صحنه

نویسنده
پیام رهنما

خردگرائی در اپرای حافظ

 

 

اپرای عروسکی “حافظ” نوشته و کارگردانی بهروز غریب پور در سالن رودکی تئاتر تهران با استقبال فراوان تماشاگران مواجه شده است.نگاهی دارریم به این اجرا و پس از آن گفتگو با کارگردان.

می گویند تئاتر عروسکی، دریچه ای به سوی جهان افسانه ها و نمادهاست. به عبارت دیگر، عروسک ها، ابزار ارتباط ذهنی انسان متمدن با شاعرانگی انسان عصر اساطیر هستند. آنها از همان توانایی هایی برخوردارند که خدایان و نیروهای اساطیری در ذهن انسان های بیش از تاریخ برخوردار بوده اند. به همین دلیل، عروسک ها و آثار برجسته عروسکی جهان معاصر، از قدرت تاثیرگذاری هم طراز با جادوگران و کاهنان و آیین های عهد باستان برخور می شوند.
تئاتر عروسکی به یمن سابقه بیش از دو هزارساله اش، روش ها و تکنیک های اجرایی بسیار متنوعی را تجربه کرده که امروزه، تکنولوژی های تصویری و دیجیتال نیز بر غنا و تنوع آن افزوده است. این هنر، دیگر نه هنری صرفا برای کودکان که همزمان، برای همه گروه های سنی، هم تجربه ای آموزنده است وهم لذت هنری غیرقابل وصفی را فراهم می کند و نمایش “اپرای حافظ ” یکی از نمونه های موفق آن است.

اپرای عروسکی حافظ، در ادامه ی روند تولید آثارموسیقایی- آوازی عروسکی بهروز غریب پور، چهارمین و نسبتا موفقترین اثراوست که جدای از برخی کمبودها وضعفهای محتوایی و ساختاری در جایگاه یک اپرای عروسکی،نشانگر رشد چشمگیر توانایی ها و قابلیتهای گروه عروسکی آران و خود غریب پوربه عنوان کارگردان عروسکی و توجه جدی وی به نقدهای مشفقانه ی منتقدان آثار پیشین گروه به ویژه “اپرای عروسکی” رستم و سهراب و بهره گیری وی ازرهنمودهای تکنیکی آنان است. 

نخستین ویژگی “اپرای عروسکی حافظ” استفاده از امکانات نمایشی، شامل عروسکهای نخی و صحنه نمایش است. عروسک های نمایش بهروز غریب پور که با شیوه عروسک نخی به حرکت در می آیند قدرت حرکت و زیبایی حضور و فانتزیای تصویر نمایشی را به خوبی در مقابل تماشاگر قرار می دهند…

“دراپرای حافظ” به نسبت “اپرای رستم و سهراب” و “مولوی” موسیقی آوازی، بسیار سازنده تر و موفق تر ظاهر میشود و میان دو عنصر کلیدی موسیقایی درساختاریک اپرا، یعنی موسیقی سازی و موسیقی ِآوازی همامنگی زیر ساختی نسبتا بیشتری برقراراست. اما آنچه دراین میان، در ساخته های عروسکی آوازی- موسیقایی اخیر غریب پور جایگاه روشنی نیافته است، کنش دراماتیک هم در کلام آوازی،صرف تقطیح مصرع ها موجد کنش دراماتیک نشده و هم درپی رنگ داستانی است. به عبارت روشنتر، در روایت های موسیقایی اخیر غریب پور، به ویژه در”اپرای مولوی” کلام و آواز، نقش روایی بر عهده دارندو به همین دلیل هم، موسیقی سازی، جز در موارد بسیار اندک،نقش تزئینی می یابد و به صورت افکت هایی در خلال آوازها که در چارچوب موسیقی ردیفی- دستگاهی اجرا شده و بسیار ضعیف تر از قطعات آوازی ظاهر میشود و از نقش احساسی تعیین کننده در جغرافیای حرکتی- عاطفی صحنه بهره ی اندکی برده است.
در این “اپرا” غریب پور، برخلاف اولین اثر”اپرایی “اش و شاید تحت تاثیر تجربه ی اجرایی”اپرای عاشورا”، به ارزش های ویژه ی کلامی و موسیقایی شعربه درستی تاکید گذاشته وبا انتخاب درست خوانندگان خوش بیان و شعر آشنا بر روند ارتباط اثر با مخاطب تاکید بیشتری دارد.

نمایش “اپرای حافظ” همانقدر که بخشی از زیبایی تاثیرگذار خود را مدیون بهره گیری تمام عیار و هنرمندانه خود از فرهنگ حرکتی کهن تمدن های شرق آسیا است، در تلفیق رمانتیسیسم خردگرایانه ی این فرهنگ با تکنیک های ظریف و معاصر عروسک گردانی وبهره گیری روز آمد از تئاترعروسکی کهن سال این منطقه از جهان یعنی تئاتر سایه نیز بسیار موفق ظاهر می شود.

نمایش، داستان ساده ای را با تکنیک اجرایی و صحنه بردازی کاملا ساده وحتی به ظاهر، پیش پا افتاده، بی هیچ تلاشی برای جداسازی جهان انسانی ازجهان عروسکی، روایت می کند.

صحنه نمایش اپرای عروسکی حافظ، یکی از دیگر حوزه هایی است که درک و تاثیر آن بر مخاطب را به طرز کاملا مشخص و به گونه ای نامحسوس تقویت می کند و جذابیت تصاویر و توجیه زیبایی شناسانه اجرا و منطق رویدادها را نیز توجیه می نماید.

این صحنه در طول اجرا بارها و بارها قاب ها و تصاویر زیبایی را به نمایش می گذارد که علاوه بر توجیه منطق حضور وقایع در رویدادگاه های مختلف به فضای جادویی نمایش دامن می زنند و با پرسپکتیو اصولی نورپردازی خوبی توانسته اند بر جنبه های تصویری و زیبایی فضای آن بیفزاید. استفاده از عمق برای تکثیر و وسعت بخشی به فضا و بکار گرفتن امکانات کف و زیر صحنه برای از بین بردن محدودیتهای فضای نمایش قابلیتهایی هستند که ضمن افزایش ظرفیتهای تصویری و فضای نمایشی باعث زیبایی وجذابیت تصویرهای پیاپی در مقابل تماشاگر شده اند و هر آن تصویر جدید و تازه ای را به آن اضافه می کنند.

با این اوصاف نمایش تامل برانگیز است. کمی زمان اجرا طولانی شده بی آن که گروه توجه داشته باشد که خیلی زیاد به تکنیک خود امیدوار بوده است. بنابراین نمایش تا جایی بسیار زیباست و پس از آن عادی می شود. این نکته بدیهی است که دامنه گسترش هر تکنیک هنری با محدویت هایی همراه است. این ها در عمل آزمودنی است. شاید هم این احساس در کشورهای دیگر به اقتضای محیط و عادت های مردمی چنان خطا به نظر نرسد. اما در ایران چنین برداشتی از روال این نمایش می شود. به یقین سعی گروه بسیار بوده و رضایت تماشاگری که تا پایان ایستادگی کرده، کاملن جلب شده است.

اگر بشود مجموعه این نمایش زیبا و تکان دهنده را به لحاظ تکنیکی و اجرایی در جمله ای خلاصه کرد شاید سادگی و صمیمتساختاری و گریز از پیچیدگی های فرمالیستیک و فن شناختی، مناسب ترین و گویاترین جمله باشد.