در سال 85 اتفاق افتاد( قسمت دوم)

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

دیروز اولین قسمت مرور طنزآمیز را بر وقایع سال 85 خواندید. در مطلب امروز به این ماجراها اشاره کرده ام: پاپاراتزی های سال 85 یا آنان که سی دی سکسی منتشر کردند و سی دی هلالی و سایر سی دی های حلال و حرام، چگونه شد که اصلاح طلبان از یخ بیرون آمدند؟ سیاست چکنم چکنم جمهوری اسلامی و وقت کشی تا دقیقه 94، داستان آن مرد که می خواست زنان به استادیوم بروند و چون موفق نشد برای جرج بوش نامه نوشت. آیا رامین جهانبگلو چون می خواست کاری بکند دستگیر شد یا چون ماموران اطلاعات می خواستند کاری کنند جهانبگلو را دستگیر کردند؟ چگونه شد که گمجی جایزه قلن طلائی را گرفت و در کجا گرفت و چکارش کرد؟ در نمایشگاه کتاب پارسال چه گذشت و چه کسانی برنده چه چیزهایی شدند؟ داستان عبدالمالک ریگی که مثل ریگ سر مردم را می برید و می خواست کار فرهنگی هم بکند، اما چرا فیلم گرفت، معلوم نیست. و در پایان سفر احمدی نژاد به اندونزی و دست دادن همسر رئیس جمهور اندونزی و رئیس جمهوری که دستی دستی دست نداد….. و این سفرنامه تا هشت روز دیگر ادامه دارد.

از پورنوگرافی تا بدحجابی

دو گرایش از اول سال 85 به موازات هم توسط دولت دنبال می شد. از یک سو برای جلوگیری از فساد اخلاقی تمام رسانه های سیاسی تحت کنترل قرار گرفتند، از سوی دیگر پاپاراتزی های اینترنتی شروع به انتشار گاف های مسوولان دولتی کردند. فیلم رقص در ترکیه، فیلم پورنو منسوب به یک بازیگر تلویزیونی، فیلم های مختلف گاف های بی شمار احمدی نژاد از جمله هاله نور و دختر شانزده ساله و فیلم رضا هلالی روی یو تیوب رفت. از اول اردیبهشت مراسم گیر دادن به حجاب رسما آغاز شد. کریمی راد اعلام کرد بدحجابی جرم مشهود است و از این پس جریمه نقدی خواهد داشت. یک مقام انتظامی نیز اعلام کرد که «خرید و فروش ماهواره جرم است.» پلیس تهران نیز گفت: « با شهروندانی که حیوان همراه خود داشته باشند، برخورد می شود.» رقص و بد حجابی و هاپو و سی دی بازی و همه چیز قروقاطی شد و باهنر گفت: « دولت نهم و مجلس هفتم باید در زمینه حجاب تقسیم کار کنند.» نماینده اصفهان که در دو سال گذشته رکورد دار نظرات عجیب و غریب در مورد حجاب بود، رسما گفت: « دختران و پسران با هم کوه نروند.» وی نگفت که دختران و پسران با هم به کجا بروند.

خیابان را سراسر گه گرفته است

اصلاح طلبان از آشیانه های یخ زده خارج شدند. محسن میردامادی ثالث در خیابان گفت: « هوا بس ناجوانمردانه سرد است» و رجبعلی یوشیج جواب می داد: « من دلم سخت گرفته است…»، شاملو حجاریان نیز گفت: « خیابان را سراسر گه گرفته است.» سرانجام قرار شد جناح لرهای اصلاح طلب پیشقدم شوند و پس از یک سال تلاش مهدی کروبی، آرم حزب اعتماد ملی انتخاب شد. وی گفت: انتخابش خیلی سخت بود، مثل ای که بری سر او کوه و برگردی. این حرکت نرم بتدریج ادامه داشت، آنقدر تدریجی که گاهی دیده نمی شد.

چه کنم چاره کنم، نامه شو بدین پاره کنم

چه کنم چه نکنم، خط اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در سال 85 تشکیل می داد. در حالی که جمهوری اسلامی و اروپا همه امید خود را به اجلاس مسکو بسته بود، این اجلاس برگزار شد و به نتیجه نرسید. در روزپنجم اردی بهشت، آصفی سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرد: «اگرتصمیم گیری درباره پرونده ایران به شورای امنیت واگذار نشود، جمهوری اسلامی نهایت همکاری را با آژانس خواهد کرد.» اما علی لاریجانی گفت: « با شکلات راضی نمی شویم» در همین حال، کوندالیزا رایس گفت: «ایرانی ها دارند بازی درمی آورند.» دولت آمریکا پیشنهاد جمهوری اسلامی را در مورد اجلاس بغداد رد کرد. جواد ظریف هم در کمال خشم و خشونت گفت: « ایالات متحده کماکان در قرن نوزدهم به سر می برد.» در حالی که بحث برسر این بود که آیا ایران باید با آمریکا مذاکره بکند، یا اصلا این کار را نباید بکند، جلال طالبانی گفت: « ایران و آمریکا با هم قبلا مذاکره کردند.»، اما علی لاریجانی گفت: « ایران نیازی به مذاکره با آمریکا ندارد.» منوچهر متکی هم دوباره سر زخم های قدیمی را باز کرد و گفت: « می خواهند برای کسانی اعتماد سازی کنیم که خودشان دو جنگ جهانی به راه انداختند.» اما در همان حال آصفی گفت: « گفت و گو تنها راه حل است.» علی لاریجانی هم برای فراموش کردن غم و غصه اش به سفر رفت. اما یک امید برای کنار آمدن با آمریکا وجود داشت و آن هاشمی بود. هاشمی هم جوگیر شد و گفت: « ایران برای رویارویی با آمریکا آماده است.» رفسنجانی گفت: «اسرائیل جرات حمله به ایران را ندارد.» سردار دهقان از دهاقین فرماندهی سپاه، با شنیدن گفته های هاشمی قاط سنگین زد و گفت: «هرگاه آمریکا شیطنت کند، اول اسرائیل را هدف قرار می دهیم.» سردار افشارهم یک سطل یخ روی دهقان فداکار مورد نظر ریخت و گفت: « اظهارات سردار دهقان هیچ اعتباری ندارد.» از طرفی تظاهرات صدها نفر علیه حمله آمریکا به ایران در پاریس برگزار شد، در پاریس گفته شد که این تظاهرات علیه جنگ است، اما در ایران نوشته شد که این گروه برای حمایت از انرژی هسته ای تظاهرات کردند. سرانجام بوش متوجه موضوع شد و گفت: «میان عراق و ایران تفاوت وجود دارد» برای اینکه بوش بیشتر متوجه تفاوت ایران و عراق شود، در اواخر ماه اردی بهشت سال 85 دویست روشنفکر آمریکایی از جمله یرواند آبراهامیان در مورد حمله آمریکا به ایران به بوش هشدار دادند.

عمو قالیباف، بعله، تونل منو ساختی؟ نخیر!

در حالی که سه ماه قبل از روی کار آمدن احمدی نژاد در یک گفتگوی لفظی آقای خاتمی از بی نظمی ترافیک تهران گله کرده بود و احمدی نژاد به عنوان شهردار دهانش را باز کرده بود و ( دیگر مهم نیست که چه گفت، همین که دهانش را باز کرد، خودش نشان دهنده یک فاجعه است.) قالیباف، شهردار جدید تهران اعلام کرد: «مدیریت ترافیک در ایران بی صاحب است.» وی توضیح نداد که خودش چکاره است.

بحرین باید برگردد، نابود باید گردد

علت جدا شدن بحرین از ایران معلوم شد و علت دشمنی های این کشور نیز با دولت قهرمان و راستین و محبوب و مامانی کشورمان اعلام شد. پادشاه بحرین بدون اینکه توضیح دهد که آیا اصولا در بحرین روزنامه و روزنامه نگاری وجود دارد یا نه، گفت: «هیچ روزنامه نگاری در بحرین به زندان نمی افتد.»

احمدی نژاد در آفساید

داستان مهم ماه اردیبهشت احمدی نژاد، با یک اظهار نظر طبیعی او که قاعدتا حساب نشده بود، آغاز شد. به دنبال اصرار گروههایی از دختران که فکر می کردند که بزرگترین مشکل زنان این است که حق دیدن مردان را موقع فوتبال در استادیوم ندارند و فیلم آفساید جعفر پناهی در همین رابطه به خوبی توانسته بود نیروی انتظامی را تحلیل و توصیف کند، احمدی نژاد دستور داد که دختران می توانند از مسابقات فوتبال دیدن کنند. این موضوع مثل دیگر گفته های وی ابتدا صدای آرامی صادر کرد، بعد منفجر شد و بعد تمام کشور را دچار بحران کرد. احمدی نژاد گفت با ورود خواهران به استادیوم های فوتبال موافق است و از آن دفاع می کند. دکتر الهام، سخنگوی دولت همزمان با اینکه دولت اعلام کرد که فعلا زنان به استادیوم نروند، گفت: « زنان بدون هیچ نگرانی به استادیوم ها بروند.» درگیری در این مورد به مراجع کشیده شد و الیاس نادران از طرف دولت گفت: « نصیحت مراجع اجرا خواهد شد.» موتلفه نیز گفت: « مطمئنیم رئیس جمهور از پیگیری دستور حضور بانوان در ورزشگاهها خودداری می کند.» با گذشت چند روز رئیس جمهور و مشاورینش از طرح ورود بانوان به ورزشگاهها عقب نشینی کردند. مهدی کوچک زاده گفت: «احمدی نژاد هیچ چیزی را منع و هیچ چیزی را آزاد نکرده است.» وی گفت: « پرداختن به مسایل دست چندمی مثل حضور زنان در استادیوم مشکلات اصلی مردم نیست.» علی آبادی، مسوول ورزش کشورنیزاعلام کرد: «حضور بانوان مجرد در ورزشگاهها ممنوع است.» دولت رسما اعلام کرد که دستور رئیس جمهور درباره ورود زنان به ورزشگاهها فعلا اجرا نمی شود. شمقدری، مشاور احمدی نژاد نیز در صدا و سیما طبعا از نظر رئیس خودش دفاع کرد، احمدی نژاد هم اعلام کرد اظهارات شمقدری مشاور رئیس جمهورمثل اظهارات خود رئیس جمهورهیچ اعتباری ندارد. اما مهم تر از همه دعوایی بود که برای نخستین بار میان احمدی نژاد و استادش که علاقه خاصی به برادران دارد، بوقوع پیوست. مصباح یزدی گفت: « احمدی نژاد، تجویز تماشای بدن مردهای نامحرم را به زنان داد. رئیس جمهور در گناه ناشی از ارتکاب آن حرام، شریک خواهد بود» شیرین عبادی هم گفت: « نهایت عدالتی که سیاست مردان محافظه کار می توانند برای زنان ایرانی تصور کنند، آن است که برای گرم کردن بازار رقابت های ورزشی کشور به استادیوم ها بروند و برای « بازی های مردانه» هورا بکشند.» سرانجام قرار شد احمدی نژاد نظر رهبری را در این مورد بپرسد. البته این کار را می توانست همان روز اول بکند و این جزو معدود کارهایی بود که همان روز اول نکرد.

همه با هم بسوی خدا برویم

بشر همیشه سودای پرواز داشته است، بخصوص تا قبل از اینکه هواپیمای اختصاصی داشته باشد. بعضی ها این کار را با سوار شدن بر موشک فضاپیما انجام دادند، بعضی سعی کردند بال دربیاورند، بعضی به سوی عرفان رفتند و طبیعتا بازداشت شدند، اما همیشه یک سووال مهم بخصوص در سال 85 که مسلمانان پیشرفت های علمی بسیاری کردند، این بود که یک مسلمان فضانورد باید چگونه فرایضش را بجا بیاورد؟ در روز پنجم اردی بهشت سال 85 کنفرانس مشکلات فضانوردی برای مسلمانان در مالزی تشکیل شد. از طرفی حل مشکلات علمی کشور نیز در دستور کار کسانی که از علوم متنفر بودند، قرار گرفت. آیت الله خزعلی گفت: « دانشگاهها عالی می شوند، به شرط اینکه کار را به مطهری ها و مصباح ها بدهید، ببینید می توانند یا نمی توانند؟» آگاهان گفتند: آقای مطهری به شهادت رسیده و در حال حاضر تخت طاووس به جای ایشان است، آقای مصباح هم وقت نمی کند بیرون از کانادا و انگلیس برای اسلام کاری بکند.

دولت باز و منتقدان گشاد

رئیس جمهور از اواسط بهار، متوجه شد که ظاهرا برای انجام دادن کارهایی جز به هم ریختن جهان و منطقه، رئیس جمهور شده است. وی دو سیاست را در مقابل منتقدانی که می گفتند دولت توانایی ندارد، بکار گرفت؛ اولا گفت: خودتان توانایی ندارید، ثانیا اعلام کرد: هیچ اشکالی وجود ندارد. از طرف دیگر از مردم خواست که از وی انتقاد کنند، اما گفت که اگر انتقاد کنید پدرتان را درمی آورم. در اوایل اردیبهشت احمدی نژاد رسما و بدون اینکه هیچ خجالتی بکشد، گفت: « من هرگز نگفتم که نفت را به سفره مردم می برم.» وی برای توضیح اینکه به چه دلیل قبلا چنین چیزی گفت و فعلا چنین چیزی نگفته است، اعلام کرد: « احمدی نژاد یک معلم مدرسه است و بسیار صلح دوست است و تا امروز آزارم به هیچ فردی نرسیده است.» در همین راستا انتقاد زدائی به مدت چند ماه آغاز شد. آیت الله خوشبخت که ظاهرا برعکس دیگران با آمدن شخص مذکور بدبخت نشده بود، گفت: «علما عجله کردند، تضعیف دولت در این موقعیت اشکال شرعی دارد.» یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم نیز گفت: « کشیدن کاریکاتور احمدی نژاد به صلاح نیست و به دست بیگانگان بهانه می دهد.» احمدی نژاد برای نشان دادن علائق فرهنگی اش به روشنفکران ایرانی( غیر از مایکل مور و منکرین هولوکاست) به نمایشگاه مطبوعات سرزد و در آنجا گفت: «آینده مطبوعات در ایران روشن است» آگاهان پرسیدند: روشن است یا وجود ندارد یا روشن است که وجود ندارد. کریمی حکاک وزیر دادگستری نیز اعلام کرد:« تخلفات مطبوعاتی کاهش یافته است.» رئیس جمهور در نمایشگاه کتاب گفت: « من روزی یک سوم وقتم را به مطالعه نامه ها و گزارشهایی که برایم رسیده است می خوانم.» وی به جوانان علاقمند توصیه کرد روزی یک سوم وقت خودشان را به مطالعه نامه ها و گزارشهایی که به آنان می رسد، بخوانند. امیر محبیان نیز به دلیل نامعلومی گفت: «احمدی نژاد مخالف روشنفکری دینی نیست.» وی گفت: «دولت کانال های ارتباط خود را با نخبگان به صورت جدی فعال کند.» البته همه هشدارها جدی نبود، در روز یازده اردیبهشت عماد افروغ در حالی که قاه قاه می خندید، گفت: «زنگ خطر را برای دولت احمدی نژاد به صدا درمی آورم.»

افلاطون جاسوس اسپارت بود نه آتن

شاید نتوان رابطه مستقیمی میان بازدید رئیس جمهور و دستگیری رامین جهانبگلو پیدا کرد و من تقریبا مطمئنم که رابطه غیرمستقیم هم در این مورد نمی توان پیدا کرد، اما این دو واقعه مولمه همراه و همزمان اتفاق افتاد. رامین جهانبگلو، فرزند جهانبگلوی بزرگ که ایدئولوگ های انقلاب از جمله فردید و جلال آل احمد، تمام جلسات شیرین مباحثات فلسفی شان را در خانه جهانبگلو برگزار می کردند، پس از سالها اقامت در فرنگ، انتشار کتابهای فلسفی متعدد در جهان، در سالهای خاتمی از کانادا به ایران بازگشت. وی در اردیبهشت 85 به اتهام جاسوسی و تلاش برای انقلاب مخملی دستگیر شد. تا مدتی معلوم نبود که این فیلسوف چهل و چند ساله کجاست، اما روز پانزده اردی بهشت زندان اوین تائید کرد که رامین جهانبگلو به اتهام جاسوسی در این زندان است. دو روز بعد وزیر اطلاعات گفت: « جهانبگلو به اتهام ارتباط با عوامل بیگانه توسط مرجع قضائی دستگیر و در اختیار وزارت اطلاعات است.» نکته مهم این بود که جهانبگلو اصلا شخصیت سیاسی نداشت و هیچ فعالیت سیاسی نمی کرد و کاملا بیگناه بود، به همین دلیل بود که هیچکس باور نمی کرد او را بگیرند، و همین شد که کسی هم از او دفاع نکرد. در تاریخ بیستم اردی بهشت علی محمد دادخواه از سوی کانون مدافعان حقوق بشر که پس از دستگیری جهانبگلو هیچ واکنشی از خودش نشان نداده بود، اعلام کرد: « قطع درختان چهارباغ اصفهان ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر است.»

دموکراسی کیلو کیلو

در وزارتخارجه موجی از دموکراسی می وزید. منوچهر متکی اعلام کرد: « مدیرانی که منطبق نباشند کنار می روند.» سید محمد خاتمی ته مانده آبروی نظام جمهوری اسلامی با دستور دولت احمدی نژاد از ساختمانهای دولتی بیرون رفت. وی براساس نامه مدیرکل پشتیبانی دولت نهم، ساختمان سعدآباد را ترک کرد.

اتفاقات عجیب دائما رخ می داد

شاید برای کسانی که ایران را نمی شناسند، برخی اتفاقات عجیب باشد، اما در بهشتی به نام ایران گاهی قیر نیست، گاهی قیف نیست و گاهی همه به حج عمره رفته اند. سعید ابوطالب، از فراکسیون اکثریت مجلس گفت: «هیات رئیسه مجلس، نامه استیضاح را گم کرد.» محسن رفیقدوست، سرپرست سابق بنیاد مستضعفان و راننده اسبق امام خمینی، رئیس فدراسیون والیبال شد. وی گفت: « دولت احمدی نژاد کار عجیب زیاد می کند، این هم یکی اش» در همین ماه، یک مجسمه ساز اردبیلی به ساختن یک مجسمه شارون شبیه سطل آشغال پرداخت. در روز 25 اردیبهشت دکتر عبدالرضا کردی استاد دانشگاه تهران اعلام کرد که «در ایران هر روز بطور متوسط دو زن به دلیل عمل جراحی زیبایی جان خود را از دست می دهند.» وی توضیح داد که « ایران در مورد جراحی زیبایی زنان رتبه اول را در جهان دارد.» اسبی از دیوار بیرون آمد، رئیس جمهور در ابرها دیده شد، سکه های طلا را به فقرا دادند و در گرمای 35 درجه، هوا برفی و زمین یخبندان بود.

از اوین تا کرملین

مارتین آنالز موجود مهمی است و بنیادش مهم ترین سازمانی که در سالهای انقلاب( از 56 تا 57) در رعایت حقوق بشر در ایران نقش داشت. این بنیاد در سال 1385 جایزه قلم طلائی خود را به اکبر گنجی اهدا کرد. قرار شد اکبر گنجی این جایزه را در محل مورد علاقه اش یعنی کاخ کرملین دریافت کند، پوتین هم که هنوز در اوایل سال به عنوان دیکتاتور شناخته نمی شد و به عنوان جودوکار معروف بود، قرار بود جایزه را به گنجی بدهد. از طرف دیگر در تهران و همزمان با نمایشگاه مطبوعات، جایزه برترین روزنامه نگاران یک عمرفعالیت روزنامه نگاری به عمیدنائینی، لیلا رستگار، مسعود بهنود و محمد بلوری اهدا شد.

خفه خفه، دست به یقه

شاید تنها جایی که بین نظامی و صنایع ادبی رابطه ای در تاریخ ایران دیده شده، در خمسه نظامی است. جز این معمولا سایر نظامیان( غیر از نظامی گنجوی) بهره ای از صنایع ادبی نبردند. محسن رضایی هم همینطور. شاید محسن رضایی تنها کسی است که قدرت پیش بینی نظامی در ایران دارد، منتهی معمولا برخلاف پیش بینی هایش عمل می کند و مشکل همین است. محسن رضایی در کمال ظرافت اعلام کرد: « ایران و آمریکا بزودی دست به یقه می شوند.» از طرف دیگر بوش هم یک کوچولو خشونت بخرج داد و گفت: « باید تهدیدات احمدی نژاد در مورد اسرائیل را جدی گرفت.» بوش اولین کسی بود که در سال 85 در موردی خواست احمدی نژاد جدی گرفته شود.

می گی نمی کنی، ولی می کنی!

تقریبا از پایان بهار بود که بوی جوی مولیان آمد و فضای انتخاباتی کمی جدی شد. گروه احمدی نژاد رفت تا خبرگان و شوراها را بگیرد، اصولگرایان در طول انتخابات با حامیان احمدی نژاد ابتدا اختلاف پیدا کردند، بعد شکاف بوجود آمد، بعد جر خوردند. اصلاح طلبان با تلاش های بسیار بعد از برگزاری انتخابات فهمیدند که اگر عاقلانه برخورد کنند، ممکن است به نتیجه برسند، پیروز اصلی انتخابات هاشمی و میانه روهای راست و چپ بودند. در روز پانزده اردیبهشت که هوا دلپذیر بود و باد خنکی از جانب خوارزم وزه می کرد، عباسعلی کدخدائی سخنگوی شورای نگهبان به سه دلیل گفت که « شورای نگهبان بر انتخابات شوراها نظارت نمی کند.»، چون اولا شورا «مایل» نیست نظارت را برعهده بگیرد. دوما شورای نگهبان فعلا ساختار مناسب را ندارد، یا به عبارتی امکاناتش موجود نیست. سوما این کار مغایر با قانون اساسی است. البته اگر شورا آمادگی داشت، مشکل مغایرت با قانون اساسی مثل همیشه قابل حل بود، کما اینکه این اتفاق افتاد و شورای نگهبان همه رقبای انتخاباتی را حذف کرد. انتخابات با شور انقلابی نیروهای محافظه کار مطابق معمول تبدیل به ماست شدن اصلاح طلبان و نیروهای میانه رو و سایر نیروهای نسبتا معقول پیش رفت. محمد هاشمی مطابق معمول همزمان با ورود به فضای انتخابات خواست امکان پیروزی برادرش را کاملا از بین ببرد. وی در این راستا گفت: « اصلاح طلبان براساس چه تحلیلی در انتخابات 78 با هاشمی رفسنجانی آن گونه برخورد کردند؟» فاطمه کروبی نیز اعلام کرد: « بعید می دانم کروبی شخصا در انتخابات خبرگان شرکت کند.» وزیر کشور گفت که احتمالا انتخابات خبرگان در ماه آبان و انتخابات شوراها در اسفندماه برگزار می شود.


آقایان، شلوارشان را دربیاورند!

عشرت شایق نماینده تبریزکه در سال گذشته به دلیل اعتماد به نفس فراوان گفته بود که مردان از دیدن وی و سایر بانوان در استادیوم های ورزشی دچار رعشه می شوند، در تاریخ هجدهم شهریور توجه خود را معطوف شلوار آقایان کرد و گفت: « کت و شلوار بدترین نوع پوشش برای آقایان است.» وی در مورد زیپ و دکمه و اینکه کدام شان کمتر مشکل تولید می کنند، چیزی نگفت. از آن پس طراحان مد بر روی انواع دامن و مانتوی مخصوص آقایان تمرکز کردند.

نامه ای به بوش، برای نجات بشریت

با شکست طرح رئیس جمهور در مورد دفاع از حقوق زنان تماشاگر فوتبال، لازم بود که احمدی نژاد از چیزی دفاع کند. تا این که آن روز تاریخی فرارسید. قرار بود روز هجدهم اردی بهشت یک روز تاریخی باشد. دقیقا در این روز نامه هفده صفحه ای محمود احمدی نژاد از طریق منوچهر متکی نامه رسان مخصوص دولت به سفیر سوئیس و حافظ منافع آمریکا تحویل داده شد. این نامه اولین تماس رسمی بود که میان دو دولت پس از 26 سال برقرار می شد. با اعلام خبر انتشار این نامه کشورهای ایران و آمریکا در موجی از تعلیق هیچکاکی فرو رفتند. همه می خواستند ببینند که احمدی نژاد چه حرفی برای گفتن دارد و آیا بوش حرف او را می فهمد؟ احمدی نژاد گفت: « در این نامه ما نگاه ملت ایران به مسائل جهانی و راههای برون رفت از مشکلاتی که بشریت امروز از آن رنج می برد را پیشنهاد داده بودیم.» کاندولیزا رایس گفت: « در این نامه چیزی وجود نداشت.» لاریجانی گفت: « نامه احمدی نژاد به بوش بسیار مهم است.» ابطحی گفت: «من نمی فهمم نامه احمدی نژاد به بوش چه فایده ای برای ملت ایران داشت؟»

احمدی نژاد: من از شهروندان آمریکا دفاع می کنم

برای ثبت در تاریخ بخش های مهمی از نامه احمدی نژاد به بوش را نقل می کنیم: « …. آیا می شود پیرو حضرت مسیح (ع) پیامبر بزرگ الهی بود ، خود را متعهد به حقوق بشر دانست ، لیبرالیسم را الگوی تمدنی معرفی کرد، با گسترش سلاحهای هسته ای و کشتار جمعی اعلام مخالفت نمود، مبارزه با تروریسم را شعار خود قرار داد ، و در نهایت ؛برای تشکیل جامعه واحــد جهانی تلاش کرد . جـامعه ای که قرار است حضرت مسیح (ع) و صالحان زمین در آن حکومت کنند….. شایــد بدانید من یک معلم هستـم . دانشجویان می پرسنـد این اقدامات را (در عراق) چگونه می توان با ارزشهایی من جمله تعهد به آئین حضرت مسیح (ع) پیامبر صلح و رحمت تطبیق داد ؟…. دانشجویان من می گویند 60 سال پیش چنین کشوری( به نام اسرائیل) وجود نداشت . اسناد و کره جغرافیایی قدیمی را نشان می دهند و می گویند هر چه جستجو می کنیم کشوری به نام اسرائیل نمی بینیم . مجبورم آنان را راهنمایی کنم تاریخ جنگ جهانی اول و دوم را مطالعه کنند…. متهمانی در گوانتانامو در بند هستنـد که محاکمه نمی شوند . به وکیل دسترسی ندارند . خانواده های آنان نمی توانند آنان را ببیننـد و در خارج از کشور خـــــود نگهداری می شوند و هیچ نظارت بین المللی بر آنان نیست….. سئوال بـزرگ دیگر بسیاری از مردم این است که چرا رژیم اسرائیل مورد حمایت است ؟ و آیا واگذار نمودن حق تعیین سرنوشت تمام سرزمین فلسطین به صاحبان اصلی آن که در داخل و خارج فلسطین هستند ، اعم از مسلمانان و یهودیان و مسیحیان ، با اصول دموکراسی و حقوق بشر و تعلیمات انبیاء منافات دارد ؟ اگر منافات ندارد چرا با همه پرسی مخالفت می شود ؟…. چرا در منطقه خاورمیانه هر پیشرفتی در علم و فن آوری ، تهدیدی علیه رژیم صهیونیستی تعبیر و تبلیغ می شود ؟ آیا تلاش علمی و تحقیقاتی از حقوق اولیه ملتها نیست ؟ شما احتمالا با تاریخ آشنایی دارید . غیر از قرون وسطی در چه مقطع تاریخی و در کجای عالم پیشرفت علمی و فنی یک جرم تلقی شده است؟ آیا فرض احتمال استفاده از علوم در مقــاصد نظامی می تواند دلیلی بر مخالفت با علم و فن بــاشد… همه دولتها موظفند از جان و مال و آبروی شهروندان خود محافظت کنند . آن طور که گفته می شود دولت شما برخوردار از سیستم های امنیتی و حفاظتی و اطلاعاتی گسترده ای است . حتـی مخالفین خود را در خارج از مـرزها شکـــار می کند . عملیات 11 سپتامبر عملیات ساده ای نبود . آیا طراحی و اجرای عملیات بدون هماهنگی با سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی و یـا نفوذ گستـــرده در آن مـی توانست امکان پذیر باشد ؟ البته این یک احتمال عقلایی است . چرا ابعاد این موضوع تا کنون مخفی مانده است ؟ چرا توضیح داده نمی شود چه کسانی در این حادثه کوتاهی کرده اند ؟ و چــرا مسببین و مقصرین معرفی و محــاکمه نمـی شوند؟…. از وظایف همه دولتها ایجاد امنیت و آرامش برای شهروندان است . مردم کشور شما و کشورهای همجوارِ نقاطِ بحرانی جهان چندین سال است احساس امنیت روانی ندارند. …. بر اساس کلام الهی همه ما به پرستش خدای یگانه و تبعیت از رسولان الهی دعوت شده ایم . …ما معتقدیم بازگشت به آئین انبیاء الهی تنها راه سعادت و نجات است . شنیده ام جنابعالی به آئین مسیح (ع) گرایش دارید و به وعده الهی حکومت صالحان در زمین اعتقاد دارید…آیا جنابعالی این دعوت را اجابت نمی کنید ؟»

همه شگفت زده شدند

بدنبال انتشار نامه احمدی نژاد، دهها نامه طنزآمیز و جدی( که نامه های جدی آن طنزآمیزتر بود) از سوی احمدی نژاد برای دیگران، جواب بوش به احمدی نژاد و انواع نامه نگاری در کشور رایج شد. تقریبا در هیچ عصری چنین شکوفایی ملی در طنز آن هم به دلیل حضور یک رئیس جمهور طنزپرور صورت نگرفته بود. آقای جنتی، آخرین بازمانده خانواده فلیتستونز از یخبندان سوم زمین شناسی، گفت: « نوشتن نامه احمدی نژاد به بوش الهام خداوند بود.» در روز 26 اردی بهشت نیز آیت الله کروبی در نامه سرگشاده اش به جنتی نوشت: « شما از نامه احمدی نژاد مبهوت شدید، من از سخنان شما.» کروبی ادامه داد: « از سخنان شما احساس خطر می کنم.» نامه احمدی نژاد بی پاسخ ماند، در حقیقت چنین نامه ای نمی توانست پاسخی داشته باشد.


از سر ان دی پی تی بی رون برویم یا نه؟

تقریبا در تمام طول سال گذشته، مهم ترین تهدید ایران، قبل از بستن تنگه هرمز، تهدید به خروج از پیمان ان پی تی بود. در اواخر اردیبهشت علی لاریجانی در پاسخ به گفته های چند نماینده مجلس که خواهان خروج ایران از پیمان ان پی تی شده بودند، گفت: « دلیلی برای خروج از ان پی تی نمی بینیم. مایکل بولتون نیز گفت: «خروج از ان پی تی تهدید عادی ایرانی هاست.»

آدامس جویدن و اخراج از مراسم ملی

در روز بیست اردیبهشت اتفاق جالبی در ترکیه رخ داد، البته این اتفاق هیچ ربطی به تیم فنرباغچه و گالاتاسرای نداشت. یک مقام حزب حاکم ترکیه در حالی که مشغول جویدن آدامس بود، در مراسم گرامیداشت کمال آتاتورک بنیانگذار ترکیه، بازداشت شد. وی اعلام کرد که چون سیر خورده بود، داشت آدامس می جوید که بوی دهانش برود. این در حالی بود که احمدی نژاد، رئیس جمهور شادمان ایران، بارها جلوی جمعیت کفشش را در آورده بود، جورابش را شسته بود و خیلی کارهای دیگر هم کرده بود.

عبدالمالک رو ولش کن، مسعود بهنود رو بگیر

شرارت های جندالله، که ترکیبی از مجاهدین خلق( نوع سنی آن)، القائده، گروه زرقاوی و باندهای مواد مخدر کلمبیا بود، از اوایل سال شدت گرفت. تعدادی از مردم بیگناه و مسافران مناطق جنوب شرقی کشور، توسط اعضای جوان گروه عبدالمالک ریگی دستگیر و برخی از آنها جلوی دوربین سربریده شدند. جندالله تصمیم داشت در کنار این اقدامات تروریستی، اقدام به فعالیت خبری هم بکند، به همین دلیل تروریست ها علاوه بر قمه و شمشیر و مسلسل و خمپاره انداز و سلاح های دیگر، تعدادی لب تاپ و موبایل و چیزهای دیگر هم خریدند. حادثه تاسوکی و حادثه کشتار گروهی در جاده بم( دارزین) باعث شد تا برای چند ثانیه توجهات از سوی احمدی نژاد به سوی دیگری معطوف شود. احمدی نژاد از این لحظات به عنوان تلخ ترین لحظات زندگی اش نام برده است. در تاریخ 26 اردی بهشت وزیر کشور اعلام کرده که « تا امشب سایر تروریست ها دستگیر می شوند.» و این در حالی بود که تا آن لحظه کسی دستگیر نشده بود. وزیر کشور دو روز قبل از آن اعلام کرده بود که «بقیه تروریست ها تا امشب دستگیر می شوند.» مسوولان امنیتی استان کرمان اعلام کردند که هنوز هیچ کدام از تروریست ها دستگیر نشده اند. وزیر کشور نیز اعلام کرد که« عوامل این جریانات از نظر روحی و فکری بسیار در سطح پائین هستند.» در پی گروگان گیری گروه جندالله، عبدالمالک ریگی دریک مصاحبه تلفنی با وب سایت روزآنلاین و یک مصاحبه اینترنتی با وب سایت انتخاب انگیزه های گروهش را گفت. به همین دلیل کیهان وب سایت روزآنلاین را متهم به همکاری با تروریست ها کرد. وب سایت روز از ریگی قول گرفت که سایر گروگانها را آزاد کند. در همین روز فرماندار بم اعلام کرد که نیروی انتظامی با هلیکوپتر و از همان هوا تعدادی از اشرار را شناسایی کرده و کشته است. خبرنگار از فرماندار بم پرسید: «آیا اشراری که کشته شده اند با حادثه بم ارتباط داشتند؟» فرماندار بم گفت: «نیروی انتظامی به دنبال کسانی بودند که حادثه شنبه شب را پدید آوردند و طبیعتا کسانی که کشته شده اند با حادثه بی ارتباط نبوده اند.» همچنین فرماندار بم اعلام کرد که «امنیت منطقه کاملا در اختیار نیروهای انتظامی است.» ابطحی گفت: « استشهادیون اگر راست می گویند، در مقابل ناامنی های شرق کشور عملیات کنند.» اما استشهادیون گفتند اهه کی! اگر شهید شدیم چی؟ با این اظهار نظر وزیر دادگستری مبنی بر اینکه « متهم به قتل قاضی مقدس را خدا دستگیر کرد» معلوم شد که نیروهای انتظامی و نظامی هیچ نقشی در دستگیری مجرمین ندارند.

انطباق با اعمال شاقه

در حقیقت برای اولین بار بود که جبهه اصلاحات تصمیم گرفت واقعا اختلاف را کنار گذاشته و جلوی تندروی ها را بگیرد و تلاش کند تا در چالش های سیاسی کشور نقش فعال تری پیدا کند. در اولین گام، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اعلام کردند: « برای انتخابات با هاشمی رفسنجانی منطبق می شویم؟» هاشمی در حالی که صدایش را نازک کرده بود، از پشت پرده گفت: با اجازه کوچیکترها، بعله!

سفر به سرزمین آتشفشان ها

روز 27 اردیبهشت برای مردمی که در اندونزی زندگی می کردند دو فاجعه همزمان رخ داد، از یک سو احمدی نژاد از این کشور بازدید کرد و از سوی دیگر آتشفشان میراپی در این کشور فعال شد و تعداد زیادی از روستائیان اطراف آتشفشان در معرض خطر بسیار شدید قرار گرفتند. در این سفر احمدی نژاد از دادن دست با همسر رئیس جمهور اندونزی که دستش را دراز کرده بود جاخالی داد. تصویر دست ندادن احمدی نژاد با همسر رئیس جمهور اندونزی که اولین بار در زندگی اش با یک مرد بی ادب روبرو شده بود، در ابعاد وسیع در اینترنت منتشر شد.


زورو به اراک رفت

در حقیقت به مدت شش ماه یعنی از اسفند سال 1384 تا مرداد 85 طول کشید تا احمدی نژاد نخست به یک قهرمان بین المللی تبدیل، سپس به یک موجود ماجراجو و آنگاه به یک دردسر ملی بدل شود. در اردیبهشت و پس از ارسال نامه به بوش احمدی نژاد، خودش هم احساس می کرد در حال انجام یک رسالت الهی است. وی در سفری که به اراک داشت از نقش زورو به نقش خداوند متعال تغییر چهره داد و به رهبران اروپا گفت: « من به رهبران اروپا می گویم! در تصمیم گیری های خود به منافع و مسائل مردم جنوب اروپا( منظورش کجاست؟) توجه کنید و با تصمیمات ناپخته به مردم خود آسیب نرسانید… منافع خود را فدای منافع دیگران نکنید. بهترین راه برای شما بازگشت به قانون است. شما می گوئید که می خواهید به ایران مشوق بدهید، آیا فکر می کنید با یک بچه چند ساله روبرو هستید که می خواهید با دادن چند گردو او را راضی کنید و طلا را از او بگیرید؟ من شما را نصیحت می کنم که به راه قانون برگردید… ما مشکلی نداریم که شما بخواهید آن را حل کنید. شما خودتان مشکل دارید. کاری نکنید که دولت ها و ملت های دیگر از حضور در معاهده ان پی تی منصرف شوند… برخی سیاستمداران اروپایی مسائل را خوب تشخیص نمی دهند و نمی توانند منافع اروپا را حفظ کنند…. من به آنها یک راه روشن و یک فرصت تاریخی برای بازگشت به فرهنگ انبیاء را نشان دادم و این فقط حرف احمدی نژاد نبود، بلکه حرف تمام مردم ایران و موحدین عالم است….»