برخی روانشناسان می گویند قدرت مطلقه فقط بر روانِ دیکتاتورها تأثیر نمی گذارد بلکه بر بدن آنها هم تأثیر جدی دارد؛ به نظر این دسته از روان شناسان قدرت باعث می شود تعداد زیادی از عوامل استرسزای روزانه از بین بروند؛ دیکتاتورها بسیار کمتر از بقیه کورتیزون دارند، این هورمونی است که به استرس ارتباط دارد. به طور طبیعی رفتارهای غیراخلاقی از جمله دروغ باعث استرس میشوند اما دیکتاتورها هنگام هجوم استرسهای منفی به خاطر میزان پایین کورتیزون عذاب وجدان ندارند و کمکم در برابر حس پشیمانی مصون می شوند.
حالا فرض کنید اجزاء مختلف یک حکومت، با آغاز یک جنبش اعتراضی داده هایی را منتشر کرده اند؛ مثلا گفته اند که در راهپیمایی اعتراضی پس از انتخابات ۸۸ بیش از سه میلیون نفر به خیابان ها آمدند و بیش از پنج هزار نفر زندانی شده اند و دهها تن هم شکنجه و کشته شده اند و حتی نفر اول نظام مجبور شده دستور بستن آن شکنجه گاه را صادر کند… ناگهان دیکتاتور تصمیم می گیرد بازی را عوض کند و روایت دیگری از ماجرا ارائه کند و همه مجبورند همان روایت را تکرار و تبلیغ کنند.
از این پس دیگر دهها قربانی پس از انتخابات ، معترضان نیستند بلکه بسیجیانی هستند که توسط فتنه گران و تروریست ها کشته شده اند، قاضیِ همان شکنجه گاه، ترفیع درجه ی سیاسی می گیرد، معترضان و رهبران و همراهان شان که تا دیروز بنیانگذاران انقلاب و کارگزاران نظام بوده اند برانداز و سزاوار اعدام معرفی می شوند؛ می ماند جبران آن راهپیمایی سه میلیونی؛ اینجا یک کاریکاتور شبیه ۹ دی به کار می آید.
از تهران به قاهره برویم و این تجربه را نخست در آنجا مرور کنیم:
تیتر روزنامه حکومتی الاهرام مصر، روز سوم فوریه ۲۰۱۱ این بود: “الملایین یخرجون تأییدا لمبارک” بنا بر این خبر، ملیونها نفر از مردم برای حمایت از مبارک به خیابانها آمده اند و در پایین همان صفحه، آن روز را روز اعلام وفا داری به مبارک در همه استان های مصر اعلام می کند: “یوم الوفاء لمبارک فی کل محافظات مصر”.
این روزنامه، همان روزی منتشر شده است که معترضان میدان التحریر، یکصدا نخواستنِ مبارک را فریاد میزدند؛ اما تیتر و سرمقاله روزنامه الأهرام یک هفته بعد، یعنی یازدهم فوریه ناگهان تغییر می کند: ”دوران جدید مصر” و در سرمقاله، این تیتر توضیح داده می شود که “دوران جدید مصر با شجاعت جوانان معترض و شجاعت حسنی مبارک در پذیرش تغییرات آغاز میشود” و تنها سه روز بعد اما روزنامه الاهرام دیگر مجبور نیست “میلیون های دروغین” تولید کند، الاهرام آزاد می شود و خبر از رفتن مبارک می دهد.
حالا برگردیم تهران؛ ۹ دی ۸۸ همان هزاران نفری که همیشه به صورت حرفه ای در نمازجمعه و سایر راه پیمایی ها شرکت می کنند بار دیگر دعوت می شوند تا این بار علیه جنبش سبز و در ستایش رهبر جمهوری اسلامی شعار دهند. آنها البته به خیابان ها آمدند اما درست مثل هواداران مبارک در روزهای نخست فوریه ۲۰۱۱؛ در مصر، حسنی مبارک نگفت که میلیونها نفر برای حمایت از حکومت من، به خیابانها آمدند بلکه روزنامه حکومتی الاهرام تولید این دروغ را بر عهده گرفت. در تهران اما آقای خامنه ای عجول تر از آن بود که دروغ بزرگ را به رسانه هایی مثل کیهان واگذار کند، در نتیجه خود، جمعیت را “دهها میلیون نفر” اعلام کرد و در نخستین سخنرانی پس از آن روز گفت:
“قویترین حکومتهای دنیا… اگر همه تلاششان را هم بکنند، نمیتوانند ظرف دو روز، صد هزار نفر آدم را بیاورند توی خیابانهای شهرشان یا کشورشان. اینکه چند ده میلیون انسان در سرتاسر کشور بیایند اگر به دستور حکومت هم آمده باشند، این خیلی حکومت مقتدری است”.
تبلیغ و ترویج و افسانه سرایی درباره “حماسه ۹ دی” هر سال تکرار می شود اما بی حکمت نیست که آقای مصباح یزدی در تازه ترین گفتگوی خود با هفته نامه ۹ دی قم، می گوید: “تا آنجایی که بنده اطلاع دارم، هیچ کس به اندازه آیت الله خامنه ای اهمیت این روز را درک نکرده است” و ماجرا دقیقا همین است؛ ۹ دی، ساخته و پرداخته ذهن و بدن بیمار دیکتاتور است و به همین علت، هیچ کس مانند خودش اهمیت این روز را درک نکرده به ویژه آنکه (به باور روان شناسان) هنگام گفتن این افسانه، عذاب وجدان و استرس ناشی از دروغ نداشته است.