این روزها از سردار رادان به عنوان یکی از مسئولین بازداشتگاه غیر استاندارد کهریزک و شکنجه گاه های معترضین به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری یاد می شود. سردار رادان خود تکذیب کرده و رئیس وی سردار احمدی مقدم نیز شکنجه زندانیان و حضور در کهریزک را در شأن رادان ندانسته و این خبر را، فتنه عوامل بیگانه خوانده بود. سردار رادان نیز مثل اغلب آنهایی که با احمدی نژاد بر سر کار آمدند، ناشناخته بود. او به عنوان جانشین سردار طلایی در ابتدا سعی کرد تا از خود چهره ای متعادل نشان دهد، اما با شروع طرح ارتقاء امنیت اجتماعی و دستورهای روز به روز و گه گاه شرعی سردار رادان وی هرچه بیشتر به دولت غیرقانونمدار نهم نزدیک شد. در زمان مدیریت رادان بر پلیس تهران همه چیز ممنوع شد؛ از فکل دخترها و پسرها تا قلیان، از چکمه که باعث تبرج بود تا شلوارهای جین پسران.
یار دیرینه سردار احمدی مقدم این روزها خبر از بازگشت گشت ارشادی می دهد. هرچند سردار رادان و احمدی مقدم خود را مبرا از مسئولیت این بازداشتگاه عنوان کردند اما یکی از زندانیان سابق این کمپ در این باره به مجموعه فعالان حقوق بشر می گوید: رادان در بازدید خود از کهریزک به زندانیان می گفت: “ما اختیار مطلق در برخورد با شماها داریم تا آن حد که تک تک شما را بکشیم و در این بیایان ها دفن کنیم و صدایتان هم به جایی نرسد و تا مطمئن نشویم که عملیات ارتقاء امنیت اجتماعی به اهداف خود رسیده، شما در اینجا پاسخگوی ما خواهید بود و اگر در اینجا نمیرید، باید اندازه موش شوید تا از بین این میلهها بگذرید و آنوقت به دادگاه و زندان های دیگر منتقل شوید.” (رو به مامورین:) “آنقدر اینها را بزنید تا صدای سگ دربیاورند، به اندازه موش شوند و اگر کسی هم زیر دست و پا کشته شد من پاسخگو خواهم بود.”
سردار سرتیپ احمدرضا رادان کیست؟
احمدرضا رادان سال 1342 در اصفهان و در خانواده ای مذهبی- کارگر متولد شد. کودکی و جوانی اش در اصفهان سپری شد. پدرش کارگر بود و مادرش خانه دار. وضع مالی شان نیز زیر متوسط بود. آنچنان که خود می گوید دانش آموز بدی نبوده اما تنها خاطره اش از دوران دانش آموزی شاید کلید حل مسائل امروز و رابطه او با مردم باشد؛ “تنها خاطره من از این دوران، فلک چند تا از دانش آموزان ابتدایی توسط ناظم مدرسه بوده است.” احمدرضا رادان که در خانواده ای پرجمعیت متولد شده بود، ناچار به کار همزمان با تحصیل بود. در دوران نوجوانی آنچنان که خواستگاه طبقاتی اش در آن دوره بود، به فعالیت های مذهبی علاقه پیدا کرد، به همین علت برای مدتی جذب فعالیت های انجمنی شد. در حوادث انقلاب در جمع های دانش آموزی شرکت داشت و علیه رژیم فعالیت هایی داشت.
انقلاب 57 و پس از آن
رادان پس از انقلاب به سرعت جذب کمیته های انقلاب شد و در شهر خود مشغول اجرای فرامین شورای انقلاب و آیت الله خمینی شد. شاید از همین دوران، جوان 16 ساله ای که اسلحه به دست گرفته بود تا امنیت را به شهر بازگرداند و با ضد انقلابی ها برخورد کند، به مناصب نظامی علاقمند می شود. با تشکیل سپاه در سال 57 به عضویت سپاه در آمد و در آن نهاد فعالیت کرد. او در آن زمان دانش آموز دبیرستان بود، اما خاصیت آن روزها این بود که بیشتر مبارز باشی تا درسخوان! با آغاز جنگ به عنوان نیروی سپاهی- بسیجی و داوطلب به جبهه اعزام شد. محل خدمتش جبهه غرب بود. کردستان، سنندج، سقز، سردشت، ایلام از جمله نقاطی هستند که وی در آنها به عنوان سپاهی مشغول به خدمت بوده است. طی این دوره به عنوان نیروی اطلاعات سپاه و سپس نیروی واکنش سریع با عناصر ضد انقلاب در غرب کشور فعالیت مستمر داشته است.
اوایل دهه شصت با سردار احمدی مقدم فرمانده فعلی نیروی انتظامی کل کشور در جبهه سردشت آشنا می شود. این آشنایی بعدها نقش مهمی در جابجایی سردار رادان از سپاه به نیروی انتظامی و سپس فرماندهی پلیس تهران بازی کرد. رادان در دوران جنگ درس را ادامه داد و دیپلم متوسطه خود را اخذ کرد. در همان دوران در یکی از نبردها با گروه های چریکی غرب، هدف حمله قرار می گیرد. نقشی که روی صورت وی از وسط دو ابروی او شروع می شود یادآور همین دوران است. او از اواسط دهه شصت لقب جانبازی را نیز یدک می کشد. وی سپس در همان دوره ازدواج می کند. او باجناق همرزم و دوستش در جبهه غرب سردار رستگارپناه می شود. اکثر آنها که سن شان می رسد از دوران فعالیت رادان در غرب کشور خاطره خوشی ندارند. گویا آن روزها او بسیار سخت با عواملی برخورد می کرده که نامشان را ضد انقلاب گذاشته بود. در دوران جنگ این جوان فرماندهی را نیز در کارنامه اش ثبت کرده است. از جمله فرماندهی در یکی از سپاه های سردشت و سنندج.
وضعیت خانوادگی و تحصیلی
احمدرضا رادان متاهل است و حاصل ازدواجش یک پسر و یک دختر است. او فوق لیسانس مدیریت بحران از دانشگاه امام صادق را دارد و در دانشکده پلیس نیز تدریس می کند.
پایان جنگ و تشکیل نیروی انتظامی
با پایان جنگ وی در سپاه ماند و در کمیته های انقلاب نقش فرماندهی را برعهده گرفت. موازی کاری میان سه نهاد کمیته، شهربانی و ژاندارمری سبب شد که مجلس در سال 70 قانونی را تصویب کند که بر اساس آن سه نهاد مذکور در هم ادغام شوند. هرچند بیشتر بخش های نیروی انتظامی وظایفی امنیتی- نظامی دارند اما گهگاه وظایف اجتماعی- دولتی همچون صدور گذرنامه، پلیس 110 و مواردی از این دست را برعهده می گیرند. نیروی انتظامی بالاخره در سال ۱۳۷۱ خورشیدی از ترکیب شدن شهربانی (امنیت داخل شهر) و ژاندارمری (امنیت خارج از شهر) جمهوری اسلامی و نیز کمیته انقلاب اسلامی به وجود آمد و در حال حاضر بطور رسمی نیروی اصلی مسئول حفظ امنیت داخلی ایران محسوب می شود.
تا پیش از ادغام اغلب فرماندهان شهربانی از عناصر ارشد و باسابقه پلیس انتخاب می شدند، اما پس از درهم تنیدن سه نیرو و اضافه شدن قانون انتخاب ریاست نیروی انتظامی کشور توسط ولایت فقیه، ریاست این نهاد به دست نیروهای سپاهی افتاد. سرتیپ سهرابی که آخرین نیروی با سابقه پلیس به شمار می آمد مسئولیت ادغام را برعهده گرفت و در سال 71 کار را به سردار سیف اللهی که از نیروهای ارشد سپاهی در زمان جنگ بود، سپرد. با آغاز به کار سیف اللهی در نیروی انتظامی، رادان نیز به آن نهاد منتقل شد. دلیل این بود که رادان و سیف اللهی از گذشته یکدیگر را به خوبی می شناختند. سیف اللهی از موسسین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اصفهان بود و نیروی خود را که سالها پس از آن با یادگار جبهه مشغول به کار بود به خوبی می شناخت. نه تنها رادان که شخصی مانند احمدی مقدم نیز از این زمان به نیروی انتظامی تزریق شد. قرارگاه سیدالشهدا و نیروهای حفاظت اطلاعات و ارشد آن از جمله بیشترین انتقال یافته ها به نیروی انتظامی بودند.
رادان از همان دوره در معاونت های نیروی انتظامی مشغول به کار بود. با فرماندهی سردار لطفیان در نیروی انتظامی و طرح 25 ساله افق 1400 که قرار بود تا سال 1400 شرایط آرمانی را برای نیروی انتظامی و کشور فراهم کند، رادان در کنار احمدی مقدم قرار گرفت. احمدی مقدم از سال 75 به بعد وظیفه حفظ وضع موجود و معاونت هماهنگ کننده را داشت. در این زمان رادان به فرماندهی پلیس سیستان و بلوچستان منصوب شد. رادان پس از انتخاب سردار اسکندر مومنی فرمانده وقت خراسان در سال 1382 به فرماندهی انتظامی خراسان منصوب شد. هرچند سعی رادان در زمان مدیریتش در شرق کشور بیشتر از حفاظت از مرزها بود، اما با آمدن قالیباف بر سر کار، و طرح تکریم ارباب رجوع، او روشش را تغییر داد، به طوری که در سال 84 در ارزیابی فرماندهان انتظامی استان ها، رتبه اول را کسب کرد. سردار رادان در دهه 70 تحصیل خود را ادامه داده بود و در سال 84 دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بحران دانشگاه امام صادق بود.
پس از احمدی نژاد
گرچه با همت شورای نگهبان احمدی نژاد پیروز انتخابات شده بود، اما تا مهر 85 هنوز تغییری در پلیس تهران ایجاد نشده بود. طلایی از همان زمان می دانست که دیگر ابقا نخواهد شد، به همین دلیل تصمیم گرفت محبوبیت خود را برای شورای شهر تهران به رای مردم بگذارد و از فرماندهی نیروی انتظامی استعفا دهد. درست در روز 26 مهر در پی موافقت با بازنشستگی سردار مرتضی طلایی فرمانده وقت پلیس پایتخت از سوی سپاه پاسداران، سردار احمدی مقدم طی حکمی احمدرضا رادان فرمانده وقت استان خراسان رضوی را به عنوان رئیس پلیس تهران انتخاب کرد.
مختصری در رابطه با طرح ارتقای امنیت اجتماعی
“طرح ارتقای امنیت اجتماعی” برنامه اجرایی نیروی انتظامی است که در راستای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت عنوان “طرح جامع عفاف” اجرا شد. پس از تصویب “طرح جامع عفاف” و تایید آن توسط رهبری نظام، محمود احمدی نژاد، “طرح جامع عفاف” را به نیروی انتظامی ابلاغ کرد. نیروی انتظامی این طرح را با عنوان “طرح ارتقای امنیت اجتماعی” آغاز کرد. مراحل نخستین طرح بیشتر بر پوشش زنان تمرکز داشت و در مراحل بعدی ابتدا جمع آوری معتادان و سپس جمع آوری اراذل و اوباش، بازرسی از کارگاهها و فروشگاههای لباس و آرایشگاههای مردانه، عکاسی ها و خانه های مجردی نیز در دستور کار نیروی انتظامی قرار گرفت.
رادان برای چه آمده بود؟
شش هفت ماهی بیشتر از فرماندهی پلیس تهران توسط رادان نگذشته بود که بر همه معلوم شد علت آمدن وی به تهران چه بوده است. او در کنار سردار زارعی که بعدها بخاطر فساد اخلاقی از کار برکنار و بازنشسته شد و سردار احمدی مقدم مسئولیت طرحی به نام ارتقای امنیت اجتماعی را برعهده گرفت. اجرای طرح صدای مردم را در آورد. فیلمی که در آن دختری بخاطر لباسش مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، در تمام موبایل ها پخش شد. رفتار پلیس خشن شده بود و قبل از تذکر بازداشت می کرد و تعهد می گرفت، آنهم بخاطر لباس یا آرایشی که به مذاق فرماندهان نیروی انتظامی خوش نمی آمد. در حالی که در قانون تصریحی نبود، احمدی مقدم دستور برخورد با آرایشگرها و وارد کنندگان لوازم آرایشی را صادر کرد، از دیگر سوی احمدرضا رادان نیز در زمستان سال 86، چکمه را نشانه تبرج (خودنمایی) دانست و اعلام کرد با پوشندگان و فروشندگان آن برخورد خواهد شد. موج تصاویر بازداشت دختران و پسران جوان، حتی زنان میان سال، باعث ناخشنودی بیشتر مردم از دولت احمدی نژاد شد.
طرح برخورد با اراذل و اوباش
چندی نگذشته بود که در طرح برخورد با اراذل و اوباش به شکل توهین آمیزی با مجرمین برخورد شد. از آفتابه انداختن بر گردن مجرمین و لخت کردن شان گرفته تا مورد ضرب و شتم قرار دادن شان جلوی مردم کوچه و خیابان. در همین زمان بود که دو برادر سوار وانتی شدند و به عنوان اراذل و اوباش در شهر گردانده شدند، اما ساعتی بعد خبر آمد که هر دو بی گناه بوده اند. ساعتی بعد خبر آمد که این دو برادر اشتباهی آزاد شده اند. موج اشتباهات و حجم گسترده کار نیروی انتظامی در برخورد با مردم عادی و “شل حجابان، بدحجابان، مزاحمین نوامیس” آنچنان دست نیروی انتظامی را بست که این نیرو از وظایف اصلی اش باز ماند. با گسترش حرکات تروریستی در شرق، جنوب و شمال غرب کشور عملا نیروی انتطامی وظایفش را به سپاه پاسداران سپرد. برای برخورد سریعتر در طرح ارتقای امنیت اجتماعی همچنین از عناصر سپاه و جوانان بسیج نیز بهره گرفت با این حال طرح که از حمایت صریح آیت الله خامنه ای و ائمه جمعه برخوردار بود نتوانست موفق باشد.
سردار رادان که هر روز قانونی شرعی برای برخورد با بدپوشان تصویب می کرد با اعتراض قم نشینان مواجه شد و از وی خواسته شد تا تنها قانون را اجرا کند نه اینکه قانونگذاری و تصویب کند. در همان زمان چهل حقوقدان در نامهای به کمیسیون اصل نود مجلس هفتم از نیروی انتظامی بدلیل ایجاد محدودیت، ممنوعیتها و وضع و تفسیر قانون و اجرای مجازات نانوشته، تلقی کردن پوششهای بعضا متعارف و مقبول جامعه با عناوین مجرمانه بدون مستند قانونی، و اقدام به برخورد با شهروندان بنابر تشخیص شخصی، شکایت کردند. حقوقدانان طرح ارتقای امنیت اجتماعی را مغایر با اصل ۳۷ قانون اساسی، که هیچ کس را مجرم ندانسته و اصل را بر برائت قرار داده، دانستند. همچنین از اصل ۵۷ قانون اساسی مبنی بر پذیرش اصل بنیادین تفکیک قوا در نظام جمهوری اسلامی ایران بهره برده و نوشتند که امر خطیر قانون گذاری در صلاحیت قوه مقننهاست نه قوه مجریه!
ماجرای برنامه کوله پشتی
اوایل مرداد 86، فرزاد حسنی مجری برنامه کوله پشتی سردار رادان فرمانده پلیس تهران را به برنامه اش دعوت کرد تا به با وی به گفتگو درباره مرحله جدید طرح ارتقای امنیت اجتماعی بپردازد. در این برنامه فرزاد حسنی از رادان پرسید که آیا تصاویر لگد خوردن زنی توسط نیروهای انتظامی را دیده است؟ سردار رادان دچار لکنت شد و پس از کمی مکث پاسخ داد؛ خیر! این موضوع بسرعت تبدیل به یکی از مهم ترین خبرهای روز شد و بلافاصله نهادهای مختلف نظامی-سیاسی و سازمان های اداری و صدا و سیما سئوال فرزاد حسنی را ناموجه دانستند. موج حملات چنان شدت گرفت که رادان در حمایت از حسنی و صدا و سیما نامه نوشت و تاکید کرد بازهم با فرزاد حسنی گفت و گو خواهد کرد.
هرچند حسنی تا چند شب بعد برنامه کوله پشتی را اجرا کرد، اما پس از آن با تلویزیون خداحافظی کرد. فشارهای محافل سیاسی سبب شد تا حسنی به دلیل تضعیف نظام از مجری گری برنامه های مستقیم کنار گذاشته شود. رادان اما به اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی پرداخت و هر روز بندی به آن افزود که در شوخی های مردم سرانجام به اتاق خواب آنان نیز کشیده خواهد شد. در تابستان 1387 یکسال پس از آغاز طرح، نیروی انتظامی از اختصاص بودجه ۱۰۳ میلیاردی به این طرح و دائمی شدن آن خبر داد. کمی بعد و در مهرماه همان سال، احمدرضا رادان بعنوان پاداش عملکرد خود در جریان طرح مذکور به درجه سرتیپ تمامی ارتقا یافت و به معاونت فرماندهی نیروی انتظامی کل کشور منصوب شد.
کمپ کهریزک
کمپ یا سوله کهریزک بازداشتگاهی در شهر سنگ از توابع شهرری استان تهران است که با توسعه و ساخت و ساز آن، پلیس امنیت ناجا و سپاه پاسداران از آن برای نگهداری و شکنجه بعضی از بازداشتشدگان نظیر طرح اراذل و اوباش (بخشی از طرح ارتقای امنیت اجتماعی) استفاده کردند. ضرب و شتم دائمی، سوء تغذیه، شیوع بیماری به دلیل نبود سیستم و سرویس بهداشتی نظیر شپش، نبود آب لوله کشی، شکنجه های تحقیرآمیز نظیر پارس کردن مثل سگ، شکنجه های جنسی نظیر برهنه کردن، تجاوز با باتوم یا شیشه نوشابه، اجبار به زندگی در کنار بیماران هپاتیتی- ایدزی و مواد مخدری، اجبار به ماندن در محلی که هم جای خواب بود و هم قضای حاجت به مدت 20 روز متوالی، شکنجه با شوک االکتریکی و قپانی کردن زندانیان و استفاده از حیوانان وحشی از جمله سوسمار برای ترساندن زندانیان از جمله شکنجه هایی بودند که بر روی زندانیان اعمال شده است.
فعالان حقوق بشر به نقل از یکی از زندانیان سابق در این باره می نویسند: “بسیاری از زندانیان دچار مشکلات روحی روانی شدند و ۱۳ نفر تا سی ام شهریور سال 86 کشته شدند.”
برخی از منابع این مکان را زیر نظر سردار ذوالقدر می دانند. برخی دیگر زیر نظر حسین فدایی نماینده مجلس و عده ای دیگر نیز سردار رادان. با این همه سازمان زندانها اعلام کرده است که بازداشتگاه کهریزک به درخواست نیروی انتظامی و با هدایت فرماندهان آن گشوده شده و زیر نظر سازمان زندانها نبوده است.
نقش بازداشتگاه کهریزک در حوادث پس از انتخابات
تعداد بازداشتی ها و معترضان اینقدر زیاد بود که نیروهای نظامی و امنیتی توانایی جمع آوری آنها در زندان های رسمی را نداشتند، به همین علت بسیاری از آن ها که در استان تهران دستگیر شده بودند به بازداشتگاه کهریزک انتقال دادند. تا زمان مرگ فرزند دکتر روح الامینی از مشاوران محسن رضایی کسی حتی به این بازداشتگاه اعتراضی نکرد، اما پس از آن و بعد از دستور رئیس مجلس مبنی بر تحقیق و تفحص از محل بازداشت شدگان، ناگهان روز 6 مرداد این بازداشتگاه به دلیل شرایط غیراستاندارد تعطیل شد و توسط بولدوزر بخش های عظیمی از آن طی همان روز با خاک یکسان شد.
به این ترتیب نه نمایندگان توانستند آنجا را مورد تحقیق قرار دهند و نه دیگر آثار جرمی برای پیگیری باقیمانده بود. برخی معترضین به انتخابات که در جریان تجمعات پس از 22 خرداد دستگیر شده بودند و مدتی را در این بازداشتگاه حبس بودند علاوه بر موارد بالا؛ خیس کردن زندانیان و شلاق زدن آنان، دار زدن، تجاوز با باتوم، شیشه و عوامل انسانی، خوراندن داروهای روانگردان، لخت نگه داشتن زیر آفتاب، اهانت های ناموسی و مواردی اینچنین را از برخوردهای معمول زندانبانان عنوان کرده اند. در درگیری های پس از انتخابات در تهران نزدیک به 70 نفر کشته شدند که گفته می شود اغلب آنها در کمپ کهریزک و به دلیل شکنجه های طاقت فرسا جان شان را تسیلم کرده اند.