بازهم مردان مقصرند
تهمینه میلانی در”سوپر استار” تلاش می کنداثری نو ارائه دهد،اما این اتفاق نمی افتد. کاری شده تعویض قهرمان داستان فیلم میلانی از “زن” به “مرد” این امید رابرمی انگیزد که سیاه و سفیددیدن دوجنس تکرار نشود،اما درنهایت حضور موثر و بسیار مثبت شخصیت زن به عنوان مکمل و نجات دهنده قهرمان سیاه فیلم(شهاب حسینی د رنقش سوپراستار) همه چیز رابه مانیفستهای فمنیستی فیلم های دیگر کارگردان بر می گرداند.
فیلمنامه دارای پیچیدگی خاصی نیست و داستان مخاطب را همراه می کند:یک سوپر استار سینما که همه جوانان عاشق او هستند و جامعه ازاو به عنوان یک شخصیت محبوب استقبال می کند، در زندگی خصوصی خود درگیر روحیات فاسدی است که ازآنها عذاب می برد.
فیلم تلاش می کند فقط به دنبال روابط میان زن و مرد و اختلافات موجود درمیان آنها نباشد. به نظر می رسدنقد زندگی لیبرالیستی ومعرفی شخصیت هایی که در جوامع آزاد زندگی می کنند از دغدغه های مهم میلانی درفیلمی است که جهان بینی ساده ای د ارد.
همه فیلم نشان می دهد: کارگردان مساله ای را مطرح می کند که به آن باور ندارد و ناگریز، همه جا باید کم و کاست و ضعف فیلم را با مسائل غیرواقعی پر کند. نمی شود از چنین مضمونی به فیلمی معناگرا رسید، امری که اصرار بر آن سبب چندپاره گی اثر می شود.
بیباوری به آنچه میلانی، خود مدعی آموزش آن است از آنجا رخ مینمایاند که او با تحریف وضع مردان دربرابر زنان وحتی جامعه، چهرهای یکسویه، سیاه، مطلقا ستمگر و بیماروار از مردان ارائه می دهد.
میلانی در سوپراستار شخصیت ها را به گونه ای کاریکاتورگونه و اغراق آمیز پیش می برد و در سیاه بودن شخصیت کامران زند چنان پافشاری می کند که لمس آن برای تماشاگر غیر قابل باور می شود.
نگاه دوم: توماج دانش
تاملی برای خوب یا بد زیستن
سوپراستار دیگر ساخته «تهمینه میلانی»، اثری است که از آثار اخیر سازنده اش فاصله شگرفی گرفته و فضا و تم قصه اش به گونه ای است که تفاوت نگاه و نگرش فیلمساز به راحتی حس می شود.
سوپراستار داستان هنرپیشه ستاره «کورش زند» سینماست که در منجلابی از خودشیفتگی و غرور و خودخواهی غرق شده و با پیدا شدن سرو کله دختری نوجوان زندگی و دریچه نگاه آن تغییر می کند و یک استحاله شخصیتی می یابد.
فیلم به خودخواهی و خودبزرگبینی آدمها می پردازد، انسانهایی که تغییر و تحول مستلزم وجود آنهاست که با یک نگاه فلسفه مآب برگرفته از روانشناسی و روابط اجتماعی میان مظروفان اجتماع سخن میگوید
فیلمساز می خواهد باتجزیه و تحلیل روان شناختی خود، قهرمان تبدیل شده به ضدقهرمان قصه خود را به سرچشمه سرشت و زندگی بازمی گرداند. میلانی در فیلم مدرن و سانتی مانتالیسم خود به دنبال ریشه های معنایی است که با هدف مسخ شخصیتی هنرپیشه خودشیفته فیلم دست یابد.
او با وجود دخترک فرشته خویی آمده است تا به معناگرایی اثرش نزدیک شود و با ریتم مناسب و تند از کندی فیلم های مشابه خود فاصله گرفته و به قوت اثر خویش افزوده است.
”سوپراستار” با بدقلقی های هنرپیشه یک فیلم آغاز می شود، بازیگری سرکش که هیچ کس و مقامی از اکیپ فیلم برایش مهم نیستند و هوش و حواسش تنها به دخترانی است که در پشت صحنه جمع شده اند و خواهان عکس و امضای یادگاری هستند، پس از معرفی شخصیت و پرداخت آن به فصل دیگری از زندگی کوروش مواجه می شویم که دخترانی با رنگ و لعاب، ملعبه دست و بازیچه او شده اند، افرادی که با تفکری سطحی، شیفته شهرت یک انسان خودشیفته شده اند، نقطه عطف این قصه کلاسیک با پیدا شدن دختر نوجوانی که روزمه شخصیتی اش، شهرستانی، ساده پوش و خواهان و خاطرخواه هنرپیشه است آغاز میشود و وقتی که کورش این عطش را می بیند برای مقاصد پلید خود او را در اتومبیل خود سوار می کند، اما زمانی که دختر (عطیه) خود را فرزند او معرفی می کند و محصول 16 سال گذشته با مادری به نام مهناز به کورش می شناسد، نقطه عطف و گره داستان شعله ور می شود.
دختری که با منش متعالی خود و با زیرکی برگرفته از جایگاه و هدف فراانسانی خود می خواهد بر یک انسان دور شده از هویت خدادادی اش تاثیر مثبت بگذارد و به انسانی که زیر سایه موفقیت و شهرت ستاره شده و به گم گشتگی خود خو گرفته است کمک کند.
میلانی در اینجا قصد دارد موفقیت و شهرت انسان های مشهور را که شاید تنها یک هنرپیشه نباشد و طی مسیری در یک ارتباط نادرست قرارگرفته اند، گوشزد کند و با جرقه ها و انسان های تاثیرگذار، سری به سنگ خوردن و بازگشت به خویشتن را به آنان یادآوری و آموزش دهد.
فیلمساز شاید هم می خواسته به چهره واقعی برخی از سوپراستارها، (باز هم تایید می شود سوپراستاری در هر زمینه ای) را برملا کند و برای مخاطبان و اطرافیان آن که خود آنان اعتبار شهرت را برای ستاره شدن فراهم کرده اند، پنددهی کند. و نیز به ستارگان هم اعلام کند که از این درجه معروفیت خود درجهت محبوبیت گام بردارند و به اعتلای فرهنگ و هنر خویش بپردازند.
زمانی که “سوپراستار” در عطف نخست با پررنگ شدن شخصیت عطیه پیش می رود، داستان در دو قطب حرکت می کند و اینجا دو نحوه زیستن را به قهرمان پیشنهاد می کند، خوب زیستن یا بد زیستن؟ خلاف کردن و سربه راه بودن؟ کوروش در این موقعیت خلق شده توسط عطیه، مستاصل می شود و گاه هدفمند، این تلنگر به او سخت اثر گذاشته، دیگر این عادت ها و عیاشی ها خسته کننده شده، نوعی دیگر از زندگی را تجربه می کند، دوری از مشروب، سیگار، عیاشی، این انتخاب تاثیر مثبتی در او به وجود می آورد و زن اصلی قصه به کورش نکات ارزشمند و قابل توجهی یادآور می شود که او از یاد برده است و با روشی کودکانه و با سرشت پاک خود عناصر منفی را کنار می گذارد تا شان نزول خود را هدفمند جلوه دهد.
فیلم در پرده های آخرین خود به گره دیگر بر می خورد، آنجا که کوروش باز تحت تاثیر شهلا، همان زنی که سرمایه گذار پیشرفت و اعتبار شهرت اوست. زین پس به تعهد خود به دختر خیانت می کند عطیه دیگر نای مبارزه با کوروش را ندارد و او را ترک می کند. و باز هم قهرمان برای گره گشایی داستان به دنبال راه حل می گردد، راه حلی که غیرمستقیم ازسوی دختر بدست آورده و آن مسخ شخصیتی و دگرگونی اوست.
از نگاه مثبت ونقاط قوت فیلم که بگذریم به برخی از نقاطی که می توان به ضعف اثر مرتبط داشت آن است که علرغم ریتم تند و تدوین شلاقی و حرکتی کار، بدقلقلی های کورش با کارگردان در اوایل داستان خسته کننده است و حضور، شریفی نیا، رشیدپور، خوئینی ها، چندان مثمرثمر و در خدمت اثر نیست، مخصوصا بازی به دور از حس و غلوآمیز رشید پور حضور پیرمرد هرچند که برگرفته از شخصیت اقتباس شده اثر است اما کارآیی درخوری ندارد. همچنین پلان نخست فیلم، به دنیا آمدن یک کودک خیلی در هدف ساخت فیلم قرار نگرفته است یعنی لزوم این پرداخت ربطی به نیاز دراماتیک قصه دارد. اما در پایان نمی توان از نماهای خوب زرین دست و طراحی صحنه موثر فیلم اشاره ای نکرد.
منبع: مردم سالاری
نگاه سوم : محمدحسین ورشوساز
شعر و شعار
تهمینه میلانی در فیلم سینمایی “سوپراستار” با پیشفرض ساختن فیلم معناگرا وارد میدان شده و ابر و باد و مه و خورشید و فلک را واسطه کرده تا شخصیت اصلی را به رستگاری برساند.
میلانی در فیلم جدید خود تجربهای تازه در آثار معنایی و معنوی دارد و البته این نکته را برجسته میکند که مفاهیم معنایی وقتی از شعر و شعار فاصله میگیرند که به زیرلایه فیلم برده شوند. اتفاقی که در “سوپراستار” نیفتاده است.
این فیلمساز پس از کمدی پرفروش “آتشبس” و فیلم به نمایش درنیامده ”تسویه حساب” رویکردی جدید به فیلمهای به اصطلاح معنوی دارد و حضور ”سوپراستار” در بخش مسابقه سینمای معناگرا مهر تأییدی است بر این وجه فیلم. فیلمی که درباره جایگاه آن در کارنامه میلانی و ارتباط آن با “تسویه حساب” حرف و حدیثهایی در میان است.
یک خطی فیلم که تا قبل از نمایش جشنوارهای منتشر شده ترسیم چهره یک سوپراستار سینماست که روزهای افول را سپری میکند و برخورد او با دختری جوان تغییری در مسیر زندگیاش به وجود میآورد. این یک خطی تا جایی از فیلم تعریفی از پیش تعیینشده را با خود میآورد که با یک گرهگشایی خاص مسیر قصه و تصورات مخاطب را تغییر میدهد.
بخش ابتدایی فیلم متمرکز شده بر تصویری کردن چگونگی افول این ستاره که البته متکی بر کلیشههای در دسترس است. کورش زند (شهاب حسینی) بازیگری است که در حاشیههای سیاه شهرت غرق شده و سوء رفتار و اخلاق او در روابطش با خانواده، دوستان و اطرافیان تأثیر گذاشته است.
به علاوه سکانس ابتدایی با تصویری کلیشهای خاستگاه این بازیگر را در تقابل با جایگاه امروزش قرار میدهد که قرار است نوعی آسیبشناسی جهش طبقاتی نیز محسوب شود. مادر (فریبا کوثری) نوزاد تازه متولد شدهاش را به سوی آسمان میگیرد و آرزو میکند وقتی بزرگ شد همه دوستش داشته باشند.
این سکانس پیوند میخورد به موقعیت امروز کورش به عنوان ستارهای بیانگیزه و اخلاق که موقعیت حرفهایاش نیز دستخوش تغییر است. به این ترتیب فیلمساز به هر ترفندی دست زده تا غرق شدن او را در گرداب درشتنمایی کند از اغراق در کلام، رفتار، برخورد با اطرافیان تا…
به این ترتیب وقتی حرکت بر مسیر کلیشهها و نشانههای مستقیم باشد، گام برداشتن در مسیر معنا و ماورا هم نمیتواند متفاوت از این پرداخت جلوه کند. پرداختی که به حضور یک فرشته در روابط و مناسبات امروزی ختم میشود که یکباره میآید، تلنگر [ضربه مهلک] را به شخصیت به انتها رسیده وارد کرده و به همین شیوه هم خارج شده و او را متحول میکند.
شاید بتوان تعریف کلی شخصیت و موقعیت وی را با دو نگاه و پرداخت مختلف با دکتر سپیدبخت فیلم “خانهای روی آب” بهمن فرمانآرا مقایسه کرد. در آن فیلم هم قهرمان در منجلاب زندگی غرق شده، خودش را تخریب میکند، گذشته و حالش زیر سئوال میرود، فرشته زیر میکند و… اما تفاوتهای دو فیلم بیش از هر چیز ناشی از تفکر پشت شکلگیری آنهاست.
فرمانآرا تلاش نکرده فیلمی با مفاهیم معنایی بسازد اما این وجه در لایههای کار حضور دارد. اما میلانی با پیشفرض ساختن فیلم معنایی وارد این میدان شده و به گونهای از پیش تعیین شده ابر و باد و مه و خورشید و فلک را دست به دست هم داده تا شخصیت اصلی را در پایان به رستگاری برساند.
”سوپراستار” نهمین فیلم میلانی داستان یک ستاره سینماست که از روزهای اوج فاصله گرفته و آشنایی با دختری جوان او را به درکی تازه از زندگی میرساند. شهاب حسینی، فتانه ملکمحمدی، فریبا کوثری، نسرین مقانلو، افسانه بایگان، رضا رشیدپور، السا فیروزآذر و لیلا زارع بازیگران فیلم هستند که در بخش سودای سیمرغ و در جستجوی حقیقت جشنواره فجر حضور دارد.
منبع: خبرگزاری مهر