این سوته دلان لکه گیر

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

احمد بخشایشی نماینده اردستان با اشاره به ماجرای فوت ستار بهشتی وبلاگ نویس، گفت: “اتفاقی در چند روز اخیر افتاده است که برخی می گویند قتل بوده، برخی می گویند مرگ بوده، برای همه سوال پیش آمده است. بالاخره چه بوده؟” و خواستار پیگیری سریعتر ماجرای قتل ستار بهشتی برای جلوگیری از… نه واقعا فکر می کنید برای جلوگیری از چی؟ خب، حدس بزنید: برای جلوگیری از پایمال شدن خون یک انسان؟ برای جلوگیری از نقض قانون؟ برای جلوگیری از ظلم به مردم؟ برای دفاع از آزادی قلم و بیان؟ …برای چی؟

نععععععععععععععع، اشتباه می کنید: “برای جلوگیری از جوسازی‌ها علیه نظام و رهبری”.

وی ادامه داد: “به فرض اینکه ثابت شده باشد این اتفاق قتل بوده، مگر در آمریکا وقتی دو سرباز سر فردی می‌ریزند آیا شخصیت حقوقی پلیس زیر سوال می رود؟ آیا نظام آمریکا باید هزینه بدهد؟”

و اگر از دیوار صدا در آمد، از این نمایندگان هویج هم در آمد که در آمریکا اگر دو سرباز می ریزند سر جین اسمیت و به او تجاوز می کنند، فرمانده شان هم که نمی آید کمک شان کند دست و پایش را بگیرد، روزنامه شان هم خبرش را لاپوشانی نمی کند، تلویزیونش هم برنامه بیست و سی نمی سازد یک کسی را بیاورد و بگوید من جین اسمیت هستم و دروغ می گویند که مرا کشته اند، رئیس پلیس نیویورک شان هم کت و شلوار نمی پوشد به عنوان کارشناس ثبت احوال بیاید و بگوید ما سه تا جین اسمیت داریم، دو تاشان بالای صد سال دارند، یکی هم همین خانمی که اینجاست، دیگر نداریم. از اینها گذشته رئیس جمهورشان هم شخص قاتل را نمی کند رئیس سازمان تامین اجتماعی، رهبر هم که ندارند شکر خدا هی اشتباه کند، هی به بقیه بگوید بی بصیرت. شما خودتان اصرار دارید هزینه قتل و تجاوز ماموران پلیس را رهبر و امام و پیغمبر و خدا بدهند، به آمریکا چه مربوط؟

وی همچنان ادامه داد: “یا وقتی مدیرکل بی بی سی شخصیت حقوقی خود را کنار می‌گذارد و می‌گوید که من این اشتباه را کردم آیا بی بی سی زیر سوال می رود؟ چرا باید رهبری و نظام به خاطر این موضوع هزینه بدهد؟”

و البته همان طور که انتظار دارید، بازهم هیچ صدایی بلند نشد که بگوید آن بنده خدا بالاخره خودش شخصیت حقوقی اش را کنار گذاشت، رهبر شما برای یک بار هم که شده پایش را از روی صورت مردم کنار گذاشته تا لااقل یک نفسی تازه کنند؟ دو دقیقه بطری را در می آورند که آدم یک استراحتی بکند؟ تازه ماشینش را هم که روی مردم پارک می کند، می خواهید هزینه پارکینگ را هم ندهید؟

و باز هم ادامه داد: “تذکر ما به قوه قضاییه این است که به زندانی سیاسی احترام بگذارد و این در هر رژیمی واجب است مگر نلسون ماندلا 27 سال در زندان نبود وکسی به او توهین نکرد؟ نباید فرد را به زندان برد و افقی برگرداند.”

و در راستای همان انتظاری که قبلا داشتید و هنوز هم دارید، باز هم کسی حرفی نزد و اتفاقا ما هم حرفی نمی زنیم، چون از دستش در رفت، حرف دل ما را زد. واقعا چه معنی می دهد در یک کشور هی بیخودی آدم را عمودی ببرند زندان، افقی بر گردانند؟ البته گزارشگران ما شاهد بودند که همین آقای بخشایشی بعد از اینکه این جمله را گفت پنج شش دقیقه هاج و واج به این طرف و آن طرف نگاه کرد و منتظر ماند ولی به نظر می آمد نه خودش و نه کسی دیگر متوجه حرف او نشد.

البته یکی از نمایندگان توضیح داد این عمودی و افقی به خاطر زاویه ای است که فرد با رهبری دارد، آقای بخشایشی هم تائید کرد و گفت: همان طور که خود آقای ماندلا هم که اینجا آمده بود کاملا در راستای رهبری بود، نه عمودی بود و نه افقی. الآن هم آقای بخشایشی 54 ساعت است دارد تلاش می کند ثابت کند منظورش از عمودی و افقی آن چیزی نیست که با گفتنش آدم عمودی افقی می شود.

نماینده اردستان در سکوتی که حاکم شده بود ادامه داد: “قوه قضاییه اعلام کرده این آقا مشکوک به قتل رسیده، علی رغم سابقه بدی که به زعم آنها دارد. ولی گفته شده در چند نقطه از بدن این فرد ضربه وارد شده است، آیا نباید قبل از اینکه بی بی سی و شبکه‌های خارجی پمپاژ تبلیغاتی بر سر ما ببارند از انفعال خارج شد و موضوع را پیگیری کرد؟ چرا کسی کاری نکرد؟”

مطمئنا بر اساس سابقه ای که دارید، باز هم انتظار دارید کسی کاری نکرده باشد، ولی اشتباه می کنید، این بار بالاخره سید حسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی قبل از اینکه بی بی سی و شبکه‌های خارجی پمپاژ تبلیغاتی بر سرش ببارند از انفعال خارج شد و گزارش مقدماتی این کمیسیون را در صحن علنی مجلس قرائت کرد.

در متن این گزارش هم بعد از آمدن همان چیزهایی که خودتان بهتر می دانید، آمده است:

1 - اصل موضوع فوت وی (ستار بهشتی) در بازداشتگاه، نیازمند بررسی دقیق و جدی است و به همین علت کمیسیون تصمیم گرفت یکی از قضات باتجربه دارای درجه ممتاز قضائی و عضو کمیسیون امنیت ملی را در چارچوب وظیفه نظارتی مامور کند که تا حصول نتیجه نهایی ، موضوع را شخصا پیگیری نماید.

2 - اقدام قوه قضائیه به عنوان مرجع مسئول پیگیری این حادثه در بازداشت تعدادی از مامورین متهم ، به کشف حقیقت کمک خواهد کرد و از این قوه می خواهیم در صورت احراز تخلف با عناصر متخلف برخورد قانونی شود.

3 - با توجه به اینکه پزشکی قانونی اقدام به کالبد شکافی و نمونه برداری با هدف آزمایشات نموده است کمیسیون منتظر اعلام نتایج این آزمایشات می باشد که هنوز اعلام نشده است.

4- کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بر ضرورت دقت نظر نیروهای عمل کننده برای جلوگیری از حوادث مشابه تاکید می نماید و بر نظارت قوه قضائیه در این روند توصیه می نماید.

اما در پایان گزارش، ابراهیم نکو نماینده رباط کریم که اصلا از همکارانش انتظار نداشت با بداخلاقی شان، شخصیت شهرستان تاریخی رباط کریم را زیر سوال ببرند و بگوید ستار بهشتی در این شهر و زندان رباط کریم به قتل رسیده، چون رباط کریم اصلا زندان ندارد و تازه نیروهای انتظامی و قضائی خیلی خدومی هم دارد که به خوبی به مسئولیتشان عمل می کنند و کسی را نمی کشند، اعلام کرد:

“این همه وبلاگ نویس در کشور داریم که مدافع نظام هستند، چرا یک بار از آنها دفاع نمی شود این اتفاق به هر دلیلی افتاده باشد، نباید به گونه ای بیان شود که به نظام لطمه بزند. با چه جراتی تمامیت نظام را زیر سوال می برید؟”

البته ما هر جوری بررسی می کنیم می بینیم این برادر ابراهیم نکو حتما یک اشکال اساسی دارد، وگرنه این حرفهایی که زده کمی نامفهوم است. اول اینکه: تا آنجا که ما می دانیم کلا توی وبلاگ نویسان کشور، یکی بود که مدافع نظام بود که اسمش هم حسین درخشان بود و تمام وبلاگش هم در دفاع از آیت الله خمینی و احمدی نژاد بود، او هم پنج سال قبل فکر کرد حالا که رباط کریم شهری شده، حتما علی آباد هم شهری شده برای خودش، پس برای دفاع از میهن ، از خارج به ایران آمد و الآن 4 سال و 363 روز است که ما فقط شنیده ایم که به بیست سال زندان محکوم شده است.

وقتی کسی به خاطر دفاع از نظام به بیست سال زندان محکوم می شود، حتما به خاطر مخالفت با آن سه بار می اندازندش توی چرخ گوشت. اتفاقا اگر آقای ابراهیم نکو می خواهد از حسین درخشان به عنوان وبلاگ نویس مدافع نظام دفاع کند، حتما این کار را بکند، چون پنج سال است خانواده اش هیچ کاری نمی توانند بکنند.

البته این طور هم نیست که نظام از وبلاگ نویس های مدافع خودش دفاع نکند. و اصولا ما نمی توانیم بفهمیم که اگر یک وبلاگ نویسی مدافع نظام باشد، روزی هم هفتاد بار هی قربان صدقه رهبری برود، از چه چیز او باید دفاع کرد؟ اصلا مگر به او حمله شده که باید از او دفاع کنیم؟ مگر وبلاگ نویسانی که مثلا یک بار اتفاقی با یک نفری که مثل خودشان نیست حرف می زنند و بعد می شوند مخالف نظام. آنها فرق می کنند و طبیعتا می روند کهریزک، حالا عمودی می روند یا افقی و با چه زاویه ای برمی گردند، فعلا کاری نداریم. ولی این حرف بسیار مهمی است که “ این اتفاق به هر دلیل افتاده باشد، نباید به گونه ای بیان شود که به نظام لطمه بزند.”

این اتفاق یعنی چی؟ یعنی قتل ستار بهشتی.

به هر دلیل افتاده باشد یعنی چی؟ یعنی اصلا مهم نیست به چه دلیل کشته شده…

یعنی اصلا دلیل اش مهم نیست. یکی خواسته زده کشته، یا دلیل داشته یا نه. اصلا دلیل هم نداشته، مال خودش است و پولش را می دهد. یا اصلا پولش را هم نمی دهد، پولش را دولت حساب می کند. هر چه می خواهد بشود، ولی “به نظام لطمه نزند.”

این حرف حرف واقعا درستی است. آقا جان! شما را با گناه یا بی گناه می کشند، به نظام چه ربطی دارد؟ به رهبر چه ربطی دارد؟ رهبر آمده در خانه با چاقو زده هدی صابر را کشته؟ اصلا رهبر روحش هم خبر ندارد. به رئیس قوه قضائیه چه ربطی دارد؟ رئیس قوه قضائیه فوق فوقش خبر داشته باشد که پرونده داداش جوادش را باید از رو بگذارد زیر، یا پرونده مموتی را در دعوا با داداش علی از زیر بیاورد رو، چی کار به ستار بهشتی دارد؟ اصلا پرونده ستار بهشتی چکار به محسنی اژه ای دارد؟ اصلا چکار به قاضی صلواتی دارد؟ واقعا اگر یک قاضی وجود دارد او را معرفی کنید. خوب، ندارد. چکار به احمدی مقدم پلیس دارد؟ یا رادان نیروی انتظامی؟ یا پلیس فتا. اصلا به اینها چه ربطی دارد؟

یعنی کلا نظام، اعم از رهبر کشور تا دربان کهریزک، ربطی به پرونده ستار بهشتی ندارد. قضیه خیلی کلی است. یک عده ای که ممکن است از پلیس باشند یا یک جای دیگر، در یک زمانی که معلوم نیست روز بوده یا شب، رفته اند در خانه کسی که معلوم نیست ستار بهشتی بوده یا علیرضا بهشتی یا علیرضا افتخاری یا افتخار بهشتی یا ستار افتخاری و شاید هم بهشتی لاریجانی و… او را برده اند اوین یا کهریزک و با او چهارکلمه یا یک مشت حرف زده اند که کبود شده یا سکته و ایست قلبی کرده یا سکته مغزی یا مننژیت گرفته. اینها چه ربطی به نظام دارد؟ مگر هر کسی ایست قلبی می کند به نظام مربوط است؟ مگر هاله سحابی ایست قلبی کرده بود به نظام مربوط بود؟ مگر زهرا کاظمی ایست قلبی که نکرده بود، حالا کفش یا جسم سخت خورده بود به سرش. به نظام ربط داشت؟ هر چه بود. بیخودی چرا کشششششششششش…. می دهید؟

الان ما خیلی ناراحتیم که این نماینده محترم رباط کریم چرا روشن نکرد دقیقا از کجای این همه وبلاگ نویسی که در کشور داریم و مدافع نظام هستند، باید دفاع کنیم؟ البته ما فکر می کنیم بر اساس استراتژی دفاع نا متقارن حسن عباسی، چون آنها دارند از عقبه نظام دفاع می کنند، بد نیست نمایندگان مجلس هم از مواضع راست افراطی آنها دفاع کنند، فقط توصیه می کنیم محکم دفاع کنند، یک دفعه انحراف نکند برود توی چشمشان…

اما در همین حالی که نمایندگان مجلس داشتند با مواضع راست افراطی وبلاگ نویسان ور می رفتند، روزنامه جمهوری اسلامی هم در سر مقاله اش نوشت: “ماجرای ستار بهشتی را که درحال تبدیل شدن به یک لکه ننگ بر پیشانی نظام جمهوری اسلامی بود، مسئولان قوه قضائیه با تدبیر مهار کردند و تصمیم گرفته‌اند با آن همان برخوردی را بکنند که باید با چنین وقایعی بشود.”

شما چرا حرف توی دهان قوه قضائیه می گذارید؟ یعنی چی با تدبیر مهار کردند؟ یعنی الان این لکه ننگی که قرار بود بر پیشانی نظام بنشیند، کجا نشسته ؟ کارش چیست؟ رئیس کجا شده؟ هنوز که کسی کاری نکرده. موضوع حل شد، یک کسی کشته شده، تعدادی هم دستگیر شدند، روزنامه ها هم حرف نزنند، بعد آن دستگیر شده ها هم آزاد می شوند. دامن نظام را هم می دهیم دست جواد آقا با چهار تا قالیچه می برد ژنو لکه گیری می کنند برمی گردند. ناراحتی ندارد که. چنین جهانگیر خان لاریجانی سوته دلی داریم چه غصه ای داریم؟

نوشته: “اکنون اگر به ماجرای “ستار بهشتی” باز گردیم، چند نکته را می‌توانیم به روشنی مورد تأکید قرار دهیم و از آنها برای موارد مشابه نیز استفاده نمائیم. اول آنکه باید روشن شود این شخص به چه جرمی بازداشت شد؟ آیا برخوردهای اولیه با او مطابق اصول یاد شده قانون اساسی به ویژه اصول 38 و 39 بوده و حقوق شهروندی او در مراحل اولیه بازداشت رعایت شده یا نه؟ دوم آنکه در مدت چند روزی که در بازداشت بوده چه اتفاقی افتاده که منجر به فوت او شده؟ و سوم آنکه اطلاعات مربوط به ماجرای بازداشت و حوادث پیش آمده برای این شخص و فوت او چرا توسط مسئولان مربوطه به صورت شفاف و روشن در اختیار افکار عمومی قرار نگرفته و بعد از آنکه رسانه‌های بیگانه آن را مطرح کردند و در مجلس شورای اسلامی به این واقعه اعتراض شد، مسئولان مربوطه درصدد رسیدگی به این ماجرا برآمدند؟”

بالاخره ما نفهمیدیم، قوه قضائیه این کارها را کرده یا باید بکند؟ اگر کرده، چرا هلش می دهید؟ اگر هم نکرده که هندوانه برایش خوب نیست، سردی اش می کند، چرا دارید خودتان را به قطعات مساوی تقسیم می کنید؟ اگر نگران آن لکه ننگ هستید، که اصلا نگران نباشید، وسط این همه ننگ دیده نمی شود، به فکر خود پیشانی باشید…

و دوباره در حالی که روزنامه جمهوری اسلامی به فکر پیشانی بود، محمدحسین جعفریان، جانباز و شاعر انقلاب گفت: من فکر می‌کنم تاوان مطالب انتقادی که درباره دولت نوشته‌ام را پس می‌دهم و گویا مرتضوی مامور ساکت کردن بنده شده است.

و ما کنجکاو شدیم ببینیم اگر مرتضوی مامور ساکت کردنش شده، پس چطور هنوز دارد حرف می زند؟ چون اساسا مرتضوی وقتی مامور به حرف آوردن کسی می شد، طرف برای همیشه ساکت می شد، چه برسد به وقتی که مامور ساکت کردن کسی باشد.

محمد حسین جعفریان که در جلسه شاعران انقلاب شعرش را چون آقا گفته بود پاستوریزه بخوان نخواند و اصولا یک مقدار زیادی با جواد لاریجانی و قزوه و سایر سوته دلان فرق می کند؛ ادامه داد: “سعید مرتضوی، معاون سابق دادستان کل کشور و رئیس کنونی سازمان تامین اجتماعی از من به جرم افترا برای مطلبی که در سایت اول نیوز و سپس در سایت الف منتشر شد با عنوان «آیا خون آقای جوانفکر رنگین‌تر از پسر روح الامینی است؟» و در این مطلب اشاره‌ای به موضوع درخواست رئیس‌جمهور برای بازدید از اوین شده بود، شکایت کرده… در حالی که سعید مرتضوی بر اساس اطلاعات قوه‌قضاییه متهم است، من چه افترایی به او زده‌ام؟ به نظرم وی صرفا می‌خواهد از من به عنوان یک روزنامه‌نگار زهرچشم بگیرد.”

و در همین حالی که سعید مرتضوی داشت از این بنده خدا که به قول خودش جزو کسانی است که با اعتقاد چیزی را می‌نویسند، زهرچشم می گرفت و مدت ها بود از سنگ پای قزوین سبقت گرفته بود و به ته کوچه های کششششششششششدار رسیده بود… ما هم نشستیم و به این صفحه سفیدی که رو به رویمان بود خیره شدیم و فکر کردیم سفیدی این کاغذ را، با این همه کلمه برای گفتن چه حرفی سیاه کردیم؟ چه حرف تازه ای زدیم؟ چه اتفاق تازه ای افتاده؟… و آرزو کردیم این اتفاقات تکراری یک روز تمام بشود و ما هم به جای نوشتن این حرف های تکراری، حرف های تازه بزنیم و سفیدی هیچ کاغذی را با این کلمات سیاه نکنیم.