”من در باره ی مردم حرف می زنم، کاری به سیاست ندارم. می دانم مردم ایران دوست دارند مدرن زندگی کنند و در خیلی از زمینه ها از بسیار کشورها، جلوتر هستند.” (کریس دی برگ در گفتگو با هفته نامه شهروند امروز)
1- بیشتر مردم ایران و مشخصا طبقه متوسط شهری خواهان یک زندگی مدرن هستند. آنها از دخالتهای حکومت در حریم خصوصی خود به تنگ آمده اند و از تحولات دموکراتیک حمایت می کنند. آنها از سیاستهای 30 ساله ی جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف به تنگ آمده اند و حتی بخشی عمده ای از 17 میلیون رای محمود احمدی نژاد که آن روزها برای مردم کاملا ناشناس بود و شعار عدالت- شعار مورد علاقه ی مردم در تمام دنیا- می داد، حاصل همین نارضایتی بود. آنها به درست یا غلط ـ بیشتر به غلط!-هاشمی را نماینده ی تام و تمام حکومت در آن انتخابات می دانستند و به او «نه» گفتند. این البته به معنای نادیده گرفتن روند مشکوک و ناسالم برگزاری انتخابات- خصوصا در دور اول ـ نیست. با این حال مردم ایران هیچ دشمنی با غرب ندارند. “مرگ بر آمریکا” مدتهاست که دیگر شعار مردم ایران نیست. مردم ایران بیشتر به دنبال شان و منزلت جهانی و یک زندگی مرفه و مدرن هستند. در واقع اکثریت مردم در ایران مسلمانی شان را در تضاد با مدرن بودنشان نمی بینند (فی المثل مانند مردم آمریکا که مسیحی بودنشان نافی مدرن بودنشان نیست). از این روست که مردم با سیاستهای غرب ستیزانه ی حکومت ایران همدلی نشان نمی دهند. این همان نکته ی مهمی است که هنرمندی چون کریس دی برگ به فراست دریافته است ولی برخی دیپلمات های پر مدعای غربی هنوز نتوانسته اند آن را درک کنند. ایران تنها کشور غیردموکراتیک خاورمیانه است که برگزاری یک انتخابات آزاد در آن به هیچ وجه منجر به حاکمیت بنیادگرایان و دشمنان تمدن مدرن نخواهد شد.اینگونه است که هر ناظر غربی وقتی فرصت مشاهده ی جامعه ی ایران از نزدیک را می یابد از ”مشاهدات” خود ابراز شگفتی می کند و آن را به کلی متفاوت از “آنچه تا کنون می پنداشته و به او گفته شده” ارزیابی می نماید. این البته به معنای انکار وجود برخی نیروهای ارتجاعی در بطن جامعه ی ایران نیست، این نیروها اما همانطور که فرید زکریا هم می گوید به خاطر در گیر شدن در سیاست روزمره و باز پس دادن امتحانشان دیگر برای مردم هیچ جذابیتی ندارند. به هر حال نیروهای ارتجاعی در هر جامعه ای که در حال ”گذار” است، وجود دارند.
2- غرب چگونه می تواند به روند مدرنیزاسیون و دموکراسی در ایران کمک کند؟ غرب چگونه می تواند دموکراسی خواهان ایرانی را یاری رساند؟ این پرسشی است که طیف گسترده ای از پاسخها را در پی داشته است. با این حال می توان گفت غرب تا کنون عملا هیچ کمک موثری به دموکراسی خواهان ایرانی و روند دموکراسی در ایران نکرده است. در عین حال حکومت ایران همواره مخالفین و منتقدین خود را عمال آمریکا و انگلیس و یا آلت دست صهیونیسم معرفی می کند. این البته بحث درازدامن و ظریفی است که گشودن آن مجال و اطمینان خاطر بیشتری می طلبد. این نوشتار نیز اساسا چنین هدفی را دنبال نمی کند. مقصود نگارنده در اینجا تنها نیم نگاهی به راهکار “حمایت معنوی و اخلاقی”جامعه ی مدنی جهانی و جامعه ی بی الملل از جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان و مدرنیست های ایرانی است. در واقع به نظر می رسد فارغ از اقدامات سیاسی دولتها- که ربطی به هدف این نوشته ندارد- می توان این سئوال را نیز مطرح کرد که جوامع مدنی در کشورهای دموکراتیک چگونه می توانند به یاری جنبش دموکراتیک مردم ایران بیایند؟ برای روشن شدن بیشتر موضوع، بحث را با مثالی ملموس و عینی ادامه می دهم.
3- اخیرا به دنبال سفر محمود احمدی نژاد به ایتالیا و اعتراضاتی که جامعه ی مدنی ایتالیا علیه حضور او در این کشور سازماندهی کرد پیشنهادی نیز مبنی بر نام گذاری یکی از خیابانهای شهر رم به نام یکی از فعالین دانشجویی -که به واسطه ی فعالیتهای منتقدانه اش علیه محمود احمدی نژاد چند بار به زندان افتاده و حکم محکومیت نیز دریافت کرده - مطرح شد. پس از آن دفتر تحکیم وحدت که دانشجوی مذکور-علی نیکو نسبتی- عضو آن است خواهان نامگذاری خیابانی به نام 18 تیر شد؛ روزی که یاد آور اوج مبارزات دانشجویان ایرانی با الیگارشی مذهبی حاکم بر ایران است. در عین حال جمعی از فعالین دانشجویی و زندانیان سیاسی سابق و سرشناس که اکنون به مهاجرتی ناخواسته و اجباری تن داده اند طی نامه ای به شهردار رم از پیشنهادنامگذاری خیابانی به نام 18 تیر یا همان 9 جولای استقبال کرده اند. در میان امضا کنندگان این نامه نام برخی از زندانیان سیاسی سابق که در واقع قربانیان قیام دانشجویی 18 تیر بودند نیز به چشم می خورد که از آن جمله می توان به احمد باطبی ـ یکی ازمظلومترین زندانی سیاسی سالهای اخیر- کوروش صحتی و منوچهر محمدی اشاره کرد. به غیر از این نام بعضی از سرشناس ترین فعالین دانشجویی سالهای اخیر نظیر علی افشاری و اکبر عطری نیز پای این نامه وجود دارد. آنها خطاب به شهردار رم آقای “جیانی المانو” نوشته اند:
”بی شک مبارزات دانشجویی در ایران به حمایتهای بین المللی نیازمند است.همانگونه که چندی پیش دانشجویان ایتالیایی با راه اندازی تطاهراتی گسترده، حمایت خود را از همتایان ایرانی اشان که بسیاری از آنان با احکام زندان و ممانعت از تحصیل مواجه شده و برخی نیز ناچار به ترک سرزمینشان شده اند، اعلام کردند. در همین راستا، ما جمعی از فعالان دانشجویی و زندانیان سیاسی پیشین ایران ضمن اعلام حمایت از این پیشنهاد دفتر تحکیم وحدت و تجلیل از تمامی دانشجویانی که هم اکنون در زندان بسر می برند و یاد آوری مبارزات دوستان دانشجویمان، عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی که جان خود را در راه آزادی ایران فدا کردند، از شما در خواست داریم که با این پیشنهاد موافقت نمائید”.
به نظر می رسد این دست حمایتهای معنوی از جنبش دموکراتیک مردم ایران وظیفه ی اخلاقی همه ی نیروهای سیاسی مترقی در جوامع مدرن غربی است. دموکراسی خواهان ایرانی نباید احساس تنهایی و رها شدگی کنند، حکومت ایران نیز باید بداند جامعه ی جهانی نسبت به کارنامه ی حقوق بشر این حکومت حساسیتی ویژه دارد.
4- فقط یک لحظه به این فکر کنید که سفیر جمهور اسلامی در ایتالیا برای آمدن به محل کارش هر روز مجبور باشد از خیابانی عبور کند که نامش یادآور یکی از سیاه ترین نقاط پرونده ی حقوق بشری حکومت ایران است. حالا فکر کنید این اتفاق در آلمان، انگلیس، فرانسه، سوئد، هلند و… نیز بیفتد. مردم وقتی به سفارت ایران در خیابان 9 جولای نگاه می کنند اولین چیزی که به ذهنشان می رسد چه خواهد بود؟ این حمایتهای معنوی و اخلاقی بیش از هر چیز دیگری به دموکراسی خواهان داخل ایران دلگرمی و شهامت می دهد. مبارزه برای دموکراسی قدر مسلم مسئله ای “کاملا ملی” است که مردم ایران خودشان باید آن را به سرانجام برسانند، این اما نافی وظایف اخلاقی جامعه ی مدنی جهانی در قبال مردم ایران نیست.