“آیا این حقیقتی ساده نیست که در هر شکل از حکومت، انقلاب همواره با وقوع نزاع درونی در طبقه ی حاکمه آغاز می شود؟ مادام که آن طبقه یکپارچه باشد حکومت واژگون نمی شود.هرچند آن طبقه، طبقه ای کوچک باشد”.(1) افلاطون معتقد است اگر حکومت یکپارچه باشد و شکافی در آن رخ نداده باشد امکان انقلابی وجود ندارد.اما آیا آن فیلسوف جهان باستان که انقلابات عصر مدرن را ندیده کلامش بوی کهنگی نمی دهد؟
دکتر لئون آرون پس از بررسی انقلاب های گوناگون، آن فیلسوف آتنی را چنین تایید می کند: “در واقع تمام رژیم های مستبد (حساب توتالیترها را جدا کنید) حتی اگر حجم بحرانی نارضایتی اخلاقی اجتماعی به قدر کفایت نیز وجود داشته باشد، باز انقلاب ها تنها از بالا قابل دستیابی خواهد بود؛ تلاش برای اصلاحات یا دودلی و اختلاف نظر در مجموعه نظام سیاسی. در غیاب چنین ضعفی در راس یک نظام با عزم سرکوب بالا می تواند برای مدت مدیدی راه خود را ادامه دهد.”(2)
آرون معتقد است حتی اگر تمام عوامل انقلاب تا منتهای درجه خود وجود داشته باشند اما مادامی که شکافی در طبقه حاکمه رخ نداده باشد حکومت می تواند باقدرت سرکوب، ترکتازی کند.این در صورتی است که بعد از حوادث انتخابات دو سال پیش اگر نیروی نظامی به قدر کفایت قدرتمند نبود اینک سرنوشت متفاوت تری در انتظار مردم ایران بود.چه حتی بیانیه ها و فراخوان های رهبران معترض به علت تصرف خیابان ها توسط نظامیان هیچگاه شکوه اولیه را نداشت.
دکتر بشیریه نیز در مورد شکاف های حکومتی همین نظر را دارد: “رویهمرفته احتمال پیروزی انقلاب در صورت وحدت و یکپارچگی طبقه حاکم ناچیز است، در حالی که جنبش های انقلابی ضعیف ممکن است طبقات حاکمه گسیخته را از هم بپاشند.”(3) بشیریه پا را فراتر می گذارد و جنبش های انقلابی ضعیف را هم به شرط وقوع شکاف دارای پتانسیلی برای پیروزی می داند.با این حال آنچه مشخص بوده است شعارهای کلی جنبش سبز و حتی رهبران محصور، عبور از انقلابی که آیت الله خمینی بانی آن بوده را به کار نبسته است و جنبش سبز، تهی از آرمان های انقلابی بوده است.
با این حال دوگانه خامنه ای – احمدی نژاد و اخراج اصلاح طلبانی که از مهمترین حامیان انقلاب بهمن پنجاه و هفت بودند حکومت را در آستانه تغییرات بنیادی قرار داده است.جدال رسمی طیف مشایی، احمدی در یک سوی میدان با حامیان نظامی و اصولگرای آیت الله خامنه ای در سوی دیگر میدان، ترسیم کننده فضایی تیره و تار برای آینده جمهوری اسلامی است.اندرو هیوود در این زمینه می گوید: “رویایی، واقعی یا تواندار، بین دولت و رقیبان نظامی از لحاظ اقتصادی رشد یافته تر بروشنی می تواند رژیمی را از نظر ساختاری در برابر براندازی انقلابی آسیب پذیر کند.”(4) این در صورتی است که همکنون دولت بر سر قاچاق کالا، نیروهای نظامی را سردمدار این عمل معرفی نموده است و حملات پی در پی نظامیان بر نزدیکان احمدی نژاد فضا را مه آلود کرده و شعله این جنگ را برافروخته است.
با این حال آنچه متفکران نامبرده بر آن به عنوان اصلی ترین عامل تغییر ساختار صحه می گذارند شکاف در بین “نخبگان درون قدرت” است که جامعه شناسی مانند پاره تو نیز این موضوع را تایید می کند: “هرگونه دگرگونی سیاسی و اجتماعی مهم در سطح و بعد نخبگان رخ می دهد”.(5) این در صورتی است که این دگرگونی هم در سطح نخبگان درون حکومتی رخ داده است هم در سطح نخبگان خارج از قدرت.با این حال اگرچه این دگرگونی و شکاف ملموس است اما ذهنیت هایی که از بالا در گوش معترضان خوانده شده است هرگز ترویج انقلابی گری نبوده است.
باید توجه داشت جناح میانه رو به رهبری اکبر بهرمانی و محمد خاتمی علاقه ای به تغییر ساختار احساس نمی کنند و قصد دارند همچنان از طریق حداقل نهادهای باقی مانده به مبارزه سیاسی ادامه دهند اما در سوی دیگر میدان جناح رادیکال قرار دارد که عملا جناحی بدون رهبر است و به خاطر عدم وجود نظم سیستماتیک هیچ راهبرد عقلانی ندارد. شاید این نشان دهنده اقبال بلند آیت الله علی خامنه ای است؛ در جامعه ای که تمام شرایط انقلاب وجود دارد اما نخبگان سیاسی کمتر علاقه ای به تغییر ساختار نشان می دهند.
اگر همچنان طیف میانه رو که منسجم ترین گروه منتقد حکومت است که سوار بر آمال طبقه متوسط هم شده است حمایت های زیرپوستی از دولت نکند و قصد مصالحه با آیت الله خامنه ای را داشته باشد و همسو با آن طیف رادیکال که اصلا شکاف موجود را باور ندارد و توانایی تمییز دوگانه احمدی-خامنه ای را از دست داده است به شعارهای آرمانی خود اتکا کنند، دو گروه از این جریان سود می برند؛یکی آیت الله علی خامنه ای و نظامیان سرسپرده ایشان است و گروه دیگر که در پی مطالبات دموکراتیک برای فرار از جامعه کوتاه مدت هستند.با این حال هنوز گزینه ای دیگر باقی مانده است و آن توانایی محمود احمدی نژاد است در غافلگیر کردن صحنه سیاست ایران، اگر که نیمی از کرسی های پارلمان را فتح کند تا رویای رادیکال های فاقد انسجام را تحقق بخشد هرچند آن رادیکال ها از درک اینکه گاهی دشمن را دوست تصور کنند عاجز هستند.
منابع :
1- آموزش دانش سیاسی، حسین بشیریه، نشر نگاه معاصر، ص 202 -201
2- هفته نامه شهروند امروز، دوره جدید، شماره سوم
3- آموزش دانش سیاسی، حسین بشیریه، نشر نگاه معاصر، ص 202
4- نظریه های سیاسی، اندرو هیوود، عبدالرحمن عالم، نشر قومس، ص 553-552
5- نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، جورج ریتزر، محسن ثلاثی، انتشارات علمی، ص 59