برت استفنز
یک دیپلمات ارشد اروپائی اخیراً شرح تلاش های کشورش برای مذاکره با ایران و رسیدن به توافقی بر سر برنامه هسته ای این کشور را شرح داد. «ما پنج، شش سال سعی کردیم با ایرانی ها مذاکره کنیم. همه چیز را امتحان کردیم. با تمام آنها ملاقات کردیم. سعی کردیم تمام راه ها را باز نگه داریم. ایده های جدیدی هم داشتیم اما نتیجه همه تلاش ها فقط رسیدن به این کلمه بود: هیچ!»
او سرانجام گفت افسانه این بوده است: ایران نزدیک به ده سال وانمود کرد که آماده دست برداشتن از برنامه هسته ای خود در قبال دریافت «امتیازات بزرگ» از غرب است.
بگذارید از افسانه های دیگری هم حرف بزنیم و در عین حال امیدوار باشیم درس گرفتن از تاریخ، چند سال طول نکشد.
افسانه اول: دست زدن به یک حمله نظامی به تأسیسات هسته ای ایران، هیچ دستاوردی نخواهد داشت.
این سخنی است که رابرت گیتس وزیر دفاع ایالات متحده بر زبان آورده است. گیتس در سخنان سال گذشته خود خطاب به کمیسیون سنا گفت: «حمله نظامی برای ما تنها کمی زمان می خرد و در عوض، برنامه هسته ای را مخفیانه تر می کند و عمق آن را بیشتر می کند.»
ممکن است همینطور باشد، اما اشکال بدست آوردن زمان بیشتر چیست؟ درحالی که صدام حسین سرگرم توسعه برنامه مخفیانه هسته ای خود بود، حمله 1981 اسرائیل به رآکتور اوسیراک در عراق نیز برای ما زمان خرید. این باعث شد عراق هنگام حمله به کویت و تهدید عربستان سعودی (چند سال پس از عملیات اوسیراک)، دیگر یک کشور هسته ای نباشد. دیک چنی وزیر دفاع وقت ایالات متحده به این موضوع اشاره کرده بود و با تشکر از فرمانده عملیات اسیراک گفته بود: «از اسرائیل متشکریم زیرا باعث شد کار ما در عملیات صحرا بسیار آسانتر شود.»
افسانه دوم: حمله نظامی باعث می شود ایرانی ها طرف رژیم را بگیرند.
این گفته می توانست وقتی درست باشد که رژیم هنوز حس وطن پرستی ایرانی ها را پشت سر خود داشت. اما شرایط رژیم دیگر اینگونه نیست. ضمناً این گفته وقتی درست بود که برنامه هسته ای آنچنان که مدافعان رژیم می گویند، از حمایت و مقبولیت عمومی مردم برخوردار بود. در ایران، یکی از محبوب ترین شعارهای مردم در تظاهرات اخیر این بوده است: «ایران سبز و پویاست، بمب هسته ای نمی خواهد.»
حتی اگر برنامه هسته ای از پشتیبانی گسترده ای نیز برخوردار بود، هنوز معلوم نیست واکنش ایرانی ها در برابر یک حمله نظامی چه خواهد بود. لئوپولد گالتیری دیکتاتور آرژانتین نیز هنگام حمله سال 1982 به فالکلند از حس ناسیونالیستی مایه می گذاشت، اما تنها یک هفته پس از تسخیر پورت استنلی به دست انگلیسی ها، از حکومت ساقط شد. وقتی یک رژیم، تمام حیثیت خود را بر روی یک موضوع بحث انگیز سرمایه گذاری می کند، نمی تواند از دست دادن آن را تحمل کند.
افسانه سوم: تحریم ها کارآیی ندارند و معمولاً سبب تقویت رژیم به هزینه تضعیف مردم می شوند.
این ادعا وقتی درست است که رژیم تحریم شده صاحب جمعیتی تحت کنترل و یکدست باشد و هیچ منافع بین المللی نداشته باشد. از طرف دیگر، این هم درست است که تحریم ها به تنهائی نمی توانند کارآمد باشند. اما همانطور که مارک دوبویتز از بنیاد دفاع از دموکراسی ها می گوید، تحریم ها می توانند «چاشنی عمل کننده» باشند. این مطلب خصوصاً وقتی صدق می کند که کشور مورد هدف، نظیر ایران، دچار عدم ثبات سیاسی و نیز وابستگی حیاتی به بنزین وارداتی باشد.
به همین دلیل است که اقدام مجلس نمایندگان آمریکا در تصویب قانون تحریم فرآوردهای پالایشگاهی علیه ایران در دسامبر گذشته و تصویب لایحه مشابه آن توسط سنا در پنجشنبه گذشته، اقدامات صحیحی بوده اند. مطمئناً رژیم با گذشت زمان راه هائی برای دور زدن این تحریم ها پیدا می کند، اما در کوتاه مدت، ممکن است تحریم ها سبب به راه افتادن نوعی نارضایتی عمومی و بالاگرفتن اعتراضات علیه حکومت شوند.
افسانه چهارم: دنیا می تواند با ایران هسته ای کنار بیاید؛ همانطور که با سایر کشورهای نامطبوع هسته ای کنار آمد.
فرض کنیم این گفته درست باشد. اما آیا می توانیم با عربستان سعودی، مصر و ترکیۀ هسته ای نیز زندگی کنیم؟ مشکل طرز فکر «واقعگرایانه» این است که از ترس و نگرانی کشورهای همسایه از یک ایران هسته ای غافل می ماند. رویکرد مهار در دوران جنگ سرد به اندازه کافی پیچیده بود. اکنون کافی است به کشکمش ها و بن بست های چندگانۀ موجود میان اعراب، ایرانی ها، ترک ها و اسرائیلی ها نگاهی بیاندازیم. در عین حال، برخی از این کشورها دچار تعصبات دینی هستند و منطقه مورد نظر هم، آسیب پذیر ترین و بحرانی ترین نقطه دنیاست.
افسانه پنجم: رژیم ایران در ورطه سقوط است. بهترین سیاست این است که تا جای ممکن، هیچ کاری نکنیم و تنها منتظر باشیم رژیم از درون متلاشی شود.
رژیم های کمونیستی نیز محکوم به فروپاشی بودند. متأسفانه این اتفاق 10 سال به درازا کشید و در این فاصله، ده ها میلیون انسان کشته شدند. این موضوع برای مردم ایران و کشورهای همسایه از اهمیت فراوانی برخوردار است که رژیم هرچه زودتر کنار برود. در عین حال، منتظر حوادث ماندن، نمی تواند یک سیاست محسوب شود.
افسانه ششم: هرچه بیشتر از تظاهرکنندگان ایرانی حمایت کنیم، به هدف آنها ضربه بزرگتری می خورد.
این دیدگاه دولت آمریکا از زمان انتخابات 22 خردادماه در ایران بوده است. دولت سعی کرد با احتیاط تمام، شائبۀ «دخالت» در امور ایران را خنثی کند. این درحالی است که ایالات متحده همواره از سوی رژیم ایران، متهم به دخالت در امور آن کشور شده است.
جنبش اعتراضی ایران، نظیر جنبش های اعتراضی مجارستان و آفریقای جنوبی، مبتنی بر آن دسته از معیارهای اخلاقی هستند که جامعه جهانی، یکصدا به آن پایبند است. آزادی خواهان آمریکائی که همیشه از تبتی ها حمایت کرده اند، پس چه وقت در پشت سر آزادی خواهان ایرانی قرار خواهند گرفت؟ شاید وقتی باراک اوباما اجازه این کار را بدهد.
افسانه هفتم: اسرائیل در نهایت تأسیسات هسته ای ایران را نابود خواهد کرد.
هرچه اعتقاد سیاستگذاران به شش افسانه قبلی بیشتر شود، گزینه هفتم واقعی تر می شود.
منبع: وال استریت ژورنال- 2 فوریه 2010