ایران کشوری است که در آن اقوام مختلف با فرهنگها و آداب و زبانها و مذاهب گوناگون زندگی می کنند. تاریخ کهن ایران و شکل گیری امپراطوریهای پهناور و نیز موقعیت جغرافیایی و سرزمینی ایران سبب شده که تنوع از ویژگیهای بارز جامعه ی ایرانی باشد. هم اکنون در هر منطقه ی ایران به سادگی می توان این رنگارنگی و کثرت را مشاهده کرد. کثرت و تنوعی که به غنای فرهنگی و تمدنی ایران و رشد و اعتلا و ماندگاری و پایداری آن کمک کرده است.
لازمه ی مدیریت خردمندانه ی چنین کشور و جامعه ای البته ملاحظه ی این کثرت و تنوع و پرورش روحیه مدارا و مساوات، هم در مردم و هم در زمامداران و مدیران است. امری که هرچند در جای خود ارزشی است اسلامی و انسانی، دست کم بمثابه یک روش عاقلانه نیز باید مورد توجه و عنایت جدی مدیران و دست اندرکاران امور قرار گیرد؛ چه در ابعاد محلی و منطقه ای و چه در ابعاد ملی و میهنی.
علاوه بر این، موقعیت منطقه ای و بین المللی ایران به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری و نهادینه شدن چالشهای منطقه ای ـ جهانی خاص برای ایران سبب شده است که برخی از مسائل داخلی ایران از جمله تکثر قومی ـ مذهبی به دستمایه ای برای تبلیغات و حتی توطئه های خارجی بدل شود که از آن میان می توان به حوادث تلخ تروریستی ماه گذشته در استان سیستان و بلوچستان اشاره کرد. بالطبع وقتی جمعیت قابل توجهی کرد، ترک، بلوچ و خوزستانی در ایران زندگی می کنند که از آن میان دو قوم کرد و بلوچ عموما از اهل سنت و جماعت و تابع دو مذهب حنفی و شافعی هستند باید با مسائل محلی مناطق مذکور با حساسیت و تدبیر ویژه مواجه شد و از تبدیل شدن مساله به مشکل و مشکل به بحران و سپس بحران به فاجعه پیشگیری کرد. این موضوع آنجا حائز اهمیت بیشتر می شود که در نظر بگیریم کانونهایی که در حال رقابت و دشمنی با ایران ـ تاکید میشود ایران و نه فقط جمهوری اسلامی - هستند هم در مرزهای چهار جهت کشورمان بسیارند و هم در اقصی نقاط جهان.
بنابراین بسیار ضروری است که دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان اصلی کشور در شرایط کنونی با دقت و احتیاط بیشتری با مساله ی اهل سنت بلوچستان روبرو شوند و حتی اگر مشکلی نیز موجود است آنرا به سر انگشت تدبیر و مدارای ویژه باز کنند نه آنکه خدای نکرده بر آتش، بنزین بریزند. واقعیت آن است که برخی مشکلات تبعات ملی دارند و آثار و عوارض آنها فراتر از جناحها و اقوام و مذاهب است. اینها مسائلی است رویاروی هر حکومت و دولت در ایران از هر مرام و مسلک، چه اصلاح طلب و دموکراسی خواه و چه محافظه کار و اقتدار گرا. در هر صورت افزایش طبیعی قدرت و نفوذ ایران در منطقه و باز تعریف نقشی شایسته برای آن در مناسبات و معادلات بین المللی چندان هم بی چالش و تنش نخواهد بود. تجربۀ حوادث پس از انقلاب اسلامی، چه درگیری های داخلی و چه وقوع جنگ تحمیلی باید درس های ارزشمندی به زمامداران ایرانی آموخته باشد که احساس خطر رقبا و دشمنان منطقه ای و فرا منطقه ای بدون تحرک و واکنش جدی آنان نخواهد بود و به هر میزان که ابعاد افزایش نفوذ و قدرت ایران بیشتر باشد احساس نگرانی رقبا و دشمنان نیز بیشتر و در نتیجه سرمایه گذاری های آنان برای مقابله با ایران نیز کلان تر خواهد بود. نباید از خاطر برد که رقابت بر سر منطقه و قلمرو نفوذ دولتها و کشورها همیشه عاملی برای درگیری و تنش و چه بسا جنگ بوده است.
آنچه امروز اما در منطقه ی خاورمیانه می گذرد حکایت از شکل گیری شکافهای مصنوعی میان ساکنان این منطقه دارد و اگر بحرانهای ناشی از برخی حوادث و وقایع به خوبی مدیریت و مهار نشوند این شکافها تعریض و تعمیق شده و همچون زخمی چرکین بر پیکره ی این منطقه باقی خواهد ماند. همه ی شواهد حکایت از ان دارند که پس از گسترش نفوذ و اعتبار حزب الله در لبنان و جهان عرب و اسلام از یک سو و سقوط صدام حسین و روی کار آمدن یک دولت نزدیک به ایران در عراق از سوی دیگر، بسیاری از رقبا و دشمنان منطقه ای و فرا منطقه ای ایران و جمهوری اسلامی از افزایش اقتدار و نفوذ سیاسی، اقتصادی و استراتژیک کشورمان در منطقه و تبدیل شدن ایران به یک ابرقدرت منطقه ای بیمناک شدند و کوشیدند با وارونه جلوه دادن روند تحولات منطقه به ایجاد شکافهای مصنوعی جدید در خاورمیانه دامن بزنند. طرح مساله ی شکل گیری هلال شیعی به عنوان یک خطر در برابر دولتهای سنی منطقه و سپس ایجاد اختلافات و درگیریها میان شیعیان و سنیها در مناطق مختلف دقیقا در همین راستا قابل ارزیابی است. لبنان، افغانستان، پاکستان، عراق و اخیرا یمن و عربستان صحنه هایی هستند که تلاش شده این نمایشنامه ی غیر انسانی در آنها اجرا شود. بمب گذاریهای خونین در مناطق سنی نشین و شیعه نشین شهرهای عراق و پاکستان برای ایجاد درگیریهای مذهبی حکایت از تلاشی گسترده و پرهزینه برای تبدیل کردن شکافهای سنتی و واقعی منطقه ی خاورمیانه به شکاف سنی ـ شیعه دارد. طبیعی است اگر شکاف میان مردم و حاکمان مستبد منطقه در کشورهایی نظیر عربستان، اردن، پاکستان و امثال آنها همچنان شکاف اصلی باشد و امواج دموکراسی خواهی و اصلاح طلبی از ایران دیگر کشورهای منطقه را فرا بگیرد هر یک از این کشورها با زلزله های سیاسی و اجتماعی سرنوشت ساز مواجه خواهند شد. همچنان که پس از وقوع انقلاب اسلامی چنین اتفاقی افتاد و جغرافیای منطقه دستخوش تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی شد.
ازاینرو چندان دور از انتظار نخواهد بود اگر توطئه هایی جهت ایجاد رویارویی های خونین مصنوعی برای پیشگیری از وقوع دگرگونی و تحول در ساختار سیاسی و اجتماعی کشورهای منطقه و به تعویق انداختن زلزله ی مذکور شکل بگیرد. اگر امواج دموکراسی خواهی منطقۀ خاور میانه را در بر گیرد آنگاه خانواده های حاکم بر سرنوشت ملت های منطقه باید جای خود را به نخبگان سیاسی و اقتصادی جدید بدهند و برای همیشه از گردونۀ بهره وری های افسانه ای حذف شوند. این نگرانی صاحبان امتیازات ویژه را وادار میکند به هر کاری دست زنند تا از این اتفاق پیش گیرند، حتی اگر به بهای راه اندازی جنگهای خونین مذهبی و برادرکشی میان مسلمانان باشد.
در هفته ها و ماههای اخیر درگیری دولت یمن با گروههایی از شیعیان این کشور دائما رو به گسترش بوده و اینک بیش از بیست روز است که حکومت و ارتش عربستان بدون هیچ پرده پوشی و با شدت تمام خود را درگیر این ماجرا کرده است. ورود بی پرده ی عربستان می تواند نوعی اقدام تحریک آمیز برای برجسته سازی تقابل میان شیعیان و سنیهای منطقه ارزیابی شود و چه بسا سعودی ها قصد تصفیۀ خونین مذهبی در مناطق شیعه نشین خود را نیز داشته باشند. مناطقی که عمدۀ منابع نفتی عربستان در آنجا واقع است و در صورت وقوع هرگونه تحول سیاسی در عربستان سعودی این مناطق به یکی از مهمترین مراکز ثقل شبه جزیره بدل خواهند شد آن هم با ظرفیت نزدیکی به ایران.
اما خوشبختانه تا کنون هدف راه اندازی یک جنگ فراگیر مذهبی بین شیعیان و سنی ها محقق نشده و از انجا که مسلمانان منطقه هوشیاری و مدارای ویژه ای از خود بروز داده اند بحرانهای دست ساز هنوز به فاجعه بدل نگردیده است.با این همه دولتمردان جمهوری اسلامی ایران به عنوان کسانی که هم مدعی حمایت از شیعیان و هم مدعی نقش آفرینی در جهان اسلام هستند باید با هوشیاری و احتیاط و تدبیر ویژه با مسائل جهان اسلام و روابط شیعیان و اهل سنت مواجهه کنند. این امر فقط مختص پرونده ی لبنان و فلسطین و عراق و پاکستان و یمن و افغانستان نیست. در درون مرزهای ما جمعیت قابل توجهی از اهل سنت زندگی می کنند که باید در رویارویی با مسائل آنها نیز دیپلماسی خردمندانه و مداراجویانه ای را به کار برد. حتی اگر عمیقا به وحدت اسلامی و برابری و مساوات شهروندان اعتقاد نداریم، بر اساس شیوه های منفعت جویانه ی مدیریت سیاسی نیز اقداماتی نظیر بازداشت رهبران اهل سنت بلوچستان خردمندانه و مدبرانه نیست. اینکه در منطقه ای حساس همچون سیستان و بلوچستان وتنها چند هفته پس از انفجارهای تروریستی، امام جمعه ی موقت اهل سنت زاهدان توسط دادگاه ویژه ی روحانیت مشهد بازداشت شود حکایت از آن دارد که دستگاه تحلیل و تصمیم گیری نظام جمهوری اسلامی در کلیت خود نظام مند وهماهنگ عمل نمی کند و قادر به تحلیل روابط پیچیده میان مسائل اجتماعی ـ سیاسی ـ فرهنگی داخلی از یک سو و مسائل منطقه ای و بین المللی از سوی دیگر نیست. این بی توجهی ها می تواند به وقوع بحرانها و فجایع بزرگ بیانجامد بنا بر این مقتضی است تصمیم گیرندگان ارشد کشور با تدبیرات لازم و ورود به موقع در ماجراهایی از این دست از تبدیل مشکلات به بحران پیشگیری کنند. بحرانهایی که امروز قابل پیشگیریند اما شاید فردا قابل مهار نباشند.