ده فیلم قابل بحث جشنواره چه می گفتند؟ چگونه بودند؟ به کدام مسیر می رفتند؟
نگاهی به 10 فیلم جشنواره
عیار جشنواره فجر؟
ده فیلم قابل بحث جشنواره چه می گفتند؟ چگونه بودند؟ به کدام مسیر می رفتند؟ شاید با انداختن نیم نگاهی به این فیلم هابشود عیار آخرین جشنواره فیلم فجر را دریافت؟
عیار14
نویسنده، تهیهکننده و کارگردان: پرویز شهبازی، مدیر فیلمبرداری: علی لقمانی، صدابردار: منصور شهبازی، صداگذار: پرویز آبنار، طراح چهرهپردازی: علیرضا جوادپور، طراح دکور و صحنهآرا: مهدی پورموسی، تدوین: پرویز شهبازی، فریدون جامهبزرگ، موسیقی: انتخابی، بازیگران: محمدرضا فروتن، کامبیز دیرباز، پوریا پورسرخ، مهشید افشارزاده، مینا ساداتی، بهرنگ علوی، محصول: شرکت طرح و توسعهی صنعت فیلم تهران.
خلاصهی فیلم: طلافروش یک شهر کوچک چند سال قبل، سارقی را به پلیس تحویل داده است. سارق از زندان آزاد شده است. طلافروش سعی دارد تا از خود محافظت کند.
میخواهم حرف آخر را همین اول بزنم. قبل از تماشای “عیار 14” با توجه به شنیدههایم از منتقدهای مختلف فکر میکردم با یک فیلم ایدهآل طرفم اما واقعاً اینطور نبود. یعنی “عیار 14” فیلم خوب و جذابی بود اما نه به اندازهای که آن همه تعریف و تمجید پشت سرش روانه شود. شاید این تعریفها به خاطر این باشد که آنقدر فیلم خوب کم داریم که فیلمهای متوسط را هم در مرتبهی فیلمهای خوب میگذاریم.
”عیار 14” با یک ایدهی تکراری ساخته شده و تصور میشود داستان یک انتقام قریب است. ماجرا از این قرار است که فرید (محمدرضا فروتن) که طلافروش است چند سال پیش دزدی را تحویل پلیس داده و دزد/منصور (کامبیز دیرباز) بعد از پنج سال از زندان آزاده شده و در جستجوی طلافروشی شهر است. فرید با همسرش مشکل دارد و زن دیگری (مینا ساداتی) را صیغه کرده. او پس از اینکه آن سارق را در اطراف مغازهاش میبیند به پلیس مراجعه میکند اما پلیس میگوید: «تا قبل از وقوع جرم نمیتواند اقدامی انجام دهد!» و در نتیجه فرید تصمیم میگیرد تا طلافروشیاش را به یکی از دوستان صمیمیاش؛ احسان (پوریا پورسرخ) بفروشد و از شهر فرار کند تا از مرگ دور شود…
این فیلم در فضای برفی میگذرد و این فضای برفی و وهمآور باعث میشود فیلم زمان و مکان مشخصی نداشتهباشد.
یکی از نقاط برجستهی “عیار 14” این است که مرز بین انسانهای خوب و بد را میشکند و خوب بودن مطلق و بد بودن مطلق را نفی میکند. فرید اگرچه یک سارق را به پلیس معرفی کرده اما خودش زنی را صیغه کرده، با دوستانش نامهربان است و از کمک به دیگران دریغ میکند.
بعضی سکانسهای فیلم هم تا حدودی طولانی شده. مثلاً سکانس طلافروشی و سر و کله زدن فرید با مشتریانش یا پلان بازی منصور با آن سگ.
ضمن اینکه هنوز ضرورت حضور مهشید افشارزاده را در این فیلم نفهمیدهام و نمیتوانم باور کنم که منصور و احسان که هر دو با شخصیت اصلی فیلم یعنی فرید ارتباط دارند با اتفاقی تصادفی، در یک زمان به مسافرخانهای میرسند که تنها یک اتاق خالی دارد و همین امر باعث آشنایی و دوستی آن دو میشود!
هر شب تنهایی
کارگردان: رسول صدرعاملی، فیلمنامهنویس: کامبوزیا پرتوی، مدیر فیلمبرداری: فرج حیدری، تدوین: بهرام دهقانی، موسیقی: محمدرضا علیقلی، صدابردار: محمد مختاری، طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی، بازیگران: لیلا حاتمی، حامد بهداد، تهیهکننده: سید کمال طباطبایی.
خلاصهی فیلم: عطیه، نویسنده و مجری یک برنامهی رادیویی است. او هر روز به پرسشهای شنوندگان پاسخ میدهد و به آنان توضیح میدهد که چگونه میتوانند زندگی زناشویی بهتری داشتهباشند. عطیه به مشهد آمده و درگیر مناسبات خود با همسرش و مشکل حلنشدنی خود با اوست.
فکر میکنم هر کس “شب” را دیدهاست قبول دارد “هرشب تنهایی” از آن بهتر شده. این دو فیلم با محوریت زیارت و زائر است. “هر شب تنهایی” که بر اساس طرحی از اصغر فرهادی ساخته شدهاست داستان زوجی است که به مشهد میروند. عطیه (لیلا حاتمی) نویسنده و مجری یک برنامهی رادیویی است و دلیل این سفر به بیماری او برمیگردد و اینکه همسرش حمید (حامد بهداد) او را برای زیارت یا برای آماده کردن ذهنش برای عمل به آنجا میبرد.
این فیلم، فیلمنامهای بیرمق دارد که عجیب است نویسندهای همچون کامبوزیا پرتوی نتوانسته آن را آنگونه که باید و شاید جمع کند و ضربهی اصلی را از پایانبندیاش میخورد اما از لحاظ بازیگری قابل قبول است. لیلا حاتمی فیلم جدید صدرعاملی طی سالهای اخیر در نقشش کمنظیر است و بازی کنترلشدهی حامد بهداد تأثیرگذار.
نقاشی عطیه با لوازم آرایش روی دستش در حالی که به یک موسیقی کلاسیک گوش می دهد یا بازی او با نمکدان و نقاشی با نمک روی میز رستوران از قسمتهای زیبای کار حاتمی است و دوئتهای عاشقانهی حمید و عطیه در پارک یا اتاق هتل فیلم را سرپا نگه میدارد.
حیران
کارگردان: شالیزه عارفپور، فیلمنامه: شالیزه عارفپورـ نغمه ثمینی، فیلمبردار: حسین جعفریان، تدوین: سپیده عبدالوهاب، موسیقی: علی کهندیری، طراح صحنه و لباس: امیر اثباتی، صدابردار: ساسان نخعی، طراح چهرهپردازی: مهرداد میرکیانی، مشاور کارگردان: رخشان بنیاعتماد، بازیگران: باران کوثری، مهرداد صدیقیان، فرهاد اصلانی، ژاله صامتی، فوژان عارفپور و آخرین حضور سینمایی خسرو شکیبایی، تهیهکننده: رخشان بنیاعتماد، جهانگیر کوثری.
خلاصهی فیلم: ماهی (دختر روستایی) با حیران (جوان مهاجر افغانی) آشنا شده و به شدت به او دل میبندد. خانوادهی ماهی به شدت با این رابطه و عواقب ناشی از آن مخالف است تا جایی که ماهی مجبور به انتخابی سخت میشود.
نام رخشان بنیاعتماد که کارگردانی مؤلف و جریانساز در سینمای ایران است میتواند هر کسی را به تماشای فیلمی که نامی از او به میان آمدهباشد کنجکاو کند. در “حیران” نیز رد حضور رخشان بنیاعتماد وجود دارد. او این بار نه به عنوان کارگردان که به عنوان مشاور کارگردان در کنار شالیزه عارفپور (دستیار سابقش) قرار گرفته و در کنار مشاوره، تهیهکنندگی این اثر را به همراه جهانگیر کوثری بر عهده داشتهاست. فیلمنامهی “حیران” نیز بر اساس تحقیقاتی که توسط شالیزه عارفپور و نغمه ثمینی صورت گرفته نوشته شدهاست. همچنین حسین جعفریان مدیر فیلمبرداری این اثر است و آخرین تصاویر خسرو شکیبایی در سینمای ایران در این فیلم و در دوربین او ضبط شدهاست.
”حیران” را میتوانیم یک درام اجتماعی بدانیم که سختیهایی را که در ایران بر مهاجران افغانی میگذرد به تصویر میکشد. همانطور که شالیزه عارفپور نیز در یادداشتی برای شمارهی ویژهی جشنوارهی ماهنامه فیلم نوشتهاست: «اگر “حیران” بتواند ذرهای از حیرانی تمامی کسانی را که سالها در کنار ما زندگی کردهاند بازگو کند، مرا بس. خاطرهی تلخ بیحرمتیهای مردم شهرم طی روزهای فیلمبرداری با همکاران و دوستان افغانم مرا رها نخواهد کرد. تنها دل رئوف، متحمل و بزرگ آنهاست که شاید قدری تسکینم دهد.»
شاید این تصور به وجود بیاید که چون نام این فیلم “حیران” است پس شخصیت اصلی هم خود اوست اما “حیران” روایت ماهی است. همان دختربچهای که عاشق یک پسر افغانی میشود و به دلیل بیتوجهی به نصیحتهای والدینش با حیران همراه و به سرنوشتی تلخ دچار میشود. اگرچه فضای این فیلم به فضای فیلمهای رخشان بنیاعتماد نزدیک است و اگرچه فیلم بدی از آب درنیامده اما نتوانسته انتظارات را برآورده کند. شاید اگر روی فیلمنامهی بیشتر کار میشد و یا فیلم ریتم تندتری داشت با اثر قابلقبولتری روبهرو بودیم. کار عارفپور به عنوان فیلم اول یک کارگردان، فیلم خوبی است اما هنوز چندین پله از کارهای بنیاعتماد پایینتر است و عارفپور راهی طولانی (یا شاید کمی کوتاهتر از طولانی) در پیش دارد تا به پختگی رخشان بنیاعتماد در فیلمسازی برسد.
میزاک
نویسندهی فیلمنامه و کارگردان: حسینعلی لیالستانی، مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری، تدوین: سپیده عبدالوهاب، موسیقی: محمدرضا درویشی، طراحی صحنه و لباس: امیر اثباتی، صدابردار: ساسان نخعی، طراح چهرهپردازی: مهرداد میرکیانی، صداگذار: محمدرضا دلپاک، بازیگران: باران کوثری، محمدرضا فروتن، داریوش ارجمند، فاطمه معتمدآریا، علیرضا خمسه، رابعه اسکویی و جمشید مشایخی، تهیهکننده: جهانگیر کوثری.
خلاصهی فیلم: تولد و هستی، زیباییهای جهان در دنیای امروز و هجوم و یورشهای شوم و منهدمکنندهی انسان و در آخر زندگی. آیا این کودک به دنیا میآید؟
شاید اولین چیزی که توجه سینماروها را به خود جلب میکند نامگذاری “میزاک” برای فیلم جدید لیالستانی باشد. در زبان گیلکی “می” به معنای “من” و “زاک” به معنای “بچه” است. یعنی “میزاک” همان “بچهی من” است!
داستان “میزاک” که در یکی از روستاهای شمال کشور میگذرد از این قرار است که گلبرا (محمدرضا فروتن) که عاشق سینه چاک تیتی جان (باران کوثری) است با او ازدواج میکند و بعد از هفت سال نوزادی در رحم تیتی جان شکل میگیرد که قصد به دنیا آمدن ندارد. اهالی ده هم به سردمداری بیبی طلا (فاطمه معتمدآریا) به این نتیجه میرسند که چون دنیا را ناپاکی برداشته و آدمها بد شدهاند و رفتارشان نادرست است، آن نوزاد نمیخواهد پایش را به این دنیای سراسر زشتی بگذارد. پس نتیجه میگیرند برای اینکه کودک به دنیا بیاید باید خانهتکانی کنند و رفتارشان را اصلاح کنند! فرشها را میشویند، زمین را جارو میزنند، دیوارها را رنگ میکنند و…. کسی هم که مرغ و خروس را در روز روشن، در مقابل چشم همه میدزدد پشت دستش را واقعاً داغ میگذارد که دیگر از این کارها نکند. به همهی اینها دیالوگهای بامزه و بعضاً گروتسک را که رد و بدل میشود به علاوهی گریمها و طراحی لباس خندهدار و گریز زدن به درون شکم تیتیجان و نشان دادن جنینی اخمو را اضافه کنید که لیالستانی در مصاحبهای گفته این فیلم از نگاه همین جنین به دنیای بیرون است! و در نهایت نهیبهای جمشید مشایخی را که با صدای درویشانه کودک را به آمدن به این دنیا دعوت میکند و میگوید دنیا جای قشنگی است!
”میزاک” به شدت روی دور کند قرار دارد. اگرچه این فیلم میخواهد مفهوم اجتماعی خوبی را منتقل کند و حرفش را خیلی جدی بیان کند اما بیشتر به یک شوخی بدل میشود و حوصلهی تماشاگر را سر میبرد. فکر نمیکنم بنای کارگردان هم از اول بر این بوده که فیلمی کمدی بسازد که اگر اینطور باشد هم واقعاً موفق نشده.
اما آیا جناب لیالستانی فکر میکند فیلم خوبی ساخته؟ گویا اینطور است! پس چرا حاضران در سالن یکی یکی، دو تا دوتا و حتی گروهی سالن سینما را ترک میکنند؟ چرا کسانی که تا انتهای فیلم مینشینند کارتهای نظرسنجی فیلم را در محل کارتهای فیلمهای ضعیف میاندازند؟
موش
کارگردان: شاهد احمدلو، بر اساس فیلمنامهای از عباس رافعی و جابر قاسمعلی، مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی، طراح صحنه و لباس: عباس بلوندی، طراح چهرهپردازی: مهری شیرازی، صدابردار: محمد شیوندی، طراح صحنههای حادثه: پیمان ابدی، جلوههای ویژه: جواد شریفی، بازیگران: شهرام حقیقتدوست، ماهچهره خلیلی، آتیلا پسیانی، یوسف تیموری، فرامرز روشنایی، پروین سلیمانی و شاهد احمدلو، تهیهکننده: سعید سعدی.
خلاصهی فیلم: اوضاع سیاسی ملتهب عراق امروز، زندگی مشترک خالد و ضحی ـ عکاس و خبرنگار یک روزنامهی محلی ـ را مثل همهی مردم آن سرزمین مورد هجوم قرار میدهد. اما عکسالعمل بر خلاف تئوری پیشبینی شدهاست…
واقعاً نمیدانم چرا نشستم و این فیلم را تا آخر دیدم. فیلم “موش” به کارگردانی شاهد احمدلو که خودش هم در آن بازی میکند بیشتر به درد تلویزیون میخورد تا اینکه بخواهد در سینما و آن هم در بخش سودای سیمرغ جشنوارهی فیلم فجر به نمایش در بیاید.
داستان فیلم در عراق و پس از حضور نیروهای آمریکایی در آنجا میگذرد و ماجرا از این قرار است که خالد (شهرام حقیقتدوست) عکاس یک نشریه است و با ضحی (ماهچهره خلیلی) خبرنگار آن نشریه نامزد است اما بیدلیل توسط نیروهای آمریکایی بازداشت و به زندان منتقل میشود و به او انگ تروریست میزنند. در زندان یکی از دوستانش (شاهد احمدلو) را ملاقات میکند که صدایش از ته حلقش درمیآید و میگوید در اثر شکنجه اینطور شده. در این میان خالد هنگام انتقال به زندانی دیگر با نقشهی قبلی که همان دوستش او را در جریانش قرار دادهبود متواری میشود و با گروهک آنها همکاری میکند که در نهایت توسط ضحی متوجه میشود که گرفتار یک توطئهای آمریکایی شده…
اینکه آیا واقعاً آمریکاییها چنین دامهایی را در عراق برای یک خبرنگار عراقی پهن میکنند یا نه را نمیدانم و نمیفهمم چه ضرورتی دارد که یک فیلمساز ایرانی این همه در فیلمش به سیاهنمایی اوضاع عراق بعد از ورود آمریکاییها بپردازد اما فکر میکنم این فیلم احمدلو نسبت به دو فیلم قبلیاش (چند میگیری گریه کنی؟ ـ اگه میتونی منو بگیر!) که کمدی بودند و غیرقابل تحمل، قابل تحملتر است!
تنها یک سؤال باقی میماند. اینکه آیا فرماندهان آمریکایی که نقش یکی از آنها را آتیلا پسیانی بازی کرده در عراق واقعاً قلیان دارند و در محیط کارشان قلیان میکشند؟!
سوپراستار
نویسنده و کارگردان: تهمینه میلانی، تهیهکننده: محمد نیکبین، فیلمبردار: علیرضا زریندست، تدوینگر: مستانه مهاجر، موسیقی: ناصر چشمآذر، چهرهپرداز: مینا قریشی، صدابردار: اسحاق خانزادی، صداگذار: حسین ابوالصدق، طراح صحنه و لباس: محمد نیکبین، مدیر تولید: محمد نیکبین، بازیگران: شهاب حسینی، فتانه ملکمحمدی، محمدرضا شریفینیا، فریبا کوثری، نسرین مقانلو، افسانه بایگان، رضا رشیدپور
خلاصه داستان: یک بازیگر معروف سینما که از زندگی تکراری و دیگر عادات ناپسند خود به ستوه آمده، منتظر تغییراتی است و ورود دختر جوانی به زندگی او، شرایط ویژهای را رقم میزند.
یادداشت:
”سوپراستار” فیلم جدید تهمینه میلانی است که با قطعیت میتوانیم بگوییم چندین گام از کارهای قبلی او عقبتر است. ما در این فیلم هیچ کدام از نشانههای کارهای قبلی او را نمیبینیم یا شاید من ندیدهام.
داستان فیلم در مورد سوپراستاری به نام کوروش زند است که دچار خودشیفتگی مفرط شده، هیچ کس را جز خودش قبول ندارد، اهل عیش و نوش است، به همه و حتی مادرش بیاحترامی میکند و ناگهان با ورود یک دختربچه به نام “رها عظیمی” که مدعی است دختر اوست متحول میشود و به هر سازی هم که رها میزند میرقصد…
اگرچه انتقادهای مختلفی به این فیلم وارد است اما میتوانیم ساخت چنین فیلمی توسط میلانی را به حساب سختگیریهای مختلفی که از سوی وزارت ارشاد اعمال میشود و فیلمسازان را به سمت سفارشیسازی سوق میدهد بگذاریم.
بسیاری از منتقدان از ضعف فیلمنامهی “سوپراستار” سخن میگویند. این موضوع را به حساب مدت کوتاه نگارش فیلمنامه میگذاریم. تهمینه میلانی در مصاحبهای که با روزنامهی اعتماد ملی انجام دادهبود و درسیزدهم بهمنماه در صفحات ویژهی جشنوارهی این روزنامه به چاپ رسید در پاسخ به یکی از سؤالات گفته فیلمنامهی “سوپراستار” را در طول مدت 12 ساعت در فرودگاه فرانکفورت نوشتهاست.
خیلیها هم معتقدند میلانی نباید از فیلمسازی با موضوع زنان فاصله میگرفت اما او در همان مصاحبه با اعتماد ملی در پاسخ به سؤال دیگری در خصوص فاصله گرفتن از فیلمسازی با موضوع زنان توضیح میدهد: «فاصله نگرفتم. مجبور شدم. متأسفانه با به دستانداز افتادن فیلم “تسویه حساب” که فیلمی در مورد زنان بزهکار بود هر فیلمنامهای به وزارت ارشاد در مورد مسائل زنان ارائه دادم، رد شد. ظاهراً با سیاستهای فعلی ارشاد تا اطلاع ثانوی نمیتوان در مورد زنان و مسائل آنها فیلم ساخت، البته اگر فیلمی بسازید که زنان را به تمکین صرف بخواند، احتمالاً تشویق هم میشوید. با شرایط پیشآمده، فکر کردم بهتر است به علایق قبلیام برگردم و سوپراستار را ساختم.»
اگرچه تهمینه میلانی حق دارد موضوعهای مختلف را هم دستمایهی فیلمهایش قرار دهد اما نکتهای که واضح است به علاقهی او به فیلمسازی در حوزههای اجتماعی و مسائلی با محوریت زنان باز میگردد.
کاش “تسویه حساب” رفع توقیف شود، فیلمنامههای میلانی تصویب شود و فیلمساز کاربلد ما در حوزه زنان بتواند بدون دغدغه باز هم فیلمهایی را بسازد که در مرتبهی اصلی علاقمندیاش قرار دارد!
صداها
کارگردان: فرزاد مؤتمن، تهیهکنندگان: منیژه حکمت، علی واجدسمیعی، پرشین فیلم، فیلمنامهنویس: سعید عقیقی، فیلمبردار: داریوش عیاری، تدوینگر: فرامرز هوتهم، موسیقی: امیرعلی واجدسمیعی، چهرهپرداز: مهری شیرازی، صدابردار: جواد مقدس، صداگذار: پرویز آبنار، طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی، مدیر تولید: جعفر عروجی، بازیگران: آتیلا پسیانی، رضا کیانیان، رویا نونهالی، میکاییل شهرستانی، پگاه آهنگرانی، طناز طباطبایی، نازنین فراهانی، شهین نجفزاده
خلاصه داستان: در یک مجتمع مسکونی، قتلی اتفاق میافتد و هر یک از همسایهها بهنحوی درگیر آن میشوند.
یادداشت:
سال گذشته که “جعبه موسیقی” را در جشنواره دیدم فکر کردم که فرزاد مؤتمن به کلی از فضای “شبهای روشن” دور شده و دیگر فیلم قابل اعتنایی از او نخواهم دید. اما واقعیت این است که “صداها” بیش از آنچه فکرش را میکردم راضیکننده بود.
مؤتمن کارگردانی است که مسیرش را در فیلمسازی بدون حاشیه و آرام طی کرده و اکنون در سومین تجربهی مشترک با سعید عقیقی “صداها” را در جشنوارهی فیلم فجر دارد. این فیلم، فیلمنامهای ساده با بیان روایی وارونه دارد و داستان از انتها به ابتدا روایت میشود. داستان فیلم، سه روایت موازی در مورد قتلی است که در ساختمانی اتفاق میافتد و ساکنان آن ساختمان از طریق شنیدن صدا درگیر آن میشوند.
نکتهی غیرمتعارف دیگری که در “صداها” وجود دارد تیتراژ آغازین آن و پخش نام عوامل دستاندرکار این فیلم است.
شبانهروز
فیلمنامه، کارگردانی و تدوین: کیوان علیمحمدی، امید بنکدار، تهیهکننده: سیدجمال ساداتیان، فیلمبردار: مرتضی پورصمدی، موسیقی و صداگذاری: مانی هاشمیان، چهرهپرداز: سودابه خسروی، صدابردار: مهدی صالحکرمانی، طراح صحنه: آیدین ظریف، طراح لباس: شیده محمودزاده، مدیر تولید: مرضیه قریشی، بازیگران: محمدرضا فروتن، پارسا پیروزفر، مهناز افشار، حامد بهداد، حمیدرضا پگاه، نیکی کریمی، مهتاب کرامتی، فلامک جنیدی، نگار جواهریان، ساعد هدایتی، لادن طباطبائی، ستاره اسکندی، بهنوش بختیاری، خاطره اسدی، فرزان اطهری، مریم بوبانی، رؤیا جاویدنیا، فریبا جدیکار، آزاده صمدی، سپیده علایی، شاهرخ فروتنیان، بهروز قادری.
خلاصه داستان: تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار که از دسیسههای اندرونی به تنگ آمده، خاطراتش را با معلم نقاشی خود سلیمان مرور میکند. سیاوش با همسرش زندگی آرامی را دارد اما پس از مرگ او دچار افسردگی و پریشانی میشود و در یکی از شببیداریهایش تصادفاً با دختری زخمی برخورد میکند. مرجان بهرغم بیماری خود و مادرش و ازدواجی که به شکست انجامیده میکوشد تا دوباره روی پای خود بایستد و زندگیاش را از نو بسازد. فوژان رهایی، طراح لباس، قرار است با پسرداییاش فرزان ازدواج کند اما با ورود بابک، زندگی آنها دستخوش تحولات تازهای میشود.
یادداشت:
”شبانهروز” بعد از “شبانه” دومین فیلم سینمایی به کارکردانی کیوان علیمحمدی و امید بنکدار از جملهی فیلمهای پربازیگر سینمای ایران است. این فیلم یکی از متفاوتترین فیلمهایی است که در جشنوارهی امسال به نمایش درآمد و روایتی است غیرخطی، پیچیده و پر از پنهانکاری اما خوشترکیب که چهار داستان را در امتداد هم بازگو میکند. “شبانهروز” اولین فیلم در سینمای ایران است که برای روایت داستان از استوریبورد کمک گرفتهاست و علیمحمدی و بنکدار با ایجاد تفاوت در رنگ، نور، نوع حرکت دوربین و به طور کلی ساختمان تصویری فیلم میان چهار داستان فیلم متمایز کردهاند.
حرکتهای دوربین در زندگی مرجان (نیکی کریمی) آرام و نور معمولی است و نشاندهندهی این است که او میخواهد زندگی آرامی داشتهباشد. در زندگی فوژان (مهناز افشار) دوربین پر حرکت است و نشاندهندهی روحیهی پرتنش اوست و رنگ سرد دارد. در داستان حورا (مهتاب کرامتی) دوربین مدام در حرکت است و به نوعی سردرگمی او در زندگی را به مخاطب القا میکند و زندگی سیاوش (حامد بهداد) با بیرنگی به تصویر کشیده میشود.
اما به قول امیر قادری “شبانهروز” فیلمی است که «هیچ» را با بستهبندی شکیلی عرضه میکند.
تردید
نویسنده و کارگردان و تدوینگر: واروژ کریممسیحی، تهیهکننده: سیدسعید سعدی، فیلمبردار: بهرام بدخشانی، موسیقی: حمید صمدپور، چهرهپرداز: محمدرضا قومی، صدابردار: نادر رضایی، صداگذار: پرویز آبنار، طراح صحنه و لباس: امیر اثباتی، جلوههای ویژه: محسن روزبهانی، مدیر تولید: مجید معدنی، بازیگران: بهرام رادان، ترانه علیدوستی، مهتاب کرامتی، حامد کمیلی، انوشیروان ارجمند، علیرضا شجاع نوری، محمد مطیع
خلاصه داستان: پدر سیاوش روزبهان بر اثر حادثهای مرده و عموی او مقدرات ثروت خود و برادر را بهدست گرفته است. سرگشتگی سیاوش از مرگ پدر تمام نشده که خبر ازدواج قریبالوقوع عمو با مادرش را میشنود. سیاوش طی ماجراهایی میفهمد که پدرش کشته شدهاست.
یادداشت:
تا چند وقت پیش “پردهی آخر” فیلم اول و آخر واروژ کریم مسیحی به شمار میآمد که “تردید” متولد شد. تردید نکنید که ”تردید” فیلم خوبی است. باوجود اینکه یک جایی نفسش میگیرد و شاید کم میآورد اما بلافاصله و به زیبایی جمع میشود و ما را تا انتها با خودش همراه میکند. این فیلم یک هملت ایرانی پر از جزئیات ریز و درشت است که به تصویر کشیده میشوند. اثر جاودانهی شکسپیر که به قول مهتاب (ترانه علیدوستی) حاصل ذهن یک نابغه بود این بار زنده و پویا برای سیاوش (بهرام رادان) اتفاق میافتد. پدرش در یک حادثه میمیرد و مادرش تصمیم ازدواج با عمویش (علیرضا شجاعنوری) را دارد. معادل تمام شخصیتهای نمایشنامهی شکسپیر در زندگی سیاوش وجود دارند و همین موضوع سرگشتگی او را بیشتر و بیشتر میکند…
بازی روان ترانه عیلدوستی و بهرام رادان در کنار حرکتهای دوربین بهرام بدخشانی، قابها و صحنههای زیبایی را خلق میکنند که تمام اینها ما را به یاد این میاندازد که کریممسیحی فیلمسازی است که کارش را با دستیاری بهرام بیضایی آغاز کرده و به نوعی شاگردی او را کردهاست.
واروژ نه تنها نویسنده و کارگردان “تردید” است که تدوین آن را نیز خودش بر عهده داشته اما کاشکی برای اکران عمومی آن را کمی کوتاهتر کند. در این صورت احتمالاً با اثری خوشریتمتر با ضرباهنگ بهتری طرف خواهیم بود.
اما یک نکتهی مبهم هنوز در پس ذهنم وجود دارد و آن این است که چرا فیلمساز توانایی چون واروژ کریممسیحی هفده سال از فیلمسازی فاصله داشته؟!
زادبوم
تهیهکننده و کارگردان: ابوالحسن داوودی، فیلمنامهنویسان: ابوالحسن داوودی، فرید مصطفوی، فیلمبرداران: فرج حیدری، کادوس بوش، سیروس عبدلی، تدوینگران: بهرام دهقانی، رضا شیروانی، موسیقی: کارن همایونفر، چهرهپرداز: رضا رادمنش، صدابرداران: عباس رستگار، نظامالدین کیایی، صداگذار: بهمن اردلان، طراح صحنه و، لباس: ژیلا مهرجویی، جلوههای ویژه: محسن روزبهانی، مدیر تولید: بیتا منصوری، بازیگران: بهرام رادان، عزتالله انتظامی، مسعود رایگان، رویا تیموریان، پگاه آهنگرانی، مهدی سلوکی.
خلاصهی فیلم: داستان زندگی چند خانواده در نقاط مختلف دنیا است.
یادداشت:
پگاه میگفت “زادبوم” خیلی فیلم خوبی شدهاست. از فیلمنامه تعریف میکرد و احاطهی ابوالحسن داوودی روی کارش و لذت کار کردن با او و تیم حرفهایاش. همین برایم بس بود که تماشای این فیلم در جشنواره را از دست ندهم…
”زادبوم” ابوالحسن داوودی فیلم خوب و خوشساختی است با بیان دغدغههای مختلف کارگردانش. این فیلم پر از شعار است اما شعارهایی که در لفافه و در عمق داستان بیان شده و تماشاگر را عصبی نمیکند. داوودی در پس “زادبوم” از سیاست میگوید و اپوزیسیون و فاصلهی نسلها. از خیانت میگوید و عشق و پشیمانی.
او داستان خانوادهای ازهم گسیخته را روایت میکند که هر کدام از اعضای خانواده در یک جا روزگار میگذرانند. پدر (مسعود رایگان) مرد سیاست و در تهران است. مادر (رؤیا تیموریان) محقق است و در قشم در انتظار بازگشت لاکپشتهای پلاککوبی شدهاست که بعد از سی سال قرار است بازگردند و لاکپشتهایی جدیدی که بناست متولد شوند. دختر خانواده/ سارا (پگاه آهنگرانی) در دبی با همسرش (مهدی سلوکی) مشکل دارد و در تدارک جدایی از او و سفر به کانادا است. پسر خانواده/ امیرعلی (بهرام رادان) پزشک و دانشمند است و مورد علاقهی روسها و ناسا و همچون پدربزرگش (عزتالله انتظامی) که سرهنگ نیروی دریایی زمان شاه بوده در آلمان زندگی میکند. همچنین امیرعلی میخواهد به مادرش کمک کند تا تئوری یک پروفسور آلمانی در مورد لاکپشتها را اثبات کند که بر اساس آن لاکپشتها عاشقترین موجودات روی کرهی زمین هستند و سیسال پس از تولد، به همان ساحلِ تولد بازمیگردند و پس از تخمگذاری دوباره راهی دریا میشوند…
”زادبوم” 132 دقیقه تماشاگر را از تهران به قشم، از قشم به دبی و از دبی به آلمان میکشاند و پر از صحنههایی است که تنها زمانی میشود در سینمای ایران از آنها استفاده کرد که یک زن و شوهر واقعی در کنار یکدیگر قرار گرفتهباشند. علیرغم کشدار بودن این فیلم تماشاگر میتواند تا انتها انگیزهی دنبال کردن آن را داشتهباشد اما قطعاً اگر تدوین آن مورد بازنگری قرار گیرد و مدت زمان آن کوتاهتر شود با فیلمی به مراتب خوش ریتمتر روبهرو خواهیم بود.