وقتی جنبش تغییر درمیدان تحریر در مصر شکل گرفت اخوان المسلمین سکوت کرده بود واین جریان دیرپای اسلامی در آن روزها بارها صراحتا اعلام میکرد که قصد وارد شدن به این جنبش خیابانی را ندارد تا اینکه سرانجام مبارک از قدرت کنارهگیری کرد و اخوان المسلمین وارد عرصه سیاسی دوران بعد از مبارک شد. مقاومت نکردن و کنارهگیری زود هنگام مبارک در زمره تصمیمهایی بود که کارشناسان امریکایی به مبارک و ارتش مصر توصیه کرده بودند و مهمترین دلیل آن نیز به این نکته بسیار مهم بازمیگشت که پتانسیلهای فراوانی از گروههای اسلامگرا در جامعه مصر وجود داشت و امریکاییها نمیخواستند سلفیها، وهابیها و بنیادگرایان سنی در مصر فرصتی برای سازماندهی هواداران خود برای به دست گرفتن قدرت در مصر داشته باشند زیرا این امکان وجود داشت که با طولانی شدن زمان برکناری مبارک، اسلامگرایان بتوانند ابتکار عمل جنبش سیاسی مردم مصر را در دست بگیرند اما استعفای زودهنگام مبارک میتوانست به عنوان پیروزی مردم مصر تلقی شود و از سوی دیگر هیچ گروه یا جریان سازمان یافته مدعی داشتن نقش کلیدی، در این پیروزی وجود نداشته باشد تا به راحتی بتوان دوران انتقال قدرت را با چالشهای کمتر راهبری کرد. شاید یادآوری این نکته لازم باشد که «قدرت تعیینکننده ارتش» در ساختار سیاسی غالب کشورهایی که از امپراتوری عثمانی جدا شدهاند تعریف و نهادینه شده است.
بدین معنا که نظامیان در این کشورها، یا قدرت را به طور مستقیم در دست دارند یا صحنه گردان تحولات کلان سیاسی بودهاند. این روند میراث استعماری انگلیس در پایان جنگ جهانی اول برای تجزیه امپراتوری عثمانی و روند اعطای استقلال به آنها بعد از جنگ جهانی دوم بود. این قدرت تعیینکنندگی ارتش هماکنون نیز در کشورهای ترکیه، مصر، لیبی، سوریه و… وجود دارد. هر چند نقش جهان گردانی انگلیس بعد از جنگ دوم جهانی به امریکا و شوروی رسید، اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، امریکا با اعمال سیاستهای بینالمللی خودسعی میکند کشورهای جهان را با خود همسو و هماهنگ کند. با این مقدمه اگر به تحولات دو سال اخیر مصر توجه کنیم به راحتی میتوانیم نقشآفرینی ارتش را در هدایت جنبش سیاسی مردم مصر ببینیم. البته باید توجه داشت که رابطه و همکاری میان امریکا و مصر و کمکهای این کشور به مصر پس از مرگ عبدالناصر و خصوصا در زمان انورسادات و بعد از قرارداد کمپ دیوید به شکل فزایندهیی افزایش یافته بود و حتی در زمان محمد مرسی هم ادامه یافت. امریکاییها در جریان انقلاب مصر همواره نگران جنبش اسلامخواهی مردم مصر بودند و از پتانسیل بالقوه جریان اسلامگرایی در این کشور خبر داشتند و عمیقا بر این باور بودند که اگردر روند انقلاب مصر، یک جریان معتدل اسلامی قدرت را به دست نگیرد، امکان بالا گرفتن جنبش اسلامگرایی فروکش نخواهد کرد و در این برهه اخوان المسلمینی که تا سقوط مبارک سکوت کرده بود وارد معادلات قدرت شد و سرانجام محمد مرسی نامزد این جریان اسلامگرای معتدل در انتخابات ریاستجمهوری، با یک پیروزی شکننده، قدرت را در مصر در دست گرفت. محمد مرسی برای راضی نگه داشتن بدنه اجتماعی اسلامگرایان، اقداماتی، از جمله اسلامی کردن برخی قوانین را آغاز کرد اما هر دو سوی تغییر خواهان با آن مخالف بودند. اسلامگرایان آن را ناکافی و از سوی دیگر طرفداران تغییر آن را نامطلوب میدانستند… و در پایان محمد مرسی به عنوان رییسجمهوری وابسته به اخوانالمسلمین نتوانست پاسخ قانعکنندهیی به اعتراضات جریانهای سیاسی و مردمی در هر دو طیف بدهد و ارتش نیز با استفاده از فضای کاملا مساعد ایجاد شده مرسی را برکنار کرد تا فاز سوم انقلاب مصر را آغاز کرده و یک بار دیگر نقش تعیینکنندگی خود را در عرصه سیاسی مصر ایفا کند. اکنون در فاز سوم انقلاب، الگوی اسلامگرایی اخوانالمسلمین درمصر رنگ باخته و جریان بهار تغییر و دموکراسیخواهی بار دیگر جلوهگر شده است و طبعا این موج به سوی فرد یا جریانی خواهد رفت که دموکراسی را نمایندگی میکند و او کسی نیست جز محمد مصطفی البرادعی. البرادعی کسی است در جریان تحولات مصر بعد از اینکه خودی نشان داد بازی را با سکوت و بیعملی آغاز کرد. او به خوبی میدانست که دولت بعد از مبارک، دولت دوران گذار است و دولت گذار دولت مستاجل. از این رو در قیل و قال نخستین انتخابات ریاستجمهوری بعد از انقلاب وارد نشد تا بتواند در فرصت بعدی رهبری فاز سوم انقلاب را در دست گیرد. به نظر میرسد محمد مرسی به عنوان رییسجمهوری اخوانالمسلمین آمد تا مصر دوران اسلامی خود را نیز تجربه کرده باشد و اکنون تفاوتی نمیکند که اخوان المسلمین در این جریان بازی خورده باشد یا آگاهانه در این فرآیند کوتاهمدت به ایفای نقشی پرداخته باشد که در زمره رسالت تاریخی این جریان استخواندار سیاسی مصر به شمار میرفت. به نظر میرسد این نکته بسیار مهم باشد که پازل «کنترل انقلاب مصر» روز به روز کاملتر میشود.
منبع: اعتماد