انتخابات ۹۲ و تغییر خواهان

علی افشاری
علی افشاری

پیگیری راهبرد سیاسی و چگونگی تحقق آن مسئله ای کلیدی در جنبش های اعتراضی است. موفقیت جنبش در داشتن راهبرد مشخص و کارآمد است. استمرار در تعقیب راهبرد در مسیر هدف ضرورتی انکار ناپذیر در موفقیت است. وقتی راهبردی کارآمد و درست ارزیابی می شود ایستادگی و دنبال کردن آن در هر شرایطی و بی اعتنایی به فراز و فرود ها، سرمایه اجتماعی پدید می آورد تا زمان مقدر فرا رسد و فضا برای حرکت به مقصد نهایی مساعد گردد. نیروی سیاسی وقتی واجد اعتبار و وزن اجتماعی بالا می شود که چارچوبی مشخص برای سیاست ورزی خود نشان دهد. نداشتن جهت و برگزیدن راهکارهای متفاوت و متضاد در برهه های مختلف زمانی جایی برای کسب وجهه سیاسی باقی نمی گذارد. نوسان سیاسی و حل شدن در امواج سیاسی اعتماد سوز و بر باد دهنده اعتبار است.

اما توجه به این اصل بدین معنی نیست که گروه سیاسی رویه واحدی را در برابر شرایط متغیر برگزیند. همچنین مسیر تحقق راهبرد سیاسی لزوما خطی نیست و گاهی حالت منحنی دارد. از این رو موفقیت هر جنبش سیاسی در گرو داشتن استراتژی واحد و تاکتیک های متغیر است. شرایط اجتماعی و آرایش نیرو ها و شکل گیری فضا های اجتماعی نقش تعیین کننده ای در انتخاب تصمیم ها و کنش ها دارد. منتها راهبرد سیاسی مشخص در حکم قطب نمایی است که اجازه نمی دهد اعمال سیاسی به انحراف کشیده شوند. تناسب استراتژی و تاکتیک و اصلی و فرعی کردن مسائل از مهارت های لازم برای هر گروه سیاسی است که باید به دقت مورد توجه قرار بگیرد. انتخابات ریاست جمهوری یازدهم موقعیت مناسبی است تا این مسئله مورد مداقه قرار گیرد.

برای جریان هایی که به تغییر حکومت و یا دستکم قانون اساسی می اندیشند و گذار به دموکراسی را در گرو تحولات بنیادین و دگرگونی ساختار ها و نهاد های سیاسی می بینند، طبیعتا شرکت در انتخابات و دل بستن به صندوق های رای بی معنا است. انتخاباتی که آزاد نیست، اطمینانی به سلامت آن وجود ندارد، اراده حکومت در مهندسی آراء جدی است و محصول انتخابات نیز ابزار لازم برای جابجایی در موازنه قوا را ندارد برای نیرویی که دموکراسی را هدف و بستر فضای فعالیت سیاسی خود قرار داده است به لحاظ استراتژیک توجیهی ندارد. این نیرو باید بکوشد از تمامی روزنه های کوچک و بزرگ استفاده نماید تا جمع بیشتری را مجاب نماید که چاره ای جز تغییر ساختار نیست و باید سختی های آن را تحمل کرد و کوشید تا راه حل هایی برای مهار بحران های دوره خلاء قدرت ارائه کرد.

 فضای انتخابات فرصتی را فراهم می سازد تا نیرو های ساختار شکن پایگاه اجتماعی خود را گسترش دهند فضا را برای بسیج اجتماعی مهیا سازند. خیزش دوباره جنبش اجتماعی از جایی که در جنبش سبز به زمین نشست به یکباره صورت نمی گیرد بلکه با تلاش های مداوم،محدود و نا محدود و تجمیع کوشش ها است که بروز می یابد.

اما انتخاب تاکتیک ها و خط مشی های مقطعی و کوتاه مدت کاملا بستگی به شرایط اجتماعی دارد. وقتی فضای پلیسی سنگین بوده و رکود فضای اجتماعی را گرفته است، نوع فعالیت متفاوت با شرایطی است که حد قابل قبولی از نشاط و آمادگی برای کنش ورزی رادیکال وجود دارد. در حال حاضر اتمسفر سیاسی ایران وضعیت خوبی ندارد. یاس و سردرگمی پتانسیل اعتراضی را زمینگیر کرده است. لذا در این مقطع عقلانیت حکم می کند که دنبال خواسته های حداکثری نبود بلکه مطالبات حداقلی را در دستور کار قرار داد. بنابراین تاکتیک ها می تواند بگونه ای تعریف شود که اقتضای دوران گذار داشته باشد. لذا در این مقطع حساسیت نسبت به راهبرد های بدیل و رقیب می تواند کاهش یابد.

در این راستا حضور اصلاح طلبان در فضای انتخاباتی لزوما تعارضی با تعقیب رویکرد تغییر خواهانه در عرصه سیاسی ندارد. اما اتخاذ برخورد مناسب در خور رعایت اصولی است که در ادامه نگارنده می کوشد مواردی را از دید خود بیان دارد. طبیعی است گزینش رهیافت درست نیازمند مشارکت گروه های مختلف معتقد به تغییرات بنیادی در گذار مسالمت آمیز به دمکراسی و بحث و گفتگوی جدی در بین آنها است.

1-      نیرو های معتقد به تغییر نباید در هیچ شرایطی در پروژه شرکت در انتخابات هضم و ادغام بشوند. چه خاتمی به صحنه بیاید یا اصلاح طلبان کاندید های دیگری را معرفی نمایند. تمایز و تفاوت خط مشی و اهداف این جریان باید به خوبی روشن گردد.

2-      دلایل و چرایی ضرورت تغییر ساختار سیاسی و قانون اساسی باید توسط جریان تبیین شده و در قالب شرایط روز به افکار عمومی ارانه گردد. همچنین سعی شود با ارائه خط مشی مشترک و واحد انسجام بین جریان های ساختار شکن افزایش یابد.

3-      به دلیل آنکه فضای سیاسی کشور دستخوش رکود است و حکومت نیز با سختگیری و فشار زیاد در تلاش برای انهدام جامعه مدنی است. لذا حضور کاندیدا های اصلاح طلب و یا کسانی که منتقد وضع موجود هستند، می تواند در شکستن فضای پلیسی و فعال شدن شبکه های اجتماعی در داخل کشور مفید باشد. لذا تقابل و رویارویی با این جریان به مصلحت نیرو های تغییر گرا نیست. این نیرو ها می توانند با فعالیت جداگانه خود تزاحمی با اصلاح طلبان در سطح تاکتیک پیدا ننمایند.

4-      از آنجاییکه انتخابات شورا ها همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود و به طور طبیعی تمایل به شرکت در انتخابات شورا ها پایین نیست و همچنین با توجه اهمیت بازگشت نشاط به فضای سیاسی و ایجاد ترک در فضای سنگین امنیتی، لذا تحریم انتخابات و بخصوص تحریم فعال در انتخابات ۹۲ بعید است کارگشا واقع شود. در این شرایط چه بسا مناسب باشد نیرو های خواهان تغییر با تاکید بر عدم شرکت به چالش برای حکومت و اثبات اصلاح ناپذیری ساختار های موجود و مشروعیت زدایی از کلیت حکومت بپردازند و ضرورت افزایش انسجام و نزدیکی در بین هوادارن و تقویت شبکه ها و ارتباطات آسیب دیده را ترویج نمایند.

توجه به این موارد کمک می کند تا نیرو های معترض به وضع موجود اعم از اصلاح طلب و تغییر خواه در مقابل همدیگر قرار نگیرند و هر یک از زاویه خود به چالش با ساختار قدرت بپردازند. البته طبیعی است چنین وضعیتی راحت نیست ولی قابل اجر است. البته نوع مواجهه اصلاح طلبان با کسانی که معتقد به تغییر حکومت هستند و پرهیز از حرکات تخریبی و اتهام زنی بلا استناد و منحصر سازی پیشرفت و سعادت کشور و ملت در خود اهمیت کلیدی دارد. اگر آنها به سمت تقابل با دیدگاه های رادیکال بروند آنگاه دیگر گریزی از رویارویی نیست.

شرایط خطیر کنونی کشور و ضرورت جلوگیری از بد تر شدن اوضاع ضروری می سازد تا نیرو های معقول طرفین اعم از اصلاح طلب و تغییر خواه از تهاجم به یکدیگر پرهیز کرده و اصول رقابت منصفانه و سالم را رعایت کنند.