زائران امام حسین در زیارت ویژه روز اربعین، او را ناجی مردم از جهالت و حیرتِ ضلالت (گمراهی) می خوانند. (و بذل مُهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة).
ضلالت، حیرت می آورد و راه را چنان غبارآلود می کند که فرق میان رهبر و رهزن دشوار می شود.
شهادت، به معنای شهود و دیدن، می تواند نقطه مقابل ضلالت فهمیده شود و امام تا شهادت رفت تا مردمان را از ضلالت برهاند. اما عجبا وقتی شهادت هم اسباب ضلالت می شود!
حاکمان جمهوری اسلامی به نام شهادتِ حسین بن علی، کمر به ضلالت مردم بسته اند و هرچه غبار بیشتر می فشانند و در حیرت مردم بقای خود را جستجو می کنند؛ در این چند نمونه تأمل کنید:
یک: والیان جمهوری اسلامی راهی را که حق می پندارند بر مردم تحمیل می کنند و مردم هزینه تشخیص ولایت را باید با جان و مال شان بپردازند حال آنکه امام حسین در همین واقعه کربلا در دو نوبت، حتی بیعتِ همه همراهانش را لغو کرد و گفت: برگردید! آن ها با من کار دارند و تا مرا نیابند، دست از سر ما بر نمی دارند. با شما کاری ندارند؛ نخست زمانی که خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عُروه به گوش او رسید و دوم، شب عاشورا که در تاریکی شب به اصحاب فرمود: در تاریکی شب بروید، دست خانواده ی مرا هم بگیرید و با خود ببرید.
دوم: آنها بر دشمنان امام حسین در کربلا می خروشند و مرثیه ها می خوانند اما همان رفتار غیرانسانی و گاه بدتر از آن را مرتکب می شوند و کارنامه ای دارند آغشته به خون صدها زندانی مظلوم از دهه ۶۰ گرفته تا کهریزک و تا همین روزها که خاک مزار “ستار بهشتی” هنوز تازه است… اما بر این مشقِ وارونه، نام امام حسین را سیاه می کنند.
سوم: بر ستون شهادت، سقف سیاست و تجارت می زنند، همین چند روز پیش مداحان را گردهم آورده اند و به یک روحانیِ حکومتی منبر سپرده اند تا ذاکران امام حسین را توصیه و توجیه کند و گزارش رجانیوز (وبسایت نزدیک به آقای مصباح یزدی) از آن مراسم و توصیه های سخنران اش واقعاً خواندنی است؛ حجت الاسلام مهدی میرباقری در این نشست گفته است: “آقا (آیت الله خامنه ای) با درایت کامل بعد از قصه ۲ خرداد دستور دادند هیأتها را فعال کنید و همینگونه صحنه را برگرداندند… یکی از آفتهایی که اخیراً در جلسات اهل بیت در حال ظهور است این است که میگویند جلسات اهل بیت را سیاسی نکنید؛ این خیلی اشتباه بزرگی است”. و در پایان هم سخنران نسبت به “دعا نکردن” برای رهبر جمهوری اسلامی در هیئت های مذهبی (به علت نارضایتی مردم و ناکامی دولتِ مورد حمایت وی) هشدار داده است.
از سوی دیگر بنیادی را با نام دعبل خُزاعی (از شاعران بلندآوازه شیعه) تاسیس کرده اند تا بیش از سی هزار مدّاح را بیمه کند و وام دهد و توجیه کند تا بتوانند تاجرانه “ذوالجناح” را به مرکب ارباب قدرت بفروشند و از کربلا بگویند تا از بلای والی جائر در امان بمانند و به قول حجة الاسلام میرباقری “در دوم خردادها فعال شوند و به فرموده ی آقا ورق را برگردانند” ولابد بی حکمت نبود که سعید حجاریان را هم جوانکی از هیئت عزاداری شهرری (مشهور به دخمه) ترور کرد و پس از مدتی بازداشت، آزاد شد و یک سفر حج جایزه گرفت.
این سه برگ، تنها سه نمونه بود و این قصه، سر دراز دارد و چنین است که هزار و چند صد سال گذشته از روز واقعه و امام عاشورا بسیار غریب تر از سال ۶۰ هجری است.