VOA‏ صدای کدام آمریکا؟

نویسنده

po_farbod_talaee.jpg

بررسی و تحلیل عملکرد سیاسی شبکه تلویزیونی صدای آمریکا، ازدیدگاه های مختلف امری است لازم و قابل ‏بحث. این شبکه دولتی سالها پیش آرام و بی هیاهو، صدا و تصویرش را در فضای ذهن سیاسی مردم ایران پراکند ‏و آهسته آهسته راه نفوذ خویش، پیدا کرد. دولت آمریکا در مسیر تبلیغ و تشریح سیاست های خود نیازمند ابزاری ‏است که این ابزار در شرایط گوناگون کارایی و تاثیر گذاری های متفاوتی دارند. نقش غیر قابل انکار این اهرم، ‏نزد استراتژیست های سیاسی غرب در جریان جنگ سرد بین آمریکا و شوروی، بی شک بارها بیشتر از نیروی ‏نظامی و اتمی آمریکا ارزیابی می شد. اما درک سیاستمداران شوروی از خطر آمریکا در آن مقطع تاریخی بیشتر ‏معطوف به برد بلند موشکهای هسته ای بود تا امواج برد کوتاه رادیو آزادی.‏

وزارت خارجه آمریکا به عنوان متصدی سیاست گذاری و اجرای سیاست خارجی کشور در پناه قوانین مصوب ‏مجلسین خود می کوشد تا از راهی دیپلماتیک، توان حاکمیت حاکمان و مخالفان خود را در نزد مردمان آن ‏سرزمین به حداقل برساند. این تلاش در سالهای دشوار ترس و وحشت جنگ سرد، امکان درگیری نظامی با ‏شوروی را کاهش داد و در مقابل موجب تحلیل توان عملیاتی حزب کمونیست در جهان و البته در شوروی شد. اما ‏بعد از تک قطبی شدن دنیا و اضمحلال سلطهء کمونیزم در بیش از نیمی از جهان، استفاده ابزاری از این ‏تشکیلات عظیم تبلیغاتی نیزرو به افول گذاشت.‏

عملکرد و توانایی اجرایی این تشکیلات عظیم گرچه قابل انکار نیست، اما به واقع در این شرایط و با این کیفیت، ‏مناسب هدف جدید آمریکا، یعنی ایران نمی باشد. صدای آمریکا در رویارویی با شوروی کمونیست، پایه ریزی و ‏سرمایه گذاری شد. خطر تقابل “سیاسی” و در پی آن” نظامی” این دو ابرقدرت، شرایط را برای افزایش دامنه ‏فعالیت دستگاههای تبلیغاتی آمریکا، هر روز بیش از پیش فراهم می کرد و متخصصان و مطلعین ورزیده و حاذق ‏بیشتری را روانه این سازمان. چنین شد که موضوعاتی از قبیل کسری بودجه و کمبود کارشناس و مطلع در آن ‏مقطع زمانی بی مفهوم جلوه می کرد. ‏

اما این تشکیلات در مواجهه با ایران و حاکمیت روز آن، دچار سیاستهای کاملاً متفاوتی است.‏VOA‏ این اسلحه ‏کارساز و خطر ناک روزهای جنگ سرد بنا به دلایل قانع کننده زیادی، دیگر چنان کارساز و تعیین کننده نیست. ‏برای اثبات این ادعا، نخست باید به ذهنیت سناتورهای حاکم در سنای آمریکا رجوع کرد. خارج از دسته بندیهای ‏سیاسی سنا، غالب این سناتورها، ایران امروز را خطری به بزرگی شوروی دیروز نمی پندارند و از همین ‏روی، الزامی برای تصویب اعتبارات مالی وسیعتر و تجهیز دوبارهء این دستگاه آزموده شده نمی بینند. آنها تلاش ‏می کنند تا بار دیگراز اسلحه بی کار خود استفاده کنند اما بدون خرج و ریخت و پاش های اضافی. ‏

مشکل دوم را باید در قوانین و محدودیتهای اجرایی این دستگاه جستجو کرد. ساختار فکری و مدیریتی این شبکه ‏تلویزیونی موظف به پیروی از اصول و قوانینی است که در دوران جنگ سرد و متناسب با شرایط آن روزگار ‏تهیه شده است. این اصول هیچگاه برای کشور دیگری بازنگری نشده است تا جایی که حتی حساسیت سیاسی ‏مضاعف حاکمیت ایران هم نتوانسته باعث تغییر این اصول قدیمی شود. بطور مثال، اصل قدیمی موجود در ‏ساختار این تشکیلات، سازمان را مجبور به تهیه برنامه های خبری و تحلیلی سیاسی می کند. این اصل اجازه ‏هزینه سازی برای برنامه های جذاب تفریحی و یا غیر سیاسی پر بیننده را مهیا نمی سازد. از این رو برنامه ها ‏همگی رنگ بوی سیاسی و خبری دارند و تحلیلهای سیاسی طولانی و تکراری هر روز کمتر از دیروز در زمین ‏ذهن نسل جوان خانه می کنند. نسل جوانی که حتی حوصلهء دیدن یکبار برنامه های سیاسی را هم ندارد. ‏سیاستهای تعریف شده در اساسنامه ء ‏VOA‏ بی شک یکی از اصلی ترین علل ضعف اجرایی این شبکه می باشد ‏و مدیریت امروز این شبکه در بند محدودیتهایی از این قبیل، گرفتار آمده است.‏

نسل جوان ایران عمدتاً بیننده این شبکه سیاسی نیست و میان سالگان هم بی شک هدفی برای تغییر در آینده کشور ‏محسوب نمی شوند. ایران جوان و رو به جلو هم معمولاً میانه ای با تحلیلهای طولانی، تکراری و بعضاً یک ‏طرفهء چهره های همیشگی این شبکه ندارد. خبرهای مکرر سیاسی در سایه کم تجربگی بعضی از گویندگان، کار ‏را بارها سخت تر کرده است. زمان پخش برخی از برنامه های مهم تر، همزمان با پخش برنامه های جذاب تر ‏شبکه های داخلی شده است و این همزمانی، بی گمان شانس انتخاب برنامه های صدای امریکا، توسط جوان تر ها ‏را تا حد بسیار زیادی تقلیل داده است. سود نبردن این شبکه از منابع مالی کافی و قوانین به روز و متناسب با ‏فرهنگ و سلایق روحی و روانی مردم ایران، شرایط کیفی و تاثیر گذاری ‏VOA‏ را بشدت تحت تاثیر قرار داده ‏است. به طور حتم در دوران جنگ سرد کیفیت برنامه های رادیویی مد نظر نبوده و اصل، اطلاع رسانی و آگاه ‏سازی مردم اسیر در قلعه کمونیست بوده است اما امروز همه چیز متفاوت است و نمی توان کیفیت را قربانی ‏اصول قدیمی کرد. ‏

در بررسی افول مقبولیت این شبکه در نزد جوانان ایرانی، خوب است به ماجرا، از زوایای دیگر نیز نگاهی ‏بیاندازیم. بطورحتم عملکرد سلیقه ای و تا حدودی غیر حرفه ای تیم مدیریت ایرانی مستقر در این شبکه نیز، به ‏کاهش آمار بینندگان، دامن زده است. برخورد سلیقه ای و طرح سوالات همراه با جواب در بیشتر مجریان برنامه ‏های سیاسی این شبکه، آنچنان در روح برنامه ها موج می زند که دیگر دلیلی برای باور بیننده نسبت به بیطرفی ‏این شبکه باقی نمی گذارد. مشکل دیگر، انتخاب موضوع برنامه ها می باشد، غالب این برنامه ها حاکمیت محور ‏است و نه مردم محور. اصل مخالفت با رژیم، محور تمام برنامه های سیاسی است، درست رفتاری در نقطهء ‏مقابل دستگاه تبلیغاتی حاکمیت تهران.‏

صدای آمریکا طبق اساسنامه تلویزیونی خود یک شبکه مخالف و یا اپوزیسیون تعریف نشده و این موضوع از ‏طرف مدیر فعلی شبکه بارها متذکر شده و نگارنده خود صراحتاً این موضوع را از مدیریت شبکه شنیده است اما ‏متاسفانه تفکر قالب در خانوادهء ایرانی مستقر در ‏VOA‏ بی توجه به این اصل، چهرهء این شبکه را تا سطح نمونه ‏های معروف لس آنجلسی، تقلیل داده است. گرایش سیاسی مدیران و مجریان این شبکه، فضا را تنها برای معرفی ‏و اظهار نظر عده ای معدود که همگی از نزدیکان و همکاران روزگار جوانی بوده اند، فراهم کرده است که ایشان ‏در جملگی امور، هیچگونه مخالفتی با آراء یکدگر ندارند. هم اینان هستند که در اغلب موارد، حاضر به پذیرش ‏اندیشه و یا کلامی در تقابل با سخنان و افکار خویش نیستند، این موضوع را نمی پسندند و بر نمی تابندش. شرایط ‏انحصاری تحلیل برنامه های سیاسی نیزکاملاً مشهود است. این روند یک طرفه، اندک جذابیت برنامه های سیاسی ‏را نیز از میان برده است.‏

موضوع دیگری که در بخش محتوایی این برنامه های سیاسی باید اشاره کرد میزان و چگونگی کند و کاو تحلیل ‏گران سیاسی این شبکه است. آنچه به طور حتم قابل ادعاست کمبود تحلیل های بیطرفانه است. آنچه مدیران ایرانی ‏این شبکه به عنوان تحلیل سیاسی تحویل مردم ایران می دهند بیشتر گفت و شنود چند روزنامه نگار کارکشته و ‏مطلع است که در برخی از موارد ورودشان به موضوعات، بدون پشتوانه های تخصصی و یا علمی و آکادمیک ‏می باشد. این نوع گفتگوها بعضاً با اشتباهاتی تحلیلی روبروست که هرروز بیشتر اعتبار علمی این شبکه را زیر ‏سئوال می برد. ‏

از آنجایی که شبکهء فارسی زبان تلویزیونی صدای آمریکا، دولتی و تحت نظارت و سیاست گذاری دستگاه ‏حاکمیت کشوری همچون آمریکا می باشد، طبعاً در نزد تعدادی از ایرانیان دچار مشکل اعتبار گفتار است و ‏طبیعی است که با این گونه اعمال سلیقه و باند گرایی، نمی تواند شرایط تاثیر گذاری بالایی داشته باشد. آن هم در ‏جامعه ای که خود از این کردار، آسیب دیده است.‏

تعداد تحلیگران سیاسی ایرانی فعال در این شبکه بسیار محدود است. بخش زیادی از این شخصیتها خود کارمند و ‏خبرنگار این سازمان هستند و عملاً نمی توانند بین درک وقایع سیاسی و ملاحظات شغلی خود انتخابی شجاعانه ‏داشته باشند.هر چندحضور بعضی از شخصیتهای آکادمیک و حرفه ای در این شبکه نیز قابل بررسی است، اما ‏بخش اعظم این عده، هرگز درسه دههء گذشته در ایران زندگی نکرده اند وبنابراین درک درستی از تغییرات ‏عمیق فرهنگی و اقتصادی رایج در زندگی مردم ندارند. گرچه مطالعات علمی و ذخایر اطلاعاتی دانشگاههای ‏مورد مطالعه شان همیشه از اعتبار بالایی برخوردار است اما این موضوع به معنی عمیق بودن و صحیح بودن ‏نگاه ایشان به اوضاع و احوال ایران نیست.‏

با این تقسیم بندی، حال دیگر می توانیم به حضور چند چهره استثنایی در این شبکه برسیم که همگی از شرایط ‏قابل قبول و ارضا کننده ای برخوردارند. افرادی از آگاهان و مطلعین و فعالان سیاسی و اجتماعی ایران که همگی ‏بیشتر عمر خود را در ایران گذرانده اند و با آشنایی از اوضاع پیچیدهء فرهنگی نسل بعد از انقلاب می توانند ‏واقعه بینانه تر مسائل را حلاجی کنند. اما باید بپذیریم که فضای غالب برنامه ها، همیشه برخوردار از این عده ‏معدود نیست. بیشتر این شخصیتها گرچه در ایران از رهبران و فعالان واقعی حوزه سیاست بوده اند اما در این ‏شبکه به همان دلایل که پیش تر اشاره شد نمی توانند حتی نقش اپوزیسیون فعال را ایفا کنند. به همین علت عملاً ‏این نیروی تازه و آگاه از اوضاع، به جای طرح استراتژی هایی روشن، تبدیل به معدود تحلیلگران جذاب برنامه ‏های این شبکه تلویزیونی شده اند.‏

در این شرایط باید سئوالی را مطرح نمود، آیا سر آخر می توان متوجه شد، که این صدای آمریکا، صدای کدام ‏آمریکاست؟ سناتورهای بی انگیزه و یا وزارت خارجه ای محتاط و بی برنامه؟ صدای اپوزیسیون سیاسی ایران و ‏یا فقط عده ای روزنامه نگار تبعیدی؟ و شاید هم عده ای دوست قدیمی که در مقطعی از زندگی حرفه ای خود به ‏همت این شبکه دور هم جمع شده اند و خاطرات روزهای دور، زنده می کنند؟ پاسخ، هر کدام این گزینه ها که ‏باشد، متاسفانه باید یادآور شد که آن صدا دیگر صدایی تاثیر گذار و قدرتمند نیست و سیاستی مشخص را از سوی ‏حاکمیت سیاسی آمریکا رهبری نمی کند. ‏

همین توفیق ناچیز صدای آمریکا در فضای ذهن سیاسی مردم ایران هم بیشتر از آنکه منشا در برنامه ریزی، بی ‏طرفی و حرفه ای گری و مهارت تحلیل گران سیاسی آن داشته باشد ریشه در فضای بسته سیاسی داخل کشور ‏دارد. متاسفانه امکانات محدود مالی و قوانین قدیمی این شبکه در چنبرهء گرفتاریهای معروف و مرسوم در ‏فرهنگ ایرانی چنان گرفتار آمده است که به سختی می توان باور کرد این کلاف سردرگم روزی گشوده شود و ‏بتواند سرچشمه حرکتی موثر در نسل جوان ایران شود.‏

‏ ‏