آقای خامنه‌ای اجازه برگزاری
انتخابات آزاد را نمی‌دهد

آرش بهمنی
آرش بهمنی

» مصاحبه روز با ابوالفضل قدیانی پیش از بازگشت به زندان

ابوالفضل قدیانی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رییس کمیته تشکیلات این سازمان، دی ماه سال گذشته بازداشت و پس از تحمل یک ماه زندان، با وثیقه 200 میلیون تومانی از زندان آزاد شد. وی در دادگاه و در دفاعیات خود، سران جمهوری‌اسلامی را به انجام کودتای انتخاباتی متهم کردو به تحمل یک سال زندان محکوم شد، اما تقاضای تجدیدنظر نکرد. قدیانی در ابتدای هفته به زندان اوین فراخوانده شد. با قدیانی درباره وضعیت امروز جنبش سبز، آینده آن و همچنین بحث‌هایی که این روزها درباره انتخابات مجلس نهم وجود دارد، گفت‌وگو کرده‌ایم. وی معتقد است ”تا زمانی که سکان رهبری به دست آقای خامنه‌ای است برگزاری انتخابات آزاد در ایران دور از دسترس است.”

این مصاحبه در پی می آید.

 

شما به عنوان شخصی که از داخل تحولات را پیگیری می‌کنید، اعتراضات مردمی را در چه وضعیتی می‌بینید؟ خاموشی گرفته یا عمیق‌تر شده است؟ پیش‌بینی شما از آینده‌ی این حرکت اعتراضی چیست؟

به اعتقاد بنده اعتراضات و نارضایتی مردمی عمیق‌تر و گسترده‌تر شده، به این دلیل که وضعیت کشور در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… از سال قبل بدتر شده است. من به ضرس قاطع خدمت شما عرض می‌کنم که بخش زیادی از کسانی که فریب شعارهای پوپولیستی و وعده‌های اقتصادی آقای احمدی‌نژاد را خوردند و در انتخابات به ایشان رأی دادند، اکنون به جمعیت عظیم ناراضیان پیوسته‌اند. علاوه بر این، ریزش ایدئولوژیک حامیان حکومت نیز در این یک‌ سال و نیم اخیر تشدید شده‌ است. توضیحاً عرض می‌کنم که بخشی از کسانی که حامیان وضع موجود بوده‌اند و حتی عده‌ای از حامیان فعلی وضع موجود، جزء حامیان ایدئولوژیک حکومت طبقه‌بندی می‌شوند. یعنی به خاطر شعارها و آرمان‌هایی که مدام از سوی حاکمیت تبلیغ می‌شود از آن حمایت می‌کنند. اما واقعیت این است که سیستم فعلی به هیچ وجه نمی‌تواند که به این آرمان‌ها جامه‌ی عمل بپوشاند. به عنوان مثال برای این بخش از حامیان حکومت، به هر حال بر طرف شدن فساد اقتصادی و نابرابری‌های عظیم اجتماعی مهم است. ولی سیستم فعلی هرچه بیشتر این نابرابری‌ها و فساد اقتصادی را گسترش داده است و همچنان هم گسترش خواهد داد. دلیل این امر هم دو مسئله است. یکم اینکه کسانی که نبض دولت فعلی را در دست دارند اصولاً دارای سلامت اقتصادی نیستند. یک نمونه‌‌اش همین مسئله‌ی آقای رحیمی معاون اول رئیس جمهور و رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی است، که به ظاهر بزرگترین اختلاس مالی تاریخ جمهوری اسلامی را انجام داده و با وجود شواهد بسیار مبنی بر مجرم بودن ایشان هیچ کس نتوانسته است او را از سر جایش تکان دهد. مسئله‌ی دوم ناکارآمدی ساختاری حکومت است. این ناکارآمدی یک منشأ مهم دارد و آن هم این است که دولت فعلی علی‌الاصول اعتقادی به کار کارشناسی ندارد و می‌خواهد با جادو و جمبل کار ملک را بچرخاند، در چنین وضعیتی، نخبگان از دستگاه‌های اجرایی می‌گریزند و سیستم هرچه بیشتر ناکارامد می‌شود، همانطور که تا کنون نیز چنین شده است. به هر حال این وضعیت آشفته‌ی اقتصادی و فساد بی‌سابقه‌ی ناشی از آن بخش دیگری از بدنه‌ی صادق ایدئولوژیک حکومت را از آن جدا می‌کند. البته این اتفاق از ابتدای دولت آقای احمدی‌نژاد افتاده و به نظر من از نظرگاه تاریخی اتفاق مبارک و میمونی بوده است. بخشی از کسانی که در اعتراضات پس از انتخابات در خیابان‌ها حضور داشتند از همان بدنه‌ی صادق ایدئولوژیک بوده‌اند که در انتخابات ریاست جمهوری نهم به احمدی‌نژاد رأی داده بودند. ظهور آقای احمدی‌نژاد و تکیه زدن ایشان بر منصب ریاست جمهوری، توهم آن مدینه‌ی فاضله‌ای را که این قبیل افراد در پی آن بودند، در ذهنشان شکست. این مقدمات عرض شد که بگویم جنبش در ظاهر در خیابان ظهور و بروزی ندارد، دلیل آن هم روشن است. هنگامی که در مناسبت‌های مختلف شهرها به صورت پادگان در می‌آیند و به شدت فضا امنیتی می‌شود، اعتراضات نمی‌تواند خود را به صورت راهپیمایی و تظاهرات نشان دهد، اما به نظر من این جنبش مانند آتش زیر خاکستر است. هر زمان که فضایی باز و روزنه‌ای ایجاد شود دوباره زبانه خواهد کشید و در نهایت بر استبداد مطلقه‌ای که آقای خامنه‌ای ایجاد کرده است پیروز خواهد شد و کشور بر اساس اصول مصرح قانون اساسی، علی‌الخصوص حق حاکمیت ملی که به وسیله‌ی ایشان غصب شده است، اداره خواهد شد، انشاءالله.

 

تا کنون درباره‌ی ماهیت جنبش سبز بسیار سخن رانده شده است. برخی آن را ادامه‌ی اصلاحات می‌دانند و برخی دیگر آن را کنشی معطوف به براندازی جمهوری اسلامی. تصور شما از جنبش سبز چیست و چگونه آن  را تبیین می‌کنید؟

به نظر بنده جنبش سبز ادامه‌ی جنبش اصلاحات است. وقتی جنبش اصلاحات با انسداد سیاسی روبه‌رو شد جنبش سبز سر برآورد، اما به صورتی عمیق‌تر و گسترده‌تر. این جنبش به دنبال ارزش‌های اصیل انقلاب اسلامی یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است و حق حاکمیت ملی را به معنای دقیق کلمه طلب می‌کند. جنبش سبز جنبشی ضد استبداد و خواهان مردم‌سالاری است. این جنبش آگاه است که چه می‌خواهد و می‌داند که چه نمی‌خواهد. این خیزش اجتماعی طیف وسیعی از مردم را در بر می‌گیرد و در ذات خود متکثر است، که وجه مشترک تمامی این طیف‌ها و اقشار نفی استبداد و ایجاد دمکراسی است.

 

بحث رهبری جنبش سبز از بحث‌های چالش‌برانگیز یک‌ سال گذشته‌ بوده است. عده‌ای این جنبش را جنبشی بدون رهبر می‌دانند. عده‌ای آقایان موسوی و کروبی را رهبران نمادین جنبش می‌دانند و برخی دیگر این دو را رهبران اصلی جنبش می‌دانند. از سوی دیگر شاهدیم که برخی گروه‌ها و افراد آقایان خاتمی و حتی گاهی هاشمی رفسنجانی را به عنوان رهبران جنبش مطرح می‌‌کنند. شما رهبر این جنبش را کدام فرد یا گروه می‌دانید؟

اگر به چگونگی ایجاد جنبش توجه کنیم می‌بینیم که این جنبش به طور خودجوش ایجاد شده است و به خواست کسی مردم دست به راهپیمایی و اعتراض نزده‌اند. اصولاً کسی آن‌ها را دعوت به این کار نکرد. بنابر این آقایان موسوی و کروبی خود را کنار مردم می‌دانند. البته این بیان از سر تواضع و فروتنی است. به اعتقاد اینجانب آقایان موسوی، کروبی و خاتمی رهبران این جنبش هستند و مردم هم آن‌ها را قبول دارند.

 

به نظر شما پیروزی جنبش سبز به چه معناست؟ قرار است کدام دستاورد عینی نشانه‌ی پیروزی جنبش سبز در عرصه‌‌ی سیاسی باشد؟ برکناری احمدی‌نژاد، برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، آزادی زندانیان سیاسی و….

به اعتقاد اینجانب نفس حرکت اعتراضی خود به خود یک پیروزی برای مردم است. همین که جنبش سبز توانست راهپیمایی‌هایی با آن همه نظم و آرامش و بدون خشونت برگزار کند و توجه جهانیان را به خود جلب و آنان را به حیرت وا دارد و موجب ارتقاء حیثیت ملی برای ایرانیان شود، پیروزی بزرگی برای جنبش و ملت ایران است. تحقق هر کدام از مواردی که شما ذکر کرده‌اید می‌تواند پیروزی دیگری برای جنبش تلقی شود. اما پیروزی اصلی همانا بدست آوردن حق حاکمیت ملت و برقراری مردمسالاری حقیقی است که محقق خواهد شد، انشاء الله.

 

آقایان موسوی و کروبی و برخی از مراجع تقلید همچون آیت‌الله صانعی، آیت‌الله بیات و… بارها و بارها اعلام کرده‌اند که حکومت فعلی نه جمهوری است و نه اسلامی. خود شما نیز در دفاعیاتتان حاکمیت فعلی و ولایت فقیه را مخالف آنچه که از جمهوری اسلامی در نظر داشته‌اید معرفی کرده‌اید. جمهوری اسلامی مد نظر شما چه ویژگی‌هایی دارد و با توجه به تجربیات سی‌ سال گذشته اصل ولایت فقیه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا به ولایت مطلقه‌ی فقیه معتقدید و یا آنکه به نظر آیت‌الله منتظری و نظارت مقیده‌ی فقیه می‌اندیشید؟

به اعتقاد بنده جمهوری اسلامی برآمده از سه شعار اصلی انقلاب اسلامی است. یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی. بنابر این ویژگی‌های اصلی جمهوری اسلامی به طور خلاصه عبارتند از: 1. به رسمیت شناختن آزادی به معنای دقیق کلمه، هم در نظر و هم در عمل، که البته این آزادی جزئی از حقوق مسلم مردم، و یکی از مؤلفه‌های اصلی عدالت است. 2. استقلال به معنای توانمند سازی کشور در عرصه‌‌های مختلف علمی، فنی، اقتصادی، سیاسی و…. است. 3. جمهوریت که اساس حاکمیت ملی و انتخابات آزاد و سالم از لوازم قطعی آن است. 4. از آنجا که خداوند انسان را  بر سرنوشت اجتماعی و سیاسی خود حاکم ساخته‌ است و هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را سلب کنید بنا بر این در جمهوری اسلامی منشأ قدرت مردم اند و مشروعیت، ناشی از خواست و آراء ملت است نه از شخصی معین. 5. در جمهوری اسلامی قانون محور تمامی تصمیم‌گیری‌هاست و نه اراده‌ی فرد. 6. در جمهوری اسلامی استبداد جایی ندارد و اساساً مردمسالاری جایی برای دیکتاتوری و استبداد باقی نمی‌گذارد. 7. در جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل حکومت تابع قانون‌اند و فصل‌الخطاب قانون است نه شخص. 8. در جمهوری اسلامی قوه‌ی قضاییه به طور کامل و به معنی حقیقی کلمه مستقل است و از هیچ شخصی فرمان نمی‌برد. این قوه در صورتی که خطایی از شخص اول کشور ببیند او را به محاکمه خواهد کشید. قوه‌ی قضاییه مستقل ضامن اجرای عدالت و تضمین کننده‌ی تداوم دمکراسی است. بنابر این حکومت فعلی هرچه باشد جمهوری اسلامی نیست. در واقع حاکمان فعلی با ارائه و اعمال قرائتی معوج از اسلامیت نظام، هم جمهوریت را به محاق برده‌اند و هم اسلامیت را. بر این نکته نیز، همانطور که در دفاعیه گفته‌ام دوباره تأکید می‌کنم که رفتار حاکمان فعلی تیشه به ریشه‌ی اسلام در این سرزمین می‌زند. البته از سؤال شما درباره‌ی ولایت فقیه و اشاره‌ای که به دفاعیه بنده کرده‌اید تعجب می‌کنم. بنده در دفاعیه به صراحت گفته‌ام که ولایت فقیه را اساساً قبول ندارم و مشکلات آن را هم متذکر شده‌ام. حال شما از مقیده و مطلقه‌ی آن سؤال می‌کنید! جمهوری اسلامی اصیل را مبتنی بر همان پیش‌نویس قانون اساسی‌ای می‌دانم که در شورای انقلاب پس از بحث‌های مفصل، مصوب شد و به امضای امام (ره) و بعضی مراجع عظام نیز رسید. در آن قانون اساسی اثری از ولایت فقیه نبود. به نظر من آن قانون اساسی به گونه‌ای تدوین شده بود که ضامن اعمال حق حاکمیت ملی بود. البته همان‌طور که در متن دفاعیه خود نیز گفته‌ام باز تأکید می‌کنم بنده ضمن التزام عملی به قانون اساسی فعلی، معتقدم که با ساز و کار قانونی باید فصولی از آن که منجر به نادیده گرفتن و پایمال شدن حق حاکمیت ملی –که اساسی‌ترین اصل آن است- شده است، اصلاح شود. این اصلاح باید به گونه‌ای باشد که زمینه‌های استبداد و خودکامگی را به طور کامل از بین ببرد.

 

شما تجربه‌ی سی ساله‌ی جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما می‌توان با جمهوری اسلامی به حکومتی دمکراتیک با رعایت قواعد حقوق بشری رسید؟

با ویژگی‌های که برای جمهوری اسلامی بر شمردم به اعتقاد من حتماً می‌توان با جمهوری اسلامی، حکومتی دمکراتیک با رعایت قواعد حقوق بشری داشت. البته در جمهوری اسلامی قطعیات و مسلمات دین مبین اسلام با حرمت تمام حفظ می‌شود و بر خلاف آن‌ها قانونی تصویب نخواهد شد.

 

در شرایط فعلی و با انحلال برخی از احزاب و بازداشت اعضای مؤثر احزاب، تشکل‌ها و نهادهای مدنی بازداشت روزنامه‌نگاران و تعطیلی روزنامه‌ها به نظر می‌رسد که راه‌های ارتباطی نخبگان اصلاح‌طلب با مردم بیش از پیش قطع شده است. شما به عنوان عضو شورای مرکزی یک سازمان سیاسی چشم‌انداز ادامه‌ی راه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

درست است که حکومت با ایجاد فضای به شدت امنیتی توانسته است تا حدودی ارتباط نخبگان اصلاح‌طلب را با مردم قطع کند، اما با توجه به گسترش حیرت‌انگیز صنعت ارتباطات و اینترنت هرگز موفق نخواهد شد که ارتباطات را به طور کامل قطع کند. من به آینده امیدوارم و چشم‌انداز ادامه‌ی راه را روشن ارزیابی می‌کنم چرا که مردم از انگیزه‌ای قوی و آگاهی‌های وسیع برخوردارند.

 

به نظر شما درباره‌ی انتخابات مجلس نهم چه موضعی باید اتخاذ شود؟ آیا اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان قادر خواهند بود بار دیگر با کمک گرفتن از صندوق‌های رأی راه جدیدی برای رسیدن به دمکراسی باز کنند؟ نظر شما درباره‌ی پیشنهادات آقای خاتمی چیست؟

همانطور که گفتم جنبش سبز جنبشی است دمکراتیک، ضد استبداد و عدالت‌طلب. روشن است که یکی از طرق رسیدن به مردمسالاری انتخابات آزاد است. اما اینکه اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان بتوانند با توجه به شرایط فعلی، شرایط انتخابات آزاد را به حاکمیت تحمیل کنند بحث دیگری است. همانطور که می‌دانید پیش‌نیاز انتخابات آزاد حداقل حذف نظارت استصوابی، آزادی بیان و قلم، آزادی تجمعات، اعم از راهپیمایی‌ها و گردهمایی‌ها، آزادی زندانیان سیاسی، نظارت کمیته‌ای بی‌طرف- غیر از این شورای نگهبانی که بی‌طرف نیست- آزادی تحزب، بازگشت نظامیان به پادگان‌ها و خلع ید آنان از اقتصاد کشور، عذر خواهی حاکمیت از آسیب دیدگان حوادث بعد از انتخابات و جبران خسارات مادی و معنوی آنان توسط حاکمیت، و اجرای بی‌تنازل قانون اساسی به خصوص فصول سوم و پنجم آن است. اما شرایط مذکور از طرف حاکمیت را عملاً محال می‌دانم گرچه عقلاً محال نیست. چون آقای خامنه‌ای همان‌طور که اجازه‌ی برگزاری انتخابات آزاد را در مجلس هفتم و هشتم و انتخابات ریاست‌جمهوری ندادند در انتخابات پیش رو نیز به هیچ‌وجه اجازه‌ی برگزاری انتخابات آزاد را نمی‌دهند. دیگر بر کسی پوشیده نیست که آقای خامنه‌ای اجازه‌‌ی تقلب در انتخابات برای بیرون آمدن نام احمدی‌نژاد از صندوق را به مجریان انتخابات دادند. سرکوب بی‌رحمانه‌ی معترضین بعد از انتخابات هم به اشاره‌ی مستقیم ایشان در نماز جمعه‌ی مشهور بیست و نهم خرداد ماه صورت گرفت. انتظار اینکه بعد از پرداخت چنین هزینه‌های سنگینی که باعث از بین رفتن تتمه‌ی وجه‌ی ایشان شد، ناگهان بخواهند به رأی مردم تمکین کنند بسیار بعید به نظر می‌رسد. از نظر من تا زمانی که سکان رهبری به دست آقای خامنه‌ای است برگزاری انتخابات آزاد در ایران دور از دسترس است. ایشان اجازه‌ی اجرای بی‌ تنازل قانون اساسی، بخصوص فصولی که تضمین‌کننده‌ی حقوق مردم و حق حاکمیت ملی است را نخواهد داد. آن زمانی در این کشور انتخابات آزاد برگزار خواهد شد که آقای خامنه‌ای به دلیل قانون‌شکنی‌های متعدد از قدرت خلع شوند. بنده امیدوارم که این برکناری به وسیله‌ی نهادهای قانونی مثل مجلس خبرگان صورت بگیرد هرچند به دلیل نظارت ناصواب استصوابی مجلس خبرگان، عموماً از افراد وابسته و مورد تأیید ایشان تشکیل شده است. یک نشانه برای اینکه تا زمانی که آقای خامنه‌ای بر سر کار است انتخابات آزاد در این مملکت برگزار نمی‌شود، همین نحوه‌ی برخورد با آقای خاتمی است. دیدیم که به محض صحبت‌های آقای خاتمی درباره‌‌ی ورود به انتخابات چه هجمه‌ای به ایشان صورت گرفت. مگر ایشان چه خواسته بودند؟ خواسته‌ی اصلی ایشان اجرای همه جانبه‌ی قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی و تضمین برگزاری انتخابات آزاد و سالم بود. به اشاره‌ی کانون قدرت به آقای خاتمی چنین حمله شد تا مبادا به مخیله‌ی کسی برگزاری انتخابات آزاد خطور کند. البته این نکته را هم بگویم که اگر به فرض ابعد، ایشان قصد تمکین به حق حاکمیت ملی را کردند، اصلاح‌طلبان از این اصلاح رویه استقبال خواهند کرد.

 

آیا جمهوری اسلامی پس از انتخابات دهم و سرکوب انتخابات مردمی همان است که بود؟

حاکمیت پس از انتخابات و سرکوب اعتراضات مردمی به یک معنا همان است که بود، چون ماهیت آن همان است که ظاهر کرد و نشان داد. اما در انظار عمومی چیز دیگری جلوه‌گر شد و آن همانا استبداد، قانون‌شکنی، سرکوبگری عریان و ابا نداشتن از خونریزی است.   

 

به نظر شما چه پیش‌شرط‌هایی  ‌می‌توان برای حضور  اصلاح‌طلبان در انتخابات مطرح کرد و آیا اساساً گذاشتن پیش‌شرط ضمانت اجرایی دارد؟

پیش‌شرط‌ها را در پاسخ سؤال قبلی مطرح کردم. به اعتقاد من گذاشتن پیش‌شرط با توجه به توضیحاتی که در سؤال قبلی دادم، هیچ ضمانت اجرایی نخواهد داشت.