مهدی کروبی این روزها بیمار است؛ مردی که به تاوان ایستادگی اش بر خواسته های جنبش سبز مردم ایران، اکنون بیش از ۶۷۰ روز است که روزگار را در حبس و تنهایی میگذراند.
آن زمان که گیاه اصلاحات تازه میخواست از خاک یخ زده دوران پسا دهه ۶۰ سربرآورد و در آفتاب دوم خرداد شکوفه کند،مهدی کروبی در قامت رهبریت مجمع روحانیون مبارز پشتوانه محکم آن جنبش و خیزش پرآرزو بود.
آن زمان که قوه قضائیه، نماینده مردم همدان را از کرسی مجلس بیرون کشاند و به زندان انداخت، تا نشان بدهد که در برابر اقتدارگرایان، هیچ کدام از اصلاح طلبان مصونیتی ندارند، و گفتند که می خواهند دو نماینده دیگر را نیز به زندان بیفکنند، مهدی کروبی در مقام ریاست مجلس اصلاحات و شیخ اصلاحات، شجاعانه در برابر دستگاههای رهبری ایستاد و از کیان مجلس اصلاحات و مصونیت نمایندگان دفاع کرد. بازگشت نماینده همدان به مجلس و پیروزی اصلاح طلبان بر اقتدارگرایان، البته برای شخص کروبی بی هزینه نبود، اینگونه بود که به سرعت دستگاه قضائی داستان شهرام جزائری را علم کرد، تا هم به مشروعیت و محبوبیت اصلاح طلبان به ویژه مهدی کروبی، شیخ شجاع، لطمه وارد کند و هم مرهمی بگذارد بر زخمی که بر پیکره اش وارد آمده بود.
یا آن زمان که انتخابات پرشبهه ۸۴ برگزار شد و رایهای سپاهیان برای محمود احمدینژاد بسیج و انتخابات دگرگون شد، هاشمی به خدا نامه نوشت، خاتمی مهر تائید بر سلامت انتخابات زد، قالیباف، معین و لاریجانی قهر کردند، این تنها مهدی کروبی بود که شجاعانه نامهای مستقیم خطاب به رهبری نوشت، و برای اولین بار مستقیم از فرزند او مجتبی و دستگاههای تحت امر رهبری نام آورد که به صندوق رای و اعتماد مردم دست دراز کردهاند.
در سال ۸۴ و شکل گیری عصیان سبز مردم ایران نیز، او پا به پا همراه مردم بود، برای حضور در تظاهرات به صدور بیانیه اکتفا نمیکرد بلکه خود شخصاپا به میدان میگذاشت. گرچه عمال حکومتی او را در ۱۳ آبان مورد ضرب و شتم قرار دادند و از همین رو میرحسین موسوی، در همان روزها و در دیداری که با وی داشت خطاب به او گفت “رفتار شما، نشاندهنده اوج روحیه شجاعت و ایستادگی شما و مردم است” او اما بازهم تا آخرین روزهای پیش از حصرش از هر فرصتی برای همراهی با جنبش سبز کوتاهی نکرد و مظلومیت جنبش سبز را فریاد زد.
او با افشاگری شجاعانه خود رازهای سیاه و ننگین بازداشتگاه کهریزک را با مردم در میان گذاشت و آئینه ای شد در برابر سالوس گری و دورویی حاکمان. اینگونه بود که دست به قلم برد و خطاب به رئیس وقت مجلس خبرگان ـ– هاشمی رفسنجانی ـ– نوشت که چیزهایی “در زندانها رخ داده است که چنانچه حتی اگر یک مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعهای است برای جمهوری اسلامی که تاریخ درخشان و سپید روحانیت تشیع را تبدیل به ماجرای سیاه و ننگین میکند که روی بسیاری از حکومتهای دیکتاتور از جمله رژیم ستمشاهی را سفید خواهد کرد.”
حکومت جمهوری اسلامی اما مدتهاست که کارش سفید کردن روی دیکتاتورهای سیاه است. جنایت پشت جنایت، از کهریزک تا مرگ هفته پیش وبلاگ نویس زندانی، از سی و سال پیش تا همین امروز که مردان و زنان بزرگ این سرزمین را یا در خاک سرد خاموش یا در زندانها و سلول هایش در بند کرده است.
در این میان اما هستند هنوز عده ای که دلشان برای باغچه می سوزد و شفای باغچه را در انهدام ونیستی آن نمی بینند. جنبش اصلاحی مردم ایران که از تاریخ و جامعه ایرانی ریشه می گیرد هنوز برای این باغچه آفت زده دل می سوزاند، حتی اگر در حبس های انفرادی ظالمه باشد. نه کروبی و موسوی تنها هستند و نه نام و تصویر شهدای جنبش سبز از یادها رفته است. هر روز که می گذرد و دردها که فزون تر می شود ایمان ما زنده تر و عزم ما برای آزادی و آبادی میهن بیشتر می شود.