثری، محمدرضا فروتن، داریوش ارجمند، فاطمه معتمدآریا، علیرضا ‏خمسه، رابعه اسکویی و جمشید مشایخی، تهیه‌کننده: جهانگیر کوثری.‏

خلاصه‌ی فیلم: تولد و هستی، زیبایی‌های جهان در دنیای امروز و هجوم و یورش‌های شوم و منهدم‌کننده‌ی انسان و در آخر ‏زندگی. آیا این کودک به دنیا می‌آید؟

شاید اولین چیزی که توجه سینماروها را به خود جلب می‌کند نامگذاری “می‌زاک” برای فیلم جدید لیالستانی باشد. در زبان ‏گیلکی “می” به معنای “من” و “زاک” به معنای “بچه” است. یعنی “می‌زاک” همان “بچه‌ی من” است!‏

داستان “می‌زاک” که در یکی از روستاهای شمال کشور می‌گذرد از این قرار است که گل‌برا (محمدرضا فروتن) که عاشق ‏سینه چاک تی‌تی جان (باران کوثری) است با او ازدواج می‌کند و بعد از هفت سال نوزادی در رحم تی‌تی جان شکل می‌گیرد ‏که قصد به دنیا آمدن ندارد. اهالی ده هم به سردمداری بی‌بی طلا (فاطمه معتمدآریا) به این نتیجه می‌رسند که چون دنیا را ‏ناپاکی برداشته و آدم‌ها بد شده‌اند و رفتارشان نادرست است، آن نوزاد نمی‌خواهد پایش را به این دنیای سراسر زشتی ‏بگذارد. پس نتیجه می‌گیرند برای اینکه کودک به دنیا بیاید باید خانه‌تکانی کنند و رفتارشان را اصلاح کنند! فرش‌ها را ‏می‌شویند، زمین را جارو می‌زنند، دیوارها را رنگ می‌کنند و…. کسی هم که مرغ و خروس را در روز روشن، در مقابل ‏چشم همه می‌دزدد پشت دستش را واقعاً داغ می‌گذارد که دیگر از این کارها نکند. به همه‌ی این‌ها دیالوگ‌های بامزه و بعضاً ‏گروتسک را که رد و بدل می‌شود به علاوه‌ی گریم‌ها و طراحی لباس خنده‌دار و گریز زدن به درون شکم تی‌تی‌جان و نشان ‏دادن جنینی اخمو را اضافه کنید که لیالستانی در مصاحبه‌ای گفته این فیلم از نگاه همین جنین به دنیای بیرون است! و در ‏نهایت نهیب‌های جمشید مشایخی را که با صدای درویشانه کودک را به آمدن به این دنیا دعوت می‌کند و می‌گوید دنیا جای ‏قشنگی است!‏

‏”می‌زاک” به شدت روی دور کند قرار دارد. اگرچه این فیلم می‌خواهد مفهوم اجتماعی خوبی را منتقل کند و حرفش را خیلی ‏جدی بیان کند اما بیشتر به یک شوخی بدل می‌شود و حوصله‌ی تماشاگر را سر می‌برد. فکر نمی‌کنم بنای کارگردان هم از ‏اول بر این بوده که فیلمی کمدی بسازد که اگر اینطور باشد هم واقعاً موفق نشده.‏

اما آیا جناب لیالستانی فکر می‌کند فیلم خوبی ساخته؟ گویا اینطور است! پس چرا حاضران در سالن یکی یکی، دو تا دوتا و ‏حتی گروهی سالن سینما را ترک می‌کنند؟ چرا کسانی که تا انتهای فیلم می‌نشینند کارت‌های نظرسنجی فیلم را در محل ‏کارت‌های فیلم‌های ضعیف می‌اندازند؟

‎ ‎موش‎ ‎

کارگردان: شاهد احمدلو، بر اساس فیلمنامه‌ای از عباس رافعی و جابر قاسمعلی، مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی، طراح ‏صحنه و لباس: عباس بلوندی، طراح چهره‌پردازی: مهری شیرازی، صدابردار: محمد شیوندی، طراح صحنه‌های حادثه: ‏پیمان ابدی، جلوه‌های ویژه: جواد شریفی، بازیگران: شهرام حقیقت‌دوست، ماه‌چهره خلیلی، آتیلا پسیانی، یوسف تیموری، ‏فرامرز روشنایی، پروین سلیمانی و شاهد احمدلو، تهیه‌کننده: سعید سعدی.‏

خلاصه‌ی فیلم: اوضاع سیاسی ملتهب عراق امروز، زندگی مشترک خالد و ضحی ـ عکاس و خبرنگار یک روزنامه‌ی محلی ـ ‏را مثل همه‌ی مردم آن سرزمین مورد هجوم قرار می‌دهد. اما عکس‌العمل بر خلاف تئوری پیش‌بینی شده‌است…‏

واقعاً نمی‌دانم چرا نشستم و این فیلم را تا آخر دیدم. فیلم “موش” به کارگردانی شاهد احمدلو که خودش هم در آن بازی ‏می‌کند بیشتر به درد تلویزیون می‌خورد تا اینکه بخواهد در سینما و آن هم در بخش سودای سیمرغ جشنواره‌ی فیلم فجر به ‏نمایش در بیاید.‏

داستان فیلم در عراق و پس از حضور نیروهای آمریکایی در آنجا می‌گذرد و ماجرا از این قرار است که خالد (شهرام ‏حقیقت‌دوست) عکاس یک نشریه است و با ضحی (ماه‌چهره خلیلی) خبرنگار آن نشریه نامزد است اما بی‌دلیل توسط نیروهای ‏آمریکایی بازداشت و به زندان منتقل می‌شود و به او انگ تروریست می‌زنند. در زندان یکی از دوستانش (شاهد احمدلو) را ‏ملاقات می‌کند که صدایش از ته حلقش درمی‌آید و می‌گوید در اثر شکنجه اینطور شده. در این میان خالد هنگام انتقال به ‏زندانی دیگر با نقشه‌ی قبلی که همان دوستش او را در جریانش قرار داده‌بود متواری می‌شود و با گروهک آن‌ها همکاری ‏می‌کند که در نهایت توسط ضحی متوجه می‌شود که گرفتار یک توطئه‌ای آمریکایی شده…‏

اینکه آیا واقعاً آمریکایی‌ها چنین دام‌هایی را در عراق برای یک خبرنگار عراقی پهن می‌کنند یا نه را نمی‌دانم و نمی‌فهمم چه ‏ضرورتی دارد که یک فیلمساز ایرانی این همه در فیلمش به سیاه‌نمایی اوضاع عراق بعد از ورود آمریکایی‌ها بپردازد اما ‏فکر می‌کنم این فیلم احمدلو نسبت به دو فیلم قبلی‌اش (چند می‌گیری گریه کنی؟ ـ اگه می‌تونی منو بگیر!) که کمدی بودند و ‏غیرقابل تحمل، قابل تحمل‌تر است!‏

تنها یک سؤال باقی می‌ماند. اینکه آیا فرماندهان آمریکایی که نقش یکی از آن‌ها را آتیلا پسیانی بازی کرده در عراق واقعاً ‏قلیان دارند و در محیط کارشان قلیان می‌کشند؟!‏

‎ ‎سوپراستار‎ ‎

نویسنده و کارگردان: تهمینه میلانی، تهیه‌کننده: محمد نیک‌بین، فیلمبردار: علیرضا زرین‌دست، تدوینگر: مستانه مهاجر، ‏موسیقی: ناصر چشم‌آذر، چهر‌ه‌پرداز: مینا قریشی، صدابردار: اسحاق خانزادی، صداگذار: حسین ابوالصدق، طراح صحنه ‏و لباس: محمد نیک‌بین، مدیر تولید: محمد نیک‌بین، بازیگران: شهاب حسینی، فتانه ملک‌محمدی، محمدرضا شریفی‌نیا، فریبا ‏کوثری، نسرین مقانلو، افسانه بایگان، رضا رشیدپور

خلاصه داستان: یک بازیگر معروف سینما که از زندگی تکراری و دیگر عادات ناپسند خود به ستوه آمده، منتظر تغییراتی ‏است و ورود دختر جوانی به زندگی او، شرایط ویژه‌ای را رقم می‌زند.‏

negahsevom.jpg

یادداشت:‏
‏”سوپراستار” فیلم جدید تهمینه میلانی است که با قطعیت می‌توانیم بگوییم چندین گام از کارهای قبلی او عقب‌تر است. ما در ‏این فیلم هیچ کدام از نشانه‌های کارهای قبلی او را نمی‌بینیم یا شاید من ندیده‌ام.‏
داستان فیلم در مورد سوپراستاری به نام کوروش زند است که دچار خودشیفتگی مفرط شده، هیچ کس را جز خودش قبول ‏ندارد، اهل عیش و نوش است، به همه و حتی مادرش بی‌احترامی می‌کند و ناگهان با ورود یک دختربچه به نام “رها ‏عظیمی” که مدعی است دختر اوست متحول می‌شود و به هر سازی هم که رها می‌زند می‌رقصد…‏
اگرچه انتقادهای مختلفی به این فیلم وارد است اما می‌توانیم ساخت چنین فیلمی توسط میلانی را به حساب سخت‌گیری‌های ‏مختلفی که از سوی وزارت ارشاد اعمال می‌شود و فیلمسازان را به سمت سفارشی‌سازی سوق می‌دهد بگذاریم.‏
بسیاری از منتقدان از ضعف فیلمنامه‌ی “سوپراستار” سخن می‌گویند. این موضوع را به حساب مدت کوتاه نگارش فیلمنامه ‏می‌گذاریم. تهمینه میلانی در مصاحبه‌ای که با روزنامه‌ی اعتماد ملی انجام داده‌بود و درسیزدهم بهمن‌ماه در صفحات ویژه‌ی ‏جشنواره‌ی این روزنامه به چاپ رسید در پاسخ به یکی از سؤالات گفته فیلمنامه‌ی “سوپراستار” را در طول مدت 12 ‏ساعت در فرودگاه فرانکفورت نوشته‌است.‏
خیلی‌ها هم معتقدند میلانی نباید از فیلمسازی با موضوع زنان فاصله می‌گرفت اما او در همان مصاحبه با اعتماد ملی در ‏پاسخ به سؤال دیگری در خصوص فاصله گرفتن از فیلمسازی با موضوع زنان توضیح می‌دهد: «فاصله نگرفتم. مجبور ‏شدم. متأسفانه با به دست‌انداز افتادن فیلم “تسویه حساب” که فیلمی در مورد زنان بزهکار بود هر فیلمنامه‌ای به وزارت ‏ارشاد در مورد مسائل زنان ارائه دادم، رد شد. ظاهراً با سیاست‌های فعلی ارشاد تا اطلاع ثانوی نمی‌توان در مورد زنان و ‏مسائل آنها فیلم ساخت، البته اگر فیلمی بسازید که زنان را به تمکین صرف بخواند، احتمالاً تشویق هم می‌شوید. با شرایط ‏پیش‌آمده، فکر کردم بهتر است به علایق قبلی‌ام برگردم و سوپراستار را ساختم.»‏
اگرچه تهمینه میلانی حق دارد موضوع‌های مختلف را هم دستمایه‌ی فیلم‌هایش قرار دهد اما نکته‌ای که واضح است به ‏علاقه‌ی او به فیلمسازی در حوزه‌های اجتماعی و مسائلی با محوریت زنان باز می‌گردد.‏
کاش “تسویه حساب” رفع توقیف شود، فیلمنامه‌های میلانی تصویب شود و فیلمساز کاربلد ما در حوزه زنان بتواند بدون ‏دغدغه باز هم فیلم‌هایی را بسازد که در مرتبه‌ی اصلی علاقمندی‌اش قرار دارد!‏

‏ صداها ‏

کارگردان: فرزاد مؤتمن، تهیه‌کنندگان: منیژه حکمت، علی واجدسمیعی، پرشین فیلم، فیلمنامه‌نویس: سعید عقیقی، فیلمبردار: ‏داریوش عیاری، تدوینگر: فرامرز هوتهم، موسیقی: امیرعلی واجدسمیعی، چهره‌پرداز: مهری شیرازی، صدابردار: جواد ‏مقدس، صداگذار: پرویز آبنار، طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی، مدیر تولید: جعفر عروجی، بازیگران: آتیلا پسیانی، ‏رضا کیانیان، رویا نونهالی، میکاییل شهرستانی، پگاه آهنگرانی، طناز طباطبایی، نازنین فراهانی، شهین نجف‌زاده ‏
‏ ‏
خلاصه داستان: در یک مجتمع مسکونی، قتلی اتفاق می‌افتد و هر یک از همسایه‌ها به‌نحوی درگیر آن می‌شوند.‏

sedaha.jpg


یادداشت:‏
سال گذشته که “جعبه موسیقی” را در جشنواره دیدم فکر کردم که فرزاد مؤتمن به کلی از فضای “شب‌های روشن” دور شده ‏و دیگر فیلم قابل اعتنایی از او نخواهم دید. اما واقعیت این است که “صداها” بیش از آنچه فکرش را می‌کردم راضی‌کننده ‏بود.‏
مؤتمن کارگردانی است که مسیرش را در فیلمسازی بدون حاشیه و آرام طی کرده و اکنون در سومین تجربه‌ی مشترک با ‏سعید عقیقی “صداها” را در جشنواره‌ی فیلم فجر دارد. این فیلم، فیلمنامه‌ای ساده با بیان روایی وارونه دارد و داستان از ‏انتها به ابتدا روایت می‌شود. داستان فیلم، سه روایت موازی در مورد قتلی است که در ساختمانی اتفاق می‌افتد و ساکنان آن ‏ساختمان از طریق شنیدن صدا درگیر آن می‌شوند. ‏
نکته‌ی غیرمتعارف دیگری که در “صداها” وجود دارد تیتراژ آغازین آن و پخش نام عوامل دست‌اندرکار این فیلم است.‏

‏ شبانه‌روز ‏

فیلمنامه، کارگردانی و تدوین: کیوان علیمحمدی، امید بنکدار، تهیه‌کننده: سیدجمال ساداتیان، فیلمبردار: مرتضی پورصمدی، ‏موسیقی و صداگذاری: مانی هاشمیان، چهره‌پرداز: سودابه خسروی، صدابردار: مهدی صالح‌کرمانی،‌ طراح صحنه: آیدین ‏ظریف، طراح لباس: شیده محمودزاده، مدیر تولید: مرضیه قریشی، بازیگران: محمدرضا فروتن، پارسا پیروزفر، مهناز ‏افشار، حامد بهداد، حمیدرضا پگاه، نیکی کریمی، مهتاب کرامتی، فلامک جنیدی، نگار جواهریان، ساعد هدایتی، لادن ‏طباطبائی، ستاره اسکندی، بهنوش بختیاری، خاطره اسدی، فرزان اطهری، مریم بوبانی، رؤیا جاویدنیا، فریبا جدی‌کار، ‏آزاده صمدی، سپیده علایی، شاهرخ فروتنیان، بهروز قادری.‏

خلاصه داستان: تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار که از دسیسه‌های اندرونی به تنگ آمده، خاطراتش را با معلم نقاشی ‏خود سلیمان مرور می‌کند. سیاوش با همسرش زندگی آرامی را دارد اما پس از مرگ او دچار افسردگی و پریشانی می‌شود ‏و در یکی از شب‌بیداری‌هایش تصادفاً با دختری زخمی برخورد می‌کند. مرجان به‌رغم بیماری خود و مادرش و ازدواجی ‏که به شکست انجامیده می‌کوشد تا دوباره روی پای خود بایستد و زندگی‌اش را از نو بسازد. فوژان رهایی، طراح لباس، ‏قرار است با پسردایی‌اش فرزان ازدواج کند اما با ورود بابک، زندگی آنها دستخوش تحولات تازه‌ای می‌شود.‏

shabanerooz.jpg

یادداشت:‏
‏”شبانه‌روز” بعد از “شبانه” دومین فیلم سینمایی به کارکردانی کیوان علی‌محمدی و امید بنکدار از جمله‌ی فیلم‌های پربازیگر ‏سینمای ایران است. این فیلم یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌هایی است که در جشنواره‌ی امسال به نمایش درآمد و روایتی است ‏غیرخطی، پیچیده و پر از پنهان‌کاری اما خوش‌ترکیب که چهار داستان را در امتداد هم بازگو می‌کند. “شبانه‌روز” اولین فیلم ‏در سینمای ایران است که برای روایت داستان از استوری‌بورد کمک گرفته‌است و علی‌محمدی و بنکدار با ایجاد تفاوت در ‏رنگ، نور، نوع حرکت دوربین و به طور کلی ساختمان تصویری فیلم میان چهار داستان فیلم متمایز کرده‌اند.‏
حرکت‌های دوربین در زندگی مرجان (نیکی کریمی) آرام و نور معمولی است و نشان‌دهنده‌ی این است که او می‌خواهد ‏زندگی آرامی داشته‌باشد. در زندگی فوژان (مهناز افشار) دوربین پر حرکت است و نشان‌دهنده‌ی روحیه‌ی پرتنش اوست و ‏رنگ سرد دارد. در داستان حورا (مهتاب کرامتی) دوربین مدام در حرکت است و به نوعی سردرگمی او در زندگی را به ‏مخاطب القا می‌کند و زندگی سیاوش (حامد بهداد) با بی‌رنگی به تصویر کشیده می‌شود.‏
اما به قول امیر قادری “شبانه‌روز” فیلمی است که «هیچ» را با بسته‌بندی شکیلی عرضه می‌کند.‏
‏ تردید ‏

نویسنده و کارگردان و تدوین‌گر: واروژ کریم‌مسیحی، تهیه‌کننده: سیدسعید سعدی، فیلمبردار: بهرام بدخشانی، موسیقی: حمید ‏صمدپور، چهره‌پرداز: محمدرضا قومی،‌ صدابردار: نادر رضایی، صداگذار: پرویز آبنار، طراح صحنه و لباس: امیر ‏اثباتی، جلوه‌های ویژه: محسن روزبهانی، مدیر تولید: مجید معدنی، بازیگران: بهرام رادان، ترانه علیدوستی، مهتاب ‏کرامتی، حامد کمیلی، انوشیروان ارجمند، علیرضا شجاع نوری، محمد مطیع
‏ ‏
خلاصه داستان: پدر سیاوش روزبهان بر اثر حادثه‌ای مرده و عموی او مقدرات ثروت خود و برادر را به‌دست گرفته است. ‏سرگشتگی سیاوش از مرگ پدر تمام نشده که خبر ازدواج قریب‌الوقوع عمو با مادرش را می‌شنود. سیاوش طی ماجراهایی ‏می‌فهمد که پدرش کشته شده‌است.‏

shabanerooz2.jpg

یادداشت:‏
تا چند وقت پیش “پرده‌ی آخر” فیلم اول و آخر واروژ کریم مسیحی به شمار می‌آمد که “تردید” متولد شد. تردید نکنید که ‏‏”تردید” فیلم خوبی است. باوجود اینکه یک جایی نفسش می‌گیرد و شاید کم می‌آورد اما بلافاصله و به زیبایی جمع می‌شود و ‏ما را تا انتها با خودش همراه می‌کند. این فیلم یک هملت ایرانی پر از جزئیات ریز و درشت است که به تصویر کشیده ‏می‌شوند. اثر جاودانه‌ی شکسپیر که به قول مهتاب (ترانه علیدوستی) حاصل ذهن یک نابغه بود این بار زنده و پویا برای ‏سیاوش (بهرام رادان) اتفاق می‌افتد. پدرش در یک حادثه می‌میرد و مادرش تصمیم ازدواج با عمویش (علیرضا شجاع‌نوری) ‏را دارد. معادل تمام شخصیت‌های نمایشنامه‌ی شکسپیر در زندگی سیاوش وجود دارند و همین موضوع سرگشتگی او را ‏بیشتر و بیشتر می‌کند…‏
بازی روان ترانه عیلدوستی و بهرام رادان در کنار حرکت‌های دوربین بهرام بدخشانی، قاب‌ها و صحنه‌های زیبایی را خلق ‏می‌کنند که تمام این‌ها ما را به یاد این می‌اندازد که کریم‌مسیحی فیلمسازی است که کارش را با دستیاری بهرام بیضایی آغاز ‏کرده و به نوعی شاگردی او را کرده‌است.‏
واروژ نه تنها نویسنده و کارگردان “تردید” است که تدوین آن را نیز خودش بر عهده داشته اما کاشکی برای اکران عمومی ‏آن را کمی کوتاه‌تر کند. در این صورت احتمالاً با اثری خوش‌ریتم‌تر با ضرباهنگ بهتری طرف خواهیم بود.‏
اما یک نکته‌ی مبهم هنوز در پس ذهنم وجود دارد و آن این است که چرا فیلمساز توانایی چون واروژ کریم‌مسیحی هفده سال ‏از فیلمسازی فاصله داشته؟!‏


‏ زادبوم ‏

تهیه‌کننده و کارگردان: ابوالحسن داوودی، فیلمنامه‌نویسان: ابوالحسن داوودی، فرید مصطفوی، فیلمبرداران: فرج حیدری، ‏کادوس بوش، سیروس عبدلی، تدوینگران: بهرام دهقانی، رضا شیروانی، موسیقی: کارن همایونفر، چهره‌پرداز: رضا ‏رادمنش، صدابرداران: عباس رستگار، نظام‌الدین کیایی، صداگذار: بهمن اردلان، طراح صحنه و، لباس: ژیلا مهرجویی، ‏جلوه‌های ویژه: محسن روزبهانی، مدیر تولید: بیتا منصوری، بازیگران: بهرام رادان، عزت‌الله انتظامی، مسعود رایگان، ‏رویا تیموریان، پگاه آهنگرانی، مهدی سلوکی.‏

خلاصه‌ی فیلم: داستان زندگی چند خانواده در نقاط مختلف دنیا است.‏

یادداشت:‏
پگاه می‌گفت “زادبوم” خیلی فیلم خوبی شده‌است. از فیلمنامه تعریف می‌کرد و احاطه‌ی ابوالحسن داوودی روی کارش و ‏لذت کار کردن با او و تیم حرفه‌ای‌اش. همین برایم بس بود که تماشای این فیلم در جشنواره را از دست ندهم…‏
‏”زادبوم” ابوالحسن داوودی فیلم خوب و خوش‌ساختی است با بیان دغدغه‌های مختلف کارگردانش. این فیلم پر از شعار است ‏اما شعارهایی که در لفافه و در عمق داستان بیان شده و تماشاگر را عصبی نمی‌کند. داوودی در پس “زادبوم” از سیاست ‏می‌گوید و اپوزیسیون و فاصله‌ی نسل‌ها. از خیانت می‌گوید و عشق و پشیمانی.‏
او داستان خانواده‌ای ازهم گسیخته را روایت می‌کند که هر کدام از اعضای خانواده در یک جا روزگار می‌گذرانند. پدر ‏‏(مسعود رایگان) مرد سیاست و در تهران است. مادر (رؤیا تیموریان) محقق است و در قشم در انتظار بازگشت ‏لاک‌پشت‌های پلاک‌کوبی شده‌است که بعد از سی سال قرار است بازگردند و لاک‌پشت‌هایی جدیدی که بناست متولد شوند. ‏دختر خانواده/ سارا (پگاه آهنگرانی) در دبی با همسرش (مهدی سلوکی) مشکل دارد و در تدارک جدایی از او و سفر به ‏کانادا است. پسر خانواده/ امیرعلی (بهرام رادان) پزشک و دانشمند است و مورد علاقه‌ی روس‌ها و ناسا و همچون ‏پدربزرگش (عزت‌الله انتظامی) که سرهنگ نیروی دریایی زمان شاه بوده در آلمان زندگی می‌کند. همچنین امیرعلی ‏می‌خواهد به مادرش کمک کند تا تئوری یک پروفسور آلمانی در مورد لاک‌پشت‌ها را اثبات کند که بر اساس آن لاک‌پشت‌ها ‏عاشق‌ترین موجودات روی کره‌ی زمین هستند و سی‌سال پس از تولد، به همان ساحلِ تولد بازمی‌گردند و پس از تخم‌گذاری ‏دوباره راهی دریا می‌شوند…‏
‏”زادبوم” 132 دقیقه تماشاگر را از تهران به قشم، از قشم به دبی و از دبی به آلمان می‌کشاند و پر از صحنه‌هایی است که ‏تنها زمانی می‌شود در سینمای ایران از آن‌ها استفاده کرد که یک زن و شوهر واقعی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌باشند. ‏علیرغم کشدار بودن این فیلم تماشاگر می‌تواند تا انتها انگیزه‌ی دنبال کردن آن را داشته‌باشد اما قطعاً اگر تدوین آن مورد ‏بازنگری قرار گیرد و مدت زمان آن کوتاه‌تر شود با فیلمی به مراتب خوش ریتم‌تر روبه‌رو خواهیم بود.‏