مسایل ایران چنان در هم تنیده شده که به سختی می توان بحران های آن را از هم تفکیک کرد. از بحران هسته ای و فروپاشی اقتصادی وفساد سیستماتیک مالی گرفته تا سقوط اخلاقی واجتماعی و بحران محیط زیست. اما بحران هسته ای وفساد نظام قضایی ایران اصلی ترین بحران هایی هستند که در ظاهر ارتباطی با هم ندارند، اما آینده کشور تا حدود زیادی به این دو حوزه موکول و مشروط شده است.
از میان این دو بحران، فوری ترین معضل، بحران هسته ای ایران است که از بی مسئولیتی و بی دانشی و بیسوادی مطلق و عقب افتادگی تاریخی مدیران ارشد کشورناشی می شود. بخصوص، در آن بخش که فکر می کردند اگر مثلا پشت کوه یا در زیر زمین، مراکز عظیم غنی سازی بسازند کسی نمی بیند؛ یا مثلا اگر کارخانه تولید مواد بمب هسته ای در اراک احداث کنند و به همه بگویند اینجا کارخانه لوله سازی یا مثلا…. حداکثر کارخانه پتروشیمی است، همه دنیا قبول می کنند که اینجا کارخانه لوله سازی یا پتروشیمی است و کسی هم نمی فهمد ما داریم تجهیزانی را سر هم می کنیم که محصول نهایی آن می تواند بمب اتمی هم باشد.
به همین سادگی ، یک روز می شود همه را غافلگیر و اعلام کرد که مثلا ما چیزی ساخته ایم و کاری کرده ایم کارستان که هیچ کشوری تا کنون به آن دست نیافته است. بعدا هم که همه از ما حساب بردند کم کم خرده حساب هایمان را با اسراییل تسویه می کنیم و اگر شد ( البته بمبی که خیلی هم بزرگ نباشد ) به حزب الله لبنان می دهیم تا روی صهیونیست ها را به نیابت از ما کم کند…. وصد البته اگر مردم خودمان هم رویشان زیاد شد مانند سرهنگ قذاقی یا بشار اسد با بمباران اتمی هم شده آنها را تادیب می کنیم و درسی به مخالفان داخلی و اپوزیسیون می دهیم که تاکنون کسی نداده باشد و در تاریخ بشر مایه عبرت شود، چون ما نماینده خدا در زمین هستیم و…. اگر هم اشکالی در محاسباتمان بود و آنچه می خواستیم بکنیم، نشد و احیانا کشور در لبه پرتگاه قرار گرفت خدا خودش می داند که نیت بدی نداشتیم و همه اش برای خاطر اسلام نازنین بوده است.
فعلا، محمد جواد ظریف وزیر خارجه ماموریت یافته تا همه آن نفهمی های ناشی از بحران اول را اگر شد، حل و فصل کند و نگذارد کشوری که همه دار و ندارش را به قمار هسته ای گذاشته است سقوط کند.
آثار این بد فهمی و سوء مدیریت های سریالی هولناک را در دیگر عرصه های کشوری نیز می توان ردیابی کرد که پرده دوم، یا عمق فساد نظام قضایی کشور است. باور کنید آنچه می نویسم تفسیر فیلم های خشن هالیوودی مربوط به پایان بشریت یا آدم خواری نیست که ماهواره ها پخش می کنند. بلکه توضیح شرایط زندگی ایرانیانی است که در حاشیه تهران دوران محکومیت خود را در زندان می گذرانند.
آخر مگر می شود در دنیای امروزتاسیسات راکتور آب سنگین در ـ اراک ـ یک کشور ساخت ، هزاران متر مکعب از زیر کوههای بین قم و کاشان را حفاری و خالی و مراکز غنی سازی اورانیوم احداث کرد… اما ۱۵۰ کیلومتر آن طرف تر، زندانی به نام قرچک ورامین وجود داشته باشد که در برخی از بندهای آن زنان با دسته تی به هم تجاوز می کنند و همدیگر را می کشند ، یا زندانیان زنی وجود دارند که برای اعدام نشدن و بیشتر زنده ماندن سه نفر را در زندان به قتل رسانده اند؟
منظور زندانی است که زندانیان زن برای در امان ماندن و کشته نشدن در درگیری های داخلی زندان باید همخوابه دیگر زندانیان زن بشوند، همدیگر را به اسم های محمد و علی صدا بزنند و اندازه فلان جای خود را در شوخی ها به رخ هم بکشند؛جایی که زندانیان زن به خواستگاری هم می روند و از صاحب اختیار زن ها، که خودش از زنان شرور زندان است اجازه همخوابگی با دیگر زنان را می گیرند ، مراسم عقد و عروسی می گیرند، حجله برپا می کنند و اگر کسی از قاعده این بازی اطاعت نکرد به دستور همان خانم رییس های زندان او را به قتل می رسانند.
چگونه می توان باور کرد در کشوری که طی ده سال گذشته حداقل ۵۰ میلیارد دلار( معادل ۰۰۰. ۰۰۰. ۰۰۰. ۰۰۰ ۱۶۰ تومان ) به نرخ دلار ۳۲۰۰ تومان امروز، صرف ساخت و ساز هسته ای کرده است در حاشیه تهران، زندانیان یک زندان آب آشامیدنی نداشته باشند و آب پر از نمک را بنوشند و بعضا برای همان آ ب پر نمک به مسوولان زندان التماس کنند؛ زندانیانی که لباس مناسب سرما و گرما بر تن ندارند، آب گرم یا دسترسی به دارو ندارند اما انواع مواد مخدر به راحتی در زندان جابه جا می شود.
مگر می شود در کشوری که ماهواره تحقیقاتی به فضا می فرستد و همه دنیا تایید می کنند که ماهواره پرتاب شده ایرانی دقیقا در مدار زمین قرار گرفته و به همه اهداف تحقیقاتی خود دست یافته است، زندانی وجود داشته باشد که زندانیان سوسک های غذا را کناربگذارند و بقیه آنچه را در ظرف دارند بخورند؟
مگر می شود باور کرد صد و شصت هزار میلیارد تومان صرف تاسیسات هسته ای ایران شود ، اما برخی از زندانیان برای بدهی یک مبلیون تومانی هفت سال زندانی بکشند یا یک زندانی فقیر پس از پنج سال وقتی نامش را برای آزادشدن می خوانند شوکه شده و سکته کند و بمیرد؟
ایا می توان باور کرد به جای رسیدگی به امور این بی نوایان، از نابسامانی این زندان برای ترساندن زندانیان سیاسی و عقیده استفاده شود و زندانیان اوین را برای تادیب و نابودی به آنجا بفرستند؟ آیا نگار حایری ، آتنا فرقانی ، حکیمه شکری، زندانیان مواد مخدر یا سرقت مسلحانه یا زندانی برپا کردن عشرتکده بودند که از ۲۰۹ اوین به کهریزک فرستاده شدند؟ آیا آنها دروغ می گویند که قرچک ورامین بدترین نقطه کل خاک ایران زمین است که ندارترین، بی خانواده ترین و محروم ترین ایرانیان برای زنده ماندن در آن تقلا می کنند؟
در شرایطی که شماری از ایرانیان نگونبخت در گوشه یک زندان در حال شکنجه شدن رسمی و مرگ تدریجی هستند چگونه می توان باور کرد آن همه تاسیسات عظیم هسته ای می توانسته منفعتی برای مردم ایران داشته باشد ؟
آیا ادعای غریبی است اگر کسی در میانه این همه اختلاس های بی سابقه و این همه اغتشاش دولتی ادعا کند کل فعالیت های هسته ای ایران محملی بوده است برای ریخت و پاش های افسانه ای کسانی که کمترین علقه و علاقه ای به ایران و ایرانیان نداشته اند و از قبل آن بار خود را بسته اند.
از حساب مردم ایران برای بر پا شدن تاسیسات هسته ای آن همه هزینه پرداخته شد و مردم با تحمل تحریم ها ، هزینه جمع آوری و پیاده کردن آن همه تاسیسات را هم می پردازند. خدا کند پرونده اتمی ایران به جایی برسد تا کشور حداقل طی دو دهه آینده به آرامش و آسایش برسد. زیرا در کشوری که زندان قرچک ورامین وجود دارد، مراکز غنی سازی و تاسیسات و راکتور آب سنگین احتمالا برای آسایش و بهتر زندگی کردن مردم ساخته نشده است.