فرصت انتصابات غیر مستقیم

علی افشاری
علی افشاری

انتخابات مجلس نهم  ، انتخاباتی است که وزن نیرو های هوادار عدم شرکت در انتخابات به بیشترین مقدار خود در طول تاریخ جمهوری اسلامی رسیده است و از  فراوانی و تکثر نیرو های حاضر در صحنه رقابت های انتخاباتی به نحو چشمگیری کاسته شده است. اما این اجماع فراگیر در بین اپوزیسیون تا کنون تبدیل به عمل سیاسی مشخصی نشده است . توقف در سطح فعالیت های موجود نیز چشم انداز  امیدوار کننده ای را ترسیم نمی کند تا در فرصت باقی مانده اتفاق مهمی رخ بدهد. این یادداشت می کوشد تا اهمیت اتخاذ موضع فعال در فرایند انتخاباتی پیش رو در هموار سازی گذار مسالمت آمیز به دموکراسی را نشان دهد . به عبارت دیگر ضرورت دارد تا عدم شرکت در انتخابات از حالت منفعل در آمده و معنای سیاسی مشخصی پیدا کند و گر نه نفس عدم شرکت در غیاب عمل سیاسی  فاقد تاثیر برای تغییرات مثبت در آینده ایران است.

تا کنون در فضای اپوزیسیون عدم شرکت ، تحریم و تحریم فعال مطرح شده اند. اصلاح طلبان در مجموع در قیاس با گذشته تغییر موضع انتخاباتی چشمگیر دادند و در عمل پذیرفتند که شرکت در انتخابات معجزه ای نبود که به آن دل بسته بودند. صندوق های رای موقعی بستر  اصلی دموکراسی هستند   که انتخابات موثر  ،آزاد ، رقابتی  و سالم باشد. مضرات شبه انتخابات و انتخابات نمایشی  کمتر از انتصابات نیست و حتی در شرایطی انتصابات مستقیم دردسر های کمتری بر نشاندن دستکش مخملی انتخابات بر دست های چدنی اقتدار گرایی دارد .

 شرکت و تحریم هیچکدام منزلت و ارزش دائمی و تغییر ناپذیر دارند. مزیت هر کدام از آنها بسته به شرایط و تناسب با اهداف مورد نظر دارد. چرخش اصلاح طلبان از موضع نا صوابی  که تحریم را به هرج مرج طلبی سیاسی  ،هموار کردن مسیر برای تانک های آمریکایی  ،فتوی سیاسی ، مغایرت با مردم سالاری و ضدیت با منافع ملی تفسیر می کردند ، اقدامی مثبت است . اما هنوز بخشی از آنها تحریم را در ضدیت با مصلحت مردم و کشور بشمار می آوردند. بر خلاف اظهارات آقای علیمحمد غریبانی رئیس دوره ای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات  که گفته اند هیچ ایرانی دلسوز به حال کشور دعوت به تحریم نمی کند ، در شرایط کنونی اتخاذ مناسب ترین راهبرد برای صیانت از حقوق مردم ، منافع ملی تحریم انتخابات و مشروعیت زدایی از حاکمیت است. اگر چه رابطه ذاتی بین تحریم و مصلحت کشور وجود ندارد. ولی شرایط کنونی چنین حکمی را صادر می کند.

تحریم یک حق است همانطور که شرکت در انتخابات نیز یک حق است. تحریم بخشی از بازی انتخاباتی است و نمی توان شرکت کنندگان را مجبور به تصمیم گیری بین دو گانه سکوت و  تبلیغ شرکت در انتخابات کرد.

در نگاه اول ملاحظه پرداخت هزینه و گرفته بهانه از حکومت برای برخورد های قضایی و تشدید فضای امنیتی دلیل امتناع اصلاح طلبان از ذکر عنوان تحریم است. همچنین نیرو هایی که می خواهند امتیاز فعالیت قانونی را حفظ نمایند معمولا رویکرد رای ستانی از انتخابات را بر نمی گزینند. اگرچه   این توجیه برای برخی از اصلاح طلبان و نیروهای سیاسی داخل درست است اما تمامیت مساله را روشن نمی سازد.  اصلاح طلبان میانه رو با  پرهیز از بکار بردن واژه تحریم تمایل خود به فعالیت در چارچوب نظام و اجرای بی تنازل قانون اساسی را نشان می دهند. رفتن به سمت تحریم به معنای توقف راهبرد انتخابات محور و اتخاذ  کنش های سیاسی رادیکال تر است . بنابراین خودداری اصلاح طلبان از استفاده از  تحریم سویه انتخابی و غیر تحمیلی نیز دارد و نمی توان آن را به مصلحت گرایی سیاسی فرو کاست.

منتها از دیدگاه حکومت فرقی بین عدم شرکت منفعلانه و تحریم نیست. نظام سیاسی هر جریانی را که تنور انتخابات را گرم نکند ، خودی محسوب نمی کند. بنابراین از منظر پرداخت هزینه  ،فرق خاصی بین سکوت انتخاباتی و اعلام تحریم وجود ندارد. البته شدت برخورد نظام با تحریم فعال متفاوت است و تنبیهات بیشتری را اعمال می نماید.

تحریم فعال نیز چالش های خاص خودش را دارد. نخست نیازمند وجود فضای با نشاط سیاسی است و همچنین باید میل برای پرداخت هزینه در بین نیرو های خواهان تغییر بالا باشد . تحریم فعال نیازمند مجموعه فعالیت های سیاسی و عملی است تا هدف حداقل سازی میزان شرکت کنندگان در انتخابات را تحقق بخشد. زمانی باید به سمت تحریم فعال رفت که امکان راه اندازی یک جنبش اجتماعی قوی فراهم باشد. در غیر این صورت اگر جماعت کمی به فراخوان تحریم پاسخ مثبت بگویند  ،طرح تحریم فعال به ضد خود بدل می شود و مشروعیت انتخاباتی حکومت تقویت می گردد.

فاکتور بعدی توانایی در نمایش و مستند کردن تعداد افرادی است که به صندوق های رای نه گفته اند. باید بتوان تحریم را تجلی بخشید. بنابراین اگر امکان راه اندازی جنبش فراگیر تحریم وجود نداشته باشد و در عین حال شکاف های جدی نیز در بین اصحاب قدرت بروز پیدا کرده باشد ، آنوقت در چنین فضایی تحریم فعال نتیجه مثبتی ندارد. در عوض تحریم به معنای عدم شرکت ولی با تبیین صریح مواضع مخالفت و مرزبندی آشکار با شرکت در انتخابات رجحان دارد . چون در این حالت امکان شکل گیری مجلس غیر یکدست تر محتمل تر است که می تواند از طریق تشدید اختلافات قوای حاکمه و  استهلاک اقتدار حکومت  در سطح تاکتیک به گذار به دموکراسی یاری رساند. غیر سیاسی بودن و بومی بودن ماهیت رقابت های انتخاباتی در مناطق روستایی و شهر های کوچک که به ترتیب حدود 27 و 43 درصد واجدین شرایط حق رای را تشکیل می دهد دیگر مانع پیش روی موفقیت رویکرد تحریم فعال است. البته پیشی گرفتن سهم جمعیت شهر های بزرگ با 30 درصد در سبد رای دهندگان بالقوه بر ساکنان مناطق روستایی نقطه امیدوار کننده است . تنها  رفتار بخشی از جمعیت شهر های کوچک در انتخابات بر اساس ملاک های محلی است. بنابراین اگر سازمان دهندگان تحریم فعال بتوانند به طور متوسط نرخ مشارکت واقعی در شهر های بزرگ  را به زیر 25 درصد و بخش سیاسی شهرهای کوچک را به زیر 40 درصد  کاهش بدهند آنگاه کشیدن نرخ مشارکت واقعی به بالای 50 درصد  برای حاکمیت اگر محال نباشد بسیار دشوار است. صرف نظر از تقلب ها و دستکاری حکومت در نتایج انتخابات  ،کشاندن درصد واقعی  شرکت کنندگان در انتخابات مجلس نهم  ارزش سیاسی دارد و با توجه به بحران های متعدد حکومت  امر ناشدنی نیز نیست.

حال با توصیف این موارد در انتخابات مجلس نهم چه باید کرد ؟ به نظر اینجانب راهکار مطلوب باید متناسب با  واقعیت ها و توانایی عملی نیرو های معترض وضع موجود باشد. در این خصوص تشخیص  نیرو های داخلی  از میزان توانایی حالت تعیین کننده دارد چون شناخت دست اولی از تنگناها دارند. مزیت  نیرو های خارج از کشور در تولید محتوی و  سناریو های ممکن است.  

در طراحی آکسیون های سیاسی نیز بمانند فعالیت های  تجاری باید پروژه ها بر اساس میزان آورده و سرمایه تعریف شود. به زبان عامیانه بی مایه فتیر است.  منتها رسیدن به راهبرد مناسب به یک مرحله مقدماتی نیاز دارد.  این مرحله مقدماتی شامل ایده پردازی و گفتگو پیرامون چگونگی اعمال امتناع از صندوق های رای است. هر گروه باید روشن سازد که از نظر آن معنای سیاسی عدم شرکت در انتخاب چیست . بخصوص از اصلاح طلبان به عنوان تازه واردان  به نفی کنندگان انتخابات غیر آزاد و مهندسی شده انتظار می رود تا  تبیین کنند که آیا  عدم شرکت آنها به معنای تجدید نظر در راهبرد انتخابات محور است ؟ یا مانند پس از انتخابات مجلس چهارم قهر سیاسی را بر گزیده اند. آیا عدم شرکت آنها مقدمه ایجاد طرح سیاسی جایگزین است یا اینکه فقط اقدامی انفعالی در چارچوب سیاست صبر و انتظار است؟ اگر درجه قیلتر شورای نگهبان اندکی باز تر شود و آنها بتوانند از گذرگاه تعیین صلاحیت به سلامت بگذرند باز در انتخابات شرکت خواهند کرد یا تغییرات افزون تری در ساختار انتخابات را طلب می کنند؟  از این نوع سئوال ها می شود برای مواضع انتخاباتی دیگر گروه ها نیز مطرح کرد . پاسخ به این سئوال ها  و بحث هایی که متعاقبا صورت می گیرد با ایجاد حساسیت فضا را گرم می کند و زمینه را برای شکل گیری راهبرد عملی مناسب مساعد می سازد.

اما در این مسیر چند نکته حائز اهمیت است. نخست باید خواست مردم ، معیار های انتخابات آزاد ، موثر و منصفانه و در یک کلام “ خیر عمومی ” مد نظر قرار بگیرد. باید مشخص شود که مسئله گروه های سیاسی منافع و علائق خاص آنها نیست تا اگر از ناحیه حکومت به آنها امتیاز داده شد ، سیاست انتخاباتی آنها تغییر پیدا کند  . هدف باید امکان مشارکت و رقابت موثر همه گزینه های سیاسی به معنای خاص و مردم ایران به معنای  عام باشد تا بتوان در مردم اعتماد سازی کرد.

مسئله مهم دیگر تمرکز بر اقدام عملی مشترک و یا همگرا کردن تلاش های  نیرو هایی هست که سیاست امتناع از رای را برگزیده اند. این مورد لزوما نیاز به هماهنگی و مواضع مشترک  ندارد. بلکه گروه ها می توانند هر کدام معنای خاص عدم شرکت و بدیل خود برای شرکت در انتخابات را ارائه نمایند اما در عین حال به دنبال پیدا کردن عملی مشترک باشند که بتواند ضمن عملی بودن  به صورت نسبی جمع بیشتری را حول خود یکپارچه سازد  . در واقع از طریق مشخص شدن خواست ها و سیاست هایی مشخص بدون آنکه نیاز به  ائتلاف سیاسی مشخصی باشد ، بردار فعالیت های انتخاباتی اپوزیسیون در مشروعیت زدایی از انتخابات مهندسی شده همسو گردد. در این حالت شبکه های اجتماعی نیز می توانند مجددا در داخل فعال بشوند و اقدام مشترک را در داخل کشور جا بیندازند.

گزینه های مختلفی می توانند مورد توجه برای اقدام مشترک قرار بگیرند . آگاهی بخشی ، نقد اصول گرایان ، آشنا کردن بیشتر جامعه با معیار ها و اصول انتخابات آزاد و منصفانه  و بلند کردن صدایی که در انتخابات مهندسی شده حذف شده است  یک راه است. حضور کاندیدا های اصول گرایان و رقابت احتمالی آنها با جریان احمدی نژاد در دانشگاه ها  و مراکز عمومی  فرصت مناسبی را برای طرح مطالبات جنبش دموکراسی خواهانه و افشای بازی های حکومت ، سوء عملکرد  اصول گرایان و مفاسد آنها و صحنه گردانان استبداد ولایی فراهم می سازد. دانشجویان دانشگاه عباسپور در برخورد با حسین شریعتمداری ظرفیت موثر این امکان را آشکار ساختند. تلاش برای تقویت تحریم از طریق اقدامات نمادین دیگر گزینه است . رادیکال ترین رویکرد راه اندازی تجمعات و گرد همایی های مسالمت آمیز برای تبلیغ دلایل تحریم است . همچنین  مستند سازی عدم اقبال مردم به صندوق های رای از طریق عکس و فیلم گرفتن باید مورد توجه قرار بگیرد .

از  آنجا که انتخابات بزرگترین و سنی ترین موسم سیاسی در ایران است نباید از کنار آن بی اعتنا گذشت. البته منظور فضای انتخاباتی است که فرا تر از صندوق های  رای است. در این فضا توجهات افزایش می یابد .

در این راستا تجربه جنبش سبز و سیر تکاملی آن کارساز است  تا دوباره اعتراضات خیابانی احیا شود ، مسیری که از صندوق های رای به کوبیدن پا ها در خیابان ها تحول یافت . جنبش سبز با امید به شرکت در انتخابات متولد شد و پس از تقلب انتخاباتی راه اندازی جنبش اجتماعی را برگزید تا تغییرات جدی تر را طلب نماید. اکنون امتناع از رای و نفی شبه انتخابات امتداد منطقی تحرکات جنبش سبز است.

رهبران و برنامه ریزان این جنبش در صورت عدم تکرار اشتباهات گذشته و با درک درست فضا می توانند این جنبش را در آستانه انتخابات احیا نمایند. مساله ای که در عمل می تواند نیرو های مختلف دموکراسی خواه و متعهد به منافع ملی را به هم پیوند بدهد و توشه مناسبی برای مبارزات پسا انتخاباتی فراهم نماید نقطه کانوین تاکید بر تغییر ساختار انتخابات و انتقال قدرت به مردم است. راه حل مشکلات استبداد دینی و ولایت فرعونی ، وخامت اوضاع معیشتی ، نا هنجاری های اجتماعی ،تبعیض های طبقاتی  ،قومیتی  ،جنسیتی و سیاسی   در خارج از مسیر شرکت در انتخابات های متعارف قرار دارد.  

فراست و هوشیاری اپوزیسیون و مدیریت درست زمان می تواند انتصابات غیر مستقیم مجلس نهم را به فرصتی برای تحرک و قدرت گرفتن جنبش دموکراسی خواهی تبدیل نماید.